eitaa logo
ارتباط موثر
1.3هزار دنبال‌کننده
854 عکس
304 ویدیو
7 فایل
مسیری برای یادآوری و تداوم مطالعه و آموختن مهارت‌های توسعه فردی به خصوص مهارت‌های ارتباطی مربوط به دوره‌های ارتباط موثرِ حجة الاسلام مخدوم این‌کانال با هدف تامل و به کارگیری مهارت‌ها، در هفته به طور متوسط با سه مطلب کاربردی به روز رسانی می‌شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ارتباط موثر
📄یک داستان، یک درس در مدرسه یک دهکده‌ی کوچک معلم از دانش آموزان خواست تا تصویری از چیزی‌که برایشان بسیار با ارزش است را بکشند. او با خود فکر میکرد که این بچه‌های فقیر حتما تصویر خوراکی، و یا انواعی از نداشته‌های خیالی خود را می‌کشند. وقتی یکی از بچه ها نقاشی ساده و کودکانه خود را تحویل داد,معلم شوکه شد. او تصویر یک دست را کشیده بود. ولی این دست چه کسی بود؟ یکی از بچه ها گفت من فکر میکنم این دست خداست که بما غذا می‌رساند. دیگری گفت که این دست کشاورزی است که گندم می‌کارد.... معلم بالای سر آن کودک رفت و از او پرسید این دست چه کسی است؟ کودک در حالی‌که خجالت می‌کشید گفت:خانم، این دست شماست. معلم بیاد آورد که از وقتی این کودک پدر و مادرش را از دست داده بود به بهانه‌های مختلف پیش او می‌آمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.... گفته‌اند: ایمان داشته باش که کوچک‌ترین محبت‌ها از ضعیف‌ترین حافظه‌ها پاک نمی‌شود. @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | معلم عزیزم روزت مبارک 🌀 کاری از گروه تبلیغی هنری 🔹 تولید شده در اداره فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان 🔻 مرجع رسمی اطلاع رسانی دفتر تبلیغات اسلامی: 🔺 @tablighnews
💠 هیچ عبادتی بالاتر از معلّمی نیست 🆔 @almazaheri
🔳 زندگی یعنی... گفته‌اند: زندگی عمر کردن نیست، بلکه "رشد" کردن است عمر کردن کاری است که از همه‌ی حیوانات برمی‌آید. اما رشد کردن هدف والای انسان است، که عده‌ی معدودی می‌توانند ادعایش را داشته باشند. @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵 گوش دادن برای یک مدیر گوش دادن برای یک مدیر ضروری است و حتی قبل از اینکه با یک کارمند مشغول صحبت شوید شروع می شود. مدیریت کارکنان با گوش دادن شروع می شود، و گوش دادن قبل از اینکه انتظار داشته باشید(قبل از هر مکالمه) شروع می شود. ما گوش دادن را به عنوان چیزی که بین شروع و پایان یک مکالمه اتفاق می افتد در نظر می گیریم یعنی: توجه کردن، برقراری ارتباط چشمی، یادداشت برداری و عدم صحبت کردن به صورت هم‌زمان با طرف مقابل. این‌ها همه بخش هایی از مجموعه مهارت های گوش دادن هستند که باید آنها را تمرین کنید. به گفته دایان شیلینگ، متخصص هوش هیجانی، مهارت گوش دادن شامل باز نگه داشتن ذهن و عدم نتیجه گیری سریع قبل یا در حین مکالمه می شود. @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر مهربان و حکیم(دام عزه): «اقیانوس را به موج آوردن کار ساده ای نیست؛ این‌ها اقیانوس را به موج آوردند.» 🌹پرواز تا بهشت لحظاتی از دیدار صمیمانه خانواده شهدای مدافع حرم https://www.instagram.com/tv/CP1NMPQgiM8/?utm_source=ig_web_copy_link شعر مادر شهید: سر که زد چوبه ی محمل ، دل ما خورد ترک غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک آنقدر داغ عظیم است که بر دل شده حک سر زینب به سلامت ، سر نوکر به درک 📌یادمان هست، که ما مدیونیم؟ سلام و درود خدا بر مادران و همسران و فرزندان شهداء @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک داستان، یک درس من فقط معلم نیستم مریم صیاد آموز لنگان لنگان داشتم تو خیابون راه می‌رفتم که یه خانم مودب و شیک پوش بهم نزدیک شد ازم پرسید : شما آقای نصیری هستین؟ گفتم : بله گفت : من شاگرد شما بودم ، دبیرستان توحید، یادتون میاد؟ با اینکه قیافش اشنا بود ، گفتم : نه متاسفانه،آخه من خیلی دانش آموز داشتم . و بعد ادامه دادم : خب مهم نیست شما خوبید خانم ؟ گفت : بله ممنون استاد، من شیمی خوندم و تا دکترا ادامه دادم البته نه اون سال‌های جنگ دکترامو چند سال بعد گرفتم و در حال حاضر محقق هستم. آقای نصیری ، "سماک بحری" هستم یادتون اومد؟ از شنیدن حرفاش خیلی خوشحال شدم وقتی کمی دقت کردم ،شناختمش ،آره خودش بود اتفاقا خیلی دلم میخواست از احوالش با خبر بشم و حالا دیده بودمش که فرد موفقی شده بود ، یه هو رفتم به بیشتر از بیست سال پیش . اون موقع ها با اینکه انقلاب شده بود و مدارس تفکیک شده بود؛ به علت کمبود دبیر بعضی از دبیران مرد مدارس دخترانه تدریس می‌کردند . من هم اون وقت‌ها به دانش آموزان دختر جبر درس می‌دادم، یادم اومد این دختر چند جلسه‌ای که صبح‌ها من کلاس داشتم دیر سر کلاس می‌اومد و من هم همیشه دعواش می‌کردم و بدون اینکه چیزی بگه می‌رفت سر جاش. من هم کلی عصبی می‌شدم و به خاطر نظم کلاس، سریع درسو ادامه می‌دادم . چند بار می‌خواستم واسه دیر کردش به مدیر بگم ولی یادم می‌رفت تا اینکه یه روز زنگ اخر تو کلاس بغلی ، آخرین نفری بودم که از کلاس می‌رفتم بیرون یه هو همین دانش آموز "سماک بحری" رو دیدم که به دیوار راهرو تکیه داده و تو چشماش پر از اشکه . پرسیدم :سماک چی شده؟ با بغضی که تو گلوش بود جواب داد: پام پیچ خورده آقا حالا نمی‌دونم چه جوری برم خونه؟ یه هو گفتم : بیا من می‌رسونمت اون وقت‌ها یه ماشین پیکان داشتم که هرکسی نداشت جواب داد : نه آقا خونمون دوره گفتم : اشکالی نداره می‌رسونمت ، می‌تونی تا ماشین یه جوری بیای؟ درحالی که برق خوشحالی تو چشماش موج می‌زد گفت:بله آقا بالاخره هر جور بود خودشو تا ماشین رسوند من هم که طبعا عذر داشتم و نمی‌تونستم دستشو بگیرم ، بلاخره به سمت خونه اش حرکت کردیم وقتی آدرس میداد تازه متوجه شدم خونه‌اش خارج از شهر و در یکی از دهات اطراف قرار داره. وقتی رسیدیم سر یه جاده خاکی گفت : آقا تو همین جاده است دیگه خودم میرم ممنون. گفتم : نه چه جوری می‌خوای بری می‌رسونمت همینطور که می‌رفتیم چون راه خیلی طولانی شد ازش پرسیدم : این مسیر رو با کی میای بری مدرسه ؟ گفت: با هیشکی آقا، پیاده میام تاسر خیابون ۵ صبح بلند می‌شمِ اما خب گاهی بارونو باد باعث می‌شه کمی دیر برسم داشتم دیوونه می‌شدم این همه راهو این دختر پیاده می‌اومد !!!!. خلاصه رسیدیم خونشونُ یه خونه روستایی دیدم که از امکانات اون زمان هم خیلی چیزها کم داشت. به سختی رفت بالا و گفت : بفرمایید صدای پیر مردی از تو اتاق شنیده شد که پرسید: طاهره کیه ؟ دانش آموزم جواب داد : آقا معلممه پیر مرد اصرار کرد که برم بالا و یه چای بنوشم. من هم رفتم و بعد از سلام و احوال پرسی پیرمرد که فهمیدم پدر طاهره دانش آموزم بود گفت: آقا معلم این دختر همه زندگی منه، الان دوساله مادرشو از دست داده منم مریضم، هم تو مزرعه کار می‌کنه هم تو خونه به دوتا برادرهای کوچیکشم می‌رسه ، می‌گم دختر نمی‌خواد درس بخونی راه به این درازی چه کاریه آخه ولی هی اصرار می‌کنه می‌خوام درس بخونم آه ببینین الان شما رو تو درد سر انداخته... گفتم : این چه حرفیه در حالی که با بغضی که گلومو گرفته بود به زور چایی که طاهره آورده بودو می‌خوردم گفتم: ببخشید من دیگه باید برم. تمام راهو که بر می‌گشتم گریه کردم پیش خودم گفتم من فقط یک معلم نیستم؛ من باید بیشتر از این‌ها از حال دانش آموزم با خبر باشم. از اون روز به بعد بهش زنگ‌های تفریح کمک می‌کردم چند تا کتاب بهش دادم و دیگه دعواش نکردم اینها تنها کاری بود که از دستم بر می‌اومد . حالا اون با وجود تمام مشکلات اینقدر موفق شده بود و من بهش افتخار می‌کردم ،همینطور که لبخند می‌زدم، نگاش می‌کردم که یه هو از گذشته بیرون اومدم چون صدام زد: آقای نصیری ..... و ادامه داد : خیلی خوشحال شدم دیدم‌تون من هیچ وقت محبت‌هایی که به من کردین رو فراموش نمی‌کنم گفتم : خواهش می‌کنم من افتخار می‌کنم که چنین شاگردی داشتم. خداحافظی کرد و در حالی که ازم دور می‌شد پیش خودم گفتم : امیدوارم معلم‌های امروزی هم بدونند که فقط یک معلم نیستند.... @ertebatmoaserdini .
💐شور یک گیاه در وسط زمستان، برای مقاومت و شکفتن بهاری از تابستان گذشته نمی‌آید، با امید به بهاری است که می داند، فرا می‌رسد. گیاه در سختی و تلخی روزهایى که رفته، نمی ماند و به آن نمی‌اندیشد؛ بلکه به روزهایى می‌اندیشد که می‌آید، اگر باور افراد به آمدن بهار زندگی بخش انسانیت، از جنس ایمان واقعی باشد، در ناملایمات مقاوم و استوار به امید شکفتن و آمدن بهار می ماند و چشم و دلش به آینده امیدبخش روشن است... @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بدون تعارف با معلمی که به کودکان کارِ اتباع افغانستان و پاکستان درس می‌دهد 🆔 @YjcNewsChannel
هدایت شده از کیمیای سعادت
🔴منشور وحدت ایمانی 🔹سخنی از حضرت سیدالکریم عبدالعظیم الحسنی (علیه السلام) ⚪️یکدیگر را تخریب نکنید 📚و رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) قَالَ: يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ* وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِهِ أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وَلَايَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِكَ. 💠الاختصاص، شیخ مفید، ص 247 🔵عبدالعظيم حسنى از حضرت رضا(علیه السلام) روايت كرده كه آن حضرت فرمودند: اى عبدالعظيم، دوستان مرا از جانب من سلام برسان و به آنان بگو: شيطان را به دلهاى خويش راه ندهند و آنان را به راستگويى در گفتار و اداى امانت امر كن. و نيز آنان را به سكوت، ترك منازعه و جدال در كارهاى بيهوده، توجه به يكديگر و به ديدار يكديگر رفتن دستور بده؛ چرا كه اين كار مايه قرب به من است. دوستان من نبايد به مخالفت و دشمنى با يكديگر و تخریب یکدیگر خود را مشغول سازند؛ چون من با خويش پيمان بسته ام كه هر كس چنين كارى كند و يكى از اولياى مرا خشمگين سازد دعا كنم و از خداوند بخواهم تا او را در دنيا به شديدترين عذاب مجازات كند و او در آخرت از زيانكاران باشد. دوستان مرا متوجه کن که خداوند نیکوکاران آنها را آمرزیده و از بدکاران آنان درگذشته، مگر کسانى که مشرک شده و یا یکى از دوستان مرا رنجانیده‌‌اند، و یا در دل خود نسبت به وى کینه و عداوتى دارند. پروردگار از این گروه نخواهد گذشت و آنها را نمى‌‌بخشد، مگر اینکه از نیت خود برگردند. اگر از این کار زشت خود برگشت، مورد آمرزش خداوند متعال قرار خواهد گرفت، و اگر در این عمل باقى ماند، خداوند روح ایمان را از دل او خارج خواهد ساخت و از ولایت من نیز بیرون می‌‌رود، و از دوستى ما اهل بیت نیز بهره‌‌اى نخواهد برد، و من به خداوند از این امور پناه می‌‌برم. https://eitaa.com/KimiyayeSaadat
☑️دست‌کم گرفتن منابع یا سودهای بالقوه خویشتن 🔻به نظر سلیگمن و همکاران، تبیین‌هایی که افراد افسرده برای موفقیت‌های‌شان دارند، معطوف به عوامل ناپایداری مانند بخت و اقبال یا سهولت تکلیف هستند، در حالی که تبیین‌های آن‌ها برای شکست‌های‌شان بر عوامل پایدار درونی مانند فقدان توانایی متمرکز است. 🔻در نتیجه‌ی این اِسنادهای منفی، فرد افسرده نه‌تنها نمی‌تواند به هنگام موفقیت، عزت‌نفسش را تحکیم کند، بلکه با هر شکستی عزت‌نفسش ضعیف و ضعیف‌تر می‌شود. 🔻به همین سیاق، نبود خود-پاداش‌دهی (self-reward) در قبال نکات مثبت، بیش از پیش به دست‌کم گرفتن منابع بالقوه‌ی خود می‌انجامد. 📚 برشی از کتاب: مقاومت در شناخت‌درمانی @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناراحتي در روابط بين فردى چند راهکار که می توانید به تناسب شرایط و موقعیت، هنگام ناراحتی از دیگری، به کار ببندید.(به خصوص در مقابل شخصیت های دشوار) 🔸گاهی افراد نمی دانند که رفتارشان شما را ناراحت می کند. می توانید از احساس‌تان به آنها بگویید و اجازه دهید واکنش شما را بدانند. 🔸خودتان تبدیل به شخصیت دشوار نشوید. قاطع باشید و ضمن حفظ حقوق خود به حقوق دیگری هم احترام بگذارید. 🔸قاطع باشید. از جملاتی که با "من" شروع می شود استفاده کنید. ناراحتی خود را در خلوت و نه در جمع مطرح کنید. تا جای ممکن این رفتار را پیش بینی و با آمادگی قبلی تحمل کنید. 🔸در موقعیتهای مناسب می توانید شوخی کنید. در به کار بردن این راهکار دقت زیادی به خرج دهید. اگر از موفقیت این روش مطمئن نیستید، از آن استفاده نکنید. 🔸وقتی رفتارهای متفاوتی دارند به آنها پاداش دهید. این کار را می توانید کلامی انجام دهید. برای مثال اگر طرف مقابل تلاش نکرد کنترلتان کند به او بگویید "سپاسگزارم که به من اعتماد کردید." 🔸می توانید مودبانه بخواهید که کنترل‌تان نکنند. مثلا بگوئید:" ممنونم که نظرت را به من گفتی اما..." 🔸اگر می توانید موقعیت را ترک کنید. بی شک شخصیت های دشوار محدود به موارد فوق نیست ،اما در این مجال فرصت بیشتری وجود ندارد. برای آشنایی با سایر شخصیت های دشوار می توانید به منابع دیگر رجوع کنید و از کمک متخصصان سلامت روان بهره ببرید. 🔸نکته مهم این است که در هر شرایط و موقعیت و در تعامل با هر فردی هفت رفتار مخرب زیر ممکن است با احتمال زیادی اوضاع را بدتر کند. لذا تلاش کنید از هفت رفتار مخرب زیر به هر شکل ممکن اجتناب کنید: 1️⃣ غرغر کردن 2️⃣ شکایت کردن 3️⃣ انتقاد کردن 4️⃣ سرزنش کردن 5️⃣ تهدید کردن 6️⃣ تنبیه کردن 7️⃣ باج دادن برای کنترل رفتار طرف مقابل @ertebatmoaserdini .
برشى از يك كتاب ✍️ شوپنهاور می نویسد: نیمی ار نگرانی‌ها و اضطراب‌های ما مربوط به نظر دیگران است... ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشیم. نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه می تواند تغییر کند. نظر دیگران به نخی بند است و ما را اسیر آنان می‌کند. اسیر نظراتشان و بدتر اسیر آنچه به گمان و نظرشان می‌رسد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توجه: اینکه چه نظری را از چه کسی و با چه تخصصی، می پذیریم؛ بسیار مهم است. گاهی فرد مقابل شناخت کافی از ما یا موضوع ندارد گاهی گوینده تخصص لازم در موضوعی که اظهار نظر می کند، فاقد دانش کافی است، و گاهی اطلاع کافی از همه جنبه های مسئله مورد نظر ندارد... @ertebatmoaserdini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گِله، شکایت و اعتراض... و راه و رسم آن در روابط بین فردی... ترجمه و صدا: دکتر ایمان فانی @ertebatmoaserdini .
