چہ رزمے! حیـدرے و ناب و عالے
جَمَل بر پا شده در ایـن حوالے
دلم پر مےڪشد سوے مدینہ
برادر جان حسـن(ع) جاے تو خالے!
#یا_قاسم_ابنالحسن_ع
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
شعر علی برای حضرت #قاسم (ع)
اى عمو فتح نمایان کردم
دشمنان را همه حیران کردم
اى عمو در بر تو گویم فاش
آمدم تا که بگیرم پاداش
تن بىتاب مرا تاب بده
مزد پیروزى من آب بده
تو که جاى پدر من بودى
تو که چون تاج سر من بودى
بشتاب و تن من پیدا کن
حکم سربازى من امضا کن
باغبان سوى میدان رو کن
گل پرپر شدهات را بو کن
بین چگونه به تو قربان شدهام
پایمال سم اسبان شدهام
اى گل پرپر بدست کیستى
بوى تو مىآید و خود نیستى
گشته از زخم فزون بانگ تو کم
یا عسل چسبانده لبهایت بهم
من نگویم با عمو کن گفتگو
لب گشا یکبار و یک عمو بگو
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴 شب ششم محرم: حضرت #قاسم(ع)
شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع) . وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟
قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر!
شهادت طلبی قاسم(ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌸به مناسبت ششم #محرم روز توسل به حضرت قاسم (ع)/شهادت از عسل براي من شيرينتر است🌻
🌷حضرت قاسم (ع) در شعبانالمعظم، ماهي كه چند تن از ستارگان ولايت بر زمين فرود آمدند تا زمين را آسماني كنند در منزل امام حسن مجتبي (ع) به دنيا آمد. قاسم ابن الحسن (ع) در برابر حوادث روزگار كودكياش از جمله شهادت پدر بزرگوار، در كوره غم گداخته شد و در فقدان پدر در دامان پرمهر عموي بزرگوارش امام حسين (ع) تربيت شد و رشد يافت؛ ايشان در سنين نوجواني يكي از رويينتنان كربلاي حسيني (ع) شد تا سختترين مشكلات حيات و ضربههاي تاريخ را عاشقانه و عارفانه تحمل كند. روز عاشورا كه 13 تا 14 سال از عمر پربركت قاسم ابن الحسن (ع) نگذشته بود، با ريخته شدن خونش غنچهاي شكفته شد كه نسيم عشق، عرفان و فداكاري از آن چشمه گرفت. مردان امام حسين (ع) يكي پس از ديگري وارد ميدان كارزار ميشدند تا آنكه عدهاي از آنها به دست لشكر ابن سعد به شهادت رسيدند. در اين هنگام امام حسين (ع) فرياد زد: «شكيبا باشيد اي عموزادگان و اهل بيت من! زيرا به خدا سوگند از اين پس هرگز خوار و ذليل نخواهيد شد.» راوي در خصوص شهادت حضرت قاسم (ع) ميگويد: جواني از سوي خيمههاي حسين (ع) به ميدان جنگ آمد كه صورتي همانند ماه داشت. او مشغول جنگ شد كه «ابن فضيل آزادي» چنان با شمشير بر سر مبارك او زد كه سرش شكافته شد. او با صورت روي زمين افتاد و فرياد برآورد: «عموجان! به فريادم برس». امام حسين (ع) با شنيدن ناله فرزند برادر، مانند باز شكاري خود را به ميدان رساند و چون شير خشمگيني به لشكر ابن سعد حمله كردند و سپس شمشيري را حواله «ابن فضيل» كرد، او دست خود را سپر قرار داد، دستش از آرنج جدا شد. فرياد بلندي كشيد كه تمام کانال ارتباط با خدالشكر صداي او را شنيدند و كوفيان براي نجات جانش هجوم آوردند. در نتيجه اين هجوم، بدن او در زير سم اسبان پايمال شده و به شهادت رسيد. راوي ميگويد: هنگامي كه گرد و خاك ميدان جنگ فرو نشست، حسين (ع) را ديدم كه بالاي سر آن جوان ايستاده بود و او از شدت درد پاي خود را بر زمين ميساييد. امام (ع) با ديدن اين منظره فرمود: «از رحمت الهي دور شوند مردمي كه تو را كشتند! روز قيامت، جد و پدر تو از آنان بازخواست خواهند كرد.» سپس فرمود: «به خدا سوگند، چه اندازه دشوار است بر عمويت، اينكه تو او را بخواني و او تو را اجابت نكند، يا اينكه اجابت كند، اما ديگر فايدهاي نداشته باشد. به خدا سوگند، امروز، روزي است كه دشمنان عمويت بسيار و ياورانش اندكاند.» امام حسين (ع) پس از اين گفتار، كشته پسر برادر را در آغوش گرفت و او را به سوي خيام آورده و در ميان ديگر كشتگان نهاد. * بشارت شهادت حضرت قاسم (ع) از ابوحمزه ثمالي نقل شده است: شب عاشورا حضرت سيدالشهدا (ع) اصحاب و نزديكانش را جمع كرد و فرمود: «اي قوم! من فردا كشته خواهم شد و هريك از شما كه با من باشد، كشته خواهد شد و احدي از شما باقي نخواهد ماند». جناب قاسم بن الحسن (ع) عرض كرد: «عمو جان! من هم كشته خواهم شد؟» حضرت فرمودند: «اي پسرم! مرگ نزد تو چگونه است؟» عرض كرد: «از عسل شيرينتر». امام حسين (ع) فرمود: «بله شما هم شهيد خواهي شد». *داستان ازدواج حضرت قاسم (ع) در تاريخ تحريف شده است در خصوص تحريفهاي لفظي در برخي از نوحهها و كتابها به داماد شدن کانال ارتباط باخداحضرت قاسم ابن الحسن (ع) اشاره شده است كه بسياري از مراجع و علما اين ادعا را رد كردهاند. شهيد مطهري نيز در كتاب «حماسه حسيني» به اين نكته اشاره كرده و بيان داشته است: داستان ليلي و حضرت علي اكبر (ع)، داستان عروسي حضرت قاسم (ع)، داستان آب آوردن حضرت اباالفضل (ع) در كودكي براي امام حسين (ع)، آمدن زينب (س) در حين احتضار به بالين اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعين از كربلا، عدد مقتولين، هاشم بن عتبه با نيزه 18 ذرعي، روز عاشورا 72 ساعت بود، بيخبر بودن امام سجاد (ع) از وقايع، افسانه اسب آوردن زينب (س) براي اباعبدالله (ع)، بيهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق (ع) از جمله تحريفهاي لفظي در واقعه كربلا محسوب ميشود. استاد مطهري در بخش ديگري از كتاب حماسه حسيني اظهار داشته است: «مردم عوام به جاي اينكه به مبارزه تحريفات برخيزند از آنها حمايت ميكنند. مثلاً ميگويند «چه مانعي دارد كه عروسي حضرت قاسم (ع) هم راست باشد؟ ميگوييم: «اولاً كه هيچ عقلي قبول نميكند و ثانياً اين چنين چيزي در يك مدرك معتبر يا نيمه معتبر قديم كه مدارك اصلي هستند، نقل شود، آن وقت بحث بشود كه آيا مانعي دارد يا مانعي ندارد. فرض اين است كه در هيچ جا نقل نشده است. داستان عروسي قاسم، ظاهراً مستحدث است و از زمان قاجاريه تجاوز نميكند و از زمان ملاحسين كاشفي بوده است.»💐
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌴زیارت نامه حضرت قاسم علیه السلام 🌴
قاسم بن الحسن (علیهما السلام) در زیارت ناحیه مقدسه
منبع: إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج2، ص 574-575
در زیارت ناحیه مقدسه درباره قاسم بن الحسن علیهما السلام چنین آمده است:
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ أَنْ يُجِيبَكَ وَ أَنْتَ قَتِيلٌ جَدِيلٌ فَلَا يَنْفَعَكَ هَذَا وَ اللَّهِ يَوْمٌ كَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُمَا يَوْمَ جَمَعَكُمَا وَ بَوَّأَنِي مُبَوَّأَكُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَيْلٍ الْأَزْدِيَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِيماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِيماً.
ترجمه: سلام بر قاسم، فرزند حسن بن علی؛ ضربت خورده بر سرش؛ و زرهش ڪنده شده؛ هنگامے ڪه عمویش حسین را صدا زد! پس عمویش خود را مانند بازے شڪارے بر بالاے سرش رساند و او پاهایش را به خاک مے سایید؛ و حسین علیه السلام مے فرمود: [از رحمت خدا دور باشند] قاتلان تو؛ ڪسانے ڪه روز قیامت، دشمنشان جدّ تو و پدر تو هستند!
سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت گران است ڪه او را بخوانے و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد ولے تو ڪشته شده بر خاک افتاده باشے و سودے برایت نداشته باشد. به خدا سوگند امروز روزے است ڪه ڪشندگان او (عمویت) فراوان و یاورانش اندک اند!
خداوند مرا در روز قیامت با شما دو نفر (قاسم و امام حسین علیه السلام) قرار دهد و در جایگاه شما جاے دهد. خداوند قاتلت عمر بن سعد بن عروة بن نفیل ازدے را لعنت ڪند و او را به دوزخ برساند و عذابے دردناک برایش آماده سازد!
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⬛️ قاسم بن حسن(ع)
قاسم پسر حسن پسر علی پسر ابیطالب از یاران عمویش حسین بن علی در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی پس از نبردی توسط عمر بن سعد کشته شد.[۱] قاسم پسر حسن مجتبی و کنیزی به نام «نرگس» بودهاست. در عاشورا، نوجوانی[۲] ۱۳ یا ۱۶[۳] ساله بود.
دستوری گرفتن از حسین بن علی (ع)
وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او دستوری خواست؛ ولی حسین بن علی به او دستوری نداد.[۴] وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از سجاد بن حسین امام چهارم شیعیان آمدهاست که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.[۵]
آوردهاند که او با حسین بن علی بسی گریست تا از هوش رفت. نیز گفتهاند که بازوبند یا نشانی از پدرش داشت که به سفارش مادرش پس از آن که حسین بن علی به او دستوری نداد، بازش کرد و خواندش. دستخط حسن بن علی بود که از حسین بن علی خواستهبود به او اجازه میدان دهند و او را داماد کند حسین بن علی نیز در پیرو این امر وی راعازم میدان کرد.
پیکار در میدان ویرایش
طبق رسم اعراب که رجز میخوانند از او رجزی به نظم نقل کردهاند که این است:
إن تُنکِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَن سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَن
هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
نشناسیدم اگر شاخ درخت حسن ام ها پور پیغمبر بگزیدهٔ زنهاربدارا
این حسین است گروگان اسیری است میان مردمانی که ز باران ننوشاند خدایا
بدنی کوچک داشت ۳۵ تن از ارتش یزید کشت.[۲]
عمرو سعد نفَیل ازْذی سوگند خورد که بکشدش، سپس بدو حمله برد و با تیغ آخته به سرش زد. قاسم از فراز اسب به رو زمینخورد.
از حسین بن علی کمک خواست. حسین بن علی به نفیل حمله کرد و دستش را برید. سواران برای رهاندنش آمدند ولی او زیر دست و پای اسبان له شد و کشته شد.[۶]
او که از درد پا به زمین میسود، حسین بن علی نزدش آمد و گفت «دور بواند از بخشایش خدا گروهی که کشتندت و رستاخیز طرفشان نیایت [محمد] است. به خدا گران است که عمویت را بخوانیش و پاسخت نگوید، یا گوید سودی برایت نداشتهباشد، صدای که بسی دشمن و کمی یاور دارد»
پس از کشتن حسین بن علی او را سینه بر سینهاش نهاد و کنار کشتگان هاشمیان گذاشت.[۷]
📓 منابع
۱.↑ "شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام" (in فارسی). Retrieved 2010-12-16.
۲.↑ ۲٫۰ ۲٫۱ مقتل خوارزمی
۳.↑ لباب الأنساب
۴.↑ برخی آوردهاند که عبدالله برادرش (که احتمالاً یازده سالش بود) آن هنگام به میدان رفت.
۵.↑ آمالی صدوق، ص ۲۲۶
۶.↑ تاریخ تبری و منبعهای مشهور. البته برخی منبعهای اخیرتر آوردهاند که قاسم زیر دستوپایشان شهید شد.
۷.↑ السَّلامُ عَلَی القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، المَضروبِ عَلی هامَتِهِ، المَسلوبِ لامَتُهُ، حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ، فَجَلا عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصَّقرِ، وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یَقولُ: «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ! و مَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ جَدُّکَ و أبوکَ؛ زیارت ناحیهٔ مقدسه.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴وقایع روز ششم
#محرم سال 61هجری🚩
♨️در این روز عبیداللّه بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد كه:
من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من ميفرستند.
🌹در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه السلام عرض كرد:
🌼 یابن رسول اللّه! در این نزدیكی طائفه ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت میکنم
امام علیه السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت ميكنم.
✨او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود.
🔥 عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مينمایم... .
♻️در این هنگام مردی از بني اسد كه او را "عبداللّه بن بشیر" مي نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت ميكنم.
💠سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر ميرسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه السلام حركت كردند.
🔻 در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه السلام نداشتند.
🔰هنگامی كه یاران بني اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
🌷حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه السلام فرمودند: لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ.
📙بحارالانوار،ج44،ص386
📔 در کربلا چه گذشت،تالیف شیخ عباس قمی
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
◾️عظمت #اشک بر #سیدالشهداء علیهالسلام🌻
حکایتی از آیتالله بهجت در مورد توجه اهلبیت علیهالسلام به گریهکنهای امام حسین علیهالسلام
✍آیتالله بهجت (ره) : در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام از آنجا عبور میكرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون میدانست او همواره به زیارت حضرت علی علیهالسلام میرود، او را مسخره میكرد. حتی یکبار به امیرالمؤمنین علیهالسلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیهالسلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بیتابی كرد و عرض کرد: شما که میدانی این مخالف چه میكند؛ چرا پاسخش را نمیدهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمیتوانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه میگوید: آری، لابد بهخاطر آن جسارتهایی كه او میكند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میكرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیهالسلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربنسعد كار خوبی نكرد كه اینها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمیتوانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
💥آن مرد شیعه میگوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچكس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیهالسلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.
📚 رحمت واسعه، ص٢٧٢
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
#آیا_میدانستید‼️
🔹امام حسین(ع) در واقعه کربلا 57 سال سن داشت و حضرت ابوالفضل 34 ساله بودند!
🔹شمر و مادر حضرت ابوالفضل از یک قبیله بودند و بنا بر رسم اعراب، افراد هم قیبله را فامیل میدانستند. شمر قبل از حمله به سپاه امام حسین(ع) رو به سپاه امام کرد و فریاد زد" خواهرزادگانم در امان هستند"(منظور حضرت عباس و برادرانش بود! ). حضرت عباس در جواب گفتند تو اگر دایی ما هستی چطور به ما امان میدهی اما به فرزند رسول خدا نه؟؟!
🔹شهربانو شاهزاده ایرانی دختر یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع) بود .عده ای معتقدند شهربانو شاهزاده ایرانی، پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت!
🔹شمر 16 بار پای پیاده به حج رفته بود و در جنگ صفین از فرماندهان سپاه حضرت علی بود و در آن جنگ جانباز شد و تا مرز شهادت پیشرفت. مناجات های شمر را اگر کسی بخواند و نداند مناجات شمر است اشک شما را در خواهد آورد.
🔹آیا میدانید امام حسین (ع)، نسبتا ثروتمند بودند و لباسهای زیبا بر تن میکردند. چنان که وقتی دعای عرفه ی معروفشان را میخواندند و میگریستند، مردم محلّی فکر میکردند یک فرد گناهکار و همه کاره متموّل، در حال توبه است؟(برخلاف باور عموم که اکثرا امامان را فقیر و با لباسهای مندرس تصوّر میکنند)
🔹امام سجاد در واقعه کربلا به روایتی 24 سال سن داشت و فرزند او امام محمد باقر هم در واقعه کربلا حضور داشت و در آن زمان 3یا 4ساله بود!
🔹 بعد از شهادت امام حسین (ع)، دشمن دست از مظلوم کشی برنمیدارد و 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر غیر از زخمهای تیر به بدن آن حضرت میزند!
