🔺بسیاری از #کارهای_خوب که از ائمۀ جمعه و سایر محترمین سر میزند، کارکردی شخصی دارد. این کارها تنها به دردِ صلاح و فلاحِ خود ایشان میخورَد. آنها از رهگذر این کارها، در مسیر سازندگی اخلاقیِ خود قدم برمی دارند. برای مثال، امامجمعهای که داس در دست گرفته و رفته سرِ زمین کشاورزی و در دروی گندمِ کشاورزان کمک میکند، دارد #اخلاق_فردی خود را رشد میدهد. نمیتوان برای این دسته از کارها کارکرد اجتماعی قائل بود. حتی نتایجی مانند «اصلاحِ نگاه مردم به روحانیت» یا «ترمیم رابطۀ مردم با ائمۀ جمعه» و... را هم نمی توان واجد خاصیت اجتماعی دانست. در این نتایج هم، در واقع نه مردم، که روحانیت و ائمۀ جمعه هستند که فضایل خود را رشد میدهند.
🔺روشن است که معنای این حرف، بیهوده بودنِ کارهای خوبِ ائمۀ جمعه نیست؛ نکته این است که نباید امری فردی را به جای تکلیفی اجتماعی نهاد. اخلاق فردیِ ائمۀ جمعه و تواضع و مردم دوستی و صفاتی از این دست، سرمایۀ آنهاست برای انجام تکالیف بزرگتر. آنها باید ساخته و پرداخته شوند برای ماموریتهای اساسی. ماموریت اساسی چیست؟ «نبرد برای استقرار عدالت از طریق درگیری با پایهگذاران #فقر و #فساد و #تبعیض.» هرگاه ائمۀ جمعه وارد این میدان شدند و با ارباب زر و زور و تزویر درگیر شدند و جراحت برداشتند، میشود گفت که به تکلیف اجتماعی شان عمل کردهاند.