🌼منتظران ظهور
🔴در کربلا توقف نکنید،سلام بدهید و برگردید!
✅توصیۀ مؤکد استاد پناهیان به زائران اربعین:
📌به کربلا که رسیدید، سلام بدهید و برگردید؛ اقامت نکنید.
بگو: یا اباعبدالله، آمدم که فقط ببینی من هم آمدهام...
🔮با توجه به اینکه امسال دو سه برابر جمعیتِ سال قبل، از مرزها رد شدهاند، طبیعتاً در کربلا ازدحام جمعیت پدید میآید.
🍃 لذا به بنده گفتهاند خدمت زائران عزیز سفارش کنم که وقتی به کربلا رسیدید، زیاد در کربلا نمانید.
یک سلام بدهید و برگردید، چون واقعاً جا نیست!
🌺 آقای بهجت(ره) بر اساس روایات میفرمود: وقتی بهسمت ضریح امامحسین(علیه السلام) میروید،
🍀بعضاً از یک جایی به بعد، دیگر جمعیت راه نمیدهد که جلوتر بروید، لذا همانجا را کنار ضریح و زیر قبّه در نظر بگیرید، همانجا دعا و زیارت خودتان را بخوانید و برگردید.
📛فکر نکنید تا وقتی کنار ضریح نروید، زیارت شما قبول نیست!
⭕مردم عراق این توصیه را خوب و دقیق رعایت میکنند، بعضاً-بهخاطر ازدحام جمعیت- در همان خیابانهای اطراف حرم میایستند و زیارت اربعین را میخوانند و برمیگردند.
🔆انگار میگویند: «یااباعبدالله، آمدم که فقط ببینی من هم آمدهام...»
🔰در کربلا زیاد اقامت نکنید، لزومی ندارد حتماً کنار ضریح بروید. دربارۀ حرم امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز همینطور است؛ بنده در ایام اربعین-بهخاطر کثرت جمعیت- اکثراً موفق نشدهام حرم امیرالمؤمنین را از نزدیک زیارت کنم و داخل حرم بشوم.
📚علیرضا پناهیان،مسجد سهله- ۹۸.۰۷.۲۰
یا اباعبد الله
هر زمانی که دلم یاد شما می افتد
گذر زندگی ام سمت خدا می افتد
این چه سری ست که هر گاه مسافر داری
باز هم اسم من گمشده جا می افتد؟💔
#اربعین
🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊برای از بین بردن گناهان کبیره چه کنیم؟؟
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
حقایق اربعین ۳.mp3
8.69M
#تلنگری_اربعین
#حقایق_اربعین ۳
- زائر اربعین، به میزان .........؟
💫 به هدف اصلی این زیارت، نزدیک شده و در آیندهای که اربعین درحال رقم زدن آن است، مؤثر خواهد بود.
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️خبرنگار: آیا فکر میکنید زنان هوش و توانایی برابر ندارند؟ شاه: تا الان که نداشتهاید شاید در آینده پیدا کنید🙈
🔻فقط یک لحظه تصور کنید اینارو یه آخوند میگفت براندازان و سلطنتطلبان گریبان میدریدند و فریاد وا حقوق زنان سر میدادند.😏ت
🖇🌸⃟🕊🏴჻ᭂ࿐✰
@estoory_mazhabi
#کلام_علما
💠آیت الله مجتهدی(ره): کسی که نیت کند آبروی مومنی را ببرد ، در اصل خود را آماده می کند برای جنگ با خدا. ریختن آبروی مومن از گناهانی است که در دنیا و آخرت آبروی انسان را می برد.
یکنواختی زندگی بعدازظهور.mp3
1.31M
⁉️آیا بعدازظهور همه مردم تحت ولایت امام زمان عج قرار میگیرند؟ واینکه آیا یکنواختی دنیا بعدازظهور کسل کننده میباشد؟
⭕️ پاسخ: #ابراهیم_افشاری
طول عمربشربعدازظهور.mp3
761.9K
⁉️آیاانسانها بعدازظهور عمر طولانی خواهند داشت ؟
⭕️ پاسخ: #ابراهیم_افشاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« شناخت امام زمان »
[•استادرائفیپور•]
◆اصلیترین وظیفهٔ هرکس شناخت امام زمانشه.