📄 گوش دادن و مطالعه نقادانه گوش دادن و خواندن نقادانه یعنی اینکه آنچه را می‌شنویم و می‌خوانیم حساب شده و اصولی ارزیابی کنیم ـ به مجموعه ای از مهارت ها و نگرش ها نیاز دارد. این مهارت ها و نگرش ها حول رشته‌ای از سوال‌های نقادانه مرتبط به هم شکل می گیرد ما می توانیم این سوال ها را یک به یک فرا بگیریم؛ اما هدف این است که در نهایت بتوانیم آنها را به طور یکجا برای مشخص کردن بهترین تصمیم قابل وصول به کار بگیریم. اندیشیدن همراه با دقت، همواره پروژه‌ای ناتمام است، داستانی است که هرگز به پایان نمی رسد. سوال های نقادانه انگیزه و سمت و سوی لازم را برای تفکر نقادانه به ما می‌دهند و ما را در مسیر جستجوی پیوسته و مداوم نظرات تصمیمات و قضاوت‌های بهتر به پیش می‌برند . 📌 برای درک درست حقایق به تفکری همراه با سنجش و دقت نیازمندیم و برای رسیدن به تاملات نقادانه، نیازمند گوش دادن فعال هستیم . پس گوش دادن فعال نه تنها یک مزیت مهم در فراگرد ارتباط بین افراد است بلکه ابزاری برای رسیدن به اندیشه صائب به شمار می‌رود. @ertebatmoaserdini .
برشی از یک نوشته: قبل از این که زندانی‌ شوم، هرگز به فکر این چیزها نبودم. روشنی دلپذیر ظهر، برایم عادی بود و تو منزل، با بچه‌ها سر و کله زدن، یک کار معمولی و غالباً خسته کننده. همیشه فکر می‌کردم که زندگی رنگی دیگر دارد و آنچه در اطرافم می‌گذرد، فقط یک مسخرهٔ تکراری است؛ ولی حالا نه! حالا یادآوری تمام چیزهای بی‌ارزش که خارج از زندان دورم را گرفته بود، برایم لذت بخش شده بود. خیلی از چیزهای بی‌اهمیت برای زندگی ضروری است. اصلاً مجموعه ای از چیزهای به ظاهر بی‌اهمیت، زندگی را تشکیل می‌دهد. زندگی یعنی همین! 📚 از کتاب زائری زیر باران | نوشته: احمد محمود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برخی از داشته‌های به ظاهر ساده زندگی، نعمت‌های تکرار ناپذیر خداوند هستند، که در روزمرگی ها به آرامی از دست ما می‌روند... @ertebatmoaserdini .
کسی دوست ندارد زندانی باشد؛ اما در عین حال اکثر مردم خود را برای تمام عمر در زندان‌هایی از جنس ذهنیت‌ها، افکار و باورهایی(که معمولا از دیگران و بدون تعقل و دلیل کافی دریافت کرده‌اند) حبس می‌کنند... @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵 یک داستان و چند تامل پیرمرد با کیسه‌ی برنجی که در آن برنج نبود و شاید تنها یک بطری آب در آن بود در اتوبوس خلوت به آدم‌ها نزدیک می‌شد، چیزی را یواش می‌گفت و با دستان چروک و زمختش میله را محکم‌تر می‌گرفت، آدم دیگری را صید می‌کرد تا همان نجوا را بکند و باز ناامیدتر سراغ آدم بعدی برود. آدم به آدم گشت تا به قسمت زنانه رسید. حوصله نداشت تک‌به‌تک واگویه کند. نجوایش را به‌صورت جمعی گفت و خانوم صندلی اول بلند گفت: نه شرمنده. ولی شرمنده نبود چون با لبخند کج داشت پیرمرد را نگاه می‌کرد. خیره در چشم‌هایش. انگار پیرمرد درخواستی کرده بود که موقع گفتنش زن باید گوش‌های دخترکش را می‌گرفته! پیرمرد ادامه نداد. برگشت به قسمت مردانه. خمیده. ناامید. سر به زیر. نشنیده بودم چه درخواستی داشت که زن شرمنده‌ی نه گفتنش شده بود. پرسیدم: چی می‌خواست؟ پیرمرد شنید و برگشت سمتم: 《می‌خوام زنگ بزنم به پسرم.》 همین! برای همین از اول اتوبوس نفر به نفر نجوا می‌کرد و خمیده‌تر از قبل آدم دیگری را صید می‌کرد؟ فقط برای یک تلفن زدن این همه نه شنیده؟ نه‌ی بلند زن دلیلش همین بود؟ پناه بر خدا. تلفنم را در آوردم و گفتم باباجان شماره را بگو. برگه‌ی مچاله‌ای دستم داد و گفت شماره‌ی پسرم است. شماره را گرفتم. اشغال بود. بیشتر از بیست بار و هر بار پیرمرد می‌گفت: کاش بردارد. خدا کند بردارد. مرد پشت خط تلفن را بلاخره برداشت. گوشی را دادم دست پیرمرد: 《باباجان پایم درد می‌کند. با موتورت بیا دم ایستگاه دنبالم.》 @ertebatmoaserdini .