🌕 زلنسکی، جنگ روایتها و آینده ایران
#محسن_دنیوی
🔺الان که این کلمات را می خوانید، چند روز بیشتر از انتشار ویدئوی عجیب و غیرعادی مشاجره ترامپ و معاونش با زلنسکی نگذشته است و همچنان تحلیل آنچه در این گفتگو رخ داد، تیتر یک اخبار جهان است.
بیبیسی گفته که پوتین یا خامنهای؛ برنده دیدار ترامپ و زلنسکی کیست؟
نانسی پلوسی از حزب دموکرات آمریکا گفته که این مشاجره شرمآور بود!
یورونیوز هم پرسیده که آینده اکراین بعد از این مشاجره و قطع حمایت آمریکا چه خواهد شد؟
اینها بخشی از مطالبی بود که در رسانههای غیرایرانی در همین روزها منتشر شده است. اما نکته مورد اشاره این یادداشت درباره مواضع متنوع در جامعه ایرانی است!
بخشی از جامعه و شاید بشود گفت که اکثریت آن برداشتی شبیه واکنش اغلب مردم در کشورهای مختلف داشتهاند!
یعنی قلدری آمریکا را در چهره و بیان ترامپ و ونس دیدهاند و تحقیر زلنسکی در برابر دوربینها!
واکنش اغلب کاربران در جهان هم این روایت را بیشتر نشان میدهد!
اما بخشی از جامعه ایران در حال ستایش زلنسکی در برابر زورگویی ترامپ و آمریکا هستند. آمریکایی که امروز به تعبیر اغلب کاربران در فضای مجازی، در خدمت روسیه و پوتین قرار گرفته است!
این دو روایت در یک چیز مشترک هستند و آن زورگویی و بروز عیان و بی پرده رفتار قلدرمآبانه آمریکا در برابر نه یک دولتملت خاورمیانهای و عرب و فارس و ترک و افغان و یا مردم بیپناه فلسطین بلکه در برابر چشم آبیهای موبور اکراینی به عنوان بزرگترین کشور به لحاظ سرزمینی در اروپاست.
کشوری که در طول جنگ با روسیه میلیاردها دلار خرج آن شده است تا مقاومت کند و تسلیم نشود!
اما نقطه اختلاف مهم در میان روایتهای ایرانی، تناقض در تحلیل وضعیت زلنسکی است. برخی او را موجودی نابود شده و تحقیر شده میبینند که به اشتباه به آمریکا و ناتو و اتحادیه اروپا تکیه کرد و کشورش را وارد یک مهلکه کرد که ممکن است به حذف نام اکراین از روی نقشه جهان بینجامد و برخی او را قهرمان ملی اکراین و نماد ایستادگی در برابر ظلم فاحش آمریکایی میدانند!
قسمت کمیک تراژیک قصه اینجاست که کسانی زلنسکی را قهرمان و پیروز مشاجره با ترامپ معرفی میکنند که مشتاقان اصلی و حامیان همیشگی مذاکره با آمریکا حتی با همین ترامپ بوده و هستند!
اینها بیش از همه میل مهاجرت به سرزمین رویاها را دارند. بیش از دیگر بخشهای جامعه ایرانی فرزندان و اقوامشان در آمریکا زندگی میکنند و برای آنها رویای آمریکایی جزء مهمترین دستاوردهای جهان امروز است!!
این تفاوت در روایت از یک ویدئو، یک مشاجره و یک شخصیت به نام زلسنکی که او را قهرمان ملی بدانیم یا موجودی حقیر و شکستخورده، به مسئله چندگانگی روایتهای ایرانی از وضعیت اکنون و آینده ایران بر میگردد! ما تا زمانی که این فاصله را کم نکنیم، نمیتوانیم عزم و اراده ملی برای حرکتهای بزرگ و خلق آیندهای متفاوت را ایجاد کنیم و نیروی ملی صرفهمین شکاف و فرسایش می شود. قطعا هم نمیشود هر دو طرف روایتهای متضاد، درست گفته باشند و سمت حقیقت و قسمت درست تاریخ ایستاده باشند!
همه جریانات موثر در سیاست و اقتصاد و فرهنگ ایران امروز گرفتار تناقضات درونی از این دست هستند و این مسئله اختصاص به یک جریان خاص سیاسی و یا فکری ندارد. پس باید تصمیم بگیریم...
