『 استوری مذهبی 』🇵🇸
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁 •🍁• #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_پنجم بعد از اینکه د
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁
•🍁•
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_ششم
این سه روز مثله برق و باد گذشت و من و امیرعلی بیشتر اوقات حرم بودیم. نمیدونم چرا ولی یه حس خاصی داشتم. انگار الان یه دوست صمیمی پیدا کرده بودم. یه احساس آرامشی داشتم که وقتی با حرفای عمو مقایسه میکردم در تناقص کامل بود. راستش به حرفاش شک کرده بودم چون احساسم یه چیز دیگه میگفت و حرفای عمو چیز دیگه ای......
حالا لحظه خداحافظی بود. یه غم خاصی تو دلم بود مثله وقتی که از یه دوست جدا میشی نمیدونم چه حسی بود ؟ برای چی بود ؟ ولی یه حس غریبی نمیذاشت برم. هه منی که تو این چند ساله اصلا امام رضا رو فراموش کردم و هر شناختی داشتم برای 10 ،11 سال پیش بود حالا برام شده بود یه دوست که درد و دل باهاش برام سراسر آرامش بود اما حالا داشتم از این دوست صمیمی که دوستیش از جنس عشق بود جدا میشدم. رو به روی ضریح وایسادم و گفتم امام رضا ممنون بابت همه چی ، بابت اینکه بهترین دوستم شدی ، بابت گوش دادن به درد و دلام ، و و و و.....
کاش خیلی زود بازم بیام. یه بار دیگه چشم و دوختم به اون ضریح نورانی که تا قبل از اینکه بیام اینجا برام یه جای بی اهمیت و معمولی بود ولی حالا شده بود مرحم دردام. زیر لب خداحافظ گفتم و رفتم بیرون. با مامان اینا دم سقاخونه قرار گذاشته بودیم . رفتم همه اومده بودن و منتظر من بودن. امیرعلی چشماش قرمز شده بود و معلوم بود حسابی گریه کرده. اما هنوز هم لبخند رو لبش بود. با دیدن من لبخندش پررنگ تر شد و گفت: قبول باشه آبجی خانم.
یه لبخند محو تحویلش دادم خب حوصله نداشتم اصلا. دلم نمیخواست برگردم. امیرعلی یه پارچه سبز گرفت طرفم.
امیرعلی_ اینو یادگاری از اینجا نگه دار تبرک شدس.
_ امیر میدونی که من به تبرک و این چیزا اعتقاد ندارم.
امیرعلی_ خواهری خوب منم گفتم یادگاری نگفتم برای تبرک که.
یه لبخند زدم و گفتم: ممنون.
بابا_ خوب دیگه بریم.
دوباره برگشتم و با غم به گنبد طلا نگاه کردم . دیگه باید بریم.... هی
.
.
.
.
.
با صدای امیرعلی چشامو باز کردم.
امیرعلی_ خواهری پاشو گوشیت داره زنگ میزنه.
_ کیه؟
امیرعلی_ نمیدونم.
با دیدن اسم عمو ناخوداگاه لبخند زدم اما با یاد آوری اینکه اگه الان از حس خوبم براش بگم مسخره میکنه لبخندم محو شد.
_ جونم؟
عمو_ سلام تانیا خانم. چه خبر؟ نرفتی اونجا چادری بشی برگردی که ؟ هههههه
_ عمو نفس بکش. نخیر چادری نشدم . شما چه خبر؟ زن عمو خوبه ؟
عمو_ طلاق گرفتیم.
با صدای بلند که بیشتر به داد شبیه بود گفتم _ چییییییییی؟
یه دفعه مامان و امیرعلی و بابا با ترس برگشتن سمتم و اگه بابا زود به خودش نیمده بود صددرصد تصادف کرده بودیم.
عمو_ عههه. کر شدم. خوب طلاق گرفتیم دیگه. کلا تو این 2. 3 سال آخر دلمو زده بود به جور تحملش میکردم ......
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
#قسمت_ششم
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد.
-
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁 •🍁• #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_ششم این سه روز مثله
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁
•🍁•
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_هفتم
کلا تو شوک بودم.
عمو_ زن عموتو که دیدی هر روز هر روز بیرون با این دوستش با اون دوستش تو این آرایشگاه تو اون آرایشگاه. بود و نبودش برای من فرقی نداره جز اینکه یه خرج اضافه از رو دوشم برداشته میشه همشم لازم نیست به یکی جواب پس بدم ....
