آه...
سهسالهدخترتافتادهازنفس،بابا!
دگرمراببرازکنجاینقفس،بابا!
بهجزتوکهآمدهای،امشبیبهدیدارم
نزدسریبهیتیمتو،هیچکس،بابا!😭💔
#شهادتحضرترقیهتسلیتباد🏴🥀
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
خدا:
#بطلب_مرا_شه_کربلا💔
#دلتنگ_دیدارم...😔
با هق هق و بدون صدا بغض من شکست
در شهرِ بیهوایِ شما بغض من شکست
از دوری حرم ، شب و روزم به گریه رفت
هرکس که گفت کرببلا بغض من شکست...
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
#یا رقیه جان
#بعد تو
#ضرب المثل شد
#دختــــران بابایے اند
#جان عالم
#بہ فداے
#دل بابایے تــــــــــو
#دردانه اربابم حسین
حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا...
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
مروری بر امروز استوری مذهبی 🍃🍃
ممنونم از همراهی شما عزیزان ❤️❤️
در پناه خداوند 🦋
شبی پر از حال حسینی داشته باشید ..... 🏴🏴
التماس دعا .....
🌾🌾🌾
🦋🍃
سلام حضرت باران، مهدی جان
تو آن زلال ترین آب حیاتی و ما عطشناکان ملتهب...
تو آن دلرباترین بهاری و ما درختان بی برگ و بار خزان زده...
تو آن ناب ترین حس رویشی و ما زمین های خشک ترک خورده..
تو تمام برکتی و ما قحطی زدگان در صحرا...
تو تمام خوبی هایی...
تمام دلخوشی هایی...
کاش بازمی آمدی و زندگی را از نو یادمان می دادی..
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
⚘﷽⚘
🖇آقامونه.....😍
صبحدمی که برکنم،دیده به روشناییت
بر در آسمان زنم،حلقهٔ آشناییت
پرده اگر برافکنی،وه که چه فتنهها رود
چون پس پرده میرود اینهمه دلرباییت
#سلام_آقاجان_صبحتان_بخیر✋
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
📸 نمایی از تابلو کاشی کاری منقش به تصویر شهید حاج قاسم سلیمانی بر دیوار یک منزل مسکونی واقع در کرمان
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
سکوت در مقابل برخی حرف ها
چقدر زیباست...
وقتی قرار است
پاسخ را خداوند بدهد...
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
بیبی #رقیه خاتون سلاماللهعلیها
#رقیہبنتالحسین³¹⁵
سَرَتراتادَرآغوشَمنَگیرَمڪهنِمےمیرَم
چِهِلمَنزِلاَگَرجانڪَندهاَماینآرزودارَم
حُبُّ الحُسـ❤ــیـن هُویَّتُنا...
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
●🍂 تو ڪجا گوشہ نشینِ سر صحرا شده اے
🥀همہ جا ریخٺ بهم تا ڪه تو پیدا شده اے
●🍂چقدر زجر تو را با لگد و سیلے زد.!
🥀عمّہ جان گریہ نڪن پیر شدے،تا شده اے !
😭😭😭
#رقیہ_خاتون💔
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
4_6012700609466074246.mp3
13.38M
فایل_صوتی
#مقتل_خوانی حضرت رقیه (س)
حجةالاسلام والمسلمین علوی تهرانی
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
❁﷽❁
با دســٺ ڪوچڪش گـره ها باز مےڪند
طفل #سہسالہ ایسٺ ڪه اعجاز مےڪند
بال و پرش شڪسته ولے او بدون بال
با ذڪر نام #فاطــمہ پــرواز مےڪند
#شهادت_بنت_الحسين🥀
#حضرٺ_رقیہ_تسلیت_باد🍂
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ باتو رفاقتم همه جوره سوده:)
🎙کربلایی محمدحسین پویانفر
#حسینجــانم🖤
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_زمانم🧡🌱
#اربعین بهانه است!
به امام باید رسید.
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فروکردن حرف حساب تو مغز یه آدم بی منطق یه چیز درست تو همین مایه ها هست!
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فلسفہ التماس دعا گفتن چیھ ؟🤔
#استاد_پناهیان🎙
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
#آیه_گرافی🌿♥️
[وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبَّكَ فَترْضيٰ..]
و پروردگارت آنقدر
به تو عطا خواهد کرد تا راضی شوی♥️:)
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_یکم یه حس خاصی بهم دست داد نمیدونم دلیلش چی بود.
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_دوم
_ مامان ، من دارم میرم
امیرعلی_ ببخشید بانو. میتونم بپرسم کجا تشریف میبرید؟ البته اگه فضولی نیستاااااا
_ اختیار دارید حاج آقا. دارم تشریف میبرم مسجد راز و نیاز کنم دعا کنم یه عقلی به تو بده .
وای کاش مسجدو نمیگفتم الان میفهمه مسخرش کردم ناراحت میشه یه وقت.
امیرعلی_ مچکرم خواهر. مارو هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید.
بله طبق معمول خان داداش ما از مسخره شدن توسط دیگران ناراحت نشد. اوووووف البته خوبه ها.
_ باشه. افتخار میدم که بدونی کجا تشریف میبرم . داریم با بر و بچ میریم دربند.
امیرعلی_ خواهری دربند محیطش خوب نیست به خصوص برای چندتا دختر تنها. کاش هماهنگ میکردی باهم میرفتیم یه سری.
_ امیر داداش اولا که ضد حال نزن. بعدشم دوستای من همه آشنان ؛ یاسی و شقایق و نجمه. الان بیا بریم.
امیرعلی_ الان که نمیتونم قرار دارم.
_ پس بابای
امیرعلی_ حانیه
_ تانیا هستم.
امیرعلی_ خواهری مواظب خودت باش.
این دل نگرانی های برادرانشو دوست داشتم ؛ اما ارزو به دلم موند یه بار تانیا صدام کنه. کلا تو فامیل همه حانیه صدام میکردن ، اسمی که ازش متنفر بودم....
#قسمت_بیست_و_دوم
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
╭═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╮
@estoory_mazhabi
╰═⊰🍂🏴🥀🏴🍂⊱═╯
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_سوم
سوار 206 نجمه شدم و به محض ورود صدای ضبط و زیاد کردم.
نجمه_ اهم اهم. فکر کنم آهنگ از من مهمتره نه؟
_ اوهوم. اوهوم. حالا سلامممم. خووووووووفی؟؟؟؟؟
نجمه_ تو آهنگتو گوش کن. بعدش هم اگه دوست داشتی بگو این چندوقته کدوم..... بودی نه یه زنگی نه پیامی نه خبری ؟ زود تند سریع بتعریف.
شروع کردم کل این دو سه هفته رو تعریف کردم البته به جز اون حس و حال و آرامش.
به محض تموم شدن حرفام رسیدیم دم خونه خاله اینا و یاسی سوار شد و نجمه دیگه فرصت اظهار نظر نکرد و بعد هم دو تا کوچه پایین تر خونه شقایق اینا. .
.
.
نجمه_ خوب نظرتون با قلیون چیه ؟
همزمان همه باهم
_ صددرصد
نجمه_ پس به سمت قهوه خونه
رفتیم بالا و تو یه قهوه خونه نشستیم. از شانس ما صاحب قهوه خونه از اون پسرای لات بود و تخت کناریمون هم 4 تا پسر اومدن نشستن. شاید دخترایی بودیم که اصلا دین و حجاب و اینجور چیزا برامون مهم نبود ولی فوق العاده از رابطه با جنس مخالف بیزار بودیم فقط من یه بار تجربش کردم و اون یه بار هم به بدترین شکل با احساساتم بازی شد......
با صدای صاحب قهوه خونه برگشتم طرفش.
صاحب قهوه خونه _ خوشگلا چی میل دارن؟
_ خوشگل که هستیم ولی به تو ربطی نداره.
یکی از چهار تا پسری که کنارمون بودن _ ای جانم نگاه کن خانمی چه نازیم داره.
روبه اون پسره گفتم _ شما یاد نگرفتی تو کار مردم دخالت نکنی؟
پسره_ ای جانم. خانم خوشگله بهت برخورد؟
_ خفه شو عوضی.
پسره_ جوووون
_ زهرمار
یکی دیگه از دوستاش_ نوش جونمون اگه با دست شما قرار باشه نوش بشه.
صاحب قهوه خونه_ اخ گفتی
_ خفه شین عوضیا.
پسره_ ای واااای خانمم عصبی شد.
اومدم جوابشو بدم که با صدای مردونه کسی پشت سرم........ #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_سوم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد