معرفی یک کتاب
☝️
بسیاری از دوستان بلافاصله پس از انتشار آخرین پست، نقدهایی به آن کردند.
بدین منظور بر آن شدیم تا دفاعیه ای را در قالب یک کتاب به شما معرفی کنیم.
📕 دانلود کتاب " #نهم_ربیع_جهالت_ها_و_خسارت_ها "
نویسنده: مهدی مسائلی
👌 برای اولین بار 👇👇
C__Documents and Settings_Administrator_Local Settings_Application Data_Opera_Opera_cache_g_0038_opr00UVN.pdf
2.01M
📕 دانلود کتاب " #نهم_ربیع_جهالت_ها_و_خسارت_ها "
نویسنده: مهدی مسائلی
◽️البته استفاده از کتاب تنها جهت تحقیق و پژوهش جایز می باشد.
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
🔸آیا قبر ابولؤلؤ در کاشان است؟
در منابع تاریخی آمده است که ابولؤلؤ پس از قتل خیلفه دوم اقدام به خودکشی نمود و آنچه درباره معجرة امام علی- علیهالسلام- و انتقال و فرار ابولؤلؤ به کاشان گفته میشود داستان عوامانهای بیش نیست و استناد و روایتی نیز برای آن وجود ندارد.
از این رو مرحوم مجلسى در بحار الانوار، ج31 ص13 به نقل از العدد القویة و الاستیعاب، داستان خودكشى فیروز ابولؤلؤ را بدون هیچگونه اظهار نظرى آورده است، عدماظهارنظر مجلسى را مىتوان نشانۀ پذیرش قول آنان دانست؛ چه اینكه در بخش تاریخ قتل خلیفه دوم، پس از نقل قول مشهور، سرسختانه مقابل آن ایستاده و صفحاتى از كتابش را به اثبات مدعاى خویش اختصاص داده است، افزون بر این محتوای تخیلی داستان انتقال ابولؤلؤ به کاشان آنقدر زیاد است که انتساب آن به علما موجب وهن چهره علمی آنها خواهد شد.
☄در کتاب «کاشان در مسیر تشیع، مصطفی صادقی، شیعه شناسی قم، ص76-80» توضیحی درباره آرامگاه ابولؤلؤ آمده که آن را با حذف ارجاعات ذکر شده، تقدیم شما میکنیم:
محلى كه امروزه در جادۀ فین كاشان بهعنوان «آرامگاه ابولؤلؤ» معروف است، ارتباطى به او ندارد و به نظر مىرسد این محل از قرن هشتم هجرى به بعد و با عنایت به سابقۀ تشیع مردم كاشان ایجاد شده و به قاتل عمر نسبت داده شده است. براى این گفته، مىتوان دلایل و شواهد ذیل را اقامه نمود:
1. از پیشینه و تاریخ بناى اولیۀ این بقعه اطلاعى در دست نیست؛ تنها «ادارۀ میراث فرهنگى» كاشان با نصب تابلویى بر سردر بقعه، آن را مربوط به دورۀ ایلخانى- صفوى دانسته و غیراز آن هیچ اطلاعات دیگرى نه در این اداره و نه در ادارات دیگر-كه به نحوى با بقعه مربوط شود- موجود نیست.
2. كتیبۀ روى قبر نامى از ابو لؤلؤ یا فیروز یا قاتل عمر نیاورده و تاریخ آن را قرن هشتم ثبت نموده است. این كتیبه امروزه در بقعه موجود نیست. اما كتابهایى كه دربارۀ بقاع كاشان مطالبى آوردهاند، اینگونه نوشتهاند: تاریخ بناى گنبد و بارگاه معلوم نیست، ولى بر كاشىهاى روى قبر، پس از فاتحه و توحید نوشته است:
«هذا قبر عبد من عباد اللّه الصالحین حشره اللّه مع من كان یتولاّه به تاریخ 777.»
باتوجه به این كلمات، مىتوان احتمال داد كه این مكان آرامگاه یكى از شیعیان بوده و به مناسبتى، مردم آن را مزار ابولؤلؤ خواندهاند. در افواه عمومى و سینه به سینه نقل شده است كه شخص مدفون در بقعه كسى است كه در مراسم نهم ربیع و عید «بقر» محور بوده و احتمالا در نقش فیروز، داستان او را نمایش مىداده است. احتمال دیگر آن است كه آنجا مزار یكى از صوفیان باشد؛ زیرا «بابا» لقب شخصیتهاى این فرقه است.
3. در كتاب النقض، كه بارها از كاشان و تشیع مردم آن و مراكز مذهبى و بارگاههاى آن یاد شده و از سوى دیگر، نام ابولؤلؤ بارها در این كتاب تكرار گردیده است. سخنى از فرار فیروز به این شهر یا درگذشت یا قبر او در آنجا وجود ندارد. این در حالى است كه میرمخدوم شریفى در قرن دهم، توجه مردم كاشان را به آرامگاه منسوب به ابو لؤلؤ از نشانههاى تشیع آنان دانسته است.
4. گفته شده در شهرستان تربت حیدریه هم قبرى منسوب به ابو لؤلؤ وجود داشته است. اعتصام الملك، كه در سال 1255 ش از این شهر دیدن كرده است، در سفرنامۀ خود مىنویسد:
«از آنجا (بقعۀ قطب الدین حیدر) رفتم به یك بقعۀ كوچكى كه قبرى از گچ در میان آن بود، گفتند: قبر ابا لؤلؤ است؛ فاتحه خواندم.»
این موضوع مؤید خوبى است بر اینكه در مناطق گوناگون، براى بزرگداشت برخى اشخاص، بناى یادبودى مىساختند و آن را زیارت مىكردند، بخصوص كه در برخى دورهها، جشن عید «بقر» در برخى شهرها از اهمیت خاصى برخوردار بوده و احتمالا این بناهاى یادبود مركز مناسبى براى این تجمّع و پایكوبى بوده است. باتوجه به پیشینۀ قوى تشیع در كاشان و به دلیل آنكه فیروز در یك گزارش تاریخى نادر، اهل فین دانسته شده، بناى یادبود فیروز در این شهر، جایگاه ویژهاى پیدا كرده است.
⛔️ کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
عسکری یا عسگری
🔸بسیاری از مردم در نگارش صحیح عسگری یا عسکری به اشتباه عمل می کنند.
در حالی که آنچه مهم است برداشتهای غلط معنایی از این دو عبارت است که دستمایه دشمنان دین و امامت امام عصر علیهالسلام قرار گرفته و بدینوسیله این غلط اصطلاحی و لغوی را به دایره موضوع اعتقادی کشانده است.
شنیده میشود که گفتهاند حسن عسگری عقیم بوده و فرزندی نداشته است و عبارت عسگری که لقب ایشان است به معنای عقیم و بیدانه است؛ فلذا همین شهرت به عقیم بودن دلیل بر عدم وجود فرزندی برای اوست. تاریخ گواه است که «عسکری» از مشهورترین القاب آن حضرت است؛ همان طور که امام هادی علیهالسلام را به این لفظ لقب دادهاند و عسکر محلهای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت.
خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی علیهالسلام، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن علیهالسلام و پدر بزرگوارش امام هادی علیهالسلام در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی میکردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی علیهالسلام است و آنها را عسکریین گفتهاند.
اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم میبود و از نعمت فرزند محروم تلقی میشد. از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و به معنای لشکر است. عسکری اسم منسوب است و منسوب به عسکر است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف).
در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون خلفای عباسی، جعفر کذاب و فردی به نام زبیری تاثیری بهسزا داشتند.
