✨﷽✨
🌹مهر مادران شهید ، مرهم خستگیهای سردار
✍️کسی نبود که از محبت عمیق و عجیب حاج قاسم به خانواده شهدا بیخبر باشد. اما حتی همانهایی که همیشه همراه سردار بودند هم گاهی از راز عشق و علاقه بیحد او به مادران و فرزندان شهدا، سردرنمیآوردند. حالا که بعد از چند ماه از شهادت حاجقاسم،وصیتنامهاش پیش چشم ماست، راز این ارادت و عشق بیحساب برایمان معلوم شده، آنجا که سردار نوشته: «در این عالم، صوتی که روزانه میشنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش میداد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود میدانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم، صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس میکردم...»
سردارمحمدرضاحسنیسعدی، از این دست مهربانیهای سردار با یادگارهای شهدا، فراوان دیده و از آن میان، از چند نمونه اینطور برایمان میگوید:«یکبار وقتی سردار سلیمانی در کرمان نبود، ما طبق برنامه همیشگی دیدار با خانواده معظم شهدا، به منزل مادر شهیدان "محمد علی و اصغر محمد آبادی" رفتیم. این مادر شهید در میان صحبتهایش گفت: "امسال روز عاشورا، زمین خوردم. اگر حاج قاسم میدانست، حتماً میآمد دیدنم. " تا این موضوع را شنیدیم، تصمیم گرفتیم از این مادر فیلم بگیریم و این درد دلش را ثبت کنیم. همان موقع، با شهید حسین پورجعفری که همیشه همراه سردار بود، تماس گرفتم و ماجرا را گفتم. او گفت:"۱۰ دقیقه بعد زنگ بزن. "
این بار که تماس گرفتم، حاج قاسم جواب داد و گفت: "چادر این مادر شهید را ببوس. دستش را ببوس... "، اما انگار راضی نشدهباشد، گفت: "گوشی را بده به مادر. " نمیدانید مادر شهید وقتی فهمید سردار آن طرف خط است، از خوشحالی چه کار میکرد. گوشی تلفنی که صدای سردار را به او رسانده بود، میبوسید و میگفت:
"مادر کجایی قربانت بروم؟ دورت بگردم. کجایی؟ کربلایی؟...https://eitaa.com/eslam20
✨﷽✨
🌹شهید سلیمانی به مراتب قوی تر از قاسم سلیمانی است
✍️بعضی ها را نمی شود دوست نداشت بعضی ها را نمی شود فراموش کرد انگار آنها را همچون مدالی بر دلت آویخته اند یا چنان عطر عاشقی به وجودشان زده اند که این عطر تا اعماق جانت نفوذ کرده و هر کس که می رسد اسم عطرت را می پرسد و تو با افتخار سری به تایید تکان می دهی و با آب و تاب نامش را بر زبان می آوری.
بعضی ها را خدا آفریده تا برای همیشه تاریخ باشند و بدرخشند. برخی می شوند سلمان فارسی از دیار فارس تا به حجاز می روند و مفتخر به دوستی و همنشینی با خاتم المرسلین شوند تا جایی که حضرت سلمان را از خودشان بداند.
برخی می شوند میثم تمار که نخل به نخل دلداگی را با ندبه های شبانه اش سیراب می کند تا مهیّای روز سر به داریش شود. و یکی ابوذر است از صحرای ربذه. نامی در جاودانگی تاریخ. مسلم ابن عقیل یکی دیگر از آن هاست که از بام عمارت پادشاهی به عشق حسین بن علی برسجدگاه زمین بوسه می زند آنگاه تا ملکوت اوج می گیرد. این ها را نمی شود از ذهن ها پاک کرد، از تاریخ جدایشان نمود و از دلها زدود. این تجربه ی تاریخ است. اگرچه حافظه ی ضعیف بعضی ها میل به تکرار ندانم کاری دارد.
پلیس امنیت سازمان ملل نابخردانه عکس مردی را از روی میز کنفرانس به هنگام سخنرانی اسماعیل بقایی هامانه کنار می زند که دنیای امروز در مقابل شجاعتش شهامت و رشادتش سر خم کرده است. دهخدای دیگری باید بیاید تا واژه از خود گذشتگی، دلدادگی، تقوا و مردانگی را از ویژگی های منحصر به فرد این مرد باز تعریف کند. بروند به این خیال خام خود خوش باشند که عکس سردار دلها را، از روی میز برداشتند غافل از این که آن را جایی بالا تر، در محضر قضاوت مردم به نمایش گذاشتند.
سردار شهید ما قاسم سلیمانی عکس نیست که محو شود صدا نیست که خاموش شود... سردار قاسم سلیمانی یک باور و عقیده است که از مکتب عاشورا نشأت گرفته و تا همیشه تاریخ ان شاءالله جاودانه خواهد ماند.https://eitaa.com/eslam20
✍️شهید سپهبد قاسم سلیمانی
اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید ، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید . مثالش مانند کسی است که اول باید علم بیاموزد ، بعد تلاش کند بعد عالم شود . پس شهادت تنها آرزو نیست که هر وقت خواستی به آن دست پیدا کنید ، باید تلاش کنید ، برای آن بجنگید آن هم با شیطان نفس ات ، به خدا نزدیک شوید و درست عمل کنید تا به سر منزل مقصود برسید . بله درسته : پس اول برای شهید شدن باید اعمال و زندگیمان رو درست کنیم تا به آن مقام والای شهادت که عاقبت بخیری در دنیا و آخرت است برسیمhttps://eitaa.com/eslam20
فقط به نداشته ها فکر نکنیم، بلکه
به خود و دیگران نعمتهای خدای مهربان را یادآوری کنیم تا بر نعمتش بیفزاید
برخی از نعمتها مانند: سلامتی بدن اعم از : دیدن، شنیدن، بوییدن، خوردن، جویدن، بلعیدن، هضم کردن، دفع کردن و... نعمت امنیت، پدر و مادر، فرزند سالم، دوستان خوب، فامیل با معرفت، آبرو، آزادی، کسب، کار ، درآمد حتی کم، سرپناه واز همه مهمتر محبت خدا و اهلبیت و دینداری و میلیونها میلیون نعمت دیگر که اگر یکی از آنها گرفته شود میتواند کل زندگی ما مختل کند...