#اوکراین #روایت_ایران #آینده_ایران
➕ @esharat_57
🌕 در ستایش سرو:
خوانشی پسااستعماری از انیمیشن «زیر سایهی سرو»
#شهاب_اسفندیاری
بخش اول یادداشت:
https://eitaa.com/esharat_57/85
بخش دوم یادداشت:
https://eitaa.com/esharat_57/86
#در_سایه_سرو #اسکار #دانه_انجیر_معابد
➕ @esharat_57
🌕 در ستایش سرو:
خوانشی پسااستعماری از انیمیشن «زیر سایهی سرو»
#شهاب_اسفندیاری
بخش اول:
🔺فیلم «در سایهی سرو» را دیدم و باید بگویم که برداشت و تحلیلم از فیلم از برخی دوستان که شدیداً به فیلم حمله کردند متفاوت است. به نظرم این فیلم نقطهی عطفی در فیلمهای به اصطلاح «جشنوارهای» و گفتمان رایج هنری است از این جهت که نگاه شرقشناسانه و استعماری در آن بازتولید نشده است (۱).
در نگاه شرقشناسانه، هرچه بدبختی و فلاکت در ملل شرق است، منشأ درونی دارد. از خودشان است. از فرهنگ و سنت و باورهایشان. اینها است که مانع پیشرفت است. در این گفتمان شخصیتهای سنتی مانع و مزاحم پیشرفت هستند. معمولاً همهی این بدیها در شخصیت یک «پدر خبیث و بد ذات» مجسم میشود.
تضاد و درگیری دائمی بین نسل جدید و نسل قدیم در گفتمان استعماری تحت عنوان تضاد «سنت و مدرنیته» صورتبندی و ترویج میشود. بدیهی است چنین تضاد و تنش دائمی به نفع استعمارگران است. اگر نسل جدید و قدیم بتوانند افق مشترکی پیدا کنند، سلطه و منافع استعمار به خطر میافتد.
ترسیم خانه و وطن به مثابهی زندانی که در آن زنان و جوانان اسیر تعصبات کور و باورهای جاهلانهی پدرانی منفعتطلب و خودخواه هستند، و هیچ راه و چارهای برای تغییر شرایط ندارند، تاکنون مضمون غالب آثاری بوده که بر اساس گفتمان استعماری تولید شده و در جشنوارههای غربی تحسین شدهاند.
نکتهی مهم این که این آثار در ترسیم دلایل وضع موجود، هیچ سهمی برای مداخله، اشغالگری و جنایات بیگانگان قائل نمیشدند. در واقع این آثار فرصت یک سفیدشویی کامل از تاریخ سیاه استعمار فراهم میکردند تا مخاطب غربی بتواند از جایگاه برتر اخلاقی قطره اشکی بر فلاکت مردمان شرق بریزد.
فیلم «در سایهی سرو» از چند انحراف و آفت تاریخی در آثار هنری و جشنوارهای عبور کرده و طلیعهی یک نگاه جدید است. در این فیلم برخلاف گفتمان رایج روشنفکری، نقش «دشمن» در وضع موجود نه تنها نادیده انگاشته نشده، بلکه به صراحت به عنوان عامل اصلی وضع موجود به رسمیت شناخته شده است.
شخصیت «پدر» در این فیلم، برخلاف انبوهی از آثار استعمارزده در سینمای ایران، یک شخصیت ذاتا خبیث و پلید نیست. یک انسان عاطفی و دلسوز خانوادهاش است که خود قربانی جنایت دشمن است. هم همسرش را در حملات دشمن از دست داده، هم آرامش روح و روانش در آن حملات هولناک آسیب دیده است.
دختر پس از سالها مراقبت و پرستاری پدر، آنگاه که خسته از سختیها عزم سفر دارد، با یک مسئلهی بزرگ و حیاتی مواجه میشود. تصمیم میگیرد بماند و برای این مسئله راه حلی پیدا کند. در واقع پدر و فرزند یک «پروژهی مشترک» پیدا میکنند و از یک تضاد و تنش دائمی عبور میکنند.
فیلم «در سایهی سرو» چارچوب فرمی و روایی و زیباییشناسی بصری خود را بر پایهی نگاهی اگزوتیک به سنت و انگارهی استعماری و فلج کنندهی «تضاد سنت و مدرنیته» بنا نکرده است. دختر در خانه دارِ قالیبافی دارد. حتی هنگامی که به عزم سفر بار میبندد و شال بر سر میکند، به احترام پدر برای او سفرهی صبحانه چیده است.
پدر هم، با وجود آسیبهای روانی بجا مانده از جنگ، روحش برای دختر پر میکشد. آنگاه که دختر عزم سفر دارد روح او در تصویرسازی خلاقانهای به دختر میگوید «دورت بگردم» و او را در آغوش میکشد. آنگاه که تلاشها برای حل مسئله و نجات نهنگ به نتیجه نمیرسد، باز با فداکاری پدر است که مشکل حل میشود.
