eitaa logo
اصرار
301 دنبال‌کننده
738 عکس
786 ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام Esrar3@ 📍اینستاگرام Esrar3.insta@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
انتقامی سخت در راه است اسرائیلیان عمرتان بسیار کوتاه است اسرائیلیان با به خاک و خون کشیدن کاخ برپا می‌شود؟ آرزوهاتان ته چاه است اسرائیلیان پاسخ مهمان کشی تان را بزودی می‌دهیم میزبان سرسخت و خونخواه است اسرائیلیان مرد میدانی قوی‌تر می‌رسد هرچند که داغ اسماعیل جانکاه است اسرائیلیان "هم صدا با حلق اسماعیل" هر آزاده‌ای با نوای غزه همراه است اسرائیلیان خون اسماعیل سیلی می‌شود بنیاد کن وقت طوفانش سحرگاه است اسرائیلیان «صامره حبیبی» @Esrar3
چه می‌خواهند اسماعیل، این دونان پست ازتو؟! چه می‌خواهند وحشی‌های گوساله پرست ازتو؟! چه می‌خواهند این جنگل نشینان تمدن خوار؟! چه می‌خواهند این بوزینگان، این قوم مست ازتو؟! «حسین اسرافیلی» @Esrar3
رودیم و اشهد گفتن ما بر لب دریاست ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها «محمدمهدی سیار» @Esrar3
‌شبیه حاج قاسم بودی، اسماعیل ما بودی تو را قابیلیان کشتند تو هابیل ما بودی سراپای وجودت عطر قرآن داشت اسماعیل! شهادت را کدامین آیه از تنزیل ما بودی؟ سلام الله، بازوی رشید مردم غزه! شما بازوی برحق خدا، سجیل ما بودی فلسطینی چه فرقی می‌کند با قوم ایرانی تو ای یوسف‌ترین ای ایلیا از ایل ما بودی بخوان قرآن بخوان، بی سر بخوان این بار اسماعیل! که صوت عرشی و بارانی ترتیل ما بودی «علیرضا قزوه» @Esrar3
در غزه صدای مرد و زن اسماعیل در سوریه، لبنان و یمن اسماعیل برخاسته است باز ایران غیور صد حنجره فریاد وطن اسماعیل «رسول شریفی» @Esrar3
از غصه و اندوه سرم می‌سوزد دلسوخته ام که باورم می‌سوزد مهمان مرا در وسط خانه زدند از شرم تمام پیکرم می‌سوزد «راضیه جبه داری» @Esrar3
دلم خون است و لبریز از داغ پریشانی که ابراهیم در آتش که اسماعیل قربانی «محمد رسولی» @Esrar3
به راهِ وصلِ تو اینگونه ساده باید رفت به تیغِ عشق چنین سرنهاده باید رفت به شوقِ دیدنِ لبخندِ حضرتِ دلدار به قلبِ عاشق و رویی گشاده باید رفت اگر چه نیمه یِ شب در شکوهِ بیداری میانِ عرصه‌ی حق، ایستاده باید رفت به سوی ساحت عاشق رُبایِ حضرت عشق شتابناک، شبیه بُراده باید رفت عجب تجارتِ نابیست، مرگ در ره عشق چنین زرنگ پیِ استفاده باید رفت پیِ چشیدنِ مرگی که زندگی بخش است عنانِ زندگی از دست داده باید رفت به میهمانیِ حق، چون هنیهّ یِ عاشق به شوق با همه یِ خانواده باید رفت «احمد رفیعی وردنجانی» @Esrar3
بدرود آمد لحظه تحویل اسماعیل آه‌ای شهید فتنه قابیل اسماعیل چون حاج قاسم آرزویت را بغل کردی حک گشت داغت بر دل این ایل اسماعیل یک لحظه دور از آتش میدان ندیدیمت یک لحظه ایثارت نشد تعطیل اسماعیل جاری شود از خون تو صد رود بعد از این خفته ست در خون تو صد سجّیل اسماعیل از برکت خونت به هم پیوند خواهد خورد خاک فرات و آسمان نیل اسماعیل پرواز تو دل‌های ما را مطمئن‌تر کرد‌ا ی خونبهایت محو اسرائیل اسماعیل رفتی ولی برگشتنت را زود میبینیم بدرود اسماعیل اسماعیل اسماعیل «محمود یوسفی» @Esrar3
تا شهادت نامه ات از نزد حق ممهور شد وعده صادق دمید و طالعت منصور شد اجر مردان خدا جام طهور سر به مهر لایق تقدیر حق بودی قدح مقدور شد «شهلا کلبعلی» @Esrar3
محمد مرادی (چهله‌ی دشتی) خوش کرده جا خاکی سر پیمان، به تنهایی عمری‌ست دارد می‌دهد هی جان به تنهایی از روز اول تا خودش را دید تنها بود باریکه ای روباز و در زندان به تنهایی جمعند بر خاکش تمام فصل‌های سبز پاییز آبادی ولی ویران به تنهایی باران، تمام سرزمینش، روز و شب باران نخلی ست در سیلاب بی باران به تنهایی بوی بهار از شهرشان هرگز نمی‌آید اینجاست «غزه» فصل تابستان به تنهایی «والتین والزیتون» و «الرحمن» همه جمعند دارد چرا می‌سوزد اما «علّم القرآن» به تنهایی دود است و آتش سجدگاه کودکان شهر نوح‌اند در دریای بمباران، به تنهایی دستان داغ آشنا در دستهاشان نیست تنهاست تا کی این غریبستان به تنهایی او می‌کشد بردوش خود معنای انسان را تنهاترین تنهاترین انسان، به تنهایی @Esrar3
در سینه ام نم‌نم زده آوای باران اندوهگینم از غم پرواز یاران اما صبورم، چون که می‌دانم پس از این خون هنیة می‌شود آغاز طوفان «سمانه خلف زاده» @Esrar3
 گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجت مظلوم روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست قبلۀ اول عشق است که در بند شماست بهراسید که مهدی زسفر می‌آید صبر ایوبی این قوم به سر می‌آید خالی از عاطفه‌اید و تهی از احساسید بهراسید شمایی که خدانشناسید بهراسید از این آه که دامنگیر است به خود آیید که فردای قیامت دیر است به خود آیید خدا ناظر اعمال شماست آتش دوزخ در دیدۀ دجال شماست نحس در طالعتان است که قابیل شوید حقتان است گرفتار ابابیل شوید گرچه ابری‌ست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان که سحر نزدیک است می‌رسد جمعۀ موعود و سواری از راه «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله»  «رضا نیکوکار» @Esrar3
هنیئاً یا «هنیّه» این شهادت «شهید قدس» گشتی با کرامت توئی هابیل و اسرائیل قابیل برفتی نزد فرزندان به تعجیل به راه قدس دادی هستِی و جان عزیزان و محبّان، نور چشمان عمل کردی به گفتارت شب و روز به راه قدس گردیدی تو پیروز هرآنچه داشتی ای مرد والا فدای قدس کردی بی محابا برفتی پیش «بدرالّدین و یاسین» برِ «فتحی شقاقی» یار دیرین «سلیمانی، ابومهدی وَ چمران» «سید عبّاس و مُغنیّه» وَ یاران شدی مهمان یاران شهیدت خدا بنموده جانا رو سفیدت چو مولایت حسین «هیهات ذلت» بُدی ورد زبانت با فصاحت هماره منتظر بر عهد و پیمان» «فَمِنهُم مَن قَضی» گشتی نمایان تو بودی حافظ و همراه قرآن « «صف اول» همیشه با شتابان رهِ این رهبر و آن پیر راحل طریق راه بودت در مقابل رهت راه «سلیمانی» ست ای مرد که این ره راه قرآنی ست ای مرد هنوز آن داغ «ابراهیم» بر دل شدی حرمان «اسماعیل» حاصل یقین خون تو پیروز است امروز نه اکنون، بلکه اندر شام و هر روز برون شد دست این شیطان اکبر زِ آستین همین شیطان اصغر همین غرب و همین روباه مکار کنند مسمار این صهیون غدار بسان «کربلا» گردیده «غزّه» هزار اصغر فدا گردیده «غزّه» هزاران بی گنه افتاده بر خاک به امر اِمریکا شیطان سفّاک زنان و کودکان غزّه اکنون شود کشته به دست قوم صهیون همین خون‌ها کند آزاد این قدس پس از صهیون شود آباد این قدس اگر چه بوده‌ای «مهمان» ایران شدی فرزند ما با فضل رحمان چو خونت ریخت اندر خاک تهران چو قاسم گشته‌ای فرزند ایران به خونخواهیت، ای مرد دلاور به پا برخاسته ایران، سراسر تو ایرانّی و ایران هم فلسطین چرا، چون هست معجون دین و آئین زِ قطره قطره خونت ای هماور بروید نخل‌های پر تناور اگرچه پرچمت افتاد ناگاه گرفته بیرقت یاران همراه زِ هریک قطره از خون شهیدان به پا خیزد هزاران مرد میدان بپیچد بیخ «طومار» ستمگر زِ آمریکا و این صهیون کافر بوَد نصرُ الهی پشت ایران وَ «یَنصُرکُم» شود از قول سبحان زِ خون این شهیدان سلحشور شود «غزّه» یقین پیروز و منصور «سید حسن شجاع» @Esrar3
دلم خون است و لبریز است از داغ پریشانی که ابراهیم در آتش، که اسماعیل قربانی دوباره در همین جا، پیکری در بین تابوتی دوباره می‌شود تکرار آن صبح زمستانی کجایی حاج محمود این جماعت سخت دل‌تنگ‌اند بخوان یک بار دیگر نوحه‌ی قاسم سلیمانی به خونخواهی مهمان عزیزی آمدیم اینجا که خواهد ماند ردّ خون او در یاد مهمانی دریغ از ما که راحت بگذریم از خون مظلومش چنین مهمان‌نوازی نیست در قاموس ایرانی ببین تصویر وحدت را که در یک روز می‌ریزد برای یک هدف، خون فلسطینی و لبنانی فلسطین مرز اسلام است و قلبش غزه است امروز اگر جز این می‌اندیشی بگو از دین چه می‌دانی؟ به حکام خیانتکار سازشکار باید گفت خجالت می‌کشد اسلام از این رسم مسلمانی به تار عنکبوتی تکیه دادید ای تبهکاران امان از مستی دنیا، امان از سست پیمانی اگر غسل طهارت می‌کنید از آب زمزم هم بماند تا ابد ننگ خیانت روی پیشانی مسلمان‌ها مسیحی‌ها یهودی‌ها به پا خیزید که این خونخوار بی وجدان ندارد دین و ایمانی تقلا می‌کند در باتلاق خون و معلوم است پی نابودی خویش است این دیوانه‌ی جانی اگر می‌شد، تمام کودکان غزه را می‌کشت که این افعال برمی‌آید از این روح شیطانی هنیه رفت در ظاهر ولی باور کن اسراییل حماس است آنکه خواهد ماند، اما تو نمی‌مانی ز یاد نقشه‌ها هم نام نحست محو خواهد شد در آن طوفان پایانی، در آن پایان طوفانی الا ای قدس ای مرز شرف، والتین والزیتون به خاک تشنه‌ی تو می‌رسد آن روز بارانی فلسطین می‌شود آزاد، دیدم این بشارت را در آن مردی که می‌گوید اذان بر روی ویرانی شب آزادی‌ از خون شهیدان لاله می‌‌روید و خواهد شد در آن شب مسجد الاقصی چراغانی پس از عمری جهاد اینک بخواب آرام اسماعیل که برخیزد به خونخواهی‌ات اسماعیل قاآنی مبارک باد اسماعیل این‌سان رفتن از دنیا  که قامت بسته بر تابوت تو یار خراسانی هنیئا لک شهیدالله، شهید الحق، شهید القدس شهید راه آزادی، شهید زخم طولانی شهادت می‌دهم که مذهب سرخت شهادت بود تو هم از پیروان راه سالار شهیدانی حسین (ع) ای اسوه‌ی آزادگان ای جان مظلومان! تو را اینگونه خواهم خواند در این بیت پایانی پشیمان می‌شود آنکه برای تو نمی‌میرد چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی «محمد رسولی» @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لیلی عاج کارگردان فیلم «سرهنگ ثریا» در کربلا : آقا جان برای مردم غزه کاری کن که حداقل منِ کمترین دلم هر روز برای مردم غزه نلرزد. نمی‌دانم چه چیز صلاح این قوم است ولی لطفاً برایشان کاری کن. مجری: اینکه برای دیگری خواستید آن هم خیر، حتما این خیر به زندگی خودتان برمی گردد. 🧷به غزه می‌گویید دیگری؟ دعا بر غزه، دعای بر خویشتن است. غزه سفیر حاجت است و سقایی‌ که رفته پیغام عطش را به حضرت آب برساند. می‌شود سقا را دیگری نامید؟ حاجت‌تان چیست؟ بگویید که بگویم‌تان غزه آب نطلبیده‌ایست که بهر مراد ما آمده. چطور نگرییم بر آنان که بهر مراد دل ما آمدند؟ حالا دیگر نمی‌دانم کامروایی‌ام آب بوده یا سقا؟ نمی دانم بگویم برگرد و بمان یا برو، محضر آب که همه محضر اوییم. آتش بس بشود، من دوباره گم می شوم، تنهاتر از تنها، در وهم جهانی امن که خاطرها مغروق خویش کند و فراموش شود غزه برای بُرد ما آمده بود و ما همگی بی سقا و دست، جماعتی بازنده. من پای این نردبامی ایستاده‌ام که غزه دستش به آن سیب سرخ نزدیک‌تر است. یک چشمم به ساعت است و یک چشمم به سیب و یک دستم به نردبام. غزه اگر برود، آتش بس که شود، جواب چشم هایم را چه بدهم؟ بگویم نزدیک بود ...؟ نگویید دیگری، او سقای دل من است و آن سیب به دست او نزدیک تر... اوی دیگری، سقاست و غزه نام دارد. و اگر خدا را به غزه سوگند می دهند از دستی ست که حاجتی ناکام به آن چشم دوخته. من نمی دانم بگویم برگرد یا برو؟ و در این برزخ چه گویم جز آنچه تو مرا آموختی؟ حسبنا الله و نعم الوکیل @Esrar3
نقش دو دوست آویز شد و روی گردن‌ها نشست وقتی یک عکس تمثیل تاریخ یگانگی دو ملت می‌شود 📷عکس از محمدصادق فرامرزی در راهپیمایی اربعین @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنگاه ‌که دل‌نوازترین طنین کودکان می‌شود: Free Palestine 🧷این‌ها بشارت بزرگ‌تری از هر سلاح و موشکی برای آزادی فلسطین است. @Esrar3
آسمانِ غزه این شب‌ها خجالت می‌کشد روزها از شرم، بی‌پروا خجالت می‌کشد بارها مهتاب با چشمانِ خود آهسته دید قصه‌گوی «بچه‌ی‌تنها»، خجالت می‌کشد رنگ در رخسارِ مادر نیست غیر از رنگِ‌خون اشک‌های مادر از بابا خجالت می‌کشد در فلسطین، ماه زندانی‌است پشتِ صخره‌ها شمع هم از ترسِ شب، گویا خجالت می‌کشد موج‌های خسته از طوفانِ شهرِ اَلخلیل از نگاهِ ساکتِ دریا، خجالت می‌کشد سایه‌های غزه هم از لای زیتون‌های سرخ باورش سخت است این، اما خجالت می‌کشد جای باران، شرم می‌بارد میانِ دشت‌ها بین صحراها، ولی "سینا" خجالت می‌کشد زندگی در قدس پنهانی‌است، غیر از جمعه‌ها جمعه‌ها هم، مسجدالاقصی خجالت می‌کشد در قنوتِ مردمانش، ربّنا یا ربّناست عشق در سجاده‌اش، یک‌جا خجالت می‌کشد آتشی برپاست در بَیت‌ُالمُقَدَّس، سال‌هاست من نمی‌دانم کسی، آیا خجالت می‌کشد؟ زخم‌های کهنه‌اش فرسنگ‌ها از یک‌طرف آن‌طرف‌تر، عالَمِ رسوا خجالت می‌کشد ما مسلمانیم، اما از مسلمانی چه سود؟! آن یهودی‌زاده هم، با ما خجالت می‌کشد شاه‌بیتِ این غزل اینست، نذرِ دیده کن «قدس می‌مانَد به‌جا»، دنیا خجالت می‌کشد «سید محمد جعفری» @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه‌ها را خراب کردند، رفتند از آوار خانه‌ها، خانه‌های ابدی مردم را ردیف کردند. این داستان زنی به نام حیات و فرزندان و نوادگان اوست که شانه به شانه در غزه برای مردم قبر می‌سازند.‌ با آوار خانه‌ها، خانه‌های دیگری می‌سازند برای رفتگان.‌ گویا در غزه خانه‌ها خرابی ندارند، از صورتی به صورت دیگر نقل مکان می‌کنند. اصلا ملاط همه چیز در غزه خانه است. تمام چشم‌ها به خانه است و شروع هر ساختنی از خانه. می‌بینید که، استعاره‌ای هم در کار نیست. وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ دارا شد آنکه این کتاب و نام محمد را به سینه داشت. و آنها به حق و انصاف امت محمدند و داراترینِ امتها. @Esrar3
55.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«کل خطوه نمشیها» آخرین مداحی خضر عباس با شاعری‌ محمد رسول حمیری برای اربعین ۱۴۴۶ است. بخوانید و برسانید ...👇 @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در عراق رسم است نام شاعر را در میانه‌ی مداحی بگویند و سر سلامتی‌اش ندایی سر دهند. نام شاعر شعرِ «کل خطوه نمشیها» که خضر عباس مداح آن بود، محمد رسول حمیری است. شاعری جوان که شعرهایش پس زمینه‌ی نواهای آیینی عراق شده است. به نظر میزبانی زائران حسینی سرمنشاء رخدادهای بزرگی در عراق شده است. ظهور شعرها و شاعران جوان خبر از نسلی نو و خوش آتیه‌‌ی شعر و شاعری در عراق می‌دهد. شاعرانی که قد و قامت شعرهایشان به بلندای اربعین رسیده است و در خاطر انبوه زائران امام، مُهر ماندگاری خوردند. @Esrar3
هدایت شده از اصرار
دیوار نوشته‌ای که می‌گوید «تنها نجات یافته شهید است». آن تعداد تفاسیر گفته شده را که خواندم، همه را در دوگانه‌ی شهید_مُرده آورده‌اند اما تصاویر دیگر را که کنار هم می‌گذاریم به ما می‌گوید لااقل بار اصلی ماجرا این نقطه نیست. سخنان این چنینیِ غزه در تقابل شهادت با مُردن (مرگ عادی) نیست. یکی از این تصاویر؛ همین صحبتی‌ست که خبرنگاری گفته بود: «آنکه مُرد، نجات پیدا کرد و آنکه نجات پیدا کرد، مُرد». اینجا میان واژه های شهادت یا مردن تمایزی نیست وقتی مقصود، مطلقِ مرگ است اما از قضا متاع رایج مرگ در غزه شهادت است از این رو در ترادفِ هم گاه در مردن گفته می‌شود و گاهی شهادت. زمانی مسأله، مطلقِ مرگ می‌شود که مرگ نقطه‌ی رهایی و نجات‌مان از رنجی که می‌کشیمِ زندگیِ نداشته باشد. مثل چیزی که شاعر فلسطینی محمود درویش سروده و پر تکرارترین آواهای این روزهاست: «وَنَحْنُ نُحِبُّ الحَيَاةَ إذَا مَا اسْتَطَعْنَا إِلَيْهَا سَبِيلا ما نيز زندگى را دوست می‌داريم اگر که به آن راه یابیم». با همه‌ی این‌هاست و جز این نیست که ما در غزه پژواکی از خودمان را شنیده‌ایم و دستی از خودمان گرفته‌ایم که مقاومت کنیم به وعده‌‌ی آن روزی که... که ما هم، همه‌ی ما با هم زندگی می‌کنیم. @Esrar3
بعد از انفجار پیجرها اتفاق ویژه ای افتاد. اتفاقی به مبارکیِ این سوال که «چرا خودمان نسازیم؟». پسِ انفجار پیجرها زمزمه‌های این چنینی هم با خودش داشت که اغلب در این هیاهوها کمتر شنیده می‌شود. یک نمونه‌اش صحبت های عمرو واکد است که نوشت: «چرا تلفن همراه و پیجر ساخت عربی وجود ندارد؟ چطور ماشین و هواپیما نساختیم؟ چگونه پذیرفتیم امتی باشیم که در این دنیای پر از سازنده، در اصول هم‌زیستی هیچ چیز با ارزشی نسازیم؟ چرا ما در کارخانه های آنها سرمایه گذاری می کنیم بدون اینکه حتی یک کارگاه در اینجا بسازیم؟ ما ابلهیم یا دلال؟ یا دلال‌های ابلهی هستیم؟». +عمرو واکد بازیگر مصری‌ست. شناخته شده ترین فیلم عمرو «لوسی» می‌باشد که در آن نقش رئیس‌پلیس را بازی کرد. @Esrar3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر کفن شهید سید حسن نصرالله بندی از شعر «سلام یا مهدی» مرقوم شد: "لا خیر فی الحیاة من دون هواک" @Esrar3