جاریم از این #محجبه های امروزیه😏
عقیده داره برا هر مراسمی باید مدل #روسریشو مناسب مراسم ببنده
وااای هر بار یه مدل خاص میبنده خیلیم شیک 😱
تازه فهمیدم یه کانال داره تو ایتا ازش الگو میگیره😁
دیگه دل و زدم دریا رفتم ازش پرسیدم
اونم ادرس اینجارو بهم داد👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3372351488Ca940b1b2ed
آموزش بیش از 150 مدل بستن شال، روسری و توربان 😳🙊
#کار_در_منزل😊👇 #ویژه_بانوان
http://eitaa.com/joinchat/3372351488Ca940b1b2ed
برید پیش مدیر کانال راهنماییتون میکنه 😊
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#داستان_واقعی
#قصه_دلبری
#قسمت_۵۳
*═✧❁﷽❁✧═*
هیچ وقت به قولش وفا نکرد.
نمی دانم🤔 دست خودش بود
یا نه.
می گفت: ۴۵روزه بر می گردم.
اما سر ۵۷روز یا ۶۳روز
برمی گشت.
بار آخر بهش گفتم:
( تا رکود صد روز رو نشکنی, ظاهراً قرار نیست برگردی😏)
گفت: نه مطمئن باش زیر صد نگهش می دارم👌
این یکی رو زیر قولش نزد.
روز نود ونهم بر گشت
اما چه برگشتنی🙈
همان طور که قول داده بود یکشنبه برگشت.
اجازه ندادند بیارمش خونه.
وعده دو ساعت ⌚️دیدار شد,
نیم ساعت.
روی پایم بند نبودم😰
برای دیدنش.
ازطرفی نمی دانستم با چه بدنی قرار است روبه رو شوم.
می گفتند: برای اینکه ازش خون نیاد بدنش را فریزر کنن.
اگه گرم بشه شروع می کنه
به خون ریزی.
و دوباره باید
پیکر رو آب💦 بکشن.
ظاهراً چن ساعتی طول کشیده بود تا پیکر را بر گردانند عقب.
گفتند:( بیا معراج😳)
حاج آقا قول داده بود با هم تنها باشیم, از طرفی نگران بود
حالم بد 🤕شود.
گفتم:( مگه قرار نبود تنها باشیم?) شما نگران نباشین, من حالم خوبه)
خیالم راحت شد.
سر به بدن داشت.
آرزویش بود مثل اربابش بی سر شهید🌷شود.
پیشانی اش مثل یخ بود:
( بَه بَه! زینت😍 ارباب شدی! خرج ارباب شدی! نوش جونت! حقت بود) 💯
اول از همه ابرو هایش را مرتب کردم.
دوست داشت خوشش می آمد. وقتی ابروهایش را نوازش
می کردم , خوابش می برد😴
دست کشیدم داخل موهایش همان موهایی که تازه کاشته بود.
همان موهایی که وقتی با امیرحسین👼 بازی می کرد
می خندید:😁
( نکش !می دونی بابت هر تار اینا پونصد هزار تومن پول 💶دادم!) یک سال هم نشد.
مشمای دور بدنش را باز کرده بودند.
باز تر کردم.
دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش.
کفن شده بود.
ازمن پرسیدند:
( کربلا ومکه 🕋رفتید لباس آخرت نخریدید?)
گفتم : (اتفاقاً من چند بار گفتم: ولی قبول نکرد)❌
می گفت:( من که شهید می شم, شهیدم که نه غسل 🚿داره ,
نه کفن)👌
ناراحت بودم که چرا بالباس رزم دفنش نکردند.
می خواستم بدنش را خوب ببینم, سالم سالم بود.
فقط بالای گوشش👂 تیر خورده بود.
وقتش رسیده بود.
همه ی کارهایی را که دوست داشت انجام دادم.
همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان می گفت.
راحت کنارش زانو زدم, .
امیر حسین را نشاندم روی
سینه اش❤️
درست همان طورکه خودش
می خواست.
بچه 👶دست انداخت به ریش های بلندش:
( یا زینب چیزی جز زیبایی
نمی بینم😍)
گفته بود:( اگه جنازه ای بود
ومن رو دیدی 👀, اول از همه بگو نوش جونت)
بلند بلند گفتم:
( نوش جونت! نوش جونت)
می بوسیدمش, می بوسیدمش, می بوسیدمش. 😘
این نیم ساعت⌚️ را فقط بوسیدمش.
بهش می گفتم :
( بی بی زینب《 سلام الله علیها》هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد,در اولین لحظه بوسیدش.... 👌
سلام ✋منو به ارباب برسون)
به شانه هایش دست کشیدم. شانه های همیشه گرمش , سرد شده بود.چشمش👀 باز شد.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
💝🕊💝🕊💝🕊💝
هنگامی که به یاد امام حسین علیه السلام می افتید تردیدی نداشته باشید که آن حضرت هم به یاد شماست.
#السلام_علیک_یااباعبدالله
#شب_زیارتی_ارباب
↶【به ما بپیوندید 】↷
........................................
#امام_زمانےام_313 ❣
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
23.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه میشود زیارتت نصیب و روزیام شود ...؟
#دلتنگم_آقا
↶【به ما بپیوندید 】↷
........................................
#امام_زمانےام_313 ❣
http://eitaa.com/joinchat/2664169472C4f3a257aa7
💐💫💐💫💐💫💐
#سوره ی مبارکه نساء آیه ۱۴۶
🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼
👈إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا
بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ ...
👈مگر كسانی كه توبه كردند و راه
صلاح را در پیش گرفتند و به خدا
تمسك جستند و دین خود را برای خدا
خالص كردند، ...
👌یاران امام زمان ارواحناله الفداء
به خدا تمسک می جویند.
نـدبه هاے انتــظار
@nodbehhayentezar313
💫💐💫💐💫💐💫