.
از همتون معذرت میخوام امروز میخوام یه ماجرای تلخ رو براتون تعریف کنم.🍂
.
.
یه اتفاقی تو خانواده پریناز افتاده بود که حتی خـــــــودش هم تو اون اتــــفاق تقصیری نداشته
اتفـــاقـــی کـــه همســـــــــــــــــــــرش خیـــــلی از اون ناراحت و دلخور شده🍂
.
.
بعد اون اتفاق دیگه این دو نفر روی خوش رو تو زندگی ندیدن⚫
.
.
همســـــر پریناز همیــــــــشه بهش سرکوفت میزنه همیــــــــشه می گه من اصـــلاً دوستت ندارم به زور خونه ی من موندی برو خونه ی پدرت ولی طلاقش هم نمیده💂♀
.
.
میگه اگه هم میخوای بمونی باید خرجی خــــــودتو دو تا بچههـــامونو بـــــدی ۱۵ ســـــــال من خرجی دادم حالا باید تو بدی💵
.
.
شوهر پریناز چند ساله توی خونه مونده و دیگه افکار منفی گذشته داغونش کرده دیگه سر کار هم نمیره و افسردگی گرفته🫥
.
.
پریناز خیلی خسته شده اما چند تا دلیل نمیذاره که از شوهرش جدا بشه
به خاطر مشکلاتی که تو خونه پدری دارن جایی تو اون خونه نداره🤜
.
.
مهریه پریناز هم خیلی کمه و بعد از جدایی اصلاً نمیتونه خونه ای برای خودش اجاره کنه🏠
.
.
جدیداً پریناز کاری دست و پا کرده اما متاسفانه نمیتونه هزینههای خودش و دو تا بچهها رو بده💲
.
.
از طرفی هم نمیدونه بعد از جدا شدن از همسرش تکلیف بچههاش چی میشه🚸
.