آن درخت سرو، نماد کهن ایرانی که دلالت بر ایستادگی و استقامت دارد در فیلم کسی نیست جز پدر که سایهی او در نمایی از فیلم بر سر دختر میافتد. همانگونه که در زمان جنگ دست خالی در برابر حملهی هواپیماهای دشمن میایستد، اکنون نیست با سلاح خود پرندگان مهاجم را دور میکند تا به نهنگ گرفتار آسیبی نرسانند./
یادداشت ادامه دارد.
#در_سایه_سرو #اسکار #دانه_انجیر_معابد
➕ @esharat_57
🌕 در ستایش سرو:
خوانشی پسااستعماری از انیمیشن «زیر سایهی سرو»
#شهاب_اسفندیاری
بخش دوم:
البته مشارکت و فداکاری پدر در نجات نهنگ، پس از آن رخ میدهد که او این «واقعیت جدید» و «مسئلهی بزرگ» و تلاش و تکاپوی دختر برای حل آن را مشاهده میکند. از کنج خلوت و انزوا با یادگارهای گذشته خارج میشود و برای حل مسئلهای که زنده و حیاتی و مربوط به امروز است به اعماق (دریا/جامعه) میرود.
در گفتمان استعماری مردمان شرق موجوداتی عجیب و غریب هستند که مشکلات و مسائلی خاص دارند که مربوط به فرهنگ و هویت آنها است و فرض این است که غربیها همهی مشکلات خود را حل کردهاند. اما در فیلم «زیر سایهی سرو» مسائلی که پدر و دختر ایرانی با آن مواجه هستند مسائلی هستند که برای جهانیان آشنا است و مسئلهی مشترک بشری است: بیماری PTSD مثلا و موضوع حفظ محیط زیست.
در حالی که در گفتمان استعماری، راهِ پیشرفت از مسیر «پدر کُشی» میگذرد و در اغلب آثار هنری و ادبی استعمارزده ترویج «نفرت از پدر» یک رکن اصلی است، «در سایهی سرو» موفق شده این قفل ذهنی را باز کند و نشان دهد که پیمودن راه نجات جز با همدلی و همافزایی نسل قدیم و جدید ممکن نیست.
موفقیت فیلم «در سایهی سرو» در مراسم اسکار و دست خالی برگشتن فیلم «دانهی انجیر معابد» رخداد بسیار نمادینی بود. سازندگان فیلم اول، بر خلاف بسیاری از هنرمندان انیمیشن، در ایران ماندند و اثری بدیع و خلاقانه با نگاهی بومی و ملی ساختند به نام ایران و راهی نشان دادند تا دست به دست هم دهیم برای حل مشکلات وطن.
سازندگان فیلم دوم رفتند زیر بیرق یک دولت اروپایی و با فیلمی آکنده از کلیشههای شرقشناسانه و استعماری و ترویج «پدر ستیزی» و «پدر کُشی» عملا به توجیه جنگ و تحریم علیه ایران و سفیدشویی جنایات دشمن پرداختند. به نظر میرسد حتی اعضای آکادمی هم چنین نگاه خفتباری را نپسندیدند.
پ.ن:
۱) کتاب «نگاه خیره»، برگرفته از پایاننامهی کارشناسی ارشد یکی از دانشجویان سابق ما در دانشکدهی سینما و تئاتر، چارچوب مفیدی برای تحلیل انگارههای شرقشناسانه و استعماری در سینمای ایران ارائه میدهد:
طاهری، عباس (۱۴۰۰) نگاه خیره: تحلیلی پسااستعماری به نگرشهای شرقشناسانه به سینمای ایران، تهران: انتشارات سروش.
➕ @esharat_57
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌕 در سایۀ پدر، در ستایش ایستادگی
نگاهی به پویانمایی «در سایۀ سرو»
#محمدرضا_وحیدزاده
متن یادداشت:
https://eitaa.com/esharat_57/88
#در_سایه_سرو #ایستادگی #اسکار
ویدئو بخشی از مستند مذکور ساخته شده در استودیو انیمیشن برفک است.
➕ @esharat_57
🌕 در سایۀ پدر، در ستایش ایستادگی
نگاهی به پویانمایی «در سایۀ سرو»
#محمدرضا_وحیدزاده
🔺اسکار امسال در بخش انیمیشن به یک پویانمایی ایرانی به نام «در سایۀ سرو» تعلق گرفت تا برای سومین بار، پس از «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» فرهادی، نام اثری از ایران در فهرست برندگان جایزۀ اسکار قرار بگیرد؛ جایزهای سیاسی و جهتمند با اهداف مشخص استعماری که پیش از این هم با انتخاب آثاری چون «پرسپولیس» و «آرگو» و نامزدی آثار ضد ایرانی دیگر، رویکرد خصمانۀ خویش را بارها و بارها نشان داده بود؛ و البته در سالهای اخیر با شیب فزایندهای ماهیت کارکردگرا و ایدئولوژیکش صریح و پررنگتر شده بود.
