eitaa logo
عـشـق سـیـسـتـو
1.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
14 فایل
اینجا هم از سیستان می گوییم، از سرزمین اولین ها و تمدن هفت هزار ساله 🆔 @ESHGHE30STO کانال عشق سیستو دارای مجوز رسمی و کد شامد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارتباط با ما @ESHGHESISTO
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ناخدای تکاور دریایی محمد قلجایی فرد فرزند سیستان 🔹ناگفته های جنگ و فتح خرمشهر را از زبان قهرمان سیستانی در کانال عشق سیستو دنبال کنید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔺به بهانه آزاد سازی خرمشهر 🌹 @ESHGHE30STO 🔹ناگفته های جنگ از زبان قهرمان سیستانی، ناخدا محمد قلجایی فرد از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی 🌹 @ESHGHE30STO 🔹کشورم را دوست دارم ناخدای سیستانی ما از جنگهای تن به تن خرمشهر حضور داشته تا پایان جنگ. 🌹 @ESHGHE30STO 🔹 « محمد قلجایی فرد» هفت سال وهشت ماه سابقه جبهه دارد. آن دو ماه هم درگیر مداوای مجروحیتش بوده. 🔹داغ فراغ یاران بسیاری را در سینه دارد وذهن وهوش فوق العاده اش تمام ظلم های بعثی های خارجی وخائنین داخلی را بخوبی بیاد می آورد، همانگونه که رشادتهای تکاوران دریایی ونام تک تک آنها را ، چه زنده وچه شهید. 🔹هر چند از اینکه او و امثال او در پیچ وخم زمانه فراموش شده اند می نالد وهرچند از بیکاری فرزندانش در رنج است اما هنوز هم سراسر وجودش غرق عشق به ایران است وبرای آن بازهم حاضر است جان دهد. 🔹سرتیپ قلجایی فرد فرزند سیستان اما سالهاست که داماد وساکن گیلان است، او یک سیستانی است و بالاتر یک ایرانی. 🔹بیش از پنج ساعت مهمانش بودیم و او از آن دوران پر شکوه ، خاطره ها گفت. در خلال مصاحبه چندین بار حلقه چشمانش پر اشک شد و عکسهای نایاب وارزشمندی از شهدای تکاور دریایی را نشانمان داد. 🔹متن مصاحبه را از زبان این پیشکسوت دلاور ارتش می خوانید 🔺متولد زابل ، ساکن گیلان 🔹 محمد قلجایی فرد هستم، متولد ١٣٣۴/٣/١در شهرستان زابل، دارای سه فرزند پسر که فرزند دوم و سومم در رشته حسابداری و پسر اولم در رشته شیلات فارغ التحصیل شده اند. 🔹 شصت وشش درصدجانباز می باشم که به مدت  هفت سال و یک ماه و بیست ودو روز درمنطقه جنگی بودم که در سال١٣٨٢پس از٣٠سال بازنشسته ارتش شدم .دوران ابتدایی را در زابل و از اول راهنمایی تا سال دوم نظری در زاهدان درس خواندم.پس از آن به دلیل علاقه وارد ارتش شدم.درتاریخ١٣۵٢/٧/١۵به عنوان اولین دوره آموزش کماندویی ایران وارد منجیل شدم.قبل از دوره آموزشی ما شهید مختاری ،آقایان ثمری ،مهرجو ،صیاد کامل، ناخدا دهقان ، بنی هاشمی و رحتمی و... (هم اکنون بازنشسته ارتشند)در تاریخ ١٣۵١/١٠/١۵ اولین دوره راهنما کماندویی را در ایران آموزش دیدند و به عنوان مربیان ما بودند.من پس از٣۶ هفته آموزش مقدماتی در منجیل جهت گذراندن دوره تخصصی مربی گری به فراگیری آموزش پرداختم و در سال١٣۵۴ به مدت١٣ماه در تهران به فراگیری آموزش زبان انگلیسی پرداختم.سپس جهت گذراندن دوره ممتاز کماندویی به مدت۶ماه به همراه سه تن از دوستان به لیورپول انگلیس رفتم .در آنجا دوره آموزشی بسیارضعیفی برگزار شدبه طوری که بدترین نیروی آموزشی کماندویی ما جز بهترین نیروهای آنها به حساب می آمد.به دلیل غیر عادی بودن آموزش با آنها درگیر شدیم و با زیر سوال بردن دوره  از ادامه آموزش محروم و اخراج شدیم. 🔺🔻ضعف انگلیسی ها 🔹جهت روشن شدن مطلب خاطره ای از انگلیسی ها به یاد دارم که می گویم.در پاییز سال١٣۵٣پس از اتمام دوره به همراه هنرآموزان،مربیان وتعدادی از کماندوهای ناظر انگلیسی به قله دماوند رفتیم.جهت استراحت در بارگاه دوم لحظاتی ماندیم که انگلیسی ها از فرط خستگی و آلوده بودن فضای کوهستان به گوگرد با وجود داشتن جثه های بزرگ و تنومند به خواب رفتند.اما ما با وجود سرد بودن هوا به بالای قله رفتیم و این درحالی بود که قمقمه های آبی که به همراه داشتیم یخ بسته بود البته این را هم اضافه کنم که انگلیسی ها بسیار مدعی،تنبل و مغرورند و تنها تبلیغات گسترده آنها را بزرگ جلوه داده است.بچه های ما دوره های آموزشی خوبی را در ایران طی کرده بودند.به خاطر همین تحمل آن دوره های پیش پا افتاده برایشان ملالت آور بود. 🔺🔻تنبیه به خاطر برخورد با انگلیسی ها 🔹پس از بازگشت به ایران در پادگان منجیل بودم که نامه ای به دست فرمانده پادگان رسید،مبنی بر درگیری مادر دوره های آموزشی انگلیس که به خاطر همین موضوع جهت تنبیه من را به بوشهر فرستادند و درجه نظامی را از من گرفتنداین برایم بسیار سخت و طاقت فرسا بود،چرا که من رشته تخصصی ام دادن آموزش به دیگران بود،وقتی وارد بوشهر شدم، فرمانده تکاوران بوشهر که خود از شاگردان من بود و با توجه به شناخت و علاقه ام، مرادرکنارستواندوم حبیب الله سیاری(هم اکنون فرمانده نیروی دریایی ارتش می باشند)به عنوان مسئول آموزش عملیات قرار داد. من قبل از اعزام به انگلیس در سن٢١سالگی با دختری گیلانی ازدواج کرده بودم که پس از منتقل شدن به بوشهر،خانواده ام را با سختترین شرایط زندگی به آنجا بردم. 🔺🔻عدم درگیری کماندوها با مردم 🔹در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هیچ یک از نیروهای کماندویی در درگیری با مردم به پا نخاستند،چون از اهداف نیروهای کماندو این است که به مقابله با دشمنان خارجی به پا خیزند،در٢٣بهمن ماه نیز از آنجا که ساواکیها و نیروهای گارد شاهنشاهی در حال درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹یادداشت استاد غلامرضا عمرانی: ما را چه افتاده‌است که از گربه هم می‌ترسیم؟ 🌹 @ESHGHE30STO یادمان بماند که از این گربه‌ها بسیار در راهند؛ پس بیائید گربه‌ها را انکار نکنیم؛ به جای انکار، به فلسفه‌ی وجودی آن‌ها بیندیشیم که چرا دارند یکی یکی از پس دیوار خانه‌مان سرک می‌کشند. این گربه و گربه‌های کمین‌کرده‌ی دیگری که برای این کار طرّاحی شده‌اند، دارند با چشم باز ما را می‌آزمایند؛ میزان تحمّلمان را می‌سنجند؛ میزان ایستادگی‌مان را می‌سنجند؛ توان دست و پنجه نرم کردنمان با مشکلات را می‌سنجند؛ توان نوزائیمان را می‌سنجند؛ ما زیر سایه‌ی این ترس تاریخی داریم بر فاجعه‌ی همه‌گیری که وجب به وجب پیش می‌آید و دارد بر ما استیلا می‌یابد و ما را در آن گناهی و پناهی نیست، سرپوش می‌گذاریم. آنان که در درازای تاریخ ما را از این «گربه»های رنگ‌وارنگ می‌ترسانند، از این کار هدف‌ها دارند و دو راه عمده پیش پای ما باز می‌کنند: _راه کم ضرر نخست: شما از آن‌ها نیستید؛ هویتتان را که به‌سادگی با یک گربه خدشه‌دار می‌توان کرد، کنار بگذارید و خودتان را لابه‌لای فرهنگی دیگر، قومیتی دیگر، شهر و روستائی دیگر و اگر بتوانید سرزمینی دورتر گم‌وگور ‌کنید و شناس‌نامه‌ی تازه‌ای برای خودتان بسازید؛ به راحتی از همه‌ی مسئولیت‌هائی که تاریخ و فرهنگ سرزمینتان بر دوشتان گذاشته، بگریزید و آن را فدای «خود»ی بکنید که با هویتی جعلی برایش شناس‌نامه‌ی جعلی خواهیدگرفت. _راه دوّم: همین جا بمانید؛ ولی در لاک خویش بخزید؛ صدایتان را پائین بیاورید؛ با «آب شور و بط کور»تان کنار بیائید و از ترس گربه‌ای دیگر دم برنیاورید و بکوشید صدایتان از «پنگ و درگه» خانه‌تان تجاوز نکند ؛ به‌ویژه اکنون که پاس‌داری از این تنگه‌ی احد را نیز بر شرح وظایفتان نوشته‌اند؛ و «رستم» نیز که فقط «یلی بود در سیستان»! یعقوب هم از شوخی‌های تاریخ بوده‌است؛ این شوخی را باور نکنید و این افسانه را نیز که استقلال هر سرزمینی در جهان بر دو پایه‌ی استقلال زبان و استقلال خاک استوار است و این هر دو را یعقوب به ایران هدیه کرد و بر سری سرمشق آزادگان دیگر تاریخ نیز شد، حاصل شوخ‌طبعی‌های نویسندگان بدانید؛ باور نکنید؛ از این افسانه‌ها تبرا بجوئید؛ که اگر باور کردید، باز گربه‌ای دیگر سر راهتان می‌گذاریم! مبادا که «مطالبات»تان را، مطالبات برحقّتان را بجوئید و پای حرفتان مردانه بایستید. **** امّا از من می‌شنوید، این‌ها نه راه ماست و نه شیوه‌ی رویاروئی ما؛ گربه‌ها بسیارند؛ و بسیار از اینان در راهند؛ شیر باشیم تا ما را به گربه‌ای و از گربه‌ای نترسانند؛ ما فقط یک راه پیشِ رو داریم؛ سنگ پرت کردن و ناسزا گفتن در شأن ما نیست؛ به جای ترسیدن از این گربه و گربه‌های دیگری که در راهند، بنیه‌ی فرهنگیمان، اندیشه‌ی آزادگیمان و صلابت اراده‌مان را فربه سازیم و صدای فریاد خروشان این فرهنگ و اندیشه‌ را به گوش جهانیان برسانیم. ✍غلامرضا عمرانی درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹ناخدای تکاور دریایی محمد قلجایی فرد فرزند سیستان 🔹ناگفته های جنگ و فتح خرمشهر را از زبان قهرمان سیستانی در کانال عشق سیستو دنبال کنید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔻ناگفته های جنگ از زبان قهرمان سیستانی، ناخدا محمد قلجایی فرد فرزند سیستان از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌹 @ESHGHE30STO 🔺🔻عدم درگیری کماندوها با مردم 🔹در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هیچ یک از نیروهای کماندویی در درگیری با مردم به پا نخاستند،چون از اهداف نیروهای کماندو این است که به مقابله با دشمنان خارجی به پا خیزند. در ٢٣بهمن ماه نیز از آنجا که ساواکی ها و نیروهای گاردشاهنشاهی در حال فرار از کشور بودند به ما دستور دادند آنها را دستگیر کنیم که در این درگیریها یکی از تکاوران « به نام صادقی» به عنوان اولین شهید تکاور انقلاب اسلامی در آن روز به شهادت رسید. 🔺🔻غائله خلق عرب 🔹پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ١٣۵٨ غائله خلق عرب در خرمشهر به وجود آمد. عربها شهربانی خرمشهر را به اشغال درآورده و فارسی زبانان را از آنجا اخراج کرده بودند. من به همراه تعدادی از تکاوران به خرمشهر رفتیم. شهید محمدعلی صفا از تکاوران بسیار خبره ی ما بود که در آن درگیری با اصابت تیرهای تفنگ ساچمه ای توسط خلق عرب به شهادت رسید. سرانجام پس از دو ماه درگیری شهربانی را از اشغال درآوردیم و به بوشهر بازگشتیم. در بوشهر نامه ای به دستم رسید که می توانم به پادگان منجیل بازگردم که پس از شش ماه ماندن در منجیل به مأموریت اعزام شدم. 🔺🔻آموزش به بسیجیان 🔹درنیشابور بسیجیانی از سراسر کشور جمع شده بودند که مربیان نیروی زمینی ،هوایی و مخصوص به آنها آموزش های ویژه ای می دادند، من هم به عنوان مربی،آموزش دفاعی، نبرد تن به تن و رزمی را به بسیجیان جوان و پر شور آموزش میدادم.محیط آموزشی ما بسیار گرم و صمیمی بود١٧روز مانده بود آموزش به پایان برسد و مسئولین جهت بازدید و سرکشی به نیشابور بیایند که اعلام کردند عراق شهرهای مختلف ایران را بمباران کرده است. 🔺🔻شهادت تکاوران در خرمشهر 🔹سه روز از شروع جنگ گذشته بود که از پادگان بوشهر به خرمشهر مأموریت پیدا کردیم. وارد خرمشهر که شدیم خبر دادند که دو نفر از شاگردان دسته هشت تکاوران من به نام های شهید محمد رحمتی(بندرانزلی)و جواد صفری در روز دوم جنگ به شهادت رسیدند.عراق با تمام قوا از زمین و هوا بر شهرهای مختلف کشور خصوصاً خرمشهر حمله ور شده بود. من به همراه ۵٢٠ نفر از تکاوران نیروی دریایی و کماندوهای کلاه سبز در مقابل چندین لشکر و تجهیزات گسترده عراق به مقابله می پرداختیم .مسئول خمپاره ما شهید رضا مرادی بود که وقتی متوجه میشود مافوقش از طریق تلفن با بنی صدر صحبت می کند گوشی را می گیرد و فریاد می زند « مردک ما محاصره شده ایم و در طعمه عراقی ها قرار گرفته ایم فقط شش خمپاره داریم و هرروز چند نفر از تکاروان به شهادت می رسند برای ما تجهیزات نظامی بفرست. »آن شهید عزیز بعداً در خرمشهر با کالیبر ۵٠ سرش از تن جدا و در حالی که پیکرش حرکت می کرد به شهادت رسید.رضا بسیار متدین و مذهبی بود .همسرش پس از شهادت همچنان به او وفادار مانده است . 🔺🔻نبود امکانات و تجهیزات نظامی 🔹نبود نیروهای خبره  نظامی و تاکتیکی ، گرا دادن برخی از مردم خرمشهر به دشمن ، آمادگی همه جانبه دشمن در مقابل ما و همه وهمه دست به دست هم داده بود که ما در طول  شبانه روز،نیروهای زیادی را از دست بدهیم. من با وجود اینکه خود، مربی آموزش بودم نحوه استفاده از آرپی جی را در بحرانی ترین شرایط خرمشهر یاد گرفتم. دشمن بسیار زیبا و تاکتیکی می جنگید خصوصاً تکاوران عراقی که بسیار با نظم وارد خرمشهر شدند. 🔺🔻فریب دشمن 🔹به دلیل نبود فرماندهی درست ،بچه های ما در کوچه وخیابان پراکنده بودند و همین باعث رعب و وحشت دشمن شده بود.چرا که دشمن فکر می کرد ما چندین لشکر نیرو و مهمات به همراه داریم.ما فقط سیاه بازی می کردیم و از تاکتیکی برخوردار نبودیم.ما در گردان کماندویی ارتش تنها گردانی بودیم که کل نیروهای ما از کادر بودند.هیچ سربازی نداشتیم. چون عقیده داریم در دادن آموزش به ما هزینه های زیادی شده پس وظیفه داریم که خود در مقابل دشمن بایستیم . 🔹عقیده شخصی من این است که « بکشیم تا کشته نشویم » من به خاطر این به جنگ نرفته بودم که کشته شوم.من برای دفاع از میهن و خانواده ام به جنگ رفته بودم. پس می بایست خود می جنگیدم. روز٢٨مهرماه سال١٣۵٩به جز نیروهای ارتش و برخی نیروهای مردمی وبسیجی در خرمشهر کسی باقی نمانده بود. روزها با اسلحه ژ٣ و کمی خمپاره و نارنجک دشمن را در مسیرهای ورود به شهر خرمشهر وادار به عقب نشینی می کردیم اما، شب هنگام می دیدیم که آنها با تانک هایشان به طرف ما در حال حرکت هستند. 🔹صبح روز٢٨مهرماه نبرد تن به تن و خانه به خانه با عراقی ها داشتیم. فاصله ما با آنها حدود٧٠متر بود . سرپرستی تعدادی از نیروها برعهده محمد مُزبر که از بچه های بندرانزلی بودگذاشته شد.در دسته ما هم طاهر احسان پناه فرمانده دسته و من معاونش بودم. ✅«عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
زابل جان.mp3
3.24M
🎼 زابل جان وطن مه 🎤خواننده🔹بهروزشبستری دف🔺حمیدپناهی سنتور🔻میلادشبستری قیچک🔺حبیب الله قادرآتشگر درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅«عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔻ناگفته های جنگ از زبان قهرمان سیستانی، ناخدا محمد قلجایی فرد فرزند سیستان از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌹 @ESHGHE30STO 🔺🔻عدم درگیری کماندوها با مردم 🔹در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هیچ یک از نیروهای کماندویی در درگیری با مردم به پا نخاستند،چون از اهداف نیروهای کماندو این است که به مقابله با دشمنان خارجی به پا خیزند. در ٢٣بهمن ماه نیز از آنجا که ساواکی ها و نیروهای گاردشاهنشاهی در حال فرار از کشور بودند به ما دستور دادند آنها را دستگیر کنیم که در این درگیریها یکی از تکاوران « به نام صادقی» به عنوان اولین شهید تکاور انقلاب اسلامی در آن روز به شهادت رسید. 🔺🔻غائله خلق عرب 🔹پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ١٣۵٨ غائله خلق عرب در خرمشهر به وجود آمد. عربها شهربانی خرمشهر را به اشغال درآورده و فارسی زبانان را از آنجا اخراج کرده بودند. من به همراه تعدادی از تکاوران به خرمشهر رفتیم. شهید محمدعلی صفا از تکاوران بسیار خبره ی ما بود که در آن درگیری با اصابت تیرهای تفنگ ساچمه ای توسط خلق عرب به شهادت رسید. سرانجام پس از دو ماه درگیری شهربانی را از اشغال درآوردیم و به بوشهر بازگشتیم. در بوشهر نامه ای به دستم رسید که می توانم به پادگان منجیل بازگردم که پس از شش ماه ماندن در منجیل به مأموریت اعزام شدم. 🔺🔻آموزش به بسیجیان 🔹درنیشابور بسیجیانی از سراسر کشور جمع شده بودند که مربیان نیروی زمینی ،هوایی و مخصوص به آنها آموزش های ویژه ای می دادند، من هم به عنوان مربی،آموزش دفاعی، نبرد تن به تن و رزمی را به بسیجیان جوان و پر شور آموزش میدادم.محیط آموزشی ما بسیار گرم و صمیمی بود١٧روز مانده بود آموزش به پایان برسد و مسئولین جهت بازدید و سرکشی به نیشابور بیایند که اعلام کردند عراق شهرهای مختلف ایران را بمباران کرده است. 🔺🔻شهادت تکاوران در خرمشهر 🔹سه روز از شروع جنگ گذشته بود که از پادگان بوشهر به خرمشهر مأموریت پیدا کردیم. وارد خرمشهر که شدیم خبر دادند که دو نفر از شاگردان دسته هشت تکاوران من به نام های شهید محمد رحمتی(بندرانزلی)و جواد صفری در روز دوم جنگ به شهادت رسیدند.عراق با تمام قوا از زمین و هوا بر شهرهای مختلف کشور خصوصاً خرمشهر حمله ور شده بود. من به همراه ۵٢٠ نفر از تکاوران نیروی دریایی و کماندوهای کلاه سبز در مقابل چندین لشکر و تجهیزات گسترده عراق به مقابله می پرداختیم .مسئول خمپاره ما شهید رضا مرادی بود که وقتی متوجه میشود مافوقش از طریق تلفن با بنی صدر صحبت می کند گوشی را می گیرد و فریاد می زند « مردک ما محاصره شده ایم و در طعمه عراقی ها قرار گرفته ایم فقط شش خمپاره داریم و هرروز چند نفر از تکاروان به شهادت می رسند برای ما تجهیزات نظامی بفرست. »آن شهید عزیز بعداً در خرمشهر با کالیبر ۵٠ سرش از تن جدا و در حالی که پیکرش حرکت می کرد به شهادت رسید.رضا بسیار متدین و مذهبی بود .همسرش پس از شهادت همچنان به او وفادار مانده است . 🔺🔻نبود امکانات و تجهیزات نظامی 🔹نبود نیروهای خبره  نظامی و تاکتیکی ، گرا دادن برخی از مردم خرمشهر به دشمن ، آمادگی همه جانبه دشمن در مقابل ما و همه وهمه دست به دست هم داده بود که ما در طول  شبانه روز،نیروهای زیادی را از دست بدهیم. من با وجود اینکه خود، مربی آموزش بودم نحوه استفاده از آرپی جی را در بحرانی ترین شرایط خرمشهر یاد گرفتم. دشمن بسیار زیبا و تاکتیکی می جنگید خصوصاً تکاوران عراقی که بسیار با نظم وارد خرمشهر شدند. 🔺🔻فریب دشمن 🔹به دلیل نبود فرماندهی درست ،بچه های ما در کوچه وخیابان پراکنده بودند و همین باعث رعب و وحشت دشمن شده بود.چرا که دشمن فکر می کرد ما چندین لشکر نیرو و مهمات به همراه داریم.ما فقط سیاه بازی می کردیم و از تاکتیکی برخوردار نبودیم.ما در گردان کماندویی ارتش تنها گردانی بودیم که کل نیروهای ما از کادر بودند.هیچ سربازی نداشتیم. چون عقیده داریم در دادن آموزش به ما هزینه های زیادی شده پس وظیفه داریم که خود در مقابل دشمن بایستیم . 🔹عقیده شخصی من این است که « بکشیم تا کشته نشویم » من به خاطر این به جنگ نرفته بودم که کشته شوم.من برای دفاع از میهن و خانواده ام به جنگ رفته بودم. پس می بایست خود می جنگیدم. روز٢٨مهرماه سال١٣۵٩به جز نیروهای ارتش و برخی نیروهای مردمی وبسیجی در خرمشهر کسی باقی نمانده بود. روزها با اسلحه ژ٣ و کمی خمپاره و نارنجک دشمن را در مسیرهای ورود به شهر خرمشهر وادار به عقب نشینی می کردیم اما، شب هنگام می دیدیم که آنها با تانک هایشان به طرف ما در حال حرکت هستند. 🔹صبح روز٢٨مهرماه نبرد تن به تن و خانه به خانه با عراقی ها داشتیم. فاصله ما با آنها حدود٧٠متر بود . سرپرستی تعدادی از نیروها برعهده محمد مُزبر که از بچه های بندرانزلی بودگذاشته شد.در دسته ما هم طاهر احسان پناه فرمانده دسته و من معاونش بودم. ✅«عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔺به بهانه آزاد سازی خرمشهر 🌹 @ESHGHE30STO 🔹🔻ناگفته های جنگ از زبان قهرمان سیستانی، ناخدا محمد قلجایی فرد فرزند سیستان از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌹 @ESHGHE30STO 🔹گروه، ٩ نفره ما برای رسیدن به مسجد جامع می بایست از چهل متری خرمشهر عبور می کرد.در محاصره بودیم.عثمان توتونچی و طاهر احسان پناه از برادران اهل تسنن و کرد زبان بودند. نحوه جنگیدن را خوب بلد بودند. من در این محاصره جانم را مدیون طاهر احسان پناه بودم.روی یک ساختمان ایستاده بودیم که طاهر به من گفت :« محمد آن کلاهی که روبروی تو قرار گرفته را بزن .» با تیرکه زدم یک عراقی در کمین نشسته، تا بلند شد طاهر با یک تیر او را به درک واصل کرد.گفت :« او می خواست ما را فریب بدهد و زمانی که تو به آن کلاه شلیک می کردی می خواست تو را بزند»بعد از این که از چهل متری عبور کردیم،محمد مُزبر به شدت مجروح شد.در وسط این چهل متری بلواری بود که با آمدن عراقی ها امنیت در بلوار را هم از دست دادیم. اوضاع اطراف ما بسیار فاجعه آور شده بود.به عثمان توتونچی و حمیدعلیخانی گفتم تا ما از کوچه به طرف خیابان طالقانی عبور می کنیم شما فقط این طرف و آن طرف  ساختمان ها و پنجره ها را شروع به زدن کنید.ضمنا چون تیرها کم است هر کدام با یک تیر بزنید. 🔻🔺مجروح شدم 🔹در حین درگیری و زدن تیر به این طرف و آن طرف بودم که به یکباره احساس کردم پشت و زیر پایم گرم شده است.خودم را به کناری کشیدم 18ترکش از سمت راست به پایم خورد.شکاف پنج سانتی  به جمجه سرم وارد شد که بعد از عمل جراحی عصب گوشم پاره شد.خونریزی شدیدی داشتم چون صبح غذا خورده بودم و سنگین شده بودم. «مهدی نجفی »که از بچه های گیلان بود با زحمت زیاد من را به گوشه ای رساند.گفتم: مرا میان دو در خانه ای بگذار تا اگر به طرفم حمله می شود بتوانم خودم را نجات بدهم.اسلحه ای را به او دادم و چند نارنجک از محمد گرفتم.چون نمی توانستم تیر اندازی کنم،وقتی وسط در نشستم احساس کردم در حال سبک شدن هستم،بدنم داغ داغ شده بود،در یک آن به یاد همسر و فرزندانم افتادم،بعد متوجه شدم چیزی به سر و صورتم می خورد.طاهر احسان پناه به صورتم میزد و می گفت :«کاکا زنده ای ؟»گفتم:حالم بهتر است، مرا بگذار و برو به عثمان که در چند متری من افتاده کمک کن،زخمی شده است  طاهربعد از یک دقیقه بالای سرم آمد و گفت:«او ،ناصر قویدل گلشنی است که تکه تکه شده ،عثمان زنده است»صداهای فراوان از گوشه و کنار به گوشم می رسید و هر کس کمک می خواست.من را سوار وانت کردند،در راه علی صالحی زیرپوش سفیدش را از تن در آورد و آن را چند تکه کرده به زخم هایم می بست که جلوی خونریزی را بگیرد. وارد بیمارستان آبادان که شدیم به مدت 72 ساعت بیهوش بودم به خاطر همین به جای بستن زخم ها و پانسمان دو پایم آن را در گچ بستند. تعداد کادر و پزشکان کم وتعداد زخمی ها زیاد بود،من درد فراوانی داشتم.بعد از بیمارستان طالقانی  آبادان مرا به خسروآباد آبادان بردند. شب با سختی فراوان و با« گرافت »مرا به  بیمارستان بندر امام منتقل کردند. 🔻🔺پزشک زن گیلانی در معرکه جنگ 🔹از شدت درد، و سر و صدا زیادم، پزشک معالج که یک خانم گیلانی بود، دستور داد از پاهایم عکس بگیرند.بعد از عکس، متوجه شد که در بیمارستان طالقانی آبادان به اشتباه پاهایم را گچ گرفته اند.سریع گچ ها را باز کردند.گوشت پایم بوی بد می داد، زخم ها را پس از سه روز در گچ ماندن شستشو دادندکه بعد از پانسمان کمی آرام شدم.در بیمارستان بودیم که با خبر شدم « محمد مختاری» را عراقی ها به گونه ای زده اند که به طور کلی سوخته و به جز پوتین چیزی از او برجای نمانده است.محمد از بهترین مربیان تکاور بود که در لیورپول انگلیس ،سنبل کماندوهای جهان بود . انگلیسی ها به خاطر او به ما احترام می گذاشتند.محمد می گفت :« از کسی نترسید و همیشه وهمه جا حرف خود را با شهامت بزنید.» تکاوران زیادی در سقوط خرمشهر به شهادت رسیدند.شهید جهرمی یک ساعت پس از رسیدن به خرمشهر آسمانی شد.ناواستوار یکم شهید آگاه  و اسماعیل گودرزی از شاگردان من در دسته 14 تکاوران منجیل بودند.شهیدان کوروش بی ریا،رحیم بنیادی،محمد بلوچ زنگیان،ناوسروان ناصر فراهانی در این شهر به شهادت رسیدند.ناو استوار یکم محمد براتی در کشتی بود که عراقی ها آن را به آتش کشیدند و هیچ چیز از براتی به جا نماند.در روز سقوط و درگیری ، هوشنگ صمدی ( انزلی ) ، زارع کامل پیشه وری و رحیم بنیادی از تکاورانی بودند که در زیر پل به شهادت رسیدند. البته ما هیچ اطلاعی از آنها نداشتیم تا پس از فتح خرمشهر زیر پل از طریق مچ بند و لباس تکاوران و یکسری از اسنادی که از زارع کامل پیشه وری و رحیم بنیادی باقی مانده بود شناسایی و استخوانهای آنها را داخل پلاستیک کردم و برای خانواده ها فرستادیم . درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹ناخدای تکاور دریایی محمد قلجایی فرد فرزند سیستان 🔹ناگفته های جنگ و فتح خرمشهر را از زبان قهرمان سیستانی در کانال عشق سیستو دنبال کنید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔺به بهانه آزاد سازی خرمشهر 🌹 @ESHGHE30STO 🔹ناگفته های جنگ و فتح خرمشهر از زبان قهرمان سیستانی، ناخدا محمد قلجایی فرد فرزند سیستان از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌹 @ESHGHE30STO 🔹ناخدای سیستانی ما از جنگ های تن به تن خرمشهر حضور داشته تا پایان جنگ 🔺🔻یاران چه غریبانه رفتند از این خانه 🔹ناو استوار دوم شهیدتقی تمجیدی ،رضا پور یحیی زاده ،مصطفی تاب شر ،ناو استوار حاجی پور ،ناو استوار دوم سید حسن حسینی ،اسماعیل شعبانی پور ،محمدحمتی ،ناو استوار یکم دشت بیات ،ناوبان یکم ابوالفضل عباسی ،رسول سنگاچینی ،علی عبداللهی ،علی اصغر معززی ،محمود میرزا حسینی از دیگر تکاوران خوبی بودند که در این شهر به شهادت رسیدند. تکاور شهید اکبر قاسم پور جمجمه اش در دستان برادرش افتاد و شهید شد. بسیاری از تکاوران در این شهر جانباز شدند. 🔹عراق با استفاده از کالیبر بسیار ریز که آغشته به مواد شیمیایی بودتکاوران را مورد اصابت تیرها قرار می داد که بسیاری توسط همین تیرهای ریز شیمیایی شدند که بعدها هیج توجهی به این عزیزان نشد. 🔺🔻مسئولین توجه کنند 🔹روزی در حضور آقای شمخانی به ایشان گفتم :«در شهرستان صومعه سرا جوانی را می شناسم که از تکاوران دلیر جنگ بود که بر اثر شیمیایی شدن  وموج گرفتگی از لحاظ روحی و روانی دچار اختلالات شده و با سخت ترین شرایط در کنار مادرش و زیر یک پلاستیک زندگی می کند به یاری اینهابشتابیدکه بعد از فوتش به مسئولین و خانواده التماس می کردم که او  از  زندگی بهره ای نبرد لااقل روی قبرش کلمه«شهید شیمیایی» را بنویسید چون می دانستم او در درگیری های خرمشهر شیمیایی شده است  ولی چون پرونده ای نداشت و از لحاظ روحی دچار مشکلاتی بود کسی به او توجهی نمی کرد.مسئولین باید به رزمندگان ،ارتشیان و همه کسانی که در جنگ مجروح شده اند به درجه جانبازی رسیده اند توجه ویژه ای کنند. 🔺🔻مداوا در رشت 🔹 بعد از بیمارستان بندر امام من را به تهران فرستادند.کرایه راه برای برگشتن به گیلان را نداشتم.با عصای زیر بغل و درد فراوان در تهران رها شدیم.به رشت رسیدم.از شدت درد به بیمارستان حشمت رفتم،دکتر«چایبخش» بسیار از من دلجویی کرد.از جنگ و حال و هوای مردم جنگ زده می پرسید.زخم هایم را که مداوا کرد با پول خودش برایم ماشین گرفت و به منزل فرستاد.بعد از دو ماه ،بهبودی نسبی به دست آوردم. 🔹پیش مهندس شهید انصاری ( استاندار گیلان ) رفتم.نگاهی به من کرد و گفت شما را جایی ندیدم ؟  گفتم : بله من را می شناسید.در غائله دانشگاه گیلان شهید انصاری از من و دیگر تکاوران پادگان منجیل خواسته بود جهت خاموش کردن اغتشاشات دانشگاه افراد را دستگیر و یا به هلاکت برسانیم که من خواسته ایشان را رد کردم.بین ما بحث بالا گرفت ،گفتم: « به عنوان تکاور عقیده دارم باید دشمنان خارجی را از بین ببریم.من با کسی که دین و زبانش با من یکسان است جنگی ندارم » 🔸البته در قانون اساسی کشور هم آمده بود که در جنگ داخلی وظیفه شهربانی و ژاندارمری ست که اوضاع را آرام کنند.پس از دیدار با مهندس انصاری ایشان قول مساعد دادند که خانه ای را جهت اسکان خانواده ام در اختیارم بگذارد که مقدمات کار فراهم شد اما با شنیدن حمله عراق به بوشهر با داشتن عصا در زیر بغل به آنجا  رفتم. 🔺🔻حماسه ای قبل از ٧آذر 🔹 قبل از هفتم آذر ماه سال ۵٩ تعدادی از تکاوران نیروی دریایی با لنج چوبی و به بهانه گرفتن ماهی با لباس عربی خود را به سکوی های « البکر و الامیه»عراق رسانده بودند.محمد علوی می گوید :«خودمان را به سکوها نزدیک کردیم و مواد منفجره را زیر سکوها جاسازی کردیم،وسایل و تجهیزات  نظامی را یا به طور کامل از بین بردیم یا با خود آوردیم که در این درگیری به دلیل نبود تجهیزات نظامی نتوانستیم سکوها را از بین ببریم» که در هفتم آذر ماه سال ۵٩دومین مرحله حمله به سکوها توسط ناوچه پیکان انجام میشود،نفراتی که در« البکر» پیاده می شوند در درگیری که رخ می دهدتعدادی از عراقی ها را دستگیر می کنند.ناوچه عراق فرار می کند در حین این زد و خورد ناوچه پیکان از سکو جدا می شود،ناوچه پیکان وقتی می بیند که ناوچه عراق در حال فرار است به دنبال آنها می رود که در قسمتی از گردنه،ناوچه عراق در کمین می ایستد و بعد شروع به زدن ناوچه ایران می کند.یونس مقدم به نقل از ناخدا همتی می گوید:«بعد از این درگیری و دور شدن از خطر به هنگام صبح اوضاع را آرام دیدم،خواستم صبحانه ای آماده کنم تا بخوریم به یکباره به گوشه ای پرت شدم.ناوچه عراقی بار دیگر به ناوچه پیکان حمله ور می شود،ما با قایقی که در زمان اضطراری به همراه داشتیم به همراه اسرا عراقی پس از ٢٠ ساعت جنگ و گریز و با آمدن هلی کوپترهای ایرانی توانستیم از آن درگیری نجات پیدا کنیم.که در این حمله تکاور« حسینی» به شهادت می رسد. درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔻فتح خرمشهر و ناگفته های جنگ از زبان قهرمان سیستانی ناخدا محمدقلجایی فرد فرزند سیستان از تکاوران دلاور ارتش جمهوری اسلامی ایران 🌹 @ESHGHE30STO 🔸سکوهای «البکر و الامیه»ازلحاظ استراتژیک برای عراق بسیار مهم وبا ارزش بودند.چون از این طریق به آبهای آزاد دنیا راه پیدا می کردند و شاهرگ حیاتی عراق محسوب می شد.در کل جنگ بارها و بارها به سمت سکوها حملات زیادی صورت گرفت. 🔺🔻تلخ ترین خاطره 🔹در ادامه صحبتهایم می خواهم تلخ ترین خاطره روزهای جنگم را برای شما بازگو کنم.پس از سقوط خرمشهر و رسیدن به رشت جهت خارج کردن ترکشی به بیمارستان رفته بودم که نامه ای به دستم رسید،در آن نوشته شده بود:«نامبرده حق ندارد در واحد تکاور منجیل مشغول به کارشود وباید به نیروی دریایی بوشهر برود»بسیار تعجب کردم.در پاسخ به فرمانده یگان نوشتم:« ای کاش اجازه می دادید تا ترکش ها را از پایم خارج  کنم تا بعد این حکم را صادرمیکردید.