🔹رنگ موی شمر قرمز بود و در روایت های تاریخی آمده وقتی شمر به دستور مختار دستگیر شد، مختار سر از بدن «شمر» را جدا کرد و او را در دیگ سوزان انداخت و برخی میگویند بدن شمر تکه تکه شد و خوراک سگها گردید. اما در افسانه ها آمده سگی قرمز از دیگی که شمر را در آن انداختند بیرون آمد و گریخت! که تلفیقی از دو اتفاق ذکر شده و نفرت مردم از شمر است!
🔹در بحارالنوار نقل شده مدت بارداری امام حسین، حضرت عیسی و حضرت یحیی 6 ماه بود. یعنی این سه بزرگوار 6 ماهه به دنیا آمدند!
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
❤ امام حسین(ع) و #سیاست
‼"امام را برای حاجت گرفتن می خواهند"
▪ظهر عاشورا، شقی ترین انسانها بزرگترین #جنایت_بشری را مرتکب شدند، اما جنایتی به مراتب بزرگتر پس از قیام اباعبدالله رخ داد که به آن توجه نمی شود.
⁉اما آن چیست؟
بدون شک، هر نوع #تحریف هدف امامحسین(ع) از قیام ظلم بزرگتری است که باید در مقابل آنها به روشنگری پرداخت.
▪عده ای امامحسین(ع) را، امامی شجاع، مظلوم، مهربان و دوست داشتنی میدانند در حدی که #حاجتهایشان روا کند!
▪هیات، عزاداری و کربلا را نماد عشق و علاقه خود می دانند و در نهایت محبت و علاقه به اباعبدالله می گویند: عزای محرم و امام حسین(ع) را وارد #سیاست نکنید!
⁉اساسا، علت تحمل این همه #مصیبت چه بود؟
چرا حضرت شهر مدینه را رها کرده و در معرض #خطر قرار گرفتند؟
چرا حضرت با وجود علم به اینکه ۷۲ نفر توان مقابله با ۳۰ هزار نفر را ندارند باز ادامه دادند؟ حضرت علیه کدام #ظلم و #ظالم قیام کردند؟
▪ماهیت حرکت و قیام امام حسین(ع) علیه حکومت بنی امیه و سیاست یزیدی بود. بعد چگونه میتوان امام حسین(ع) را صرفا در #نذری و سینه زنی و زیارت خلاصه نمود؟
⁉آیا کسانی که از #قیام_حسینی قرائت و برداشتی غیر سیاسی دارند و فقط توصیه به عزاداری دارند میتوانند علت بریده شدن سرمبارک اباعبدالله توسط حاکم ظالم را بدون در نظر گرفتن حرکت سیاسی ایشان #تفسیر کنند؟
▪خطبه های صریح حضرت در مورد علت قیام علیه ظلم و اقامه دین گویاتر از آن است که بخواهیم نهضت حسینی را از عینک لیبرال مسلکان خنثی و بی بخار مشاهده کنیم.
▪جنایتِ معرفی حسین(ع) غیرسیاسی به نسل امروز از جنایت شمر و سنان هم بزرگتر است.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🕯اولین جمعه محرم از راه رسید
🥀دوستان و عزیزانی را که
🕯سالهای قبل در مراسم عزاداری
🥀بودن و امروز دستشان کوتاه است
🕯چه کسی میداند مسافر بعدی کیست؟!