خدایا شکرت♥️
https://eitaa.com/eslam20
✨﷽✨
🌼داستانی زیبا از اثر دعا در حق امام زمان علیه السلام
✍️ در اصفهان مردي شيعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اينکه امامت امام علي النقي (عليه السلام) را پذيرفتي و دنبال فرد ديگري نرفتي چيست؟ گفت: جرياني از آن حضرت ديدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردي فقير اما زباندار وپر جرأت بودم به همين جهت در سالي از سالها اهل اصفهان من را برگزيدند تا با گروهي ديگر براي دادخواهي به دربار متوکل برويم. ما رفتيم تا به بغداد رسيديم هنگامي که در بيرون دربار بودم خبر به ما رسيد که دستور داده شده امام علي النّقي را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند. من به يکي از حاضرين گفتم: اين شخص که او را احضار کردند کيست؟ گفت: او مردي علوي وامام رافضي ها ست سپس گفت: به نظرم مي رسد که متوکل مي خواهد او را بکشد، گفتم: از جاي خود تکان نمي خورم تا اين مرد را بنگرم که چگونه شخصي است؟
او گفت: حضرت در حالي که سوار بر اسب بودند تشريف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشيدند واو را نظاره مي کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جاي گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن براي او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند. حضرت در ميان مردم حرکت مي کرد و به يال اسب خود مي نگريست نه به راست نگاه مي کرد ونه به چپ، من نيز دعا براي حضرتش را در دلم تکرار مي کردم. چون در برابرم رسيد رو به من کرد وفرمود: استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک. يعني: خداي دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولاني ومال وفرزند تو را زياد گرداند. از هيبت و وقار او بدنم لرزيد ودر ميان دوستانم به زمين افتادم. دوستانم از من پرسيدند، چه شد؟ گفتم خير است وجريان را به کسي نگفتم.
🌹پس از آن به اصفهان بازگشتيم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهايي از مال وثروت را براي من باز کرد تا جايي که اگر همين امروز درب خانه ام را ببندم قيمت اموالي که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واين غير از اموالي است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنايت فرمود. ببينيد که چگونه مولاي ما امام علي نقي (عليه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نيکي او جبران وتلافي نمود. و براي او دعا فرمود با اينکه از مؤمنان نبود. آيا گمان مي کنيد که اگر در حق مولاي ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنيد شما را با دعاى خير ياد نمي کند با اينکه شما از مومنان هستید؟
https://eitaa.com/eslam20
📚مکیال المکارم جلد ۱صفحه ۳۳۳
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
جایگاه علما.MP3
11.16M
حجت الاسلام والمسلمین غفاری/موضوع{جایگاه علما{جلسه 152}تاریخ 15دی 1399سمیرم
#شهادتنامه
وصیت نامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی (۵)
🤲خداوندا!
پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور میکند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم میلرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازکتر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم.
من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
@eslam20
📖 #پیکان_شهید_بابایی
شهید آیت الله صدوقی یک دستگاه پیکان به شهید بابایی هدیه داده بود ولی ایشان آن خودرو را متعلق به خود نمی دانست و با آن کارهای اداری انجام می داد.
یک روز برای انجام کاری اضطراری ماشین را به امانت گرفتم و به منزل پدرم در اصفهان رفتم. ماشین را جلو خانه پارک کردم ، ساعتی بعد وقتی خواستم حرکت کنم متوجه شدم که قفل صندوق عقب ماشین شکسته و در آن باز است.
در را بالا زدم ، زاپاس ، آچار چرخ و جک به سرقت رفته است. از این که ماشین امانتی بود ناراحت شدم. آمدم و جریان را برای شهید عباس بابایی توضیح دادم. پیش خود فکر کردم به دلیل رفاقتی که بین من و او هست میگوید: اشکال ندارد ، برو یک زاپاس و جک از انبار بگیر
ولی برخلاف تصور من گفت: خوب حالا چیزی نیست ، برو یک زاپاس و یک جک بخر و سر جایش بگذار. اول فکر می کردم شوخی می کند ولی دیدم نه جدی است. حقوق ماهانه من در آن زمان اندک بود و خرید برایم بسیار مشکل. سرانجام با هر زحمتی بود آنها را تهیه کردم.
در آن شرایط از برخورد خشک شهید بابایی خیلی ناراحت شدم ولی قدری که فکر کردم بر بزرگی و تقوای او آفرین گفتم چرا که حاضر نشد حتی در مورد دوست صمیمی اش هم از اموال بیت المال کمترین گذشتی را داشته باشد. کمال میر مجربّیان. نقل از: کتاب پرواز تا بی نهایت
┈┈┈┈┈┈┈┈┈
@eslam20