در مطالب پیشین با کاربرد گسترده استنباط توسط ائمه علیهم السلام و نیز پرورش اصحاب در این زمینه آشنا شدیم.
حاصل این دو مطلب هم این است که خود اصحاب نیز در زمان معصومین استنباطاتی داشتهاند.
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق (1)
صحبت بسیار جالب و جذابی میان مؤمن طاق و زید بن علی فرزند امام سجاد علیه السلام پیش آمده است که نکات بسیاری در بر دارد.
🖌 مؤمن طاق میگوید:
زید پسر امام سجاد علیه السلام در زمانی که (تحت تعقیب بود و) پنهانی زندگی میکرد، کسی را به دنبال من فرستاد و من نزد او رفتم.
به من گفت: ای اباجعفر (کنیه مؤمن طاق) اگر کسی شبانه نزد تو آید (و برای خروج و قیام از تو یاری بطلبد) آیا با او خروج خواهی کرد؟
به او پاسخ دادم: اگر آن کس پدر تو (امام سجاد علیه السلام) یا برادر تو (امام باقر علیه السلام) [و یا پسر برادر تو امام صادق علیه السلام] باشد با او خروج میکنم.
زید گفت: من تصمیم دارم قیام کنم با این قوم (غاصب و ستمکار) بجنگم، پس تو هم با من خروج نما.
پاسخ دادم: نه چنین کاری نمیکنم، فدای شما گردم.
زید گفت: آیا جانت را از من دریغ میکنی (و حاضر به فداکاری نیستی)؟!
به او پاسخ دادم: (جان من) فقط یک جان بیشتر نیست، پس اگر حجتی برای خداوند در زمین باشد، کسی که از تو تخلف کرد (و با تو همراهی نکرد) نجات یافته است و کسی که با تو قیام کند هلاک شونده است. اما اگر حجتی برای خداوند در زمین نباشد، پس کسی که از تو تخلف کرده با کسی که همراه تو قیام کرده، یکسان هستند.
زید گفت: ای اباجعفر! با پدرم (امام سجاد) بر سفره مینشستم، پدرم لقمه چرب (و لذیذ) در دهانم میگذاشت و برایم لقمه داغ را سرد میکرد. (این کارها) به خاطر دلسوزی او به من بود.
(اما با توجه به حرفهای تو) او از حرارت آتش جهنم بر من نترسید و دین (حق و تکلیف الهی) را به تو خبر داد و به من خبر نداد؟
به او پاسخ دادم: فدای شما گردم، به خاطر دلسوزی به تو، برای (دچار نشدن تو به) آتش جهنم خبردارت نکرد؛ (زیرا) بر (هلاکت) تو ترسید که (اگر بگوید و) تو آن را نپذیری، داخل آتش جهنم میشوی.
ولی این مطلب را به من خبر داد، اگر بپذیرم نجات پیدا میکنم و اگر هم نپذیرم، باکی ندارد که من داخل جهنم شوم.
سپس به او گفتم: فدای شما گردم شما برترید یا پیامبران؟
پاسخ داد: پیامبران.
گفتم: یعقوب به یوسف میگوید:اى پسرک من، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مىانديشند.
چرا به آنها خبر نداد تا آنان به یوسف نیرنگ نزنند؟ لکن (میبینیم) این مطلب را از آنان پنهان کرد!
همچنین پدر تو نیز این مطلب را از تو پنهان ساخت؛ (زیرا) بر تو ترسید (که مخالفت کنی و دچار آتش دوزخ گردی.)
(وقتی زید درمانده شد و نتوانست پاسخ مؤمن طاق را بدهد) گفت: حالا که تو چنین میگویی، سوگند به خدا! بدان که صاحب تو (امام صادق علیه السلام) در مدینه به من گفت که به راستی من کشته میشوم در کناسه به صلیب کشیده میشوم و نزد او کتابی است که در آن کشته شدن و مصلوب شدن من نوشته شده است.
مؤمن طاق میگوید: پس از این جریان به حج رفتم و به امام صادق علیه السلام سخنان زید و پاسخ های خودم را خبر دادم.
حضرت فرمود: او را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و پایین گرفته (و محاصره کردهای) و راهی برای فرارش باقی نگذاشتهای.
⏪ ادامه دارد…
#استنباطات_اصحاب
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق علیه السلام (2)
⏩ ادامه پست قبل
1-📌 نکات حدیث:
🔹¹-زید فرزند امام سجاد در صدد قیام است و در حال جمع آوری یار و یاور.
🔹²-مؤمن طاق با زبان برّانی که دارد فرد بسیار مناسبی برای اوست. از این رو با او تماس میگیرد و طلب یاری میکند.
🔹³-پاسخ اجمالی مؤمن طاق به یاری طلبی او این است که اگر کسی که از من طلب یاری کند، امام معصوم باشد، پاسخ من مثبت است و الا خیر.
🔹⁴-توضیح تفصیلی پاسخ هم این استدلال است که:
اگر خداوند حجتی در زمین دارد، وظیفه من اطاعت از اوست و پیروی از تو موجب هلاکت من است و اگر حجتی ندارد، بنا بر این من تکلیفی ندارم، چه با تو قیام کنم و چه نکنم، از نظر حکم الهی یکسان است.
اما با وجود امام صادق علیه السلام جایی برای قیام با تو باقی نمیماند.
🔹⁵-زید، تالی فاسد استدلال مؤمن طاق را بیان میکند، تا استدلال او را خراب کند، به این بیان که اگر دین حق این است که تو میگویی، چرا تو از آن خبرداری و من بیخبر؟! با این که من برای پدرم بسیار عزیز بودم، چگونه این مطلب را به تو گفت و به من نگفت!
🔹⁶-مؤمن طاق با دو پاسخ حلی و نقضی به این تالی فاسد پاسخ میدهد.
🔹⁷-پاسخ حلی مؤمن طاق این است که چون امام سجاد میدانست تو مخالفت خواهی کرد و مستحق عقوبت دوزخ خواهی شد، تو را آگاه نساخت تا جرمت کمتر گردد.
🔹⁸-پاسخ نقضی مؤمن طاق هم این است که چرا یعقوب برادران یوسف را از خواب یوسف و آینده درخشان او آگاه نساخت یا جلو نیرنگ آنها را بگیرد؟!
🔹⁹-زید پس از درماندگی مطلبی را از امام صادق علیه السلام بیان میکند که از چند جهت قابل تأمل است:
نخست این که از امام صادق با تعبیر صاحب تو یاد میکند که شاید خیلی مؤدبانه نباشد.
مطلب دیگر هم این که قیام و شهادتش را به استناد به کتابی که نزد امام صادق علیه السلام است، تقدیر الهی میداند که از پیش رقم خورده است.
ممکن است مقصود این باشد که زید در مقابل پاسخ کوبنده مؤمن طاق، به جبر پناه برده باشد که من چه بخواهم و چه نخواهم این قیام مقدر شده و رقم خواهد خورد.
و ممکن است مقصودش این باشد که همچنان که تو موافقت نکردی، امام صادق هم موافقت ننمود و این اعترافی ناخواسته یا ضمنی به مخالفت با امام صادق علیه السلام است.
🔹¹⁰-پایان حدیث هم تأیید کامل و امضای صریح امام صادق نسبت به برخود مؤمن طاق با زید است.
2-📌 درایت حدیث:
🔹¹-موضوع مباحثه مؤمن طاق با زید "قیام و خروج بر علیه ظالمین" است که یک "حکم فقهی" است.
🔹²-"رأی" و نظر مؤمن طاق "عدم جواز قیام با غیر معصوم" است.
🔹³-رأی مؤمن طاق، "مستند" به استنباطاتی است که داشته است.
🔹⁴-تمامی استدلالهای مؤمن طاق عقلی است و هرگز به روایتی استناد نکرده است.
