هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری /موضوع:اهمیت نمازجمعه{جلسه 173}مکان تبلیغ:سیستان وبلوچستان شهرستان مهرستان/تاریخ انتشار17بهمن 1399سمیرم
ツ
💛عـــــلامه حسن زاده:
عارف #حــسرت از دست رفتن
چیزی جز یادِ خدا را نمیخورد
زیرا جز خدا را نمیبیند و برای
امور دیگر که فانیاند، متأسّف
نمــےشود.
https://eitaa.com/eslam20
✍️ #سخــــن_بــــزرگان
🌷عـــلامه طــباطـــبایی(ره):
#وضـو نور است بســمالله هم نـور
و اگر بســم الله گـــــفته نشـود اثـر
مخصوص آن نور را نخواهد داشت
هر ڪاری مـثل خـوردن و آشامیدن
و... اگر با #نـام خدای متعال انجام
پذیرد اثر معــــنوی در انسان به جا
خـــواهد گـــذاشت.
https://eitaa.com/eslam20
✨﷽✨
🔴سخن عزراییل_بسیار تکان دهنده...
✍️مرحوم شهید دستغیب (ره) در کتاب “داستانهای شگفت” حکایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده اند که خلاصه آن چنین است:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.
نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
https://eitaa.com/eslam20
📚داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰
💢 این فرصت را در شب و روز بافضیلت جمعه از دست ندهید :
از حضرت امام جعفر صادق (ع) :
هنگامی که شب جمعه فرا رسد ملائکه هایی به تعداد مورچگان [حاکی از کثرت آنهاست] از آسمان فرود می آیند و در دستانشان قلم هایی از طلا و کاغذهایی از نقره است و تا شب شنبه چیزی نمینویسند جز صلوات بر محمد و آل محمد.
پس زیاد صلوات بفرست.
https://eitaa.com/eslam20
📚 منبع :
الکافی جلد 3 صفحه 416
✨﷽✨
👈خدمت به مادر و مسلمان شدن
👤زکریا بن ابراهیم نقل میکند:
من مسیحی بودم و اسلام آوردم و حج گزاردم. آنگاه امام صادق علیهالسلام رفتم و گفتم:
من بر دین مسیح بودهام و اکنون اسلام آوردم.
فرمود: «به راستی خداوند تو را هدایت کرده است» و آنگاه سه بار فرمود:
«خداوندا، او را هدایت کن». و افزود: «هر چه میخواهی، بپرس، ای فرزندم!».
گفتم: پدر و مادرم و خانوادهام مسیحی هستند و مادرم نابیناست. من با آنها هستم و در ظرف های آنان غذا میخورم؟
▫️ فرمود: «آیا گوشت خوک میخورند؟».
گفتم: نه، دست به خوک هم نمیزنند.
▫️ فرمود: «باکی نیست. مراقب مادرت باش و به او نیکی کن، و اگر از دنیا رفت، او را به دیگری وا مگذار. تو خود، کار [تدفین] او را به عهده بگیر و به کسی نگو که نزد من آمدهای، تا آن که ـ إن شاء اللّه ـ در مِنا نزد من بیایی».
در مِنا نزد ایشان رفتم ...
🔸هنگامیکه به کوفه رسیدم، به مادرم محبّت کردم و خودم به او غذا میدادم و جامه و سرش را از شپش پاک میکردم و به او خدمت مینمودم. مادرم به من گفت: پسرم، تو وقتی بر دین من بودی، این چنین با من رفتار نمیکردی. این چه رفتاری است که پس از مهاجرتت و پذیرش اسلام در تو میبینم؟
گفتم: مردی از فرزندان پیامبرمان، مرا به این رفتار فرمان داده است.
▫️ مادرم گفت: آیا این شخص، پیامبر است؟
گفتم: نه؛ بلکه پسر پیامبر است.
▫️ گفت: پسرم، این شخص پیامبر است و این از وصایای پیامبران است.
گفتم: مادر، پس از پیامبر ما، پیامبری نیست؛ بلکه او فرزند پیامبر است.
▫️گفت: فرزندم، دین تو بهترین دین است، آن را بر من عرضه کن.