علت نوشتن نامه واخراج 42 نفر از تکاوران در واحد ما این بود که در سقوط خرمشهر آنهاما را مقصر اصلی می دانستندو این درحالی بود که ما با چنگ و دندان و با نداشتن مهمات بیش از سی روز درمقابل دشمنی ایستاده بودیم که ازهمه لحاظ از ما آماده تر بود.مسئولین وقت مقصر اصلی بودند.تجهیزات در اختیار ما قرار نداده بودند.ما ضعف نظامی و تاکتیکی بسیاری داشتیم. باید ضعف ها گفته شود.اگر خدا با ما نبود،نمی توانستیم در جنگ پیروز شویم،چرا که در آن زمان ارتش سازماندهی نشده بود.نامه ای در آغازین سالهای انقلاب از وزارت دفاع آمده بود مبنی بر این که ارتشی ها می توانند به شهر خود بازگردند و دیگر نپرسیدند که تو چه تخصصی داری و به کدام واحد در شهر خود خواهی رفت ؟ تجهیزات در اهواز بود اما افراد متخصصی درشهر نبود.مثلاً اگر کسی می خواست تانک را به حرکت بیاندازد نمی دانست  بایدچکار کند.چون نیرو وارد به کار نبود.ما منتظر بودیم که از اصفهان فرد با تجهیزات به منطقه برسد.این درکجای قانون نظامی دنیا آمده است ؟! وقتی جنگ می شود از دست دادن هر ثانیه ،خسارات سنگینی برای مردم شهر و دیار به بار می آورد.چراهیچ وقت نپرسیدنداین توطئه ها از کجا بوده و چرا سهل انگاری شد؟من که درسقوط خرمشهر18 ترکش فقط در پای راستم داشتم چرا توبیخ نظامی شدم و از واحد تکاور که کار و تخصصم بود محروم شدم و به نیروی دریایی بوشهر رفتم ؟  🔻🔺گعده نشینی های تکاوران 🔹درسقوط خرمشهر نبرد تن به تن بود.نبرد خانه به خانه بود.در این نبردها جنگیدن بسیار سخت است،در حال حاضر هم در ارتش سختی های فراوانی است،الان هم می بینم که حق نادیده گرفته می شود.تکاوران واحد ما همه در جنگ بودند.ما همدیگر را به خوبی می شناسیم.سالی یکبار با هماهنگی دوستم «مصطفی ثمری» در هر نقطه ای از ایران که باشد دور هم جمع می شویم. خیلی از بازنشسته های ارتش که دراوج جوانی شان به این ملت و کشور خدمت کردند دغدغه دارند،من هفت سال و خورده ای در جنگ بودم.خانواده ام بیشترین زمان عمر و زندگی خود را در محیط جنگی و باسخت ترین شرایط سپری کردند.من در آبادان و خرمشهر بودم و همسرم با فرزندانم در بوشهر مستقربودند.چرا فرزندانم که دارای مدرک تحصیلی بالا هستندو در کارشان تخصص دارندشغل مناسب و محیط کاری سالمی ندارند؟در ارتش اگر کسی سراغ شغل دوم برود اخراج  می شود.ما که سالی یکبار دور هم جمع می شویم، حیات دوباره ای می گیریم،کجا سراغ دارید که بازنشستگان شاغل،هرسال درنقطه ای دور هم جمع شوند و به یاد ایام و خاطرات خودباشند؟در محفل دوستانه ما رتبه و مقام به هیج وجه مطرح نیست،ما بر اساس سن و سال به هم احترام می گذاریم،درسال گذشته تمامی تکاوران بازنشسته ارتش در گیلان مهمان من بودند،در این مراسم سردار امیرگل و مسئولین شورای شهر رشت نیز دعوت بودند،به مسئولین نظامی و غیر نظامی گفتم که این وحدت و یکپارچگی در بین تکاوران  بازنشسته  پس از٣٠سال ازجنگ همچنان ادامه دارد چرا مسئولین در حال حاضربه بازنشسته های ارتش و فرزندان شان توجهی نمیکنند، 🔻🔺با پای گچ گرفته جنگید 🔹در ابتدای جنگ وسقوط خرمشهر بسیاری از ارتشی ها خود را بازخرید کردند که نبایستی این کار انجام میشد.چرا آن زمان که کاستی و نقص در کارپیش می آید تمام فلش ها به طرف ما کشیده می شود؟وقتی درکشوری ارتش قوت نگیرد،دشمن به راحتی واردخانه و کاشانه می شود،در جنگ تدافعی خرمشهر یکی از دوستانم درحالی که پایی در گچ داشت واردمنطقه شد.هر چقدر اصرار می کردیم که این کار را نکن گچ پایش را خودباز کرد،می گفت«الان دیگران فکر میکنندکه من از جنگ میترسم» این گونه افراد درآن بحبوحه ازجنگ ایستادندالان با آن دردها و گرفتاریهاچرا کسی به آنها توجهی نمیکندو به دادشان نمی رسد؟درتدافعی خرمشهر به یاددارم،سه چهار روز مهمات جمع می کردیم بعد  پنج دقیقه با آن مهمات به عراق حمله می کردیم ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹ناخدای تکاور دریایی محمد قلجایی فرد فرزند سیستان 🔹ناگفته های جنگ و فتح خرمشهر را از زبان قهرمان سیستانی در کانال عشق سیستو دنبال کنید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹🔺آب یعنی زندگی🔺🔹 🌹 @ESHGHE30STO 🔴 آب یعنی زندگانی، روشنی ریخت و آب یعنی خود زنی 🔵 آب یعنی سبزی سرو و چمن سرخی لاله ، نشاط نسترن 🔴 آب یعنی گردش پروانه ها روی گلدانهای گل در خانه ها 🔵 آب یعنی پیچ و تاب ذولف بید ماهیان قرمز و قوی سفید 🔴 آب یعنی رقص گل هنگام باد نغمه ی بلبل ، پرستوهای شاد 🔵 آب یعنی آبشار و خاطره بوی گل های کنار پنجره 🔴 آب یعنی باغ های پر ثمر میوه های ترش و شیرین تازه تر 🔵 آب یعنی تابش رنگین کمان شادمانی جست وخیز کودکان 🔴 آب یعنی پاکی و پاکیزگی ساده می گویم یعنی زندگی ✍حسین محمودی درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹طی حکمی از طرف دکتر هاشمی استاندارگلستان 🔹فرزند سیستان کی بانو قدسیه آبشناس به عنوان سرپرست معاونت فرمانداری گرگان منصوب شدند ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹کانال عشق سیستو در شبکه‌های اجتماعی ✅ سروش: sapp.ir/ESHGHE30STO ✅ ایتا: Eitaa.ir/ESHGHE30STO ✅ اینستاگرام: instagram.com/ESHGHE_30STO ✅ روبیکا http://rubika.ir/ESHGHE30STO 🔻توجه تا پایان ماه مبارک رمضان پیام رسان ایرانی روبیکا را نصب و در کانال عشق سیستو عضو شوید. و برنده یک دستگاه خودروی 206 شوید