_ ولی عمو شما که عاشق همدیگه بودید برای اذواج باهم رو حرف آقاجون و مامان جون وایسادید چون نمیذاشتن با دوستت ازدواج کنی پس حالا؟
عمو_ بیخیال تانیا. خودت داری میگی بودید دیگه نبودیم دیگه.حالا میخوام عوضش کنم ههه دیگه چخبرا؟
_ مگه لباسه که عوضش کنی عمو بحث یه عمر زندگیه .
عمو _ تانی گفتم بیخیال عمو. اصلا من خودمم از یکی دیگه خوشم اومده یه یه سالی میشه باهم دوستیم شاید باهم ازدواج کنیم. حالا اومدی باهم آشنا میشید.
نمیدونم چرا یه لحظه از عمویی که عاشقش بودم بدم اومد. یعنی چی وقتی زن داره با یکی دیگه دوست بوده.
_ باشه عمو. فعلا من کار دارم بعدا حرف میزنیم.
عمو_ باشه بای .
توقع داشتم وقتی قطع کردم همه ازم سوال کنن ولی حواسم نبود خانواده من کلا با دخالت تو زندگی دیگران مشکل داشتن. خودم شروع کردم و از سیر تا پیاز براشون گفتم. خیلی ناراحت شدن و در آخر :
بابا_ دخترم دیگه کمتر باید بری خونه عموت؛ درست نیست .
نمیدونم چرا خودمم دیگه دوست نداشتم برم اونجا. از وقتی رفتم مشهد و اون حس و حال تجربه کردم احساس میکنم شاید حرفای عمو درست نباشه یه شک و تردیدی تو دلم ایجاد شده الانم که فهمیدم عموم یه آدم هوس بازه.
عمو و زن عمو با هم دوست بودن وقتی خواستن ازدواج کنن و آقاجون و مامان جون فهمیدن دوستن کلی ناراحت شدن و اجازه ازدواج ندادن اما بلاخره باهم ازدواج کردن حالا بعد از این همه زندگی به همین راحتی شریک زندگیشونو عوض کردن.
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
دعای عهد.mp3
9.72M
#قرار_صبحگاهی
و حقتعالی بر هر کلمه هزار حسنه به او کرامت فرماید و هزار گناه از او محو سازد
🦋هدیه به مادر امام زمان
✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
🌼 دعای عهد با #امام_زمان عج
✨قرار تجدید بیعت با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨
🎧 علی فانی
═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
29.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۳ دقیقه
🙏 عاجزانه خواهش میکنم تا انتها ببینید ...
#حاج_قاسم • #شهید_مطهری • #رهبرانقلاب
#حجاب قبل از اینکه #قانون باشد ،
#حکم_خداست و نص صریح #قرآن ...
هم #امر_به_معروف لازم است ،
و هم #نهی_از_منکر ...
⚠️ اما بحث بر سر #روش است و #شناخت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «یاد دائمی امام زمان»
👤 استاد #عالی
🔸 در روز، حضرت هزاران بار برای ما دعا میکنند تا از بلایا محفوظ بمانیم، پس کمترین کاری که میکنیم، تقدیم کردن صلوات با "وعجل فرجهم" به محضر ایشان است.
#امام_زمان
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
23.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدیو #کلیپ
#دکتر_علی_تقوی
کیا مانع ظهور هستند ⁉️
⚠️ #نفـاق یعنـی چی❓
یعنی با هــرڪی میشینـی یہ طــور رفتــار ڪنی، ڪه کسی از او بدش نیــاد
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
بچه ۸ساله ای به اسم محمدطه
توای سی یو بستری هستن
خانواده ایشون عاجزانه ازهمه شما عزیزان التماس دعا دارن
🔰کجاست حرکت ما ؟
❛❛ عینصاد
اين وجل و خوفى كه در دل آدمى مى آيد يا به خاطر اين است كه عظمت حق را مى بيند يا حكومت و سطوت او را يا جمال او را و يا جلال و هيبت او را، در نتيجه اشفاق و انكسار مى آيد، كه در دعا مى خوانيم: «أَلْحِقْنا بِعِبادِكَ الَّذينَ هُمْ بِالْبِدارِ الَيْكَ يُسارِعُونَ وَ بابَكَ عَلَى الدَّوامِ يَطْرُقُونَ وَ ايّاكَ فِى اللَّيْلِ وَ النَّهارِ يَعْبُدُونَ وَ هُمْ مِنْ هَيْبَتِكَ مُشْفِقُونَ»
؛ خدايا! ما را به عبادى ملحق كن كه با سر رفتند. با شتاب رفتند؛ آنهايى كه درِ خانه تو مستمرّاً ايستاده بودند و درِ ديگرى را نمى شناختند و به جاى اينكه عبد نفسشان باشند، عبد خلق باشند، عبد دنيا باشند، عبد شيطان باشند، عبد تو شده بودند. عبداللَّه بودند. و با اين حركت و شتاب، با اين عبوديت، هيبت تو آنها را به اشفاق انداخته بود. خدايا! ما را به آنها ملحق كن؛ مايى كه نشسته ايم، مايى كه خزيده ايم.
آدمى سر حسين (ع) را بر روى نى ببيند كه با او حرف مى زند، فرق شكافته على (ع) را ببيند، ولى حركتى نكند. پس كجاست حركت او؟ راهى كه اولياء حق با سر رفتند، ما مى خواهيم خزيده خزيده طى كنيم و اجر هم بگيريم؟!
📔اخبات | ص ۹۹
╭✤🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
_ ____شایعھ را دشمن درست مۍکند .
منافق پخش میکنید .
احمق باور میکند .
ـ شہید استاد مطہرۍ🌿.
*ڪمنبودهاندڪسانیڪهازایندنیارفتند*
*ودرنامهاعمــالشانفقـــطاینثبتشدهبودڪه:*
*«میخـــــواستآدمخــــــوبیباشـــد»*
*امابرایخــوبشدننهحــرڪتیڪرد*
*نهســــرعتیداشتنہسبقتی...*
*عمــــرتوبهآســونیهــدرنده...🍂*
*#تلنگر*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر معظم انقلاب: محافظه کار نباشید..
🔴 ولی هر حرف حقی را نباید گفت.. باید هوشیار باشید!
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
✍رضای خدا یا خلق خدا؟
✅عارفی ناشناس به نانوایی رفت و چون لباس
درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد
رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا
گفت این مرد را میشناسی؟ گفت: نه. مردگفت:
این فلان عابد بود که تو او را رد کردی! نانوا
گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت
میخواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد.
🌱نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را
طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام
خوردند، نانوا گفت: آقای من دوزخ یعنی چه؟
🌷عابد پاسخ داد: "دوزخ یعنی اینکه تو برای
رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی، ولی برای
رضایت دل بندۀ خدا، یک آبادی را نان دادی ...!!!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
درد و درمونھ حسن'ع'🩺
#دوشنبھهاۍ_امام_حسنۍ🥤
#محمدحسین_پویانفر🎧
#استوری📲
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
هدف دشمن در جنگ نرم، فروپاشی نظام جمهوری اسلامی از داخل است بوسیله عوض کردن تفکر مردم.
🔴 حربه ها و راه های تغییر فکر مردم عبارتند از:
1- بزرگ کردن مصائب و مشکلات کشور و نادیده گرفتن پیشرفتها و القای حس خود تحقیری بین ایرانیان تا از نظام زده شوند.
2 - بزرگ کردن پیشرفت های کشورهای ضد دین و نادیده گرفتن مشکلات آنها و بهشت جلوه دادن آنسوی مرز
3 - موج سواری با هر حادثه ناگواری که در کشور رخ میدهد بوسیله عکس و کلیپ های ساختگی
4 - تعریف از زمان شاه و شخص رضا شاه( در حالیکه کلیپ شاه هست که تورم رو ۳۰۰ درصد اعلام میکند لذا بزرگان از قدیم ضرب المثل میگویند هرچه فروختی باختی هرچه خریدی بردی)
5 - فاسد خواندن تمام مسؤلین (حکم کلی دادن) در حالیکه شهید سلیمانی ها برای همین نظام شهید شدند با اینکه از فاسد بودن بعضی مسؤلین خبر داشتند ولی باز هم جمهوری اسلامی را حرم می دانستند و مراقبت از آن و پیروی از ولایت فقیه را واجب و حرکت در مسیر ضد نظام را حرام
6 - ناامید کردن مردم از بهتر شدن وضعیت. ( درحالیکه قرآن میفرماید والعاقبه للمتقین مگر می شود برای خدا انقلاب کنیم وعاقبت شکست بخوریم!؟)
7 تلاش در انتخابات برای رای آوردن شخص ناکارآمد
8 - ظالم جلوه دادن حکومت و جریان کشته سازی در تجمعات.
9 - القای این حس به مردم که حکومت به فکر مردم نیست.( در حالیکه از بعد انقلاب آمار روستاهایی که برق و گاز رفته قابل مقایسه با قبل انقلاب نیست و سطح رفاه و امنیت ایران در آسیا جزء چند کشور اول است)
10 - مسخره کردن آخوند ها و عیب گیری از آنها و حکم کلی دادن( در حالیکه در همه اصناف خوب و بد داریم).
و اینکه این حکومت آخوندهاست.( در حالیکه مسؤلین غیر آخوند صدها برابر آخوندهاست و ثانیا رئیس جمهور توسط ملت انتخاب می شود.)
11 - القای این حس به مردم که سیاست کثیف است و فقط به فکر مراسم مذهبی منهای سیاست باشید.(در حالیکه اسلام در غدیر بخاطر حکومت داشتن کامل شد)*
12 - ناامید کردن مردم از نظام جمهوری اسلامی
13 - فساد مسؤلین منتخب ملت را به پای نظام نوشتن و عدم تفکیک بین این دو*
14 انتشار عکس بچه فقیر کنار زباله ها و... و وانمود کردن اینکه حکومت به فکر فقرا نیست. (در حالیکه نمونه این مسائل در کشورهای سرمایه داری نیز به وفور دیده میشود.)
❇️ تکلیف ما مبارزه با چنین حربه هایی در فضای مجازی است.
اگر کسی در جنگ نرم فعال نباشد دشمن بر افکار ملت سوار می شود و بقول رهبری آنطور که او می خواهد افکار را هدایت میکند.
دقت کنیم بعد ۵۰ سال از رحلت پیامبر، واقعه کربلا را برای نوه پیامبر بوجود آوردند.
دوستان جهاد تبیین بودجه نمی خواهد؛ یک ذره بصیرت و یک مشت وطن پرستی میخواهد؛ پس لطفا این متن را منتشر بفرمایید تا به سرنوشت آندلس دچار نشویم که دشمنان ما بسیار کینه توز و سفاک هستند.
دعای عهد.mp3
9.72M
#قرار_صبحگاهی
و حقتعالی بر هر کلمه هزار حسنه به او کرامت فرماید و هزار گناه از او محو سازد
🦋هدیه به مادر امام زمان
✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
🌼 دعای عهد با #امام_زمان عج
✨قرار تجدید بیعت با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨
🎧 علی فانی
═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
مداحی آنلاین - بعد یه عالمه بلا و درد و غم کشیدن - بنی فاطمه.mp3
10.29M
#اربعینحسینی🏴
🌴بعد ی عالمهبلا و درد و غم کشیدن
🌴پاشو داداش مسافرای #اربعین رسیدن💔
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
#سلام_به_ارباب✋🏻
|•عاشـق آن اسـتْ
ڪہ فڪرش همہ خدمـت باشـدْ . . .
صبـحها در عطـشْ
عـرض ارادتـ باشـدْ . . .
بـهترازحضـرت اربـابْ
ندیـدم شاهے؛
ڪهـ چـنین باخـبراز حـال رعـیت باشـد•|
#السلام_علیڪ_یا_ابا_عبدالݪہ |🌿
#صبحتونحسینے... ✨
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم: ای کاش به جای پرچم ایران منو ۱۰ بار آتیش میزدی...
🇮🇷🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
mahsaamini.mp3
15.1M
💥🎧💥🎧
‼️‼️خیلی مهم و فوری‼️‼️
🎧 حتمافایل رو تا آخر گوش کنید و نشر بدید....
🎙فایل کامل صحبت های بسیار مهم و متفاوت استاد #محسن_عباسی_ولدی درباره ماجرای #مهسا_امینی و رویدادهای اخیر منتشر شد‼️
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
چفیه شو کُردی میبست
تا مرزهای قومیتی رو پاک کنه
قاسم، همهی ایران رو #حرم میدونست ...
حاج قاسم..کجایی ببینی..
الان یه سری لاشخور زدن بیرون اونم به طرفداری از دختران پاک دامن ایرانی..
همون های که دختران کرد ایزدی را تو بازارهاشون به قیمت دو دلار می فروختند 😔
الآن دلسوز این مردم شدند ...
🍃🌸🌸🍃🌸🌸🍃
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁 •🍁• #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_هفتم کلا تو شوک
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁
•🍁•
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_هشتم
الان یه هفته از سفر مشهد میگذره. امیرعلی که از همون روز اول که برگشت رفت این اردوی شلمچه. منم که کلا از وقتی برگشتیم هیچ جا نرفتم. همش تو فکر مشهدم. اونجا که بودم یکی رو داشتم که باهاش درد و دل کنم ولی الان چی ؟ حوصلم سر رفته بود ولی دلم نمیخواست از خونه برم بیرون. عمو هم چند سری زنگ زد ولی هربار بهونه اوردم اصلا دیگه دلم نمیخواست با یه مرد هوس باز رابطه ای داشته باشم. خودمم نمیدونم اون همه عشق به عموم که باعث میشد 24 ساعته خونشون باشم چی شد ولی میدونم الان اصلا صلاح نیست برم پیشش تازه میدونستم اگر هم برم و بفهمه که اون سفر مشهد با دل من چه کرده کلی مسخره میکنه . کاش امیرعلی بود تا باهاش درد و دل میکردم. هعی.....
الان نت گردی میتونست یکم حوصلمو سرجاش بیاره . لپ تاب رو روشن کردم و رفتم تو اینترنت. نفهمیدم چی شد که یه دفعه سرچ کردم امام رضا. خب چه ایرادی داشت میخواستم در مورد دوستی که این آرامش رو مهمون قلبم کرده بود تحقیق کنم. اول ازهمه عکسای حرم رو دیدم و بعد خیسیه گنم رو حس کردم وای چقدر دلم تنگ شده بود. خوندم. تک به تک سایتارو. زندگینامه امام رضا رو. وای الهی بمیرم براش چقدر سخته تو غربت شهید بشی. بعد از خوندن زندگینامشون بیشتر بی تاب شدم وبارون اشکام هم تندتر بارید . ولی از یه طرف هم خوشحال شدم چون فهمیدم آرامگاه خواهرشون قم هستش و مامان اینا هم قراربود این هفته برن سالگرد یکی از اقوام که خونه اون ها هم همونجاست قرار نبود من برم چون اصلا به این جور چیزا علاقه نداشتم ولی حالا....
وقتی امام رضا انقدر خوب بود پس خواهرش هم میتونست خوب باشه. میتونست مایه آرامش من باشه.
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
#قسمت_هشتم
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁 •🍁• #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_هشتم الان یه هفته از
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁
•🍁•
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_نهم
وای داشتم از خوشحالی میمردم اخ جووووون داشتم میرفتم پیش خواهر همون دوست صمیمیم .
_ مامان. چادر بردارم؟
مامان_ اره دیگه مگه نمیگی میخوای بری حرم؟
_ ای بابااااا
مامان_ انقدر غر نزن .برووووو
چادرمو برداشتم گذاشتم تو کیفم. بلند ترین مانتوم که تا روی زانو بود رو برداشتم یه مانتوی سفید با ساپورت و شال مشکی .
مامان _تانیااااا
_ بله؟؟؟
مامان_ بیا تلفن. امیرعلیه.
_ اخ جووووون. اومدم
با حالت دو از اتاق زدم بیرون.
_ سلاااااااام داداش بی معرفت خودم.
امیرعلی_ سلام خواهر خانم خودم. من بی معرفتم انصافا ؟
_ نه بابا دقیقا به اندازه موهای سر حسن کچل معرفت داری داداشی. کجایی حالا؟
امیرعلی_ خونه اقا شجاع. شنیدم که دارید تشریف میبرید زیارت بانو؟
_ بلی بلی. خبرا زود میرسه ها. کلاغ داری؟؟؟
امیرعلی_ بلی بلی 😂. ابجی من الان کار دارم بازم زنگ میزنم. فعلا....
_ باشه بی معرفت. بای
امیرعلی_ یا حق...
.
.
.
.
.
مامان _ مطمئنی میتونی بری خودت؟
_ آره مامان جان بچه که نیستم. میپرسم میرم. بابای.
بابا_ مواظب خودت باش. خداحافظت.
روبه روی حرم وایسادم. سلام کردم و وارد شدم......
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
#قسمت_نهم
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد.
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