eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
803 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
یک فرمانده‌نباید‌بگه❗️ Eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 از طرز راه رفتنش، از سستی قدمهایش که سعی میکرد استوار نشانشان دهد و از سکندری هایی که پشت سر هم میخورد، میشد فهمید که تمام انرژی اش را برای رسیدن به مقصدش جمع کرده است. چه بد روزی بود آنروز، آسمان هم به فغان آمده و اشکهایش را بی محابا بر تن و شانه هایش می کوبید! رحم و مروت از دل زمینیان و آسمانیان رفته و همه کمر به نابودی اش بسته بودند! هراسان و نگران، با چشمانی قرمز و متورم، با چانه ای که از شدت ترس و اندوه درون می لرزید، و با نفسی که به زور بالا می آمد، فریاد زنان و اشک ریزان وارد بخش اورژانس اطفال شد: - تو رو خدا به دادم برسید... بچه م داره از دست میره...!😭 دکمه های باالا و پایین بسته شده ی مانتوی مشکی بور شده اش، شال زرد و رنگ و رو رفته ی به وسط سر آمده اش و صدای خش دار حاکی از پیچیده شدن بغض سنگین و طولانی مدت در گلویش، همگی نشان دهنده ی وخامت اوضاع این زن اسیر ترس و وحشت بود. - تو رو خدا به داد بچه م برسید... از دست رفت...!😣 در حالیکه بچه را به بغلش میفشرد، به سمت ایستگاه پرستاری رفت و او را به سمت منشی بخش گرفت: - داره می میره! منشی بخش نگاهی به شال زرد رنگ زن انداخت. لباسهای اسارت و گلهای نرگس، هر دو زرد هستند و هر دو اهل انتظار. و بعد چشمانش به روی کودک از حال رفته ی در آغوش زن سرید. نگاهش رنگ وحشت و اضطراب گرفت و رو به پرستاری که در حال بردن ترالی داروها به سمت اتاقهای بیماران بود، داد زد: - خانم توانا...! خانم توانا...! مورد اورژانسیه.😨 کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
- شهدا‌هستند ؛ مانیستیم ك دل به دنیا بستیم . Eshghe4harfe
این کاری که هر روز انجام میدیم منبع خیر، برکت، نور و دلیل حال خوبته سه بار زمزمه کن؛ "صلی الله علیک یا ابا عبدالله..." Eshghe4harfe
گاهۍ اوقات تنها چیزی ڪہ آرومت میکنہ؛ نشستن جلو گنبد امام رضاست:)
و ما آفریده شده ایم که جان خود را فدای رهبر خویش کنیم😎🖤 Eshghe4harfe
⭕💠تحقيقاتِ محلی💠⭕ تحقيقات برای گزينش هر استان ممکن است متفاوت باشد، يعنی ممکن است مسئول مربوط به تحقيقات، درباره ی داوطلب زياد تحقيق کند و يا ممکن است کمتر تحقیق کند. اصولا تحقيقات بعد از گذراندنِ مراحل پزشکی تخصصی انجام ميشود. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ تحقيقات در موضوعات ذيل ميباشد : 1️⃣ مدرسه👨🏻‍🏫 2️⃣ دانشگاه🧑🏻‍🎓 3️⃣ محل های زندگی🏣 4️⃣ محل های کار🏢 5️⃣ خانواده ی درجه ی دوم👨‍👩‍👧‍👦 6️⃣ افراد معتمد محل👳🏻‍♂ 7️⃣ معرف ها👀 8️⃣ همسايه های ساکن در محل🏘 ┄┄┄┄👨🏻‍✈️┄┄┄┄┄┄ Eshghe4harfe ┄┄┄┄‌┄👮🏻‍♂┄┄┄┄
جمکران‌ سر مزار شهدای گمنام نائب‌زیارتون‌بودم:)! Eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصرا وَ دلیلا و عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وتُمَتّعَهُ فیها طَویلاً. ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-خدایا ، ما رو از چشم امام حسین‌ع ننداز‌،همین . Eshghe4harfe
• آیت‌ اللّٰه‌ بهجت(ره): قدرت و استعداد بشر به‌ حدی است که هم می‌تواند به اعلی‌علیین برسد و هم به اسفل سافلین.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌Eshghe4harfe
هرچندکه‌دلتنگ‌تر‌ازتُنگِ‌بلورم  باکوه‌غمت‌سنگ‌ترازسنگ‌صبورم:(❤️‍🩹 - آرمان‌عـزیـز♡ - Eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 پرستار ترالی را وسط سالن بخش اورژانس ول کرد و دوان دوان به سمت زن آمد. نگاهی به کودک کبود شده، وارفته و بیجان روی دست زن انداخت و او را به سرعت گرفت و فریاد کشید: - کد 99 رو بزنید...! به آنکال بیهوشی خبر بدید...! دکتر صداقتو صدا کنید...! و با عجله به سمت اتاق سی پی آر ( احیاء قلبی - ریوی)دوید... و این زن بود که با رها شدن دستهایش از کودک نیمه جان و یا شاید جان در رفته، بر روی زمین آوار شد و های های بنای گریستن گذاشت...! 🌱دلنوشته های یوسف قرار بود پس از سالها اسارت ، درد ، رنج ، ظلم ، ستم ، شکنجه ، مشقت ، دوری ، تنهایی ، مقاومت ، استقامت و ... با سربلندی هرچه تمام و با کوله باری از خاطره، درد تنهایی دوستان و یاران شهید خود، قدم بر روی خاک و سرزمینی گذاریم که روزی برای دفاع از شرف ، ناموس ، اسلام، جان بر کف، به دفاع برخواسته بودیم. قرار بود با هزاران تجربه به آغوش پر مهر مادر وطن بازگردیم. عجب روزهایی بود ! شکوه و عظمت و بزرگی از زمین و زمان میبارید؛ وعده و صدق الهی به وقوع پیوسته بود و در عین ناباوری همگان ؛ چشمه های زلال انوار الهی جوشید و کام مردم ما را به شهد بازگشت اسراء و آزادگان شیرین نمود. من هم مانند خیلی از مشتاقان و عشاق دلهره داشتم آن روزها...از روزی که گفتند میتوانیم به ایران برگردیم شوقی هیجان انگیز همه وجودم را لبریز کرده بود... قرار بود روز هجران و شب فراق یار آخر شود. از خودم بارها پرسیدم یعنی می شود صحیح و سالم بعد از۱۲ سال قدم به خاک وطن بگذارم و دوباره بوی بهار شامه ام را پر کند؟ کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 آن روزها همه برای زنده بودن و بازگشتنمان دست به دعا برداشته بودیم تا کی چون یوسف کنعانی به وطن بازگردیم و چشمان سفید شده یعقوب وطن را به بوی پیراهنمان شفا بخشیم... آن روزها قرار بود به جای مرور کردن تلخ کامیهای دیروزها، تب دار وصل به یار باشیم. سالها دستهایمان را بسته، بال پروازمان را چیده و در ناکجا آباد پنهانمان کرده بودند. کسی نمیدانست غریبانه شب هایمان چگونه می گذرد و در کابوس هایمان هر شب چند بار صدای رگبارگلوله می پیچد! هیچ نمیدانستیم بازگشت به شهر پدری، جایی که مادری پریشان لحظه ها را برای بازگشتنمان می شمرد چقدر محتمل است. اما دلها امیدوار به خدایی بود که یونس را از شکم ماهی و یوسف را از زندان نجات داد. زمزمه همه شبمان این بود: یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور از آزاده هایی بودم که طی ۱۲ سال اسارت، هیچ نام و نشانی از من در صلیب سرخ منتشر نشد و در یکی از سیاه ترین نقطه های عراق دوران صدام حسین، یعنی استخبارات، زندانی بودم. و من چون سرو در انتظار بهار ایستادم، گرچه زمستان، بر من برف سنگینی بارید، ولی به تاریکی تکیه ندادم و به ذلت سر نسپردم و برخالف کوشش عاجزانه سرما، قلبم در آرزوی بهارتپید؛ آن گونه که صدایم را به نسلهای بعد از خودم برسانم . از محدودیت، فرصت ساختم و در تنگنا به پرواز درآمدم و در غربت صالبت داشتم و میدانم که به پایان نخواهد رسید آوای حق جوی غریبانه من و دیگر آزاده ها در گوش شنوای تاریخ. پرندگان را به جرم خوش خوانی و خوش صدایی در قفس حبس میکنند، گل ها را به بهانه ی عطر و زیبایی از شاخه جدا میکنند و یوسف را به گناه بی گناهی، در زندان می افکنند. اما چه باک؟ مرغان باغ ملکوت باید بخوانند. گل های محمدی باید عطر بپراکنند و یوسف ها هم شایسته نیست از بیم زندان تن به گناه بی آالیند. پس این سرنوشت همه پرندگان باغ محمدی بود که یوسف وار پاس عصمت و طهارت خویش داشتند و حتی به قیمت جنازه های در به در و شبهای پر التهاب، دست از دوست نشستند و همچنان اسطوره های تهذیب ماندند. کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
مردان‌که‌جهاد‌میکنند‌همه‌جا‌میپیچد اما‌همیشه‌زنان‌در‌خفا‌در‌حال‌جهادند:)! Eshghe4harfe