یاعلی _احمد آزاد.mp3
5.66M
🎼 یــا عـــلـــی 🎤خواننده🔹احمد آزاد 🎧آهنگساز و تنظیم 🔹احمد آزاد در کانال عشق سیستو عضو شوید ✅«عشق سیستو» http://eitaa.com/joinchat/3058761731Cf798aa2743
AUD-20170609-WA0000.mp3
7.88M
🎼 امـامـ عـلـی«ع» 🎤خواننده🔹امین نوروزی ✍شعر🔹وحید کیخا 🎧آهنگساز و تنظیم کننده🔹امین نوروزی درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅«عشق سیستو» http://eitaa.com/joinchat/3058761731Cf798aa2743
🔹🔺اولین ها و نخستین های معاصرسیستان🔹🔺 🌹 @ESHGHE30STO 🔹۱_نخستین داستان نویس سیستان بهجت الملوک کیانی می باشد. 🔹۲_نخستین اداره درسیستان ثبت احوال بوده است 🔹۳_نخستین شهیدقبل ازانقلاب اسلامی که بوسیله رژیم سفاک پهلوی تیرباران شدغلامرضاگلوی است. 🔹۴_نخستین شاعری که مجموعه شعری درسیستان به چاپ رسانیده غلامحسین کاظمی بوده است. 🔹۵_نخستین نقاش ملی سیستانی که مجموعه آثارش درسازمان یونسکو وسایرکشورهای آمریکایی واروپایی به نمایش گذاشته شده است استاد عباس شهبازی می باشد. 🔹۶_نخستین محله حاکم نشین درزابل محله ارگ بوده است. 🔹۷_نخستین پیشتازان قیام نوزده بهمن مرحوم آیت ا...شریفی ومحمدرضاخان پردلی بوده اند. 🔹۸_نخستین استاندارسیستانی بعدازانقلاب دانش ناروئی بوده است. 🔹۹_ نخستین گوینده رادیوزابل ابراهیم سرحدی می باشد. 🔹۱۰_ نخستین معمارمعاصرسیستانی زنده یادحاج عیسی اردیش بوده. 🔹۱۱ نخستین شهردارسیستان درسال 1327 آقای آزاد بوده اند. 🔹۱۲_ نخستین خزینه های (گرمابه) سیستان خزینه های آبیلی،میرزامهدی حسن پور،صفتگل،شفیعی وجعفری بوده اند. 🔹۱۳ _ نخستین آب انبارسیستان درمیدان شهرداری کنونی بوده است. 🔹۱۴_ نخستین محله سیستان محله حسین آباد بوده. 🔹۱۵_نخستین کاوشگرشهرسوخته پرفسورتوچی ازایتالیا بوده است. 🔹۱۶_نخستین خواننده محلی سیستان مرحوم شریف بوده است. 🔹۱۷_نخستین اقوام مهاجرمعاصر ازجنوب خراسان به سیستان ،سربیشه ای ها،بندانی ها،ونهبندانی هابوده اند. 🔹۱۸_نخستین واصیل ترین عشایرکوچ رودرسیستان ایل بارانی است. 🔹۱۹_نخستین دوبیتی سرای سیستانی حسینا است. 🔹۲۰_نخستین شهردار محله ای سیستان معصوم بوده که محله معصوم آبادکنونی زابل بنام ایشان است. 🔹۲۱_معروفترین باغ سیستان درزابل باغ زیرو بوده است. 🔹۲۲_ معروفترین رودخانه سیستان که ازداخل شهرزابل می گذشته است نوبرآقا بوده است. 🔹۲۳_خامه دوزی درروستای بنجار زبانزد خاص و عام بوده است. 🔹۲۴_نخستین عکاس زابل حاج محمد میری است، محمد میری هنر عکاسی را ازسال ۱۳۴۳ بصورت آماتوری آغاز کردند ، تاسال ۱۳۹۳ ادامه دادند و بعد از آن به شغل طلا فروشی روی آوردند. نشر با ذکر منبع بلامانع است درکانال عشق سیستو عضو شوید ✅«عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔺🔹آموزش گویش سیستونی🔺🔹 🌹 @ESHGHE30STO 🗿 پَس کَلَّ ای. Paskalai🔹پشت گردنی زدن 🗿 پَسَلَه Pasala 🔹پشت سر _ درغیاب کسی 🗿 پَس لِنگی paslengi 🔹پشت پا زدن 🗿 پَشت و رَند paštorand 🔹تیره شناسی_ مکالمه بین دو نفر به قصد ریشه یابی و قومیت شناسی 🗿 پَشتی pašti 🔹پشتیبانی و حمایت_حامی 🗿 پِش لَبچ paš lapğ 🔹آدم فضول 🗿 پَفتال pafttāl 🔹تفاله 🗿 پِگَه pega 🔹پگاه _پگه_صبح زود 🗿پَشمَکpašmak🔹سیبچه_خربزه نارس نشر با ذکر منبع بلامانع است در کانال عشق سیستو عضو شوید ✅«عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🎼 صـب عـــلــــے 🎤خواننده🔹غلامرضا کدخدایی ✍شعر🔹وحید کیخا 🎧تنظیم🔹غلامعلی بندانی کاور🔹احمد کریمی نشر با ذکر منبع بلامانع است کاری از گروه هنری عشق سیستو 🌹 @ESHGHE30STO
غلامرضا کدخدایی.mp3
10.08M
🎼 صـب عـــلــــے 🎤خواننده🔹غلامرضاکدخدایی ✍شعر🔹وحیدکیخا 🎧تنظیم و نوازنده ویلن🔹غلامعلی بندانی 🔺مقام،دستگاه شور 🔻وزن، مارش عزا ✅«عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
15144833115268mp3_94_8.mp3
3.85M
🎼 پلگه سیستو 🎤خواننده🔹غلامرضا میر 🎸نوازنده🔹حسینعلی میر 🎧آهنگسازوتنظیم🔹اسحاق شهریاری،مهدی عشقی ✍ترانه سرا🔹ابراهیم میش مست درکانال عشق سیستوعضوشوید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
15096340962153mp3_13_5.mp3
3.72M
🎼 دل شـــو بـــــاز 🎤خواننده🔹محمدرضامیری 🎧 آهنگساز و تنظیم کننده🔹محمدرضا میری ✍ترانه سرا🔹بدیل رخشانی در کانال عشق سیستو عضو شوید ✅«عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO
🔹 برای نجات سیستان بازگشایی مرز یک ضرورت است. #بازگشایی_مرز_خواسته_بحق_مردم در کانال عشق سیستو عضو شوید ✅ «عشق سیستو» 🌹 @ESHGHE30STO