من نیز اسلام را بر او عرضه کردم و او اسلام را پذیرفت و (مسائل) دین را به او آموختم.
او نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا را خواند. آنگاه در شب به او عارضهای روی کرد. گفت: ای فرزندم، آنچه را به من آموختی، دوباره برایم باز گو.
من دوباره برایش بازگو کردم. او به آن، اقرار کرد و از دنیا رفت.
صبحهنگام، مسلمانان او را غسل دادند و من بر او نماز خواندم و در قبرش گذاشتم.
📚اصول کافی، ج۲، ص۱۶۰.
https://eitaa.com/eslam20
✨﷽✨
🌼فاطمه عليهاالسلام نوري در پرستشگاه
✍️پيامبر اسلام مي فرمايد:دخترم فاطمه، بانوي بانوان اولين و آخرين هر دو جهان است.
🌺فاطمه پاره وجود من است.
🌺فاطمه نور ديدگان من است.
🌺فاطمه ميوه دل من است.
🌺فاطمه روح و جان من است.
🌺فاطمه حوريه اي است، در چهره انسان.
🌺هنگامي كه او در محراب عبادت، در برابر پروردگارش مي ايستد، نور وجودش به فرشتگان آسمان مي درخشد، همان گونه كه ستارگان به زمينيان مي درخشند.
💥خداي مهربان به فرشتگان مي فرمايد:
هان اي فرشتگان من! به بنده شايسته ام (فاطمه) بنگريد! كه در درگاهم قرار گرفته است و از خوف و وحشت به خود مي لرزد. فاطمه با تمام وجود مشغول پرستش من است. اينك شما را شاهد مي گيرم شيعيان او را از آتش دوزخ امنيت بخشيدم.
https://eitaa.com/eslam20
📚بحار جلد ۴۳ صفحه ۱۷۴
✍️حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها:
اِنْ کُنْتَ تَعمَلُ بما اَمَرناک وتَنْتَهی عمّا زجرناک عَنه، فأنت مِن شیعتنا والا فَلا.
تنها زمانی از شیعیان ما خواهی بود که به آن چه تو را بدان فرا میخوانیم، عمل کنی و از آن چه تو را از آن نهی میکنیم، خودداری نمایی ... وگرنه از شیعیان ما نخواهی بود!
📚 بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۶۵
https://eitaa.com/eslam20
✨﷽✨
⚜️ حکایتهای پندآموز⚜️
✨توکلت بر خدا ✨
در زمان موسي خشكسالي پيش آمد!
آهوان در دشت،
خدمت موسي رسيدند كه ما از تشنگي تلف مي شويم و از خداوند متعال در خواست باران كن!
🌹موسي به درگاه الهي شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!
خداوند فرمود:
موعد آن نرسيده،
موسي هم براي آهوان جواب رد آورد!
تا اينكه يكي از آهوان داوطلب شد كه براي صحبت و مناجات بالاي كوه طور رود،
👈🏻به دوستان خود گفت:
اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانيد كه باران مي آيد وگرنه اميدي نيست!
آهو به بالاي كوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد،
اما در راه برگشت وقتي به چشمان منتظر دوستانش نگاه كرد ناراحت شد!
🦌شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:
دوستانم را خوشحال مي كنم و توكل مي نمایم،
تا پایین رفتن از کوه هنوز امید هست!
🌧تا آهو به پائين كوه رسيد باران شروع به باريدن كرد!
موسي معترض پروردگار شد،
خداوند به او فرمود:
همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که آهو دوباره با توکل حرکت کرد و اين پاداش توكل او بود!
👌🏻هیچوقت نا امید نشو،
لحظه ی آخر شاید نتیجه عوض شه!
📚 مجموعه حکایتهای معنوی
https://eitaa.com/eslam20
✅حمام رفتن بهلول
✍️روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بیاعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت و این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند؛ ولی با این همه سعی و کوشش کارگران، موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد.
حمامیها متغیر گردیده پرسیدند: سبب بخشش بیجهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟ بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز میپردازم تا شماها ادب شوید و رعایت مشتریهای خود را بنمایید.
https://eitaa.com/eslam20