eitaa logo
اعتدال (عدالت‌پذیری)
137 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
756 ویدیو
42 فایل
ارتباط با مدیران کانال = hadi_moshfegh@
مشاهده در ایتا
دانلود
. از قول «زُهرى»، که از دانشمندان اهل سنت و از علاقمندان حضرت امام سجّاد (عليه‌السّلام) است، نقل شده که گفته است: روزى در محضر امام زين‌العابدين (عليه‌السّلام) بودم و به مناسبتی، هم دوستان و مخالفان حضرت حضور داشتند که مردى از دوستان حضرت [که احتمالاً به خاطر حفظ آبرو، او را معرفی نکرده] با چهره‌اى غمناك و افسرده وارد شد. حضرت فرمود: چه شده؟ چرا اینقدر غمگينى؟! عرض كرد: ياابن رسول اللّه ! عائله‌ام بسيار است [و بی‌کار هستم] درآمدى براى تأمين مخارج آن‌ها ندارم و چهار دينار هم بدهى دارم و چيزى كه بتوانم آن را بپردازم، ندارم! امام سجّاد (عليه‌السّلام) با شنیدن وضع آن مرد، گریه افتادند. من عرض كردم: آقا! چرا گريه مى‌كنى؟ حضرت فرمود: چه مصيبتى بالاتر از اين كه انسان از وضع سخت مؤمنی اطلاع بیابد و نتواند مشكلات او را برطرف نمايد و... در همين بين، حاضرين از مجلس بیرون می‌رفتند و برخی از مخالفين، در حال بيرون رفتن از مجلس مى‌زدند، كه اين‌ها [ائمّه اطهار (عليهم‌السّلام)] ادّعا مى‌كنند بر همه‌جا و همه‌چيز دست دارند و آنچه از خدا بخواهند برآورده مى‌شود، ولى از اين كه مشكل پیروان‌شان را برطرف نمايند، عاجز هستند! آن مرد نيازمند، اين را شنيد. و به حضرت عرض كرد: تحمّل اين حرف‌ها از تحمّل مشكلات خودم براى من سخت‌تر است. حضرت دعا کردند و فرمودند: خداوند، راهی براى سامان یافتن كارهايت مقرر فرمود. سپس امام (عليه‌السّلام) به اهل منزل فرمودند: غذايى را كه براى افطار و سحر من گذاشته‌اید، بياورید. دو عدد نان خشك آوردند. حضرت به آن مرد فرمود: اين دو عدد نان را بگير، خداوند به وسيله آن‌ها به تو خير و بركت می‌دهد. آن مرد دو قرص نان را گرفت و رفت. در بين راه، به ماهى فروش پیری برخورد كرد، به او گفت: من پولی ندارم ولی اگر یک ماهی به من بدهی، در عوض یک عدد نان به تو می‌دهم. ماهى فروش قبول كرد و يك عدد ماهى به آن مرد داد و يك عدد نان را از او گرفت. آن مرد ماهى را گرفت و به منزل برد. وقتی داشت ماهى را براى همسر و فرزندان گرسنه‌اش تميز می‌کرد، همين كه شكم ماهى را باز کرد، دو دانه دُرّ (سنگی بسیار گران قیمت) در شكم ماهى پيدا كرد، با شادمانى آن‌ها را برداشت و درحال شكرگزاری به درگاه خداوند متعال بود که شخصى درب خانه‌اش را زد، وقتى بيرون آمد، ديد همان ماهى فروش است. پرسید: چه شده است؟ گفت: این نان را از کجا آورده‌ای؟ مرد گفت: مگر چه شده؟ گفت: از شدت خشکی و سِفتی، قابل خوردن نیست! گمان مى‌كنم در وضع سختی هستی که از چنین نانی استفاده می‌کنی، من که دندان خوردن چنین نامی را ندارن، نانت مال خودت، شاید اگر آب بزنی، بتوانی بخوری! ماهى را هم به تو بخشيدم. ماهی‌فروش، نان را داد و خدا حافظی کرد و مرد باز به شکرگزاری می‌پرداخت که شخص ديگرى درب خانه‌اش را زد. درب را باز کرد، پشت درب یکی از اهل منزل حضرت زين‌العابدين (عليه‌السّلام) بود، گفت: امام فرمود: آن نان را غير از من کسی نمى‌خورد. حالا که خداوند متعال، مشكل تو را برطرف فرموده، نان من را برگردان. و... مرد سنگ‌های قیمتی را با مبلغ خوبى فروخت و قرض خود را پرداخت كرد؛ و سرمايه‌اى مناسب براى كسب و كار و تأمين مخارج زندگى خانواده‌اش فراهم كرد. 📡ا https://b2n.ir/f08474 از 👇 📚چهل داستان وچهل حدیث از امام سجاد(ع) از 👇 📚بحارالا نوار، ج۴۶، ص۲۰ 📚امالى صدوق، ص۴۵۳ 📚الخرائج والجرائح، ج۲، ص۷۰۸، ح۳ 🤲 پروردگارا 🤲 بشریت را مقابل و شرارت‌های حاکمان محافظت بفرما 🌷اینجا 👇 ا https://t.me/etedal_naghd : 👇👇 ا @etedalhamrah یا تغییر لینک