این شایعه و عوامل حکومتی عباسی باعث شدند که عده قلیلی از مسلمانان معتقد باشند که امام حسن عسکری فرزندی دارد و او مهدی موعود (عج) است ولی طرفداران این عقیده، خیلی کم بودند، چنانکه نعمانی که در زمان غیبت صغری میزیسته، مینویسد: این جمعیت کمی که بر این عقیده پا بر جا ماندند همانهایی هستند که علی بن ابیطالب دربارهشان میفرماید: در پیمودن راه حق از کمی نفرات وحشت نکنید.
شایسته است مردم و رسانهها کمر همت ببندند و در ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش کنند.
🌱⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
بوسیدن و لمس ضریح مطهر در شرائط فعلی!
🔻 برخی تصور می کنند منع مردم از دست کشیدن و بوسیدن ضریحی که بارها برای شفای امراض جسمی و روحی آن را بوسیده و لمس کرده ایم، ممکن است موجب تضعیف اعتقاد مردم شود.
🔸 در حالی که آنچه از کتاب خدا و روایات به ذهن میرسد؛ اولا محترم شمردن بالاترین حجت خدا بر بشر یعنی #عقل است.
بر اساس همین حکم، ائمه و انبیا وقتی بیمار می شدند به طبابت طبیب عمل می نمودند. لذا اقتضای قول و فعل معصوم در چنین مواردی اهتمام به تشخیص اطباء است، که آنان نیز در شرایط فعلی بوسیدن و لمس ضریح را موجب گسترش ویروس و خطرناک می دانند.
ثانیا شفای یک بیمار معجزه است که گاه با حاصل شدن شرائطی خاص رخ می دهد، اعجاز چنانچه از مفهومش پیداست خلاف اسباب ظاهری است و برای همین، قاعده نیست.
لذا این امر منافاتی با ملاحظه و در نظر گرفتن اسباب ظاهری ندارد، که اسباب نیز قوانین الهی است که خدا حسب حکمت بر نظام عالم حاکم نموده، مثل سبب بودن لمس جای آلوده ولو ضریح مطهر باشد برای انتقال بیماری.
◽️ نتیجه آنکه هیچ دلیلی وجود ندارد که به استناد آن، ضریح مطهر الوده به ویروس و سبب انتقال آن نشود، که البته ابن امر از طریق پزشکی نیز قابل تجربه و اثبات است.
لذا همانگونه که از نجس نمودن ضریح مطهر نظیر خون و... جلوگیری می شود، بجاست از الودگی احتمالی آن به منشاء امراض مهلکی همچون ویروس #کرونا هم جلوگیری شود و برای آنکه این منع از لمس ضریح، موجب کاستن اعتقاد زائرین نشود، تنها کافیست مسئله فطری فوق که مورد اذعان عقل است، برای مردم توضیح داده شود.
"حفظ نفس و جان از مهمترین امور در شرع مقدس است و دفع ضرر احتمالی در چنین شرایطی واجب "
برگرفته از یادداشت شهاب الدین حائری
🌱⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
روایات شهر قم.pdf
1.78M
⭕️ پاسخ به چند پرسش کلیدی👇
◀️ آیا در روایات شهر قم در خصوص دفع بلاهای طبیعی از این شهر سخن گفته شده است؟
◀️ چرا در روایات به مؤمنين توصیه شده است که به این شهر پناه برند؟
◀️ با وجود برخی روایات در خصوص شهر قم چطور مردم این شهر درگیر ویروس کرونا شدند؟
◀️ آيا در سایر ادیان و مکاتب هم مسأله شفا وجود دارد؟
🌱⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
از طاعون و وباء امان بخواهیم یا کرونا
چند سالی است که در بعضی از مساجد رسم شده که شب نیمه شعبان میان نماز مغرب و عشا، دعایی به نام ذواَناة را بیست و یک مرتبه میخوانند و همه نمازگزاران را نیز مجبور میکنند که برای خواندن این دعا وقت بگذارند.
در حالی که این دعا در کتابهای ادعیه شیعه دیده نمیشود و تنها در کتاب «عنوان الکلام» نوشته محمدباقر فشارکی (متوفی ۱۲۷۵ شمسی) آمده است، جناب فشارکی نیز ادعا نمیکند که این دعا از طرف امام معصوم بیان شده است و ظاهراً از دستورالعملهای دستساخته بعضی از آقایان است. مرحوم فشارکی در ابتدای این دعا گفته است:«بعد از نماز مغرب با كسى سخن نگفته اين دعا را بيست و يکمرتبه بخواند زنده بماند تا سال آينده، و دعاء اينست: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم انک علیم حلیم ذو اناة و لا طاقة لنا بحکمک یا الله یا الله یا الله، الامان الامان الامان من الطاعون و الوباء و موت الفجأة و سوء القضاء و شماتة الاعداء، ربنا اکشف عنّا العذاب انا موقنون برحمتک یا ارحم الراحمین.»
با وضعیت منبع و استنادی که این دعا دارد ترویج و تأکید آن به صورت کنونی صحیح نیست و نباید وقت عمومی مساجد را برای خواندن چنین دعاهایی گذاشت. از این گذشته اگر بناست دعایی را که هیچ استنادی به امام معصوم(ع) ندارد، در مساجد بخوانیم، بهتر است که مضمون آنها با زمان کنونی هماهنگ باشد؛ زیرا در زمان کنونی که طاعون و وباء جان کسی را تهدید نمیکند تا اَمان خواستن از آنها جزء حوائجِ مهم مؤمنین باشد، بلکه طلبِ امان از ابتلا به بیماری کرونا و سرطان شاید مهمتر باشد!
................
⛔️ برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
16.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 قسمت اول از مجموعه کلیپ های برداشت های نادرست اعتقادی👇
این قسمت | #دعا
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
هدایت شده از برداشت های نادرست اعتقادی
رییس مذهب
یکی از پرتکرارترین تعابیری که برای امام صادق علیه السلام استفاده می شود، "رییس مذهب تشیع" است.
در حالی که اگر چه استفاده از این تعبیر به جهت موقعیت خاصی است که برای آن امام عزیز پیش آمده است، ولی در حقیقت باید بدانیم که رییس مذهب ما همه ی چهارده معصوم علیهم السلام هستند و این لقب برای امام ششم از ناحیه ی معصومین صادر نشده است.
کتاب وارونه ها و خرافات در آخر الزمان
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
رحلت پیامبر و ایجاد تقابل مذهبی
🔸موضوع رحلت یا شهادت پیامبر اکرم (ص) یک موضوع تقریبا روشن و مستندی است.
در حالی که در سالهای اخیر افرادی تلاش میکنند تا هر مناسبتی در تشیع را به تقابل مذهبی بکشانند.
با این رویکرد چندسالی است عدهای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنانشان را مطرح کرده و مطالبی را در این باره منتشر می کنند، در حالی که:
🔺1. در تفسیر عیاشی روایتی به این مضمون آمده است که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج۱، ص۲۰۰.) این روایت مرسل بوده و سند ندارد، پس روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار میآید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر میبینیم عدهای کتابهای متعددی را برای استناد به آن ردیف میکنند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتابها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل میکنند.
⚡️ادعای این روایت آنقدر مهم وبزرگ است که اگر صحت میداشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراینباره به دست ما میرسید.
🔺2. معمولا همراه با نقل این روایت، استنادات تحریف شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده میشود. بدین صورت که منابع فراوانی از شیعه و سنی برای موضوع شهادت پیامبر(ص) به صورت کلی ذکر میشوند. در حالی که مقصود همه این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه این کتابها به این مطلب تصریح میکنند.
🔺3. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهلسنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج۱، ص۵۰۴) اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته میشود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر اینکه شهید میشود»
⚡️این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده می کنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر میشود. امام صادق(ع) فرمودند: «سُمَّ رَسُولُ اللَّهِ يَوْمَ خَيْبَرَ فَتَكَلَّمَ اللَّحْمُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي مَسْمُومٌ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ(ص) عِنْدَ مَوْتِهِ الْيَوْمَ قَطَعَتْ مَطَايَايَ الْأُكْلَةُ الَّتِي أَكَلْتُ بِخَيْبَرَ وَ مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ رسول خدا روز خیبر[با گوشت] مسموم شد، گوشت به تکلم درآمد و گفت: من مسمومم. پیامبر هنگام وفاتش میفرمود: امروز لقمهای که روز خیبر خوردم، مرا از پای درآورد و هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر اینکه شهید میشود»
🔺4. عدهای با گزیدهبرداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط دادهاند. اما این داستان بسیار موهن و خرافی را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت ناروای هذیان از جانب خلیفه دوم به رسول خدا(ص) دانستهاند.
در این داستان آمده که پیامبر(ص) هنگامی که داروی تلخی را به ایشان خوراندند، ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور اکید پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد!
⚡️استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلتتراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزههای احتمالی جعل این روایت بدانند.
☀️ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است:
«من در مجلس استادم ابوجعفر نقيب حديث «لدود» را مطرح کردم و نظر او را در اين مورد جويا شدم که آيا در اين حادثه، به دهان علي بن ابي طالب نيز از آن داروي تلخ و بدمزه ريختند؟ او در پاسخم گفت: معاذ الله؛ اگر چنين چيزي حقيقت داشت، عايشه ميگفت؛ زيرا او علاقهمند بود که در باره علي بن ابی طالب نقطه ضعفي بيابد و آن را افشا و برملا کند. ابوجعفر سپس گفت: در آن روزها و ساعتهاي آخر پيامبر، مسلماً نه تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا ميتوان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است».
ابن ابی الحديد میگويد: ابوجعفر گفتار خود را با اين جمله پايان داد:
«و داستان لدود از اصل دروغ و ساختگي است و آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».( ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۳، ص۳۲.)
🌱
⛔️ کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
💢 دروغ پایان صفر 💢
❇️ هر ساله با پایان ماه صفر در رسانه های مجازی، پیام های شادباش پایان ماه صفر و شروع ماه ربیع الأول دست به دست می شود و در آنها به حدیثی استناد میشود از پیامبر اکرم ( ص ) که ایشان فرموده اند :
"هرکس پایان صفر را خبر دهد بهشت بر او واجب میشود !!"
1⃣ در ابتدا باید توجه داشت که بر اساس آیات قرآن و روایات معتبر ، انسان در گرو اعمال خود میباشد و تنها با یک بشارت دادن به خروج یک ماه ، کسی لیاقت ورود به بهشت را نمی یابد .
2⃣ روایت "هر کس پایان ماه صفر را خبر دهد، بهشت بر او واجب میشود" در هیچ منبع روایی معتبر و قابل اعتنایی نیامده است.
3⃣ روایتی با مضمون مشابه در منابع معتبر و با سند معتبر موجود است که هدف آن تضمین یا بشارت بر بهشت در مقابل خبر خروج از ماه نیست، بلکه نشانهای برای معرفی شخصیت صحابی ارجمند پیامبر(ص)، ابوذر غفاری است . در حقیقت این پیامک اقتباسی ناشیانه و ناقص از یک حدیث نسبتاً مفصل بوده است که بخش مورد نظر حدیث این است: «فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة»
متن کامل حدیث در منابعی همچون معانیالأخبار ص205 و عللالشرایع ج1 ص175 آمده است. که خلاصه آن چنین است:
4⃣ روزی پیامبر(ص) به جمعی فرمودند: اولین کسی که بر جمع شما وارد می شود، اهل بهشت است. برخی از آن جمع، بیرون رفتند تا دوباره بر جمع وارد شوند و بهشتی باشند!
پیامبر(ص) که متوجه این عمل آنها شدند ، به جماعت باقیمانده فرمودند : به زودی جماعتی بر شما وارد میشوند که بر یکدیگر پیشی میگیرند، آنکه بشارت اتمام ماه آذار ( یکی از ماه های رومی ) را دهد، اهل بهشت است. در افرادی که وارد شدند، ابوذر هم بود.
پیامبر(ص) از جمع سوال کردند : در چه ماهی از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر: یا رسولالله! ماه آذار خارج شده است. پیامبر(ص): تو از اهل بهشتی و بعد از من، تو را به جرم محبّت به اهلبیتم، از حرم من طرد میکنند و از آن پس تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو سعادتمند خواهند شد.
5⃣ چنانچه از پایان روایت مشخص است ایستادگی بر مودّت اهلبیت پیامبر(ص) عامل بهشتی بودن ابوذر است، نه خبردادن پایان یک ماه و این تنها یک نشانه بود. در حقیقت پیامبر می خواستند که با این عمل، جایگاه رفیع ابوذر را به اصحاب خود نشان دهد .
حاصل آن که این حدیث به اصطلاح علماء علمالحدیث قضیة فی الواقعة بوده است. یعنی یک حدیث در موردی خاص بوده است و در شأن یک فرد خاص یعنی جناب ابوذر غفاری از صحابی جلیلالقدر رسولالله(ص) ایراد شده است که رسولالله(ص) در قالب این بیان میخواستند به سایرین بفهمانند که جناب ابوذر یکی از اهل بهشت است.
6⃣ علاوه بر این بفرض هم که اینگونه نبود؛ پیامبر(ص) فرمودند بخروج آذار. آذار از ماههای رومی است و ماههای رومی نیز به لحاظ تعداد روزهای سال مانند سالهای شمسی و میلادی 365 روزه است. پس در هر سال هر ماه رومی با یکی از ماههای قمری مطابق می شود و اینگونه نیست که همیشه آذار با صفر مطابق باشد. در واقع ماه آذار از حدود یک هفته مانده به اول فروردین شروع می شود و تا یک هفته مانده به اردیبهشت ادامه دارد.
7⃣ دروغ از گناهان کبیره و دروغ بستن بر خدا و پیامبر(ص)، از بدترین گناهان کبیره است. لازم است همه ما با عدم انتشار دروغ های ساخته شده به ساحت پیامبر اکرم (ص )، مانع از نشر خرافات و تحریف واقعیتها شویم.
✍ حسین سعادت
🌱
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
بنظر سوراخ دعا را گم کرده ایم
در دین اسلام استمرار عزاداری برای اموات و درگذشتگان، عملی مذموم و ناپسند است، اما با این حال، این موضوع استثنائی نیز دارد و آن عزاداری برای امام حسین(ع) است، چنانچه در روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ، عَلَيْهِ السَّلَامُ؛ همة عزاداریها و گریستنها ناپسند است مگر عزاداری و گریستن برای امام حسین، علیهالسلام.» (شیخ طوسى، امالي، ص162)
همچنین در کتابِ معروف کامل الزیارات از امام صادق(ع) نقل شده است: «إِنَّ الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِي كُلِّ مَا جَزِعَ- مَا خَلَا الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ علیهماالسلام فَإِنَّهُ فِيهِ مَأْجُورٌ. براى بنده، عزاداری و گريستن در تمام امور مكروه و ناپسند است مگر گريستن و عزاداری كردن بر حسين بن علىّ(ع) که شخص در اين گريستن مأجور و مُثاب میباشد.» (ابن قولويه قمی، كامل الزيارات، ص100.)
این روایات انحصار برپایی عزاداری را برای امام حسین(ع) بیان میکنند، افزون بر این، سیرهٔ اهل بیت(ع) نیز به گونهای بوده است که به غیر از امام حسین(ع)، به عزاداری مستمر در سوگِ دیگر عزیزان خویش نمیپرداختند.
با این حال در قرنهای اخیر، شیعیان به احترام دیگر ائمه(ع) روز شهادت آنها را نیز مورد تعظیم قرار داده و با برپایی مجالسی، ضمنِ بیان مناقب آن بزرگواران و رنجهای مبارزه آنها با طاغوتها، به بزرگداشت ایشان میپردازند. بیشک این موضوع امری پسندیده و مطلوب بوده و موجب تعظیمِ شعائر الهی خواهد شد. اما همیشه صورتِ عزاداری این ایام با مجالسی که در ایام محرم تشکیل میشده، متفاوت بوده است و هدف از تشکیل این مجالس بیشتر آگاهی از مقام و منزلت ائمه(ع) و پستی دشمنان آنها میباشد. همچنانکه این مجالس به روز شهادت اختصاص داشته و از آن روز فراتر نمیرفته است.
اما در سالهای اخیر اعلام عزای عمومی و عزاداری، تنها به سوگ و عزای ائمه(ع) اختصاص نیافته و سالگرد وفات شخصیتهای محترمی، همچون: حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه، حضرت امالبنین، حضرت زینب، حضرت امکلثوم و...(ع) نیز به ایام سوگواری اضافه شدهاند.
جالب اینجاست که کیفیت عزاداری این مناسبتها نیز نباید چیزی کمتر ازعزاداری ایام محرم و عاشورا داشته باشد، آنگونه که هر سال شاهد گسترش کاروانهای زنجیرزنی و عزاداری برای امامزادگان و منسوبان به اهلبیت(ع) هستیم.
در این راستا برای ترغیب مردم به این عزاداری گاهی عنوان رحلت این بزرگواران تبدیل به شهادت میشود. همچون شهادت حضرت زینب، شهادت امکلثوم و...
مشکل هنگامی وسعت پیدا میکند که عدهای به صورت تحکمی و زورگویانه از عموم مردم میخواهند که آنها را در برپایی عزاداری همراهی نموده و با پوشیدن لباس سوگ، از هرگونه شادی در این ایام خودداری کنند.
صدا و سیما و متولیان فرهنگی کشور نیز برای آنکه از تیرس انتقادات دور باشند، به این سوگواریها رسمیت بخشیده و آنها را پررنگ میکنند.
البته در اینجا ممکن است عدهای دچار سوءتفاهم شوند که شاید شما با تکریم این شخصیتهای مذهبی مخالفید، از این رو صراحتا میگوییم: هرگز مخالف برپایی مجلس بزرگداشت در سالگرد وفات امامزادگان یا حتی یادآوری حوادثی همچون تخریب بقیع یا بارگاه عسگریین(ع) نیستیم، ولی آیا واقعاً باید برای تمام این مناسبتها اعلام عزای عمومی کنیم؟!
آیا تبیین عظمت افرادی همچون حضرت زینب، ابوطالب و خدیجه(ع) تنها از طریق اعلام عزای عمومی در وفات آنها و عزاداری ممکن است؟!
آیا نمیتوان با برپایی همایشها و جلسات علمی و فرهنگی، به تبیین جایگاه و نقش آنها در اسلام پرداخت؟!
بیشک شیعیان وظیفه دارند برای شهادت امام حسین(ع) سوگواری کنند ولی آیا این عزاداری را میتوانیم بدون هیچ ضابطهای به دیگر ایام و مناسبتها نیز تعمیم دهیم؟ با این رویکرد نهایتِ سوگواریها تا کجا خواهد بود؟! محققاً در هر روز و زمانی از سال که فرض شود، به اهلبیت(ع) رنج و مصیبتی وارد شده است، آیا باید برای همه این مناسبتها اعلام عزا کنیم؟
متأسفانه در فرهنگ کنونی شیعه بهترین راه برای بزرگداشت شخصیتهای دینی برپایی سوگواری و عزا است. در حالی که در میلاد این افراد نیز میتوان شخصیت آنها را گرامی داشت. چرا عدهای هیچگاه اعتراض نمیکنند که اعیاد مذهبی و جشن میلاد بزرگان دینی، در جمهوری اسلامی خوب برپا نمیشود ولی همواره عدهای معترضند که در برپایی سوگ و عزا کمکاری میشود؟!
به نظر میرسد عزاداری که اختصاص به عاشورا داشته، برای عدهای از شیعیان تبدیل به هدف شده است و آنها سوراخ دعا را گم کردهاند.
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
عسکری یا عسگری
🔸بسیاری از مردم در نگارش صحیح عسگری یا عسکری به اشتباه عمل می کنند.
در حالی که آنچه مهم است برداشتهای غلط معنایی از این دو عبارت است که دستمایه دشمنان دین و امامت امام عصر علیهالسلام قرار گرفته و بدینوسیله این غلط اصطلاحی و لغوی را به دایره موضوع اعتقادی کشانده است.
شنیده میشود که گفتهاند حسن عسگری عقیم بوده و فرزندی نداشته است و عبارت عسگری که لقب ایشان است به معنای عقیم و بیدانه است؛ فلذا همین شهرت به عقیم بودن دلیل بر عدم وجود فرزندی برای اوست. تاریخ گواه است که «عسکری» از مشهورترین القاب آن حضرت است؛ همان طور که امام هادی علیهالسلام را به این لفظ لقب دادهاند و عسکر محلهای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت.
خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی علیهالسلام، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن علیهالسلام و پدر بزرگوارش امام هادی علیهالسلام در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی میکردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی علیهالسلام است و آنها را عسکریین گفتهاند.
اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم میبود و از نعمت فرزند محروم تلقی میشد. از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و به معنای لشکر است. عسکری اسم منسوب است و منسوب به عسکر است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف).
در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون خلفای عباسی، جعفر کذاب و فردی به نام زبیری تاثیری بهسزا داشتند.
این شایعه و عوامل حکومتی عباسی باعث شدند که عده قلیلی از مسلمانان معتقد باشند که امام حسن عسکری فرزندی دارد و او مهدی موعود (عج) است ولی طرفداران این عقیده، خیلی کم بودند، چنانکه نعمانی که در زمان غیبت صغری میزیسته، مینویسد: این جمعیت کمی که بر این عقیده پا بر جا ماندند همانهایی هستند که علی بن ابیطالب دربارهشان میفرماید: در پیمودن راه حق از کمی نفرات وحشت نکنید.
شایسته است مردم و رسانهها کمر همت ببندند و در ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش کنند.
🌱⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
سانسور سالروز امامت توسط برخی جریان ها
نهم ربیع الاول، نخستین روز امامت امام عصر حضرت مهدی موعود(عج) است. ولی همانگونه که همه میدانیم عدهای برای این روز مناسبتی دیگر _سالروز قتل خلیفه دوم_در نظر گرفتهاند و به خاطر دلبستگیشان به آن عنوان، به هیچ وجه نمیپذیرند که روز نهمربیع به عنوان روز آغاز امامت امام عصر(عج) نامگذاری شود.
از این رو شبهاتی را در این زمینه مطرح میکنند. در ادامه به بررسی دو شبهه دراینباره میپردازیم.
☝️شبهه اول:
«در سیره ائمه (ع) هرگز نداریم که توصیه به بزرگداشت آغاز امامت آنها شده باشد. جشن آغاز امامت یک بدعت است. اين روش فرزندان پادشاهان و سلاطين ظلم و جور است كه به دنبال مرگ پدر بودند تا خود به فرمانروايي برسند، در كجای تاريخ ديده ايد فرزندان ائمه از شهادت پدر بزرگوارشان خوشحالي كنند؟!»
🔺در پاسخ میگوییم:
این افراد در حالی جشن آغاز امامت امام عصر(عج) را بدعت میدانند که با تمسک به قاعده «تعظیم شعائر الهی» و بسط مفهوم آن، بسیاری از رفتارهای موهن همچون قمهزنی را به عنوان مناسک مذهبی به حساب میآورند. اگر جشن آغاز امامت در سیره ائمه(ع) وجود ندارد، جشن میلاد ائمه(ع) هم وجود ندارد!
توصیه به عزاداری برای سایر ائمه(ع) به غیر از امام حسین(ع) هم وجود ندارد!
راهپیمایی برای عزاداری نیز در روایات نیامده است.
چرا این عده جشن تولد را سیره مستکبرانه پادشاهان برای بزرگداشت خویش به حساب نمیآورند یا آن را برگرفته از فرهنگ غربی نمیدانند؟!
به هرحال، امروز هیچکس در روز نهمربیع برای شهادت امام حسن عسکری(ع) شادی نمیکند و گره زدن آغاز امامت در روز نهمربیع با مصیبت شهادت امام حسن در هشتمربیع نوعی مغالطه است.
✌️شبهه دوم: آغاز امامت ولیعصر (عج) بلافاصله پس از شهادت امام حسن عسکری در روز هشتمربیع اتفاق افتاده است نه نهمربیع!
🔺در پاسخ می گوییم:
اصل بزرگداشت آغاز امامت ولیعصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینیهای عقلی درباره آن جایی ندارد.
اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی میکردیم. ولی هنگامی که اینگونه بزرگداشتها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید دید عرفِ مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار میدهد. در عرفِ اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او را برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت میگیرند.
🔺پس معرفی نهمربیع را به عنوان سالروز آغاز امامت ولی عصر (عج) هیچ اشکالی ندارد، چنان که عالم بزرگ شیعه سید بن طاوس با رد عنوان قتل خیلفه دوم در این روز، این احتمال را بیان می کند که شاید شادی شیعیان در روز نهم ربیع در ابتدا به خاطر همین مناسبت عظیم بوده است، ولی بعدها این شادی دست خوش انحراف شده است. وی در اقبالالاعمال مینویسد:
«اکنون که زمان رحلت مولای ما امام حسن عسکری(ع)، چنان که بزرگان ذکر کردند در روز هشتم ربیع الاوّل رخ داده است، آغاز ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) بر امّت، روز نهم ربیع الاوّل خواهد بود و شاید تعظیم این روز، روز نهم ربیع الاوّل، به لحاظ این مناسبت برتر و برای توجّه به آن مولای بزرگ و کامل باشد.»
إقبال ج 3 ص113
⛔️ کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
نگاهی به جدیدترین مناسبتسازی/هیچکدام از ائمه(ع) در محرم و صفر امکان ولادت ندارند؟!
🔹در عصر حاضر برای بعضی از شیعیان ماهیت دینداری تنها در مناسک سوگواری خلاصه میشود و ارزش عزاداری از هر امر دینی دیگری مهمتر است. این موضوع گسترش روزافزون ایام سوگواری را موجب شده است. در این میان قواعد و ملاحظات جدیدی نیز برای ایام سوگواری تعیین شده است. مثلا باید کل محرم و صفر یکپارچه عزاداری و مصیبت باشد و کسی حق ندارد روزی را در این دو ماه به عنوان میلاد ائمه(ع) در نظر بگیرد. به دیگر سخن، امکان ندارد خداوند ولادت ائمه اطهار(ع) را در این دو ماه قرار داده باشد زیرا اراده و تمایل بعضی از شیعیان بر این امر تعلق نگرفته است.
نمونه آنکه میلاد امام موسی کاظم(ع) در کتابهای روایی و تاریخی شیعه (همچون اعلام الوری شیخ طبرسی، الدروس شهیداول، مناقب ابن شهرآشوب، روضة الواعظین و...) در هفتم صفر تعیین شده و هیچ تاریخ مشخص دیگری برای آن نقل نشده است. اما از آنجا که بعضی از شیعیان میخواهند روز هفتم صفر را به شهادت امام حسن مجتبی(ع) اختصاص دهند لاجرم باید تاریخ ولادت امام موسی کاظم (ع) به روز دیگری انتقال پیدا کند. از این رو محققان دست به کار شده و با تخمین زدن تاریخهای دیگری را برای ولادت امام موسی (ع) خلق نمودند. بدینگونه که چون در بعضی منابع بیان شده که امام در سرزمین ابواء میان مکه و مدینه به دنیا آمدند، پس حتما باید ولادت ایشان در ماه ذیالحجه باشد، و اراده غیرتحقیقی آنها این امکان را نیز نفی میکند که امام صادق(ع) پس از حج، مدتی در مکه درنگ کنند و سپس به مدینه بازگشته باشند. پس آن حضرت بدون شک پس از به جاآوردن حج به سرعت مکه را به سمت مدینه ترک نمودهاند.
بر این مبنا تخمین زدن تعیین برای میلاد امام موسی کاظم(ع) آغاز شد و در سالهای گذشته تاریخ 14 ذیحجه برای میلاد آن حضرت تعیین شد و در بعضی از تقویمها نیز ثبت گردید. با این حال این روز به مذاق بعضی خوش نیامد و آنها روز 20ذیالحجه را بدون هیچ روش تحقیقی و کاملاً بر مبنای ذوق شخصی به عنوان روز میلاد امام موسی کاظم (ع) تعیین کردند و به کمک برنامههای تقویمی تلفن همراه همچون بادصبا رسماً به جامعه شیعه معرفی و ابلاغ شد.
هرچه هست در سالهای اخیر در کنار مناسکسازی فراوانی که صورت میگیرد، ایامسازی نیز رونق خاصی پیدا کرده و روزهای میلاد و مصیبت فراوانی برای شیعه ساخته میشود. دراین مسیر عده ای نیز با رنگ و لعاب تحقیق هر امر تاریخی را که تمایل دارند، کوچک و یا بزرگ میکنند. بعضی از این مناسبتهای تخمینی مورد قبول مسئولین فرهنگی کشور واقع شده و مدیران فرهنگی برای دور ساختن فشارها و جنجالسازیهای مذهبی، به تبلیغ عمومی آن رسمیت بخشیدهاند.
مهدی مسائلی
⛔️
🔸کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
بنظر سوراخ دعا را گم کرده ایم
در دین اسلام استمرار عزاداری برای اموات و درگذشتگان، عملی مذموم و ناپسند است، اما با این حال، این موضوع استثنائی نیز دارد و آن عزاداری برای امام حسین(ع) است، چنانچه در روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «كُلُّ الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ مَكْرُوهٌ سِوَى الْجَزَعِ وَ الْبُكَاءِ عَلَى الْحُسَيْنِ، عَلَيْهِ السَّلَامُ؛ همة عزاداریها و گریستنها ناپسند است مگر عزاداری و گریستن برای امام حسین، علیهالسلام.» (شیخ طوسى، امالي، ص162)
همچنین در کتابِ معروف کامل الزیارات از امام صادق(ع) نقل شده است: «إِنَّ الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ مَكْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِي كُلِّ مَا جَزِعَ- مَا خَلَا الْبُكَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ علیهماالسلام فَإِنَّهُ فِيهِ مَأْجُورٌ. براى بنده، عزاداری و گريستن در تمام امور مكروه و ناپسند است مگر گريستن و عزاداری كردن بر حسين بن علىّ(ع) که شخص در اين گريستن مأجور و مُثاب میباشد.» (ابن قولويه قمی، كامل الزيارات، ص100.)
این روایات انحصار برپایی عزاداری را برای امام حسین(ع) بیان میکنند، افزون بر این، سیرهٔ اهل بیت(ع) نیز به گونهای بوده است که به غیر از امام حسین(ع)، به عزاداری مستمر در سوگِ دیگر عزیزان خویش نمیپرداختند.
با این حال در قرنهای اخیر، شیعیان به احترام دیگر ائمه(ع) روز شهادت آنها را نیز مورد تعظیم قرار داده و با برپایی مجالسی، ضمنِ بیان مناقب آن بزرگواران و رنجهای مبارزه آنها با طاغوتها، به بزرگداشت ایشان میپردازند. بیشک این موضوع امری پسندیده و مطلوب بوده و موجب تعظیمِ شعائر الهی خواهد شد. اما همیشه صورتِ عزاداری این ایام با مجالسی که در ایام محرم تشکیل میشده، متفاوت بوده است و هدف از تشکیل این مجالس بیشتر آگاهی از مقام و منزلت ائمه(ع) و پستی دشمنان آنها میباشد. همچنانکه این مجالس به روز شهادت اختصاص داشته و از آن روز فراتر نمیرفته است.
اما در سالهای اخیر اعلام عزای عمومی و عزاداری، تنها به سوگ و عزای ائمه(ع) اختصاص نیافته و سالگرد وفات شخصیتهای محترمی، همچون: حضرت ابوطالب، حضرت خدیجه، حضرت امالبنین، حضرت زینب، حضرت امکلثوم و...(ع) نیز به ایام سوگواری اضافه شدهاند.
جالب اینجاست که کیفیت عزاداری این مناسبتها نیز نباید چیزی کمتر ازعزاداری ایام محرم و عاشورا داشته باشد، آنگونه که هر سال شاهد گسترش کاروانهای زنجیرزنی و عزاداری برای امامزادگان و منسوبان به اهلبیت(ع) هستیم.
در این راستا برای ترغیب مردم به این عزاداری گاهی عنوان رحلت این بزرگواران تبدیل به شهادت میشود. همچون شهادت حضرت زینب، شهادت امکلثوم و...
مشکل هنگامی وسعت پیدا میکند که عدهای به صورت تحکمی و زورگویانه از عموم مردم میخواهند که آنها را در برپایی عزاداری همراهی نموده و با پوشیدن لباس سوگ، از هرگونه شادی در این ایام خودداری کنند.
صدا و سیما و متولیان فرهنگی کشور نیز برای آنکه از تیرس انتقادات دور باشند، به این سوگواریها رسمیت بخشیده و آنها را پررنگ میکنند.
البته در اینجا ممکن است عدهای دچار سوءتفاهم شوند که شاید شما با تکریم این شخصیتهای مذهبی مخالفید، از این رو صراحتا میگوییم: هرگز مخالف برپایی مجلس بزرگداشت در سالگرد وفات امامزادگان یا حتی یادآوری حوادثی همچون تخریب بقیع یا بارگاه عسگریین(ع) نیستیم، ولی آیا واقعاً باید برای تمام این مناسبتها اعلام عزای عمومی کنیم؟!
آیا تبیین عظمت افرادی همچون حضرت زینب، ابوطالب و خدیجه(ع) تنها از طریق اعلام عزای عمومی در وفات آنها و عزاداری ممکن است؟!
آیا نمیتوان با برپایی همایشها و جلسات علمی و فرهنگی، به تبیین جایگاه و نقش آنها در اسلام پرداخت؟!
بیشک شیعیان وظیفه دارند برای شهادت امام حسین(ع) سوگواری کنند ولی آیا این عزاداری را میتوانیم بدون هیچ ضابطهای به دیگر ایام و مناسبتها نیز تعمیم دهیم؟ با این رویکرد نهایتِ سوگواریها تا کجا خواهد بود؟! محققاً در هر روز و زمانی از سال که فرض شود، به اهلبیت(ع) رنج و مصیبتی وارد شده است، آیا باید برای همه این مناسبتها اعلام عزا کنیم؟
متأسفانه در فرهنگ کنونی شیعه بهترین راه برای بزرگداشت شخصیتهای دینی برپایی سوگواری و عزا است. در حالی که در میلاد این افراد نیز میتوان شخصیت آنها را گرامی داشت. چرا عدهای هیچگاه اعتراض نمیکنند که اعیاد مذهبی و جشن میلاد بزرگان دینی، در جمهوری اسلامی خوب برپا نمیشود ولی همواره عدهای معترضند که در برپایی سوگ و عزا کمکاری میشود؟!
به نظر میرسد عزاداری که اختصاص به عاشورا داشته، برای عدهای از شیعیان تبدیل به هدف شده است و آنها سوراخ دعا را گم کردهاند.
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
دعای صنمی القریش
صَنمی القریش عنوان دعایی است که در سال های اخیر عدهای تاکید ویژهای بر ترویج آن در برنامه های مذهبی دارند.
اما بارها گفته شده که این دعا از وجود هرگونه سندی، حتی ضعیف، بی بهره است و در منابع متقدم حدیثی شیعه نیز اثری از آن وجود ندارد.1
با این حال از آن جا که بعضی می خواهند با تکیه بر محتوای این دعا فضای تقابل مذهبی را شدت بخشند بی توجه به این اشکالات، صدور این دعا را از ناحیه امام یقینی جلوه داده و با برشمردن ثواب ها و کرامت های فراوان، حتی آن را بر دیگر ادعیه معتبر، برتری می دهند.
از اینها که بگذریم بعضی نیز با استدلال برنفرینها و لعن های موجود در این دعا، در صدد توجیه و ترویج راه و روشی هستند که در آن بی پرده و آشکارا به مقدسات اهل سنت بدگویی و توهین می شود.
این در حالی است که حتی اگر این روایت را صحیح بدانیم و در صحت صدور آن از ناحیه معصوم تردیدی هم نکنیم، گزارشی همراه این دعا وجود دارد که چنین استفادهای را رد و محکوم می کند.
توضیح بیشتر این که قدیمی ترین کتابی که دعای صنمی در آن آمده، کتاب رشح الولاء فی شرح الدعاء متعلق به قرن هشتم است که شرحی بر دعای صنمی القریش می باشد.
نویسنده این کتاب در ابتدای نقل این دعا، نحوه گزارش آن از امیر المؤمنین را اینچنین بیان میکند:
🔶"امیرالمؤمنین علی علیه السلام شبی وارد مسجد شدند و گمان بردند که جز ایشان کسی در مسجد نیست. پس با صدای بلند شروع به قرائت قرآن و خواندن اذکار نمودند. تا اینکه وقت خواندن نماز وتر فرا رسید و ایشان در قنوت با صدای بلند دعای صنمی القریش را خواندند. زیرا گمان می کردند مسجد خالی است و کس دیگری در آنجا نیست. پس از تمام شدن نماز وتر، ایشان کمی نشستند و حضور انسانی را احساس کردند، پس فرمودند: آیا کسی در مسجد است؟
عبدالله بن عباس به حضرت جواب داد: بله امیرالمؤمنین، منم بنده تو!
امام علی(ع) فرمودند: همراه تو کس دیگری نیز هست؟
ابن عباس گفت: نه، شخص سومی با ما نیست.
امام فرمود: آیا دعایی را که در نماز وتر خواندم، شنیدی؟
ابن عباس گفت: بله.
امام فرمود: آن را حفظ کردی؟
ابن عباس گفت: بله حفظش کردم.
امام فرمود: آن را محفوظ بدار که از دشوارترین اسرار است و نباید هیچکس بر آن اطلاع پیدا کند مگر خاندان و اهل بیت من، و با عهد کن که آن را بر غیر اهلش ظاهر نکنی و از بیان آن برای دیگران خودداری کنی."
حال با توجه به این گزارش، آیا تبلیغ این دعا به صورت عمومی صحیح است؟
کسانی که در چند روز اخیر در شبکه های ماهواره ای با آب و تاب فراوان به شرح این روایت می پردازند آیا برخلاف متن آن عمل نمی کنند؟
این دعا به صورت مخفی بوده و بر مخفی بودن آن تاکید فراوانی شده، پس چگونه عدهای آن را مستمسکی برای لعن علنی و آشکار قرار می دهند؟
اصلا با این همه تاکید امیرالمؤمنین چرا نویسنده کتاب شرح الولاء آن را در یک کتاب آورده و سپس به شرحش پرداخته؟
از این گذشته چرا ابن عباس باید این دعا را برای غیر اهل بیت علیهم السلام نقل کند که حالا عدهای آن را در کتابها و سایتها و شبکه های ماهواره ای قرار داده و برای غیراهلش بخوانند!؟
نقد و بررسی کامل در لینک زیر:
http://okhowah.com/fa/10565
⛔️
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
فلسفه سختیها
🔸بسیاری از مردم فلسفه تلخىها و ناگواریها را نمی دانند؛ در حالی که ناگوارىها دو گونه است: برخى به دست خود ماست و برخى در اختيار ما نيست.
1⃣ بسيارى از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مديريّت خود ماست.
اگر در داد و ستدها، اسناد تجارى را محكم تنظيم نكرديم و ضامن و وثيقه نگرفتيم و او مال ما را نداد، مقصّر خود ما هستيم.
اگر روى حوض آب نرده نگذاشتيم و كودك در آن افتاد و غرق شد، مقصّر خود ما هستيم.
اگر مراعات بهداشت، قوانين رانندگى و آداب اجتماعى را نكرديم و گرفتار امراض و تصادفات و تحقيرها شديم، مقصّر خود ما هستيم.
2⃣ امّا دسته دوم، دلايل متعدّدى دارد:
سختى ها، سبب رشد و تكاپوى انسان است. پيشرفت و رشد علوم، در سايه رفع نياز و برطرف كردن مشكلات حاصل شده است.
حوادث تلخ، كفّاره بسيارى از لغزشهاست.
حوادث تلخ، سبب تنظيم روحيّات مردم است.
💠 پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند:
اگر براى انسان سه چيز: مرض، مرگ و فقر نبود، غرور انسان شكسته نمى شد و انسان در مقابل هيچ چيز سر فرو نمى آورد. «لولا ثلاثة فى ابن آدم ما طَأطأ رأسه شىء المرض و الموت و الفقر»1
حوادث تلخ، كمالات انسان را شكوفا مىكند. آنكه گرفتار شده، با صبر و پايدارى رشد مىكند و آنكه در رفاه است و براى نجات مردم تلاش مىكند، با ايثار و از خودگذشتگى رشد مىكند.
1. بحار، ج6، ص118
کانال برداشت های نادرست اعتقادی👇
http://eitaa.com/joinchat/2691956738Cec06dd8967
پناه برخدا
چه بسا افرادی که با زبان، به خدا پناه میبرند و به شیطان لعن میفرستند، ولی در عمل تابع او هستند و از دستورات الهی سرپیچی می کنند.
پناه بردن سه مرحله دارد:
۱. مرحله زبانی؛ ۲. مرحله فکری؛ ۳. مرحله عمل.
پناه بردن در مرحله زبان به همین است که میگوییم: {أعوذ بالله من الشیطان الرجیم} خواننده قرآن هم در ابتدای قرائت همین را میگوید که از آیه ۹۸ سوره نحل الهام گرفته شده است.
اما لازم است از این مقام فراتر رویم و برسیم به مرحلۀ فکر و عقیده، که عقاید خودمان را به خدا پناه بدهیم و از عقاید خرافی و باطل دوری کنیم و بعد، نتیجه اصلاح عقائد، در عمل خلاصه میشود که در زندگی و عمل هم باید پناه به خدا ببریم از این که راههایی را که شیطان برای انحراف انسانها قرار داده و این که در طرحها و دامهای شیطانی گرفتار نشویم. یعنی عمل و رفتار ما منطبق بر قول و سخن و عقیده ما باشد و در زندگی عملی هم تابع شیطان و پیرو شیطان نباشیم. چرا که اگر پناه بردن به خدا از شیطان در حد زبان باشد و در عمل و اعتقاد نباشد شیطان بر ما مسلط میشود؛
💠 چنانچه در ادامه همان آیات سوره نحل در آیه ۱۰۰ میفرماید:
(إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ) ؛
«تسلط او تنها بر کسانی است که او را به دوستی و سرپرستی خودشان برگزیده اند، و آنها که نسبت به او [= خدا] شرک میورزند (و فرمان) شیطان را به جای فرمان خدا، گردن مینهند! »١
١.قرآن شناسی ص٢٩٨
@eteghadz
تاثیر شیطان و جنیان
بعضیها تصور میکنند که شیطان و جن میتوانند بر انسان تأثیر فیزیکی مستقیم داشته باشند. که شاهد آنها همان آیه ۲۷۵ سوره بقره (لمس شیطان) است؛ اما با بررسی آیات دیگر به بی پایه بودن این کلام پی میبریم. از آیات قرآن این گونه استفاده میشود که شیطان در انسان وسوسه و فتنه ایجاد میکند و بر اندیشه و تفکر نفوذ کرده و راه گمراهی را نشان میدهد.
💠 قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ۱ ؛ «و شیطان، هنگامی که کار پایان یافت میگوید: «در حقیقت، خدا وعده حق به شما وعده داد؛ و [من] به شما وعده دادم، و[لی] با شما تخلّف کردم؛ و برای من هیچ تسلّطی بر شما نبود، جز اینکه شما را فرا خواندم، و [درخواست] مرا پذیرفتید، پس مرا سرزنش مَکنید، و خودتان را سرزنش کنید. »
انسان برتر از آن است که موجودات نامریی دخالتی در وجود او داشته باشند و الا با اختیار و اشرف مخلوقات بودن او سازگاری ندارد. شیاطین به همتایان انسانی خود تلقینات گمراه کننده القا میکنند و زمانی که کار از کار بگذرد میگویند: (وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی)؛ «و برای من هیچ تسلّطی بر شما نبود، جز اینکه شما را فرا خواندم، و [درخواست] مرا پذیرفتید»
همچنین جنیان که هم جنس شیاطین هستند، نمی توانند تأثیر مستقیم داشته باشند و از آیات قرآن نیز استفاده نمی شود در نتیجه شیطان آسیب رسانی مستقیم و فیزیکی ندارد؛ بلکه دسیسههای زشت او سبب سرگردانی و اختلالات روانی میگردد.٢
١.ابراهیم ٢٢
٢.شبهات معاصر ص٢۴٧ [باتلخیص]
@eteghadz
🔹 ارتباط با امام زمان عج
بسیاری بر این باورند که ارتباط با امام زمان (عج) محدود به زمان و مکان خاصی است مثل روز جمعه ومسجد مقدس جمکران...
درحالیکه امام علیه السلام _ به اذن خدا _ مدیریت کل عالم وجود را برعهده دارد و در همه روزها و ساعات ، در سراسر گیتی میتوان به ایشان متوسل شد و از نعمت وجودی حضرتش بهره جست؛ مثل بهره مندی از خورشیدی که گاه پشت ابر می رود .
🍀 ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﻱ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻧﻔﻊ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﻴﺒﺘﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻔﻊ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻧﺶ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺍﺑﺮﻫﺎﺳﺖ.
ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﻦ ﺍﻳﻤﻨﻲ ﺑﺨﺶ ﺍﻫﻞ ﺯﻣﻴﻦ ﻫﺴﺘﻢ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺍﻳﻤﻨﻲ ﺑﺨﺶ ﺍﻫﻞ ﺁﺳﻤﺎﻧﻨﺪ.
ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ ج۵۳ص۱۸۱
-بانک احادیث اهل بیت علیهم السلام
@eteghadz
✅ اصول دین در صلوات
برخلاف تصور غالب مردم، ذکر شریف « صلوات » در عین اختصار و سادگی ، تمام اصول مهم اسلام را شامل میشود .
🔘 ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﻭﻟﺎﺑﯽ ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﺻﻮﻝ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﮔﻨﺠﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﺒﻴﻦ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ!
▫️ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﮔﻮﻳﻴﻢ: «ﺍﻟﻠﻬﻢ»، ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ "ﺗﻮﺣﻴﺪ" ﺍﺳﺖ.
▫️ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﻣﯽﺁﻭﺭﻳﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺩﺭﻭﺩ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﻴﻢ، "ﻧﺒﻮﺕ" ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪﺍﻳﻢ.
▫️ ﺁﻝ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺫﮐﺮ ﻣﯽﮐﻨﻴﻢ، ﺍﻳﻦ "امامت" ﺍﺳﺖ.
▫️ ﺣﻖ ﺍﻳﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺩﺍ ﮐﺮﺩﯼ، ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺳﺖ؛ ﻳﻌﻨﯽ "عدل" را هم پیاده کردهای.
▫️ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ شما ﺟﺰﺍ ﻭ ﻣﺰﺩ ﺑﺪﻫﻨﺪ، قیامت و "معاد" است
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺫﮐﺮ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺍﺻﻮﻝ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ، ﺍﺻﻞ ﻭ ﻣﻐﺰ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ.
- محبت و رحمت، ص۶۳
@eteghadz
انواع ظلم
در منطق دين ظلم تنها ستم قدرتمندي بر ضعيفي نمي باشد، بلكه به بيان قرآن «شرك، خود ظلم بزرگي است»؛ بنابراين ظلم مفهوم عامي دارد و هر عقيده باطل و كار زشتي را شامل ميشود. و آدمي در گذراي عمر سرانجام دچار فاجعه ي ستم خواهد شد، مگر آنها كه در نهايت دقت و مراقبت تقواي خدا را پاس ميدارند و همواره خويش را در محضر خداي عليم و بصير مشاهده ميكنند و به حرمت حضور در برابر حق تعالي از ارتكاب به ستم دست بازميدارند.
🔹 امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
آگاه باشيد كه ظلم بر سه نوع است: ظلمي كه آمرزيده نمي شود و ظلمي كه بازخواست ميشود و ظلمي كه آمرزيده شده و بازخواست ندارد.
و اما ظلمي كه آمرزيده نمي شود، شرك به پروردگار است. چنانكه حق تعالي ميفرمايد: «همانا خداي كسي را كه به او شرك ورزد، نميآمرزد».
و اما ظلمي كه آمرزيده ميشود، ظلم بنده است نسبت به خويشتن، به هنگام انجام گناهان صغيره.
و نيز ظلمي كه بازخواست ميشود، ظلم بنده اي نسبت به بنده ي ديگر است. قصاص و تلافي- چنين ظلمي- در آخرت سخت و دشوار ميباشد و قصاص اخروي به وسيله زخم كاردها و ضربت تازيانهها نيست. قصاص در آخرت چنانست كه زخم و تازيانه در برابر آن بسي كوچك شمرده ميشود».۱
۱.در افتاب نهج البلاغه - شرح و تفسیر خطبه ١٧۵- ص۱۴۳[بااندکی تصرف]
@eteghadz
جای نگرانی نیست اگر....؟!
باور این مطلب که « اولیای الهی از مرگ استقبال می کنند و هراسی از آن ندارند » ، برای برخی بسیار سخت و تعجب آور است ؛ درحالیکه سفر آخرت - همچون سفرهای دنیا - اگر با زاد و توشه کافی آغاز شود ، مطمئن و به دور از هرگونه دغدغه و نگرانی خواهد بود.
🚘 ﺍﮔﺮ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻔﺮﻫﺎﯼ ﺩﻧﻴﻮﯼ ﺗﺸﺒﻴﻪ ﮐﻨﻴﻢ، ﻣﯽﺑﻴﻨﻴﻢ ﮐﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽﻫﺎﯼ ﻳﮏ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﻟﺎﻳﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ:
🔻 ﺍﻟﻒ) ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺑﻨﺰﻳﻦ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣّﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﺕ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺷﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ. «ﺗﺰﻭّﺩﻭﺍ ﻓﺎﻥّ ﺧﻴﺮ ﺍﻟﺰّﺍﺩ ﺍﻟﺘﻘﻮﯼ» ". ﺑﻘﺮﻩ، 197.
🔻ﺏ) ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﻧﻘﻴﻠﻪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺳﺮﻗﺘﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣّﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﺵ ﺣﻠﺎﻝ ﺍﺳﺖ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ.
🔻ﺝ) ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﺲ ﻗﺎﭼﺎﻗﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ.
🔻ﺩ) ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﻋﺖ ﻏﻴﺮ ﻣﺠﺎﺯ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣّﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﺍﻓﺮﺍﻁ ﻭ ﺗﻔﺮﻳﻂ ﻧﻴﺴﺖ («ﮐﺎﻥ ﺍﻣﺮﻩ ﻓﺮﻃﺎ» ". ﮐﻬﻒ، 28. " ) ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﻭ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ («ﻟﻢ ﻳﺴﺮﻓﻮﺍ ﻭ ﻟﻢ ﺗﻘﺘﺮﻭﺍ ﻭ ﮐﺎﻥ ﺑﻴﻦ ﺫﻟﮏ ﻗﻮﺍﻣﺎً» ". ﻓﺮﻗﺎﻥ، 67. " ) ﺗﺮﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
🔻ﻩ) ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﺴﻔﺮﺍﻥ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻭ ﻫﻤﻨﺸﻴﻦ ﺍﺑﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ.
🔻ﻭ) ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﯽﺗﺮﺳﺪ، ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺍﺑﺮﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻴﺴﺖ.
🔻ﺯ) ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻧﺮﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﺫﺭّﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺍﻭ ﻫﺪﺭ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ. «ﻓﻤﻦ ﻳﻌﻤﻞ ﻣﺜﻘﺎﻝ ﺫﺭّﺓ... »". ﺯﻟﺰﺍﻝ، 6 ﻭ 7. "
🔻ﺡ) ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻦ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﻭﺍﻗﻌﯽ، ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ؛ «ﺍﻟﻴﻪ ﺍﻟﻤﺼﻴﺮ»
🔻ﻁ) ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻣﺤﻞ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺼﺪ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﻣﺤﻞ ﺳﮑﻮﻧﺘﺶ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ؛ «ﺟﻨّﺔ ﺍﻟﻤﺎﻭﯼ» ﻭ ﻟﺬﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﺪ.۱
۱ - تمثیلات نور ص۱۳۶
@eteghadz
پاسخگویی، مشاوره و اعزام کارشناس دینی
در راستای لبیک گفتن به امر مقام معظم رهبری و لزوم جهاد تبیین، امکان پاسخگویی، مشاوره واعزام کارشناس دینی جهت مشاوره و سخنرانی در مراکز دینی و فرهنگی سراسر کشور را در دستور کار خود قرار دادیم.
🔹لطفاً جهت کسب اطلاعات بیشتر و بهرهمندی از این مزایا به کانال زیر مراجعه و عضو شوید👇
@mabnaplas
https://eitaa.com/joinchat/1455227149Ccedf6b01fd