💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part190 به محض رفتنش هزارجور فکر به ذهنم هجوم آورد من
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥
🥀
♡﷽♡
رمان #شُعله🔥
#part191
خودم رو به نفهمیدن زدم:
گفتم که بد غذا خوردم مسموم شدم لابد
من کلا معده م ضعیفه...
سر برگردوند و یکم نزدیک شد
آهسته گفت:
یعنی حتی احتمال هم نمیدی که دلیل دیگه ای داشته باشه؟
باز هم به نفهمیدن ادامه دادم:
چه دلیل دیگه ای؟!
کمی خیره نگاهم کرد و بعدچشم برداشت
نفس عمیقی کشید و به روبرو چشم دوخت:
مشخص میشه...
سکوت فعلا بهترین راه حل بود
من خم سر به زیر انداختم و به کفشهام خیره شدم اما یکم که سرم پایین موند حالت تهوعم تشدید شد
ناچار سرم رو بالا گرفتم و چند بار پشت هم عمیق نفس کشیدم
نگاهش برگشت طرفم و فوری پرسید:
چی شد خوبی؟!
قبل از اینکه جوابی بدم شماره مون پیج شد و من هم برای فرار از این دل بهم خوردگی فوری از جا بلند شدم
همونطور که دنبالم می اومد آهسته حالم رو میپرسید و من به دکتر حواله میدادم
وارد اتاق شدیم و به خانوم نسبتا جوونی که پشت میز نشسته بود سلام کردم
با آرامش جواب داد و اشاره کرد بشینم
نشستم و امیر پشت صندلیم ایستاد
دکتر با لبخند پرسید: خب مشکلتون چیه؟!
بجای من امیرعباس جواب داد:
خانم دکتر حالشون خوب نیست بیحالن و مزاجشون آشفته شده
میخواستم خواهش کنم یه سونوگرافی براشون بنویسید
خانم دکتر با لبخند عاقل اندر سفیهی جوابش رو داد:
ممنون از تجویزتون حالا میشه چند لحظه بیرون باشید خانومتونو معاینه کنم؟!
هم خنده م گرفته بود و هم دلم کباب شده بود که اینطور زده بود توی برجکش
هم اضطراب داشتم و هم دلم به هم میخورد!
امیر عباس هم خودش رو از تک و تا نینداخت و جدی سر تکون داد:
بله حتما
ولی حتما سونوگرافی رو براش بنویسید
ممنون
بعد آهسته رو به من لب زد: بیرون منتظرتم
و با قدمهای محکم از اتاق بیرون رفت
دکتر جوان با خنده به تخت اشاره کرد:
خب خانوم بیا ببینم چرا شوهرتو نگران کردی!
یه لحظه به سرم زد با دکتر وارد مذاکره بشم اما از عواقبش ترسیدم و در سکوت همراهیش کردم
بعد از معاینه پرسید:
ِآخرین تاریخ قاعدگی کی بوده؟
ناچار گفتم: سه هفته پیش...
_خب پس بعید نیست؟
_چی بعید نیست؟
خندید و با تعجب نگاهم کرد:
بارداری دیگه!
تجویز شوهرت هم درست بود باید برات سونوگرافی بنویسم
پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂
https://eitaa.com/nonvalghalam/28941
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
○•○•••○•○•••○•○•••○•○
🥀
🔥🥀🔥
🥀🔥🥀🔥🥀🔥
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part191 خودم رو به نفهمیدن زدم: گفتم که بد غذا خوردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پروفایل
راه ظهورت را بستم
قبول ...!
اما شاید قرار است
حـُر تو باشم🤍(:
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
༻﷽༺
چـشمِ من خیره به عڪسِ
حرمت بنـد شده…!
بـٰا چه حالی بـنویسـم که
دلـمتـنگ شــده ...
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
#سݪاماربابـ✋🏻💚°|
هرچہمیخواهیبگیر
اماسـلاممرانـگیـر
#اݪسݪامعݪیڪیااباعبداللهاݪحسین🌹🌱
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
••
در فراقت گلِ ما بو،
میِ ما رنگ نداشت!
حالِ ما #بیتـو،
چو احوالِ تنِ بیسر بود...🥀
#حسینجانم
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
♥️🍃
خدایا!
مرا بر آنکه ستمی بر من کرده مسلط کن،
و یاری ام کن که کاری را که او با من کرد
با اون نکنم
#صحیفهسجادیه💚
༺✾➣♡➣✾༺
https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
#شین_الف
♥️به نیابت از همه بچه های نازنین کانال قلم و پیج
پ.ن: پیج رو هم فالو کنید ان شاالله قراره من بعد بیشتر در ارتباط باشیم
یه خبراییه🙃
https://instagram.com/shin_alef_official?utm_medium=copy_link