این پیشینه در کنار موضوع و بنمایههای اصلی اثر که همانا جنگ و عوارض آن و تقابل گذشتۀ پدر و آیندۀ دختر است، احتمال رویارویی با اثری غرضورزانه را در ذهن مخاطب ایرانی برجسته کرده است. در این میان، نحوۀ حضور سازندگان اثر در مراسم اسکار نیز چنین برداشتی را تقویت میکند. این در حالی است که به باور نگارنده، «در سایۀ سرو» اثری شریف، ارزشمند و همسو با ارزشها و آرمانهای ملت مسلمان ایران است و دلیل انتخابش توسط جایزۀ اسکار را باید در جای دیگری چون تلاش برای کاستن از اتهامات سیاسی این جایزه یا حتی اشتباه دستاندرکاران آن جست؛ طرفه آنکه نامحتملانگاشتن اشتباه اسکار و قطعی دانستن موفقیت آن در هر کنش و عملکردی هم میتواند بهنوعی خود به پیشزمینههای غربستایانۀ ذهن مخاطب بازگردد!
چنانکه اشاره شد، برخیها این پویانمایی را اثری ضد جنگ دانستهاند. برخیها نیز پدر و لنج قدیمی و فرسودۀ او را با همۀ نشانهها و عناصر آشنایش، نماد سنتها و ارزشهای فرهنگ پیشین معرفی میکنند و غرق شدن آن در دریا را راهی برای رهایی و رستگاری دختر مفروض میگیرند. در اینجا نباید تفاوت اثر ضدجنگ و ضددفاعمقدس را فراموش کرد. همانا پیام ضدجنگ و ضدجنگافروزی نه تنها مذموم نیست، بلکه یکی از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی هم بهشمار میرود. آنچه جنبۀ نواستعماری دارد، رویکرد ضد مقاومت است. از این رو اشاره به آلام و مصائب جنگ و همدردی با آسیبدیدگان خود به منزلۀ پاسداشت مقام آنان و در راستای فرهنگ پایداری است.
در این اثر، پدر با ترومای جنگش یکی از آسیبدیدگان تجاوز به خاک میهن محسوب میشود. او حتی رزمنده هم نبوده. صیاد سادهای است که اسلحۀ قدیمیاش در برابر جنگندههای دشمن، نشانۀ ایستادگی مردمی در برابر دژخیم اجنبی است. او غیور و دلاورانه مقابل دشمن ایستاده و همسر، لنج و سلامتی خود را در این راه از دست داده و حالا با عوارض ناشی از جنگ دست به گریبان است.
چنانکه برخی از منتقدان هم گفتهاند، لنج فرسوده نمایانگر جهان پدر به عنوان نسل قدیمی است که بهسختی با تعمیر و رنگکردنش، سعی در حفظ آن دارد. اما بهرغم برداشت ایشان، انیمیشن درصدد تحقیر این جهان نیست؛ بلکه کاملاً برعکس، با نمایاندن اهمیت آن برای پدر، تصویر دقیقتری از معنای کار او در ذهن مخاطب میسازد. صحنۀ به گلنشستن نهنگ را در ساحل به یاد بیاوریم. در اولین مواجهه، دختر تصویر خود را در چشمان او میبیند و این نشانهگذاری به معنای آن است که نهنگ همان دختر است که زندگیاش به گل نشسته. مرغان دریایی که نمایندۀ بیگانگاناند، قصد از پای درآوردن وی را دارند و او همچنان مقاومت میکند. ازخودگذشتگی پدر و چشمپوشیاش از جهان خود برای نجات نهنگ، به معنای تداوم فداکاری او، از گذشته تا امروز برای میهن و ملت است. طرفه آنکه اقدامش در مغروقساختن لنج، یک عمل انتحاری کور و یأسآلود هم نیست و خروج به موقعش از کابین، حکایت از عقلانیت و تدبیر دارد؛ گرچه با پایانی باز، سرنوشت این پدر مجاهد که مسیحوار به روی آب آمده، به شکل شاعرانه و مؤثری مبهم میماند.
نکتۀ مغفول، اما مهم دیگر نام اثر است. یک اثر هنری را باید کامل ارزیابی کرد و نام هر اثر نیز بخش مهمی از ساختار آن به شمار میرود. در سایۀ سرو، با نشانهگذاریهای هوشمندانهای که در بازی با رفتار خرچنگ و سپس سایۀ پیرمرد دارد، از نقش حمایتگر پدر میگوید. ضمن آنکه «سرو» در فرهنگ ایرانی نماد راستقامتی و آزادگی و سرزندگی است و ارجاعی به پدر خموده، اما رشید اثر دارد؛ از این روست که چنین نگاهی را هرگز نمیتوان علیه پدر و ضد او قلمداد کرد. همچنین خوانشی که این اثر در ذهن مخاطب غربی و با توجه به فضای بینالملل و حوادث سال گذشتۀ غزه میتواند داشته باشد، خود نیازمند تحلیلی مجزاست.
#در_سایه_سرو #ایستادگی #اسکار
➕ @esharat_57
🌕 صعود به قله اورست، رشد هشت درصدی و آینده مقاومت
#محسن_دنیوی
برای مطالعه متن روی لینک کلیک کنید.
https://esharat57.ir/2025/03/16/صعود-به-قله-اورست/
📷 تصویر بخشی از تابلو "انصارالله" از استاد عبدالحمید قدیریان
#آینده_ایران
#نزدیک_قله
#مقاومت_و_پیشرفت
➕ @esharat_57
🌕 *بازگشت نابهنگام به سیاست هویت*
#محمد_نیازی
یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://esharat57.ir/2025/03/25/بازگشت-نابهنگام-به-سیاست-هویت-2/
#زبان_فارسی #هویت #ترکیه
➕ @esharat_57
🌕 بازگشت نابهنگام به سیاست هویت
#محمد_نیازی
🔺در لابهلای اخبار صعود بیوقفه قیمت ارز و تورم و تحولات جهانی و منطقهای که از پی سیاستهای تهاجمی و خصمانه ترامپ رئیسجمهور جدید آمریکا، شدت گرفته است خبری در سیاست داخلی مطرح شد که فرایند مطرحشدن آن بیشباهت به خبرسازی نیست.
نخست؛ برخی نمایندگان مجلس طرحی را به صحن میآورند که دولت و آموزشوپرورش را در راستای احیای اصل 15 قانون اساسی به تدریس زبان و ادبیات های محلی مکلف میکند. طرح در صحن علنی مجلس رد میشود و جالب آن که نماینده دولت هم با آن مخالفت میکند.
فردای رد طرح در مجلس، معاون پارلمانی مجلس توییت میزند و مخالفت نماینده دولت را خودسرانه میداند و اعلام میکند طرح تدریس زبان مادری که در مجلس رد شده از شعارهای مسعود پزشکیان در انتخابات بوده است و دولت در صورت نیاز لایحهای به برای این امر مهم به مجلس خواهد آورد و از نمایندگان میخواهد که به این طرح رأی بدهند.
چند روز پس از این توییت، سخنگوی هیئت دولت در مصاحبه هفتگیاش با رسانهها عنوان میکند که دولت قصد دارد لایحهای جامع برای آموزش به زبان مادری در مدارس ارائه دهد. مطابق اظهارات سخنگو، مشکل اصلی که دولت را به طراحی این لایحه واداشته است حفظ میراث زنده زبانهای اقوام ایرانی و نیز ارتقا کیفیت آموزش در مدارس مناطق دو زبانه و قومیتی است. سخنگو، علت پایینبودن نمره دانشآموزان ایرانی در بسیاری از آزمونهای بینالمللی را دو زبانه بودن آنها میداند.
چندین روز بعد، سخنگو در موضعگیری جدید و در واکنش به التهاب فضای رسانهای عنوان میکند سخنان او بهدرستی منتقل نشده است و او از لزوم «آموزش به زبان مادری» سخن نگفته است؛ بلکه آموزش ادبیات و زبان مادری اقوام در کنار، زبان رسمی مدنظر او بوده است.
هرچند نوع مواجهه بیمقدمه دولت و بخشی از نمایندگان همسو با این موضوع و فرایند طرح مسئله، برخی شائبههای سیاسی نظیر انحراف افکار عمومی از کیفیت حکمرانی اقتصادی دولت را به ذهن متبادر میسازد به عنوان یک شهروند، صدق در گفتار و رفتار حکمرانان را فرض میگیرم و سعی میکنم از پسزمینه و پیامدهای این لایحه که میتوان آن را بخشی از سیاستگذاری فرهنگی - اجتماعی دولت جدید دانست، سؤال کنم.
فارغ از برداشت غلط طراحان از اصل 15 قانون اساسی که آزاد بودن آموزش ادبیات محلی را با الزام آور بودن تدریس آن یکی گرفتهاند، دلالتهای ضمنی وجود دارد که بررسی آنها از خلال متن پیشنهادی و گفتههای نمایندگان و سخنگوی دولت اهمیت پیدا میکند و این قانون را ذیل نوعی از سیاستگذاری اجتماعی معنا میکند.
اولین برداشت تلویحی این است که گویا بر اثر سیاستهای فعلی آموزش در کشور، زبانهای اقوام در خطر تهدید قرار گرفته است و زبانهای مادری اگر وارد آموزش رسمی نشوند موجودیتشان روبهزوال است. نابودی و زوالی که از عدم ورود بهنظام آموزش عمومی ناشی شده است. گویی آموزش عمومی و رسمی، با محوریت زبان فارسی، این زبانها و فرهنگهای بومی را در معرض نابودی قرار داده است ( عجیب این که هیچ اشارهای هم به نقش شبکههای اجتماعی و رسانهای در تضعیف فرهنگهای بومی نمیشود). برداشت ضمنی دیگر، القای بیعدالتی ساختاری در آموزش و توسعه بر اثر فقدان آموزش زبانهای مادری (اقوام و محلی) در مدارس است.
در هر دو این پیشفرضها، شاهد نوعی از دیگریسازی از زبان فارسی و پیگیری «سیاست هویت» هستیم. سیاست هویت، نوعی از سیاست اجتماعی است که اساس اجتماعیسازی را بر غیریتها و تفاوتها میگذارد. تهدیدانگاری از زبان ملی و یا همسایگان زبانی و خالصسازی از اغیار فرهنگی و زبانی عامل بقای هویت اجتماعی قلمداد میشود. از این منظر تداوم موجودیت یک فرهنگ و زبان در گرو تمایزگذاری و مرزبندی است. اگر بخواهیم رابطه زبان رسمی و زبانهای اقوام و محلی را ذیل سیاست هویت مطالعه کنیم باید گفت که اساس این سیاست، نزاع بر سر قلمروهای قومی و شکلدادن نهادهای پالایش و پیرایش و توسعه زبانی است، گویی هیچ تاریخ و میثاق و برنامه مشترکی وجود نداشته است. ذیل این سیاست، حیات یکزبان و فرهنگ در گروه تحدید زبان و فرهنگ دیگری است، حتی اگر آن فرهنگ و زبان همسایه هزارساله ما باشد. در منطقه آسیای غربی و همسایگان ایران، ترکیه جدید بارزترین دنبالکننده سیاست هویت در زبان و ملیت است. برای این که تصویر و دورنمایی از فرجام پیگیری این سیاست توسط دولت حاضر داشته باشیم بد نیست، مرور و مقایسهای داشته باشیم بر سیاست اصلاح زبان و شکلگیری هویت ملی در ایران معاصر و ترکیه جدید.
یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://esharat57.ir/2025/03/25/بازگشت-نابهنگام-به-سیاست-هویت-2/
#زبان_فارسی #هویت #ترکیه
➕ @esharat_57
🌕الهیاتِ مذاکره و منطق واقعگرایی:
آیا عبرتهای برجام میتواند به روزنهگشایی در مذاکرات منجر شود؟
#شهاب_اسفندیاری
بخش اول:
https://eitaa.com/esharat_57/93
بخش دوم:
https://eitaa.com/esharat_57/94
#مذاکره #آمریکا
➕ @esharat_57
🌕الهیاتِ مذاکره و منطق واقعگرایی:
آیا عبرتهای برجام میتواند به روزنهگشایی در مذاکرات منجر شود؟
#شهاب_اسفندیاری
بخش اول:
🔺بار دیگر بازار بحث در باب مذاکره داغ شده و برخی اهالی سیاست و اقتصاد که معمولاً مدعیِ افسونزدایی و قداستزدایی از موضوعات اجتماعی و سیاسی هستند، با نگاهی بسیار آرمانی و ایدئولوژیک به مذاکره با آمریکا به میدان آمدهاند و با ادبیات آخرالزمانی از پیامدهای عدم توافق با آمریکا سخن میگویند. به گمان من این رویکرد ایدئولوژیک اتفاقاً ضد مذاکره و ضد توافق است. در مقابل رویکرد کلی نظام در این مقوله واقعبینانه و تجربهگرایانه است. همان که چندی قبل در عبارت «دلیل؟ تجربه» نمود یافت.
برخی اشخاص و گروهها در دهههای گذشته همیشه این گزاره را مطرح کردهاند که «اگر برویم با آمریکا مذاکره کنیم مشکلاتمان حل شود»؛ چه زمان جنگ، چه زمان صلح. چه زمان غیرتحریم، چه زمان تحریم. چه زمان سازندگی، چه زمان اصلاحات. چه قبل برجام، چه زمان برجام، چه بعد از شکست برجام. چه وقتی سوریه را آزاد کردیم. چه وقتی دولت سوریه سقوط کرد. چه زمان بوش. چه زمان اوباما. چه زمان ترامپ ۱. چه زمان بایدن. چه الان.
در واقع نوعی نگاه فرا-زمانی و فرا-مکانی و شبه الهیاتی به مذاکره با آمریکا و ثمرات آن داشته و دارند. در حالی در عمل و تجربه دستاوردهای عینی و ملموس مذاکرات مخفی و آشکار با آمریکا در دهههای گذشته چندان درخشان و پرافتخار نبوده و بلکه اغلب تجربیات در این زمینه به شکست، بدعهدی و خسارت منجر شده است.
آمار شاخصهای اصلی اقتصادی دههی ۹۰ بر اساس بررسیهای اقتصادی فاجعهبارترین آمار در دهههای مختلف تاریخ معاصر از ۱۳۳۰ به این سو بوده است. یعنی حتی بدتر از دههی شصت و دوران هشت سالهی جنگ. این آمار فاجعهبار محصول چه بود؟ محصول همین ایدهی مخرب و مخدر که «برویم با آمریکا مذاکره کنیم مشکلاتمان حل میشود». با نگاهی واقعبینانه و تجربهگرایانه و بر اساس شاخصهای اقتصادی آشکار میتوان گفت این ایده خسارتبارترین ایده در تاریخ معاصر ایران بوده است. ثبت رقم ۷۰۰ کشتهی کرونا در روز محصول همین ایدهی خامدستانه بود.
بدون تردید اگر در انتخابات ۱۳۹۲ و در مذاکرات برجام این ایده مبنا و ملاک عمل سیاسی قرار نگرفته بود و سیاستمداران و مذاکرهکنندگان ما در عوض مثلا با این ایدهی جایگزین به سوی میز مذاکرات میرفتند که: «مذاکره با آمریکا ممکن است به هیچ نتیجهای نرسد یا هیچ سودی نرساند لذا بهتر است از الان به فکر راهبردها و برنامههای جایگزین هم باشیم»، قطعا همهی تخم مرغها در سبد برجام قرار نمیگرفت و آن آمار فاجعهبار اقتصادی و تلفات و خسارتها در تاریخ ما ثبت نمیشد.
برخی مسئولین ذیربط خیلی ساده و راحت شکست برجام را به خروج آمریکا تقلیل میدهند. در حالی که مشکل اصلی برجام خروج آمریکا از توافق نبود؛ عدم پیشبینی احتمال خروج آمریکا بود. بزرگواران چنان ایمان قوی و یقین قلبی و باور تزلزلناپذیر به موفقیت مذاکره و توافق داشتند که هیچ گونه نقشه و برنامهی جایگزینی برای «روز مبادا» در نظر نگرفتند. مسئولیت این خطای تحلیل و خسارات سنگین حاصل از آن تا ابد بر دوش مذاکرهکنندگان و مسئولین دولت وقت سنگینی خواهد کرد. هر جای دیگری در جهان چنین خطای فاحشی در برآورد و پیشبینی رخ داده بود، مسئولین مربوطه در افق سیاست محو میشدند.
امروز وقتی همان افراد و همفکران سیاسی و اقتصادی آنها با شور و هیجان از فوریت و ضرورت مذاکره با آمریکا سخن میگویند طبیعی است که اولاً چندان خبر جدیدی محسوب نشود و ثانیاً نگرانی از تکرار آن خطاها و خسارتها به وجود بیاید.
از سخنان برخی چهرهها و مطالب برخی رسانهها چنین برمیآید که گویی هیچ راهی برای اقتصاد ایران جز از مسیر توافق با آمریکا متصور نیستند. این جزمگرایی و جمود نتیجهاش میشود شعار خسارتبار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» که در برجام هم مطرح شد. با چنین شعاری پیشاپیش به طرف مقابل اعلام کردهایم که دست ما بالا است و هیچ راهی جز توافق با شما نداریم لذا: «کرم نما و فرود آ که خانه خانهی توست». بدیهی است که آمریکا در برابر چنین حریف محتاج و مفلوکی هیچ امتیازی نمیدهد. چون عرصهی روابط بینالملل اساساً جای ترحم و لطف و کرم نیست.