🥀شکر خدا که توفیق داریم امسال
🕯هم برای اباعبدالله سوگواری کنیم🙏
🥀به یاد همه عزاداران 🖤
🕯خفته در خاک
🥀فاتحه و صلوات 🙏
🌱اللہمعجللولیڪالفرج 🌱
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
▪️روز ششم محرم2▪️
✔️شهادت قاسم بن الحسن بن علی (ع)
قاسم بن الحسين عليه السلام به عزم جهاد قدم به سوي معركه نهاد، چون حضرت سيدالشهداء عليه السلام نظرش بر فرزند برادر افتاد كه جان گرامي بر كف دست نهاده آهنگ ميدان كرده، بيتواني پيش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در بر كشيد و هر دو تن چندان بگريستند كه در روايت وارد شده حَتّي غٌشِي عَلَيْهِما، پس قاسم گريست و دست و پاي عم خود را چندان بوسيد تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم عليه السلام به ميدان آمد در حالي كه اشكش به صورت جاري بود و ميفرمود:
▪️سِبْطِ النَّبِيّ الْمُصْطَفي الْمُؤْتَمِن
▪️بَيْنَ اُناسٍ لاسُقُوا صَوْبَ المَزنِ
▪️اِنْ تَنْكرُوٌني فَانَا اْبنُ الْحَسَنِ
▪️هذا حُسَيْنٌ كَالْاَسيرالْمُرْتَهَن
پس كارزار سختي نمود و به آن صغر سن و خردسالي سي و پنج تن را به درك فرستاد. حميد بن مسلم گفته كه من در ميان لشكر عمر سعد بودم پسري ديدم كه به ميدان آمده گويا صورتش پاره ماه است و پيراهن و ازاري در برداشت و نعليني در پا داشت كه بند يكي از آنها گيسخته شده بود و من فراموش نميكنم كه بند نعلين چپش بود، عمرو بن سعد ازدي گفت: به خدا سوگند كه من بر اين پسر حمله ميكنم و او را به قتل ميرسانم، گفتم سبحان الله اين چه اراده استكه نمودهاي؟ اين جماعت كه دور او را احاطه كردهاند از براي كفايت امر او بس است ديگر ترا چه لازم است كه خود را در خون او شريك كني؟ گفت به خدا قسم كه از اين انديشه برنگردم، پس اسب برانگيخت و رو برنگردانيد تا آنگاه كه شمشيري بر فرق آن مظلوم زد و سر او شكافت پس قاسم به صورت بر روي زمين افتاد و فرياد برداشت كه يا عماه چون صداي قاسم به گوش حضرت امام حسين عليه السلام رسيد تعجيل كرد مانند عقابي كه از بلندي به زير آمد صفها را شكافت و مانند شير غضبناك حمله بر لشكر كرد تا به عمرو
(لعين) قاتل جناب قاسم رسيد، پس تيغي حواله آن ملعون نمود، عمرو دست خود را پيش داد حضرت دست او را از مرفق جدا كرد پس آن ملعون صيحه عظيمي زد. لشكر كوفه جنبش كردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام عليه السلام بربايند همينكه هجوم آوردند بدن او پامال سم ستوران گشت و كشته شد. پس چون گرد و غبار معركه فرو نشست ديدند امام عليه السلام بالاي سر قاسم است و آن جوان در حال جان كندنست و پاي به زمين ميسايد و عزم پرواز به اعلي عليين دارد و حضرت ميفرمايد سوگند با خداي كه دشوار است بر عم تو كه او را بخواني و اجابت نتواند و اگر اجابت كند اعانت نتواند و اگر اعانت كند ترا سودي نبخشددور باشند از رحمت خدا جماعتي كه ترا كشتند.
▪️هذا يَوْم وَاللهِ كَثُرَواتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ.
آنگاه قاسم را از خاك برداشت و در بر كشيد و سينه او را به سينه خود چسبانيد و به سوي سراپرده روان گشت در حالي كه پاهاي قاسم در زمين كشيده ميشد. پس او را برد در نزد پسرش علي بن الحسين عليه السلام در ميان كشتگان اهلبيت خود جاي داد، آنگاه گفت بارالها تو آگاهي كه اين جماعت مار ا دعوت كردند كه ياري ما كنند اكنون دست از نصرت ما برداشته و با دشمن ما يار شدند، اي داور دادخواه اين جماعت را نابود ساز و ايشان را هلاك كن و پراكنده گردان و يكتن از ايشان را باقي مگذار، و مغفرت و آمرزش خود را هرگز شامل حال ايشان مگردان.
آنگاه فرمود اي عموزادگان من صبر نمائيد اي اهلبيت من شكيبائي كنيد و بدانيد بعد از اين روزخواري و خذلان هرگز نخواهيد ديد.
