eitaa logo
موسسه عشق+۳ {خانه شهید اردکان}
449 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
666 ویدیو
10 فایل
به عشق ۳ شهید گمنام ترک آباد -میگفت وقتےتنها‌شدۍبا‌خُدا‌باش. وقتے‌هَم‌ڪه‌تنہا نبودۍ بۍ‌خدایی‌نڪن. بێ‌خدا‌باشے‌ضرر‌میکنے..))🌿 حجت الاسلام علیرضا پناهیان خانه شهید اردکان،موسسه عشق+۳ ارتباط با مدیر کانال :. @M_vahedian
مشاهده در ایتا
دانلود
⬅️ آبروی کوچه ؛ افتخار محله ➡️ ▪️ به مناسبت سالگرد شهادت شهید ابوالقاسم ملاحسینی و شهدای همرزمش (شهدای کردستان) 🔹️ سخنران : حجت الاسلام محمد واحدیان 🔹️ راوی : بردار بسیجی محمدرضا حدادی (همرزم شهید) 🔹️ مداح : کربلایی مجتبی کمالی 🕤 زمان : جمعه ۲۹ مهرماه ؛ بلافاصله بعد از نماز عشا 📍 مکان : کوچه ۱۰۱ صدرآباد ؛ خانه شهید اردکان
موسسه عشق+۳ {خانه شهید اردکان}
خبری در راه است ...... #ابوالقاسم_
⬅️ آبروی کوچه ؛ افتخار محله ➡️ ▪️ به مناسبت سالگرد شهادت شهید ابوالقاسم ملاحسینی و شهدای همرزمش (شهدای کردستان) 🔹️ سخنران : حجت الاسلام محمد واحدیان 🔹️ راوی : بردار بسیجی محمدرضا حدادی (همرزم شهید) 🔹️ مداح : کربلایی مجتبی کمالی 🕤 زمان : جمعه ۲۹ مهرماه ؛ بلافاصله بعد از نماز عشا 📍 مکان : کوچه ۱۰۱ صدرآباد ؛ خانه شهید اردکان
📌 برگزاری مراسم آبروی کوچه؛ افتخار محله در اردکان 🔻 به مناسبت سالگرد شهادت شهید ابوالقاسم ملاحسینی و شهدای کردستان مراسمی با عنوان آبروی کوچه، افتخار محله با سخنرانی حجت الاسلام محمد واحدیان و روایتگری بردار بسیجی محمدرضا حدادی (همرزم شهید) و مداحی کربلایی مجتبی کمالی در جوار خانه شهید اردکان برگزار شد. 🔻 اجرای گروه سرود خورشید هشتم مسجد امام رضا (علیه السلام) مزرعه سیف اردکان از دیگر برنامه های این مراسم بود.
این تمثال زیبای رهبر از کنار هم گذاشتن عکس سه هزار شهید والا مقام این مرز وبوم طراحی شده است. یعنی حواست باشه مثل شهدا باید ایثار کرد و پشتیبان ولایت فقیه باشیم تا به مملکت آسیبی نرسد؛ ولایت فقیه ،امتداد راه انبیاست.
🔸شهادت لرستانی در شمال غرب کشور روابط‎عمومی حضرت ابوالفضل(ع) لرستان: 🔹پاسدار «رضا خانی چگنی» از تیپ ۵۷ سپاه حضرت ابوالفضل استان لرستان عصر امروز در شمال غرب کشور به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🔹این در حین انجام ماموریت در شمال غرب کشور به شهادت رسید. روحت شاد و یادت گرامی باد 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اردوی زیارتی این هفته رو از دست ندین 🗣
سوار بر موتورهایمان به راه افتادیم. حاج همت و میرافضلی جلو می‌رفتند و من پشت سرشان. دوسه متری باهم فاصله داشتیم. جایی که حاجی میخواست برود پایین جاده بود. برای رفتن به آنجا باید از پایین پد می‌رفتیم روی جاده. این کار باعث می‌شد شتاب موتور کم شود. عراقی‌ها هم روی آن نقطه دید کامل داشتند و درست به موازات نقطه مرکزی پد، تانکی را مستقر کرده بودند و هروقت ماشینی یا موتوری از آنجا رد می‌شد، تیر مستقیم شلیک می‌کردند. موتور حاج همت کشید بالا تا برود روی پد، من که پشت سر آنها بودم، گفتم‌ :"حاجی، اینجا رو گاز بده". حاجی گاز را بست به موتور که در یک آن گلوله‌ای شلیک و منفجر شد. دود غلیظی بین من و موتور حاج همت ایجاد شده بود. گیج و منگ به گوشه‌ای پرتاب شدم. موتوری را دیدم که در سمت چپ جاده افتاده و دو جنازه هم روی زمین بود. به سمت جنازه ها رفتم، اولی را که با صورت روی زمین افتاده بود، برگرداندم، تمام بدنش سالم‌ بود، فقط صورت نداشت و دست چپ؛ موج انفجار صورتش را برده بود. اصلاً قابل شناسایی نبود. به سراغ دومی رفتم، نمی‌توانستم باور کنم میرافضلی بود. عرق سردی روی پیشانی ام نشست‌.. 📖از کتاب: «برای خدا مخلص بودن» 🌹
شهیدانه تا شهادت 🕊: نگران چیزی نباش، خدا از هر چیزی که قراره باهاش رو به رو بشی بزرگتره ...