دیپلماتها طبعا حرفه و تخصص و شغلشان مذاکره است و قابل درک است که دائماً بر این طریق اهتمام بورزند. به تعبیر خواجه شیراز:
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم
اما روشن است که مذاکره وسیله و ابزار است و هدف و غایت نیست. اینکه قداست برای ابزار قائل شویم و از نتیجه و تجربه غافل شویم عقلانی نیست. خصوصا وقتی بارها تجربه کردیم و نتیجه حاصل نشده است. باور الهیاتی برخی سیاستمداران و دیپلماتهای ما به مذاکره با آمریکا مصداق این شعر مولانا است که فرمود:/
➕ @esharat_57
🌕 الهیاتِ مذاکره و منطق واقعگرایی
#شهاب_اسفندیاری
بخش دوم:
🔺خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
در رویکرد الهیاتی به مذاکره یک تناقض بزرگ مشاهده میشود: از یک طرف میگویند ایران ضعیف شده و بیش از هر زمان در معرض خطر حمله است؛ از طرف دیگر میگویند ایران بیش از هر زمان دیگری در صنعت هستهای و صنایع دفاعی و موشکی پیشرفت کرده لذا طرف مقابل بسیار نگران است. واقعیت این است که در روزگاری دکتر کمال خرازی پس از مذاکرات پاریس و تعلیق کامل غنیسازی زنگ میزدند به جک استراو که لطفا اجازه دهید ما ۲۰ عدد سانتریفیوژ را صرفاً برای کار تحقیقاتی فعال نگه داریم و وزیر خارجه بریتانیا (که بنا به نقل خودش در مستند «ایران و غرب» بیبیسی گویا در مستراح قطار بوده هنگام بازگشت از پاریس) پاسخ منفی میدهد که «متأسفانه مقدور نیست»، رسیدهایم به دهها هزار سانتریفیوژ پیشرفته و ۲۰۰-۳۰۰ کیلو اورانیوم ۶۰٪ و قابلیت تولید انبوه موشک هایپرسونیک نقطه زن.
فراموش نکنیم روزگاری کاندولیزا رایس در دولت بوش پیش شرط حضور آمریکا در مذاکرات هستهای با ایران را تعطیل کامل چرخهی سوخت اعلام میکردند. فهرست طولانی پیششرطهای پمپئو برای مذاکره با ایران پس از خروج از برجام را که همه به خاطر دارند. الان با وجود آن همه پیشرفت صنعت هستهای و موشکی و با وجود تداوم مواضع صریح جمهوری اسلامی در مورد رژیم غاصب صهیونیستی از جمله در خطبههای عید فطر اخیر، رئیسجمهور آمریکا در برابر رسانهها با افتخار اعلام میکند که بدون هیچ پیش شرطی میخواهد با ایران مذاکره کند. تفاوت شرایط گذشته و حال و مسیر طی شده و اقتدار ایران روشن است.
اکنون که جمهوری اسلامی فرصت آزمون دیگری به طرف مقابل داده تا خطاهای گذشتهی خود را جبران کند لازم است عبرت از گذشته را مدنظر قرار دهیم و به مذاکرات نگاه الهیاتی نداشته باشیم.
دولتمردان به بهانهی مذاکرات فشار نیاورند که فعالیتهای علمی و تحقیقاتی و آزمایشها در حوزهی هستهای و پرتاب ماهواره تعطیل شود. دانشمندان مملکت را خانهنشین و آواره نکنند. ببینند طرف مقابل در آستانهی مذاکره چگونه ناوها و بمبافکنهای خود را به رخ میکشد. به بهانهی مذاکرات هرگونه نقد و بررسی کارشناسی در محافل تخصصی و نشستهای پارلمانی را محدود نکنیم. بدانیم که حتی مخالفتها در داخل هم میتواند به عنوان اهرم قدرت دست مذاکرهکنندگان را باز کند که مجبور نشوند خیلی «سخاوتمندانه» به طرف مقابل امتیاز بدهند.
از طرف دیگر در عرصهی رسانه فضای مذاکرات نباید به نمایش و فتوآپ تبدیل شود. یک لشکر خبرنگار راه نیاندازند و از بالکن هتل بای بای نکنند. کل امور مملکت را معطل دود سفید مذاکرات نکنند. پا در کفش امیرکبیر نکنند و تن او را در گور نلرزانند. نه شکست مذاکرات را پایان دنیا بدانند و نه حصول توافق را به معنی حل همهی مشکلات. اگر انتظارات را در حد «روزنهگشایی» تنظیم کنند، شاید امید آن برود که برخلاف تجربیات شکست خورده و خسارتبار سابق به فضل الهی در این اوضاع آشفتهی جهانی و اشتغال ظالمین بالظالمین، فرصتها و توفیقاتی هم حاصل شود.
➕ @esharat_57