📚 منتهی الامال اثر حاج شیخ عبّاس قمی
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴ششم محرم،گرامیداشت
قاسمبنالحسنبنعلی(ع)🏴
🌹قاسم بن الحسين عليه السلام به عزم جهاد قدم به سوي معركه نهاد، چون حضرت سيدالشهداء عليه السلام نظرش بر فرزند برادر افتاد كه جان گرامي بر كف دست نهاده آهنگ ميدان كرده، بيتواني پيش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در بر كشيد و هر دو تن چندان بگريستند كه در روايت وارد شده حَتّي غٌشِي عَلَيْهِما، پس قاسم گريست و دست و پاي عم خود را چندان بوسيد تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم عليه السلام به ميدان آمد در حالي كه اشكش به صورت جاري بود و ميفرمود:
سِبْطِ النَّبِيّ الْمُصْطَفي الْمُؤْتَمِن
بَيْنَ اُناسٍ لاسُقُوا صَوْبَ المَزنِ
اِنْ تَنْكرُوٌني فَانَا اْبنُ الْحَسَنِ
هذا حُسَيْنٌ كَالْاَسيرالْمُرْتَهَن
📜 حميد بن مسلم گفته كه من در ميان لشكر عمر سعد بودم پسري ديدم كه به ميدان آمده گويا صورتش پاره ماه است و پيراهن و ازاري در برداشت و نعليني در پا داشت كه بند يكي از آنها گيسخته شده بود و من فراموش نميكنم كه بند نعلين چپش بود، عمرو بن سعد ازدي گفت: به خدا سوگند كه من بر اين پسر حمله ميكنم و او را به قتل ميرسانم، گفتم سبحان الله اين چه اراده است كه نمودهاي؟ اين جماعت كه دور او را احاطه كردهاند از براي كفايت امر او بس است ديگر ترا چه لازم است كه خود را در خون او شريك كني؟ گفت به خدا قسم كه از اين انديشه برنگردم، پس اسب برانگيخت و رو برنگردانيد تا آنگاه كه شمشيري بر فرق آن مظلوم زد و سر او شكافت
🔴پس قاسم به صورت بر روي زمين افتاد و فرياد برداشت كه يا عماه چون صداي قاسم به گوش حضرت امام حسين عليه السلام رسيد تعجيل كرد مانند عقابي كه از بلندي به زير آمد صفها را شكافت و مانند شير غضبناك حمله بر لشكر كرد تا به عمرو (لعين) رسيد، پس تيغي حواله آن ملعون نمود، عمرو دست خود را پيش داد حضرت دست او را از مرفق جدا كرد پس آن ملعون صيحه عظيمي زد. لشكر كوفه جنبش كردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام عليه السلام بربايند همينكه هجوم آوردند بدن او پامال سم ستوران گشت و كشته شد. پس چون گرد و غبار معركه فرو نشست ديدند امام عليه السلام بالاي سر قاسم است و آن جوان در حال جان كندنست و پاي به زمين ميسايد و عزم پرواز به اعلي عليين دارد و حضرت ميفرمايد سوگند با خداي كه دشوار است بر عم تو كه او را بخواني و اجابت نتواند و اگر اجابت كند اعانت نتواند و اگر اعانت كند ترا سودي نبخشد، دور باشند از رحمت خدا جماعتي كه ترا كشتند. هذا يَوْم وَاللهِ كَثُرَواتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ.
آنگاه قاسم را از خاك برداشت و در بر كشيد و سينه او را به سينه خود چسبانيد و به سوي سراپرده روان گشت در حالي كه پاهاي قاسم در زمين كشيده ميشد. پس او را برد در نزد پسرش علي بن الحسين عليه السلام در ميان كشتگان اهلبيت خود جاي داد، آنگاه گفت بارالها تو آگاهي كه اين جماعت مار ا دعوت كردند كه ياري ما كنند اكنون دست از نصرت ما برداشته و با دشمن ما يار شدند، اي داور دادخواه اين جماعت را نابود ساز و ايشان را هلاك كن و پراكنده گردان و يكتن از ايشان را باقي مگذار، و مغفرت و آمرزش خود را هرگز شامل حال ايشان مگردان
✨آنگاه فرمود اي عموزادگان من صبر نمائيد اي اهلبيت من شكيبائي كنيد و بدانيد بعد از اين روزخواري و خذلان هرگز نخواهيد ديد.
📚کتاب منتهی الامال اثر حاج شیخ عبّاس قمی
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401