{ پارت گوگولیای خطا }🥺🍫
•••••••••••••••••••••••••••• ___________________________ #زنجیر_عشق #فاصله_ما #1 ○○○○○○○○○○○○○○○ خ
پارت اولمون ♡
🏃♀
هنوز هیچی نشده رو صدرا کراش زدم 😂
ولی اگه دقت کنید رفتارش واقعا
شبیه ایرانیاس با دوست دختراشون😜
•••••••••••••••••••••••
_______________________
#زنجیر_عشق
#فاصله_ما
#2
○○○○○○○○○○○○○○○
••••صدرا••••
صدرا : خب حالا وقت اینه برم این
چشم سفید و آدم کنم .
( رفتم تو اتاقش )
صدرا : هوی گوسفند ؟
هووووویییییی
با توام
صحرا : خخخخخخخخخ
( صدای خروپف)
صدرا : خدایا میبینی دیگه .
( رفتم تو آشپزخانه و یک لیوان پر آب
یخ مشتی بر داشتم و با یک لبخند گشاد
به سمت اتاق صحرا راه افتادم )
( رفتم بالای سرش )
صدرا : هی آبجی دختره خوبی نبودی
ولی بازم بزیتو دوس داشتم
و در یک حمله ی انتحاری با شماره ی
سه ریختم روش .
صحرا : هییییییییییییی
صدرا: 🤣🤣
••••صحرا••••
صدرا رو زمین نشسته بود و هی می خندید و من در حال رگ بار کردنش .
صحرا : چلمنگ بیشعور بی شخصیت گوه عننننن....... .
عن گفتنم مصادف شد با اومدن بابا
تو اتاق .
بابا : اینجا چه ... یاااااخدااااااا
( و بابا افتاد زمین )
صحرا : هییی بابا خوبی؟
( رفتم به سمت بابا که گف )
بابا : نیااااااا .
صدرا:🤣🤣
صحرا: زهرمار صدرا . بابا جون چی شده چرا عربده می کشی نمی خوام که بخورمت.
بابا : صح..صحرا تویی دخترم؟
صحرا: پس می خواستی کی باشه بابا جون؟
بابا نفس عمیقی کشید و بلند شد : دخترم لطفا این شکلی جلو کسی نرو
همین الان تو ترشی دیگه اونوق..
و سری از رو تاسف تکون داد و رفت .
قرمز شدن و قشنگ حس می کردم.
صدرا: یله گاوووووو پیتیکو بیا از این شنل رد شو زود باش گاو قشنگم .
😁....
{ پارت گوگولیای خطا }🥺🍫
••••••••••••••••••••••• _______________________ #زنجیر_عشق #فاصله_ما #2 ○○○○○○○○○○○○○○○ ••••صدرا•
پارت دوممون ♡
🏃♀
صحرا یک گاو نره....
یک گاو خوشگله 😂
••••••••••••••••••••••
_____________________
#زنجیر_عشق
#فاصله_ما
#پارت3
○○○○○○○○○○○○
••••sahra••••
صحرا : بگیرمت موهاتو از ته می کنم😁
صدرا : هیییییی چرا من باید برادر توی گاو بشم؟
صحرا:( جیغ سرسام آوری کشیدم)
بابا : صحرااااا! امروز اومدما بعد یک ماه که شما آدم شده باشین
بیاین صبحونه
.
ناچارا رفتم دستشویی و بعد کارای مربوطه رفتم حال و روی میز ناهار خوری نشستم.
بعد صبحونه تصمیم گرفتم برم لباس بپوشم و برم بیرون واسه خرید لباس
برای فردا یعنی اولین روز کاریم در کمپانی majestic بود و منی که در حال ذوق بازی بودم .
زنگ زدم به آیدا••••••
_جونم؟
+خوفی آیدا؟
_میسی آجی
+پاشو لباس بپوش بیام دنبالت بریم بیرون
_چه غلطی کنیم؟
+بریم خرید دیگه عنتر
{ پارت گوگولیای خطا }🥺🍫
•••••••••••••••••••••• _____________________ #زنجیر_عشق #فاصله_ما #پارت3 ○○○○○○○○○○○○ ••••sah
پارت سوممون ♡
🏃🏻♀️
نمی دونه بچم چی در انتظارشه🌌🦋