هرکسبمیردوامامزمانشرانشناسد
بهمرگجاهلیتمردهاست
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁
•🍁•
•
#قسمت_اول
دوباره روسریمو اوردم جلو و چند تار مویی که بیرون ریخته بود رو بردم زیر روسریم . اه . حجاب چیه آخه .
_ مامان حالا اگه دو تا تار مو بیرون باشه قرآن خدا غلط میشه ؟
مامان _ عههه . همیشه موهات بیرونه حالا یه بارم به خاطر امام رضا (ع) بکنی تو که چیزیت نمیشه .
_ هوووووووف. نمیشه .نمیشه . نمیشه . موهای من لخته خوب هی میریزه بیرون . اوه اوه من موندم چادر چجوری میخوام سرم کنم. گفتم نیاما نذاشتید .
بابا_ دخترم انقدر غر نزن حالا الان هنوز مونده تا برسیم . با این ترافیک به نماز که نمیرسیم . بزار هروقت رسیدیم دم حرم درست کن .
_ خوب بابا جان . کلا نمیشه. مامان خداییش تو چجوری این چادرتو نگه میداری.
امیر علی _ خواهر من یه هد میگرفتی راحت میشدی . چادر لبنانی که نگه داشتنش کاری نداره . بعدشم چادر سر کردن عشق میخواد که بشه نگهش داشت .
_ خوب خوب. دوباره شیخمون شروع کرد . باشه داداشی سری بعد چشم. الانو چیکار کنم
امیر علی _ بابا جان لطفا تو خیابون امام رضا یه جا وایسید . اینجوری نمیشه کاریش کرد.
بابا_ باشه .
_ تنکس ددی . میسی داداشی .
.
.
.
.
ببخشید من خودم رو معرفی نکردم.من تانیا هستم . 19 سالمه و سال اول پزشکی. البته اسمم تو شناسنامه زینب هستش ولی من کلا با دین و مذهب کاری ندارم . به خاطر همین با این اسمم راحت ترم . من تو یه خانواده مذهبی بزرگ شدم که خوشبختانه توش چیزی به اسم اجباروجود نداره و هرکس خودش راه خودشو انتخاب میکنه . منم راهم رو کلا جدا از خانوادم و دین انتخاب کردم .البته نه اینکه اصلا خدا رو قبول نداشته باشم چرا دارم. ولی خوب کلا معتقدم که انسان باید آزادی داشته باشه و دین دست و پای آدمو میبنده . خوب بگذریم . یه برادر هم دارم که قوربونش بر خیییلی مهربونه و از من 6 سال بزرگتره. علاقش بیشتر به طلبگی بود که خوشبختانه با مخالفت بابا رو به رو شد. همین مونده فقط که یه داداش آخوند داشته باشم.الان هم که در خدمت شمام تشریف آوردیم با خانواده مشهد که من بعد از 8 سال اومدم . مامان و بابا و امیرعلی سالی دو سه بار میان ولی من میرم خونه عموم اینا چون اونجا خیلی بیشتر خوش میگذره . البته بچگیام مشهدو دوست داشتم ولی خوب اون بچگی بود البته من این تفکراتم رو هم مدیون عموی گرامم هستم که از هشت سالگیم که از ترکیه برگشت دیگه همش پیش اون بودم چون خودش دختر نداشت منو خیلی دوست داشتن ولی کلا آبش با امیرعلی و بابا تو یه جوب نمیرفت چون عقایدش کاملا مخالفه اون و بابا بود ولی اونا باهاش مشکلی نداشت . خلاصه که این توضیحی کوتاه و مختصر و مفید از زندگی من بود حالا بقیش بماند برای بعد .
.
.
.
.
برگشتم سمت امیرعلی که بهش بگم بیاد تا حرم مشاعره کنیم که دیدم به رو به رو خیره شده و دستشو گذاشته رو سینشو داره زیر لب یه چیزی رو زمزمه میکنه . جلو رو نگاه کردم که .......
چشمم که به گنبد طلا افتاد یه لحظه دلم لرزید نا خود آگاه زیر لب گفتم سلام. بد جوری محوش شده بودم اصلا یه حس و حالی داشت که منو مسخ کرده بود .امگار یه حس خوب و دوست داشتنی . برام عجیب بود منی که این سری فقط به اصرار اومده بودم چرا برام لذت بخش بود . یه دفعه صدای ضبط بلند شد . سرمو به شیشه تکیه دادم و حواسمو دادم به آهنگ .
.................
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم
کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم
دعای مادرم بوده که منم امام رضایی شدم
پنجره فولاد تو دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده
پنجره فولاد تو دوای هر چی درده
کسی ندیدم اینجا که نا امید برگرده
چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها – دل سوز منی آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی
بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی
ای کس و کارم آقا جون تو رو دارم، ندارم من دستای گدایی
ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم
ای سلطان کرم سایه ات روی سرم باز آقا بطلب که بیام به حرم
شور و حال منی پر بال منی تو خیال منی
دادی تو منو راه اگه یه نگاه که تو ماه منی
چجوری از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم
تویی که تنها دل سوز منی آرزومه دوباره بیام
تو حرمت بدم یه سلام بهونه ی اشکای هر روز منی
بی تو می میرم آقام یه فقیرم آقام که تو حج فقرایی
ای کس و کارم آقا جون تو رو دارم، ندارم من دستای گدایی
میبینم عاشقای تو رو اشکای زائرای تو رو
آرزومه منم بپوشم لباس خادمای تو رو
همه ی داراییم و به تو بدهکارم من
جون جواد آقا خیلی دوست دارم من
همه ی داراییم و به تو بدهکارم من
جون جوادت آقا خیلی دوست دارم من
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_اول
#گروه_منهاج
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
『 استوری مذهبی 』🇵🇸
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁•🍁•🍁 🍁•🍁•🍁 •🍁• • #قسمت_اول دوباره روسریمو اوردم جلو و چند تار مویی که بیرون ر
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
🍁•🍁•🍁
•🍁•
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_دوم
......................................
آهنگ قشنگی بود . بدجور باهاش انس گرفته بودم . یه دفعه صدای در ماشین اومد برگشتم دیدم امیرعلی با یه کیسه کوچیک اومد تو . کی رفته بود پایین . با همون لبخند محجوبانش کیسه رو گرفت سمتم. توشو نگاه کردم یه هد مشکی و ساقه دست و گیره روسری توش بود .
_ واااااااای مرررررسی داداشی .ولی ساق و گیره برای چی؟
امیر علی _ یه نگاه به دستت بنداز خواهری. بدون گیره هم که روسریت میره عقب هی.
_ وای بیخی بابا . تو این گرما . ساقو حالا یه کاریش میکنم ولی گیره عمرااااا.
امیر علی _ باشه هرجور راحتی من به خاطر خودت گفتم .
بی توجه به موقعیت روسریمو در اوردم .
امیرعلی _ اینجا؟؟؟؟؟؟
سریع هد رو با کمک امیر علی سرم کردم و روسریمم محکم گره زدم . واااااااااای داشتم خفه میشدم . بلاخره وارد پارکینگ حرم شدیم . جای جالبی بود دوسش داشتم . رفتیم تو پارکینگ شماره 4. بعد از پارک ماشین پیاده شدیم و چادرو از مامان گرفتم تا سرم کنم ولی اصلا بلد نبودم . باناراحتی نگامو دوختم به چادر. یه دفعه امیرعلی اومد جلو و چادرو از دستم گرفت و خلاصه با کمک همدیگه سر کردم دقیقا اندازه بود.جالبه که مامان اینا قدمو میدونستن . بعدشم با نگاه تحسین برانگیز مامان و بابا روبه رو شدم .
امیر علی _ چقدر بهت میاد .
_ ایییش . چادر . چیه یه پارچه سیاه میبندن دور خودشون که چی. مـثه ....
بابا که معلوم بود نمیخواد من بیشتر ادامه بدم پرید وسط حرفمو و گفت:
_ بریم که به نمازبرسیم بدویید.
و رفت طرف پله برقیای اون طرف پارکینگ مامان و امیر علی هم دنبالش .
_ وایسید من اینو چجوری باید بگیرم .
مامان_ واه گرفتن نداره که. آستین داره دیگه. مثه مانتو.
دیدم راست میگه ها . منم دنبالشون راه افتادم .
#قسمت_دوم
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد.
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
-
🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁•🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درساخلاق
🎙 حجتالاسلام عالی
*آثار مستقیم گناهان در قضا شدن نماز صبح!*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفت اثر دردناک نخواندن نماز
🎙حجت الاسلام حسینی
#درس_اخلاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من غلام نوکراتم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_-زندگی دوبخش داره بچگی و پیری
+پس جوونیچی؟
-فدایحسین