🔹⁵-این روش بر خلاف "نظریه نص حدیث" است که ادعا میکند تمامی اصحاب منحصرا به حدیث استناد میکردند.
🔹⁶-اجزاء استدلالها نیز اقسام برهان است که انواع قیاسهای منطقی در آن به کار برده شده است.
🔹⁷-این مطلب نیز بر خلاف "نظریه نص حدیث" است که کاربرد قیاس را در دین حرام و باطل میپندارد.
🔹 ۸- این روایت شاهد بر چند امر بسیار مهم است:
الف- تفکیک رأی مؤمن طاق (عدم جواز قیام با غیر معصوم) از مستند آن (استدلالهای مؤمن طاق)
ب- استناد رأی مؤمن طاق به استدلالهای عقلی
ج- وجود استنباط در میان اصحاب ائمه و در زمان حضور معصومین
🔹⁹-مهمترین بخش حدیث، تأیید امام صادق علیه السلام نسبت به حرکت مؤمن طاق است.
🔹¹⁰-این حدیث به وجوه متعدد "نظریه نص حدیث" آقایان را باطل میکند.
این حدیث علاوه بر این، شاهد استنباط اصحاب در عصر حضور است، به لحاظ تأیید امام صادق علیه السلام به پرورش مستنبط نیز مرتبط است.
⏪ ادامه دارد…
#استنباطات_اصحاب
دفـاعـ از اعـتـقـاداتـ و رد شـبـهـاتـ
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق علیه السلام (2) ⏩ ادامه پست قبل 1-📌 نکات حدیث:
🔶استنباطات مؤمن طاق در مقابل زید و تأیید امام صادق علیه السلام (3)
⏩ ادامه پست قبل
📌 ادامه تجزیه و تحلیل استدلال های مؤمن طاق
🔹پاسخ زید هم یک استدلال عقلی است.
✅ قیاس1:
صغری¹-: پدرم دوستدار من بوده است.
کـبـری²-: هر کس دوستدار من باشد، باید از هلاکت من جلوگیری کند.
نتیجه³-: پدرم، باید از هلاکت من جلوگیری میکرد.
✅ قیاس2:
صغری¹-: قیام از افعال آدمی است.
کبری ²-: افعال آدمی از احکام خمسه خالی نیست. (به برهان سبر و تقسیم)
نتیجه³-: قیام از احکام خمسه خالی نیست.
✅ قیاس3:
صغری¹-: قیام از احکام خمسه خالی نیست. (نتیجه قیاس دوم)
کبری ²-: هر چه از احکام خمسه خالی نباشد، محتمل الحرمه است. (به برهان سبر و تقسیم)
نتیجه ³-: قیام محتمل الحرمه است.
✅ قیاس4:
صغری¹-: قیام محتمل الحرمه است. (نتیجه قیاس سوم)
کبری ²-: هر چه محتمل الحرمه باشد، ندانستن حکم آن محتمل الهلاکیت است. (به برهان وجوب فحص)
نتیجه ³-: قیام، ندانستن حکم آن محتمل الهلاکیت است.
✅ قیاس5:
قیاس استثنایی قضیه شرطیه¹-:اگر ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من بود، پدرم باید با دانا کردن من از هلاکت من جلوگیری میکرد. (نتیجه قیاس اول و چهارم)
انتفاء جزاء²-: پدرم با دانا کردن من از هلاکت من جلوگیری نکرد. (قضیه خارجیه)
نتیجه³-: پس ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من نیست.
✅ قیاس6:
قیاس استثنایی قضیه شرطیه¹-:اگر قیام جایز نبود، ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من بود. (نتیجه قیاس سوم و چهارم)
انتفاء جزاء²-: ندانستن حکم قیام موجب هلاکت من نیست. (نتیجه قیاس پنجم)
نتیجه³-: پس قیام جایز است.
🔹پاسخ دوم مؤمن طاق هم یک استدلال عقلی است.
✅ قیاس1:
صغری¹-: پدرت دوستدار تو بود.
کبری ²-: هر کس دوستدار تو باشد، از هلاک بیشتر تو جلوگیری میکند.
نتیجه ³-: پدرت از هلاکت بیشتر تو جلوگیری میکند.
✅ قیاس2:
صغری¹-: قیام محتمل الحرمه است.
کبری ²-: هر چه محتمل الحرمه باشد، انجام آن با علم به حرمت هلاکت بیشتری دارد، نسبت به انجام آن با جهل به حرمت. (به برهان عدم تنجز تکلیف در صورت جهل)
نتیجه ³-: قیام، انجام آن با علم به حرمت هلاکت بیشتری دارد، نسبت به انجام آن با جهل به حرمت.
✅ قیاس3:
صغری¹-: علم تو به حرمت قیام، موجب هلاکت بیشتر تو بود. (نتیجه قیاس دوم)
کبری ²-: هر چه موجب هلاکت بیشتر تو باشد، پدرت باید از آن جلوگیری کند. (نتیجه قیاس اول)
نتیجه ³-: علم تو به حرمت قیام، پدرت باید از آن جلوگیری کند.
✅ قیاس4:
قضیه شرطیه¹-:اگر عدم اخبار پدر تو فقط به این جهت بود که قیام جایز است، پس لازمه عدم اخبار جواز قیام بود.
انتفاء شرط ²-: لکن عدم اخبار پدر تو فقط به جهت جواز قیام نبود. (نتیجه قیاس سوم)
نتیجه³-: پس لازمه عدم اخبار، جواز قیام نیست. (رد قیاس پنجم زید)
🔹 پاسخ سوم مؤمن طاق:
✅ قیاس1:
صغری¹-: یعقوب دوستدار فرزندانش بود.
کبری ²-: هر دوستدار فرزندی، باید از هلاکت او جلوگیری کند.
نتیجه ³-: یعقوب باید از هلاکت فرزندانش جلوگیری میکرد.
✅ قیاس2:
قضیه شرطیه¹-: اگر اخبار به فضیلت یوسف موجب نجات فرزندان یعقوب از هلاکت میشد، باید یعقوب اخبار میکرد.
انتفاء شرط²-: لکن اخبار به فضیلت یوسف موجب نجات فرزندان یعقوب از هلاکت نبود.
نتیجه³-: پس یعقوب اخبار نکرد.
✅ قیاس3:
قضیه شرطیه¹-: اگر اخبار نکردن یعقوب نسبت به فضیلت یوسف، دلیل بر عدم فضیلت یوسف است، اخبار نکردن پدر تو نسبت به عدم جواز قیام دلیل بر عدم جواز قیام است.
انتفاء شرط²-: لکن اخبار نکردن یعقوب، دلیل بر عدم فضیلت یوسف نیست.
نتیجه³-: اخبار نکردن پدر تو، دلیل بر عدم جواز قیام نیست.
#استنباطات_اصحاب
🔶 پرورش حسن بن جهم با پرسش و پاسخ امام رضا علیه السلام
🖌 حسن بن جهم میگوید از امام رضا علیه السلام پرسیدم: اقامت در مکه فضیلت بیشتری دارد یا در مدینه؟
حضرت فرمود تو چه چیزی میگویی؟ (و نظر خودت چیست؟)
پاسخ دادم سخن گفتن من، نزد سخن (و نظر) شما چیست؟! (و چه ارزشی دارد؟!)
حضرت فرمود: سخن گفتن تو، (موجب میشود که) تو را به سخن من (برساند و) بازگرداند. (یعنی این پرسش و پاسخ موجب میشود به نظر من برسی و آن را بیابی.)
عرض کردم: اما من گمان میکنم اقامت در مدینه برتر از اقامت در مکه است.
حضرت فرمود: اگر تو چنین میگویی (و چنین نظری داری بدان که) امام صادق علیه السلام (نیز) در روز عید فطری به سوی قبر پیامبر آمد، پس بر آن حضرت در مسجد سلام گفت و سپس فرمود:
ما از (سایر) مردم به سبب (شرافت) سلام کردنمان بر رسول خدا، برتری یافتیم.
📌 نکات حدیث:
🔹¹-حسن بن جهم یکی از احکام را از امام رضا علیه السلام میپرسد.
🔹²-حضرت به جای این که مختصر و مفید به او پاسخ تعبدی دهد، پرسش را به خودش برمیگرداند.
🔹³-حسن بن جهم ادب به خرج میدهد و از پاسخ خودداری میکند.
🔹⁴-این مطلب از سویی معرفت حسن بن جهم را نشان میدهد و از سویی دیگر ناآگاهی به روش پرورشی امام رضا را میرساند.
🔹⁵-اما امام رضا علیه السلام دلیل این امر را شیوهای دیگر برای رسیدن به مقصود بیان میکند.
توضیح این که یک شیوه از پاسخ دادن، بیان تعبدی حکم است که مختصر و مفید است.
شیوه دوم پرورش مخاطب، با وادار کردن او به اندیشیدن است.
حضرت شیوه دوم را برگزیده است.
🔹⁶-سپس حسن بن جهم رأی و نظر خودش را ابراز میکند، بدون این که مستند آن را بیان کند. به سخن دیگر به پاسخ چکیده بسنده میکند و از پاسخ تفصیلی صرف نظر میکند.
🔹⁷-حضرت پاسخ او را، هم از نظر محتوا و هم از نظر روش، تأیید میفرماید.
🔹⁸-تأیید روش از سوی حضرت، از این روشن میشود که امام علیه السلام به او اعتراض نکرد که چرا حدیث نخواندی و چرا مستند آن را بیان نکردی؟
🔹⁹-تأیید محتوا نیز از نقل روایتی از امام صادق روشن میگردد.
🔹¹⁰-در ظاهر روایتی که از امام صادق نقل میفرماید تأیید صریح لفظی برای نظر حسن بن جهم دیده نمیشود. بلکه این تأیید در دل استدلالی نهفته است.
1-استدلال به روایت امام صادق علیه السلام:
¹-برتری حضرت بر سایر مردم، به علت سلام کردن به پیامبر صلی الله علیه و آله است.
²-سلام کردن بر پیامبر، ملازم با اقامت در مدینه است.
³-فلذا برتری حضرت بر سایرین به دلیل اقامت آن حضرت در مدینه است.
از سوی دیگر میدانیم که برتری حضرت از جهت سلام بر پیامبر، هیچ اختصاصی به حضرت ندارد. بلکه علت برتری، عموم دارد.
فلذا هر کس بر پیامبر سلام کند از دیگران برتر است.
و…
نتیجه میگیریم که اقامت در مدینه افضل است.
📌 درایت روایت:
🔹¹-بخش نخست این حدیث در تعارض با نظریه نص حدیث است. چرا که اولا حضرت نظر حسن بن جهم را خواسته و نه حدیثی در این زمینه و ثانیا حسن بن جهم به مستند رأی خود اشاره نکرده و عدم اعتراض حضرت نیز تأیید روش حسن بن جهم است.
🔹²-حسن بن جهم از رأی و گمان خود سخن گفته و این مطلب نیز مورد اعتراض حضرت واقع نشده است.
این مطلب هم مخالف روش آقایان است که با برخورد به یک کلمه رأی یا گمان، تعصب دینی! آنها ظهور کرده و تمام اصول و فقه و اجتهاد را به آتش تکفیر میکشند!
البته روشن است که مقصود از رأی و گمان حسن بن جهم چیست.
🔹³-بخش دوم حدیث (کلام امام صادق علیه السلام) مشتمل بر عملیات استنباط (قیاس) و به کارگیری عقل است.
🔹⁴-امام رضا علیه السلام نظر حسن بن جهم را با دلالت استنباطی کلام امام صادق علیه السلام تأیید میفرماید.
عصاره آن چه گذشت عبارت است از این که امام رضا علیه السلام استنباط حسن بن جهم را آزموده تا موجب پرورش عملی و استنباطی او گردد.
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
🔶 مناظره کوتاه و پر بار زراره و محمد بن مسلم با امام باقر علیه السلام (1)
مناظره کوتاه و پر بار زراره و محمد بن مسلم با امام باقر علیه السلام یکی از مصادیق پرورش مستنبط توسط حضرت است.
در حدیثی با اندکی تصرف این چنین آمده است:
🖌 زراره و محمد بن مسلم: درباره نماز در مسافرت چه میفرمایی و نماز در سفر چگونه و چقدر است؟
امام علیه السلام: خداوند در این باره میفرماید"و چون در زمين سفر كرديد، باکی بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد"
فلذا نماز شکسته خواندن در سفر واجب گردید (از این رو وجوب آن) همانند وجوب نماز تمام در حضر است.
زراره و محمد بن مسلم: خداوند تنها فرموده که "باکی بر شما نیست" و نفرموده "این چنین بکنید" (فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ وَ لَمْ يَقُلْ افْعَلُوا).فلذا چگونه نماز قصر را واجب کرده همچنان که نماز تمام را در حضر واجب ساخته است؟
امام علیه السلام: آیا چنین نیست که خداوند درباره صفا و مروه فرموده است "پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او باکی نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد" آیا نمیبینید که سعی صفا و مروه واجب مفروض است.
چون خداوند [این چنین] در کتابش آورده و پیامبرش نیز آن را انجام داده (سعی واجب است).
نماز شکسته در سفر نیز کاری است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را انجام داده و خداوند در کتابش ذکر کرده است.
📌 نکات حدیث:
🔹¹-زراره و محمد بن مسلم از امام علیه السلام دلیل وجوب نماز قصر را مطالبه میکنند.
🔹²-امام به آیه مربوط به حکم نماز شکسته اشاره میفرماید.
🔹³-آن دو قانع نمیشوند و بر استدلال امام اشکال میکنند که جملهی "فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ…" ظهور در وجوب ندارد.
🔹⁴-امام به دو استدلال، اشکال زراره و محمد بن مسلم را پاسخ میدهد: یکی آیهی وجوب سعی در حج و دیگری عمل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله.
📌 درایت حدیث:
🔹¹-با توجه به این که بحث نماز مسافر از اول اسلام مطرح بوده است و با توجه به شخصیت زراره و محمد بن مسلم، میتوان گفت پرسش این دو از امام، برای دانستن اصل مسئله نبوده است، بلکه پرسش آنها از دلیل وجوب قصر بوده است.
🔹²-دلیل امام علیه السلام بر وجوب قصر این آیه است:"وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ" (و چون در زمين سفر كرديد، باکی بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد).
در نگاه نخست این استدلال، مشکل دارد. چرا که معنای "فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ" (باکی بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد)، جواز قصر است نه وجوب آن.
احتمال میرود که اصل مراجعه این دو صحابی به امام نیز دچار شدن به همین اشکال بوده است.
🔹³-پاسخ نخست امام علیه السلام، آیهی وجوب سعی است: "فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما" (پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او باکی نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد).
محور وجوب و جواز در هر دو مسئله (قصر نماز مسافر و سعی صفا و مروه)، یک چیز است و آن تعبیر "لا جناح" (باکی نیست).
از این رو به حسب ظاهر پاسخ امام ازدیاد و توسعه اشکال است و نه پاسخ.
فلذا، إقناع دو صحابی بزرگ، مانند زراره و محمد بن مسلم معنا ندارد.
إقناع این دو نشان از قوت استدلال امام دارد که باید درایت شود.
این استدلال چیست؟
🔹⁴-احتمال نخست این است که امام تنها به آوردن یک نقض بسنده فرموده و آن این که وجوب سعی صفا و مروه مسلم است و مستند آن نیز همین آیه است.فلذا "لا جناح" میتواند برای وجوب باشد. اما چگونگی این امر، بیان نشده است.
⏪ ادامه دارد…
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
🔶 مناظره کوتاه و پر بار زراره و محمد بن مسلم با امام باقر علیه السلام (2)
⏩ ادامه پست قبل
📌 درایت حدیث:
🔹⁵-احتمال دوم این است که امام با آوردن این شاهد، مشکل را از اساس حل کرده باشد. با مراجعه به روایات وجوب سعی این احتمال متعین میگردد.
توضیح این که همین پرسش در مورد سعی صفا و مروه نیز مطرح شده است. از جمله:
🖌 از امام صادق علیه السلام از سعی بین صفا و مروه پرسیده شد که فریضه است یا سنت؟
حضرت فرمود فریضه است.
(سائل میگوید به امام) گفتم آیا چنین نیست که خداوند عز و جل تنها فرموده است "فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما" (پس وجوب از کجای آیه درمیآید؟)
حضرت فرمود این مطلب در عمرة القضاء بوده است (سال بعد از صلح حدیبیه) که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر کفار شرط فرمود که بتها را از صفا و مروه برچینند (تا مسلمانان اعمال حج انجام دهند) پس (در این میان) مردی گرفتار شده تا این که روزها(ی فرصت داده شده) تمام شد. پس بت ها به جای پیشین خود برگشت داده شد (از این رو مردم) به سوی آن حضرت آمدند و گفتند ای پیامبر خدا فلانی سعی میان صفا و مروه را انجام نداده و بتها برگشت داده شده (چه کند؟) پس خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود "پس بر او باکی نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد"
از این حدیث روشن میشود که مسلمانان بر اثر گذاشتن بت ها در محل سعی، شبهه ممنوعیت سعی میان صفا و مروه را داشتند.
در حدیث دیگری این چنین آمده است:
🖌 مسلمانان چنین میپنداشتند که سعی میان صفا و مروه کاری است که مشرکین آن را (به اعمال حج افزوده و) انجام دادهاند. پس خداوند این آیه را فرود آورد که "در حقيقت، صفا و مروه از شعائر خداست؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او باکی نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد"
🔹⁶-حاصل دو روایت سعی، این است که مسلمانان دچار توهماتی شدهاند:
توهم مانعیت بت ها در روایت اول
و توهم ساخته و پرداخته بودن سعی توسط مشرکین در روایت دوم
بر اساس این توهمات، وجوب سعی مورد تردید قرار گرفته است.
خداوند با تعبیر "باکی نیست" مانع احتمالی را منتفی ساخته و در نتیجه وجوب سعی، اثبات میگردد.
🔹⁷-فلذاامام علیه السلام ظهور لغوی "لا جناح" در ترخیص را انکار نفرموده است، بلکه با توجه به مناسبات مورد، ظهور عرفی دیگری برای تعبیر "لا جناح" اثبات فرموده که بر اساس آن وجوب سعی ثابت میگردد.
🔹⁸-امام باقر علیه السلام این ظهور عرفی در آیه سعی را، بر آیه نماز قصر تطبیق میفرماید.
در تطبیق بر نماز قصر احتمالاتی هست که به هدف نوشتار ارتباط ندارد. اما اشاره به یکی از این احتمالات مناسب است و آن این که با توجه به اهمیت نماز، کوتاه کردن نماز در مسافرت، امری حرام تصور میشده است. با تعبیر "لا جناح" این توهم نفی گردیده است.
🔹⁹-روشن شد که اساس اشکال زراره و محمد بن مسلم ظهور لغوی است، ولی این آیه مصداق ظهور عرفی و مغایر با ظهور لغوی است.
🔹¹⁰-با این استدلال امام علیه السلام، اشکال زراره و محمد بن مسلم مرتفع گردیده است.
🔹¹¹-استدلال دوم امام، فعل پیامبر صلی الله علیه و آله در هر دو مورد است: "لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَكَرَهُ فِي كِتَابِهِ وَ صَنَعَهُ نَبِيُّهُ ص وَ كَذَلِكَ التَّقْصِيرُ فِي السَّفَرِ شَيْءٌ صَنَعَهُ النَّبِيُّ ص وَ ذَكَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِي كِتَابِهِ" (چون خداوند [این چنین] در کتابش آورده و پیامبرش نیز آن را انجام داده سعی واجب است. نماز شکسته در سفر نیز کاری است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را انجام داده و خداوند در کتابش ذکر کرده است).
🔹¹²-احتمال نخست در این استدلال این است که امام علیه السلام، فعل پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان دلیل مستقلی آورده باشد.
در این مورد مباحثی وجود دارد که ارتباطی به نوشتار ندارد. از جمله این که فعل پیامبر به تنهایی دلالت بر وجوب ندارد. اما جواز به معنای اعم را اثبات میکند. با ضمیمه کردن این که تکلیف نماز عمومی و همگانی و همیشگی است. اگر نماز قصر مثلا مصداق وجوب تخییری بود مسلما میبایست حضرت به آن اشاره میکردند. با توجه به این که حضرت به انجام نماز قصر بسنده کرده است، میتوان نتیجه گرفت که نماز قصر تنها تکلیف مسافر است.
ممکن است احتمالات دیگری نیز وجود داشته باشد که خارج از بحث ماست.
🔹¹³-احتمال دوم هم این است که این بیان برای تتمیم استدلال پیشین باشد.
⏪ ادامه دارد…
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
🔶 مناظره کوتاه و پر بار زراره و محمد بن مسلم با امام باقر علیه السلام (3)
⏩ ادامه پست قبل
📌 بر ساحل فقاهت:
🔹¹-یکی از مباحث مهم در "اصول فقه" بحث "ظهورات" است.
روایتی که در آغاز نوشتار مطرح شد، شاهدی است بر نیاز به بحث ظهورات. چرا که در عصر حضور معصومین دو نفر که اتفاقا زبان مادری آنها عربی هم هست، در ظهور آیه قرآن دچار مشکل شدهاند. مسلما این گونه اشکالات در دوران های بعدی، به ویژه با فاصله از زمان حضور، بیشتر و بیشتر است و نیاز به بحث ظهور نیز شدیدتر است.
🔹²-"تفکیک میان ظهور لغوی و ظهور عرفی" در "اصول فقه" مطرح شده است. این روایت شاهد خوبی بر نیاز به این بحث اصولی است.
🔹³-بحث "امر عقیب حذر"، یکی از مباحث "اصول فقه" است. در این روایت یکی از شاخههای بحث یاد شده مطرح شده است.
🔹⁴-بحث "ظهور امر در وجوب" یکی از مسائل "اصول فقه" است. این روایت یکی از مستندات این مسئله است.
🔹⁵-یکی از مباحث "اصول فقه"، "جبر و وهن دلالی به وسیله عمل اصحاب" است. استدلال به عمل پیامبر صلی الله علیه و آله (بر اساس یک احتمال)، یک مصداق از رفع اجمال و جبر دلالی است. به سخن دیگر عمل پیامبر رافع اجمال آیه است. بر این اساس جای این بحث هست که آیا عمل اصحاب معاصر امام و نیز عمل فقهای متقدم نیز در جبر و وهن دلالی مؤثر است یا خیر؟
📌 نتیجه گیری:
روش بزرگان اصحاب، کسب فقاهت بوده است و نه صرف تعبد محض به کلام امام. از این رو با هدف تفقه بر امام معصوم اشکال میکردند.
روش امام معصوم نیز پرورش فقیه و آموزش استنباط بوده است. زیرا اگر امام صرفا پاسخ به وجوب نماز قصر میداد و هیچ دلیلی اقامه نمیکرد، مسلما