eitaa logo
استکبار ستیزان
211 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 رفتار امام علی (ع) با خشمگین شدن امیر المومنین علیه السلام به خاطر بدگویی از ایرانیان مسلمانانِ کوفه نه تنها به دید مثبت به ایرانیان نمی نگریستند، بلکه به آن حضرت می کردند، که چرا با ایرانیان رفتار مهربانانه دارد، و لذا آنها به گونه ای از این رفتار حضرت، سوء استفاده می کردند. علامه مجلسی به نقل از الغارات می نویسد: عباد بن عبد اللّه اسدى گويد: روز آدينه اى در مسجد بودم و على (ع) بر منبرى ساخته از آجر سخن مى راند و صعصعة بن صوحان هم در آنجا بود. اشعث به مسجد آمد پاى بر سر مردم مى نهاد و پيش مى رفت. پس گفت:يا امير المؤمنين اين موالى سرخ روى بر ما غلبه يافته اند و تو خود مى بينى. و ابن صوحان گفت: امروز معلوم خواهد شد كه عرب را چه پايه و منزلت است؟ علی(ع) در حالی که بود فرمود: «چه كسى مرا از دادن به اين مردم ستبراندام (شکم گنده) كه تا نيمروز بر بستر خود مى غلتند معذور مى دارد در حالى كه قومى براى شب زنده دارى از بستر خود تهى مى كنند؟ مرا مى گويى كه آنان را طرد كنم و از ستمكاران گردم»  سپس این گونه ادامه داد: قسم به آن که دانه را شکافت و آدمی را آفرید از محمد(ص) شنیدم که می فرمود: به خدا آنان شما [عربها] را خواهند زد تا به دين بازگرديد همچنان كه شما ايشان را در آغاز مى زديد تا به دين درآيند. مغيره ضبّى گويد: على (ع) به موالى علاقه مى ورزيد و به آنان بود ولى عمر از آنان بيزار بود و دورى مى كرد.  در این جا نه تنها از ایرانیان دفاع می کند، بلکه آنان را از حافظان اسلام دانسته، که روزی به خاطر بازگرداندن به اسلام با آنها درگیر خواهند شد و در این کار خود موفق خواهند بود؛ یعنی تجدد اسلام از طریق ایرانیان است. امام علی(ع) ملاک احترام به ایرانیان را تلاش آنها به خاطر خدا و از اسلام ذکر کرده است 📚سفینة البحار، ج 2، ص 693؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 284؛ بحارالانوار، ج 41، ص 118 
هدایت شده از سم درصد
🔴صابونی نباشیم! 📌شخص از اهل می گوید: ⬅️روزی در عطاریم نشسته بودم که نفر برای خریدن و به دکان من وارد شدند. وقتی به صحبت کردن و هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان ؛ اما جوابی ندادند. 📝من می کردم ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آن ها را به رسول مختار -صلی الله علیه و آله و سلم- و آل اطهار آن حضرت دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ⬅️ما از درگاه حضرت حجت -علیه السلام- هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود کرده است؛ لذا حضرت ما را فرموده اند که سدر و کافورش را از تو 》 📌همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را نکردم و تضرّع و زیادی نمودم که مرا هم با خود . گفتند: 📝این کار بسته به آن بزرگوار است و چون اجازه اند جرأت این جسارت را 📌گفتم:مرا به محضر حضرتش ، بعد همان جا طلب کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم و اِلا از همان جا می گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ ⬅️ اما باز هم کردند. بالأخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من نموده و منت گذاشتند و کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان ، تا آن که به دریا رسیدیم. آن ها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند روی آب راه افتادند؛ اما من . متوجه من شدند و گفتند: 📝؛ خدا را به حضرت حجت -عجل الله تعالی فرجه الشریف- بده که تو را حفظ کند. بگو و روانه شو》 ⬅️این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت -ارواحنا فداه- قسم دادم و مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه به هم پیوستند و شروع به باریدن کرد. اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب بر بام گذاشته بودم. 📌وقتی باران را دیدم، به صابون ها افتادم و خاطرم شد. به محض این خطور ذهنی پاهایم در آب ؛ لذا مجبور به کردن شدم تا خود را از غرق شدن حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان می ماندم. آن ها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند و دست مرا و از آب بیرون کشیدند و گفتند: 📝از آن ذهنی که به فکرت رسید، کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت -علیه السلام- بده 📌من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت -علیه السلام- قسم دادم و روی آب راهی شدم. بالاخره به دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان به چشم می خورد که آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: 📌تمام در این خیمه است ⬅️و با آن ها تا چادر رفتم و همان جا کردیم. یک نفر از ایشان برای گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت کرد، به طوری که سخن مولایم را ؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: 📝: او را به جای خود برگردانید زیرا او مردی است صابونی ⬅️این حضرت اشاره به ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از های دنیوی خالی نکرده است تا محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی با دوستان خدا را ندارد. 📝این سخن را که و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو و دانستم تا زمانی که آیینه دل به های دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن نمی شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد. 📕 دارالسلام؛تألیف: علامه شیخ محمود عراقی 🌍 📡لطفا نشر دهید Join👉 eitaa.com/joinchat/866320384C260d8cbae5
💢خداوند در کدام آيه از قرآن مي فرمايند به خدا نخوريد؟ : ✅و لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ (۲۲۴) بقره و خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار مدهيد، تا [بدين بهانه] از نيكوكارى و پرهيزگارى و دادن ميان مردم [باز ايستيد]، و خدا شنواى داناست. بايد توجه داشت که ياد كردن جز در مواردى كه هدف مهمى در كار باشد عمل نامطلوب است اين موضوع در زيادى نيز به چشم مى خورد، از جمله اينكه در حديثى امام صادق ع مى فرمايد: و لا تحلفوا باللَّه و لا كاذبين فان اللَّه سبحانه يقول وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ: " هيچ گاه سوگند به خدا ياد نكنيد چه راستگو باشيد، چه دروغگو، زيرا خداوند سبحان میفرمايد: خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهيد" در امور خيلي مهم مانند شهادت در دادگاه و دفاع از مظلوم و ... سوگند اشکالي ندارد و نبايد براي امور جزئي و روزمره زندگي خورد. استکبار ستیزان