فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°• 🎞🌿 •°
○° چی میشه
یه کربلا برم...💔
#حسینجانم♥️
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛͜͡🌙
یاامامرضادݪمیہدنیاتنگشدھبراٺ
ڪاشڪیدعوٺممیڪردۍدوبارهپایینپاٺ...ツ
#چہارشنبههایامامرضایۍ
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
•﷽• خبر رسیدھ کھ...💔 #خروج_کاروان_امام_حسین'ع'🥀 #استورے 🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰ @estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•📲🌿•°
5روز تاولادت ارباب🎊
○° خبر آمدنت بوی بهار آورده 😍💐
#شادمانهولادتارباب 🎊
#حسینجانم♥️
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉🍃
۱۶روز تـا میلاد باسعادت
حضرتولیعصرارواحنافداه✨🦋
📆#روزشماࢪ
#نیمه_شعبان 💐
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
«گاهی، برای رها شدن از زخمهای زندگی
باید بخشید و گذشت...
میدانم که بخشیدنِ کسانی که از آنها
زخم خوردهایم،سختترین کارِدنیاست.
ولی، تا زمانی که هرصبح چشمان خود را
با کینه باز کنیم و آدمهای خاطرات تلخ
را زنده نگه داریم و در ذهن خود
هرروز محاکمهشان کنیم،
رنگ آرامش را نخواهیم دید!»
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار خوبه خدا درست کنه
سلطان محمود خر کیه !
#پیشنهادویژهمدیریت
#دانلود
#حالخوب
#رجب
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
میانِ من و شما، گرچه راه بسیار است
اجازه هست که از دور عاشقت باشم؟!
#السلام_علیک_یا_مولانا_یا_صاحبالزمان
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
چه اشکها که چکیده به پای آمدنت
بیا که جانِ من، آقا، فدای آمدنت
از اینکه با عملم تحبسالدعا شدهام
نمیرسد به اجابت دعای آمدنت...
#عجل_فی_فرج_مولانا_یا_صاحبالزمان
#ایهاالعزیز
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ «اهمیت لفظ قائم...»
👤 استاد #پناهیان
اللهـمعجـللولیڪالفـرج
#امام_زمان
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر واقعا مشتاق ظهور آقا هستی به
قدرتخدا اعتماد داشته باش رفیق!🍃
📽#استادپناهیان✨
اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌱
#امام_زمان🕊
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
مهدیجان
پل صراط، چشمهای شماست!
از چشمتان که بیوفتم،
روزگارم جهنم میشود...🚶♂
#امام_زمان
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙حجتالاسلام رفیعی
🔸منتظر ظهور يا حضور؟!!
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشر دهید.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
دعایعهد🎼حسینحقیقی 64 .mp3
3.14M
📜 #دعای_عهد💚
🎙 با صدای حسین حقیقی🍀
#قرار_عاشقی😍
✅تقدیر مقدارت الهی با مداومت برخواندن دعای عهد😍😍😍
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من مهدی هستم آیا درو باز میکنی؟؟
#امام_زمان
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ماجرای کمک شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی به یک زیر حکمی(اعدامی) در زندان کرمان
🌹🍃🌹
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷
🇮🇷
#رمان_رفیق
#پارت15
#فاطمه_شکیبا
کمیل ماند چه بگوید. داشت پسر را علیه پدر میشوراند. لب گزید و دنبال یک جواب مناسب گشت:
- ما هنوز چیز زیادی نمیدونیم. ولی امیدوارم خیلی هم بدجور نباشه... .
ارمیا پوزخند زد:
- یه نگاه به مبداء واریزهاش بندازید امیدتون ناامید میشه.
بغض صدایش را خش زده بود. نمیتوانست ارمیا را درک کند؛ نمیفهمید ارمیا چه حسی دارد از کارهای پدرش؟ یاد پدر خودش افتاد؛ یک کارگر ساده و مومن؛ کسی که بزرگترین دغدغهاش در زندگی گذاشتن نان حلال سر سفره خانوادهاش بود. گذشته کمیل و ارمیا اصلا شبیه هم نبود؛ اما حالا، یک دغدغه مشترک آنها را گذاشته بود کنار هم.
کمیل دیگر حرفی نزد. ارمیا با همان صدای بغضآلودش گفت:
- من که فعلا نمیتونم بیام ایران. ولی اگه رفتی ایران، از امام رضا بخوا یه کاری بکنه، بابام بفهمه داره چیکار میکنه و از این راه بیاد بیرون. من برای آخرتش میترسم.
کمیل نفسش را بیرون داد و باز هم ساکت ماند. هیچ کلمهای برای دلداری دادن به ذهنش نمیرسید. آخر هم سعی کرد بحث را عوض کند. برای ارمیا توضیح داد چطور از راههای ارتباطی امن برای ارتباط با ایران استفاده کند و چند توصیه امنیتی دیگر را گوشزد کرد. آخر هم، ارمیا خودش را انداخت در آغوش کمیل و چندبار زد سر شانهاش. بعد هم بیهیچ حرفی پیاده شد و زیر باران، بدون چتر راه افتاد که برود خانه... .
*
کمیل برای بار چندم لیست مسافرها را مرور کرد. عکس سارا را به خاطر سپرد و میان مسافرهای پرواز اماراتی چشم گرداند. سارا میانشان نبود. نگاهش روی یک زن با پوشش عربی ماند. از میان مسافران هواپیما، فقط همان زن صورتش را با پوشیه پوشانده بود. مردد ماند که سارا هست یا نه. بعید نبود سارا چهرهاش را تغییر داده باشد و برای همین، کمیل متوجه او نشده باشد. از سویی، قد و قواره زن هم بیشباهت به سارا نبود. کمیل دو چشم بیشتر نداشت. نمیدانست بین دیگر مسافران بیشتر بگردد و با دقت بیشتری نگاه کند یا حواسش به زن باشد؟
باز هم به چهره مسافران دقت کرد. هیچکدام شبیه سارا نبودند؛ نه به لحاظ چهره و نه جثه. شنیده بود جاسوسهای موساد دورههای حرفهای گریم و تغییر چهره را میگذرانند و در پایان دوره، باید خودشان را گریم کنند و بروند در خانه پدر و مادرشان. اگر پدر و مادرشان آنها را نشناختند، نمره کامل دوره را میگیرند و قبول میشوند. حالا کمیل هم با یکی از همان جاسوسهای حرفهای آموزش دیده طرف بود. با خودش فکر کرد سارا اگر بتواند چهرهاش را هم تغییر دهد، نمیتواند جثه و هیکلش را عوض کند. در دلش توسل کرد و تمرکزش را گذاشت روی زن که حالا نزدیک در فرودگاه بود. منتظر شد زن از فرودگاه خارج شود اما نشد. از همان دم در برگشت و داخل مغازهها چرخید. کمیل داشت به درستی حدسش مطمئن میشد. احتمالا سارا میخواست ضدتعقیب بزند تا مطمئن شود کسی دنبالش نیست. کمیل سعی کرد ثابت بماند و با چشم سارا را دنبال کند.
بعد از دیدن چند مغازه، چندبار بیهدف در سالن فرودگاه چرخید و ناگاه غیبش زد. کمیل هرچه نگاه کرد، نتوانست سارا را ببیند. سارا با چادر و پوشیه سیاهش کاملا درمیان مسافران قابل تشخیص بود؛ اما حالا انگار نه انگار که چنین مسافری در این فرودگاه وجود داشته است. آخرین بار کمیل او را مقابل یک کافه دیده بود و دیگر هیچ. با کف دست کوبید روی پیشانیاش.
#ادامه_دارد
🇮🇷
🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷🔍🇮🇷
🌸⃟🕊🇮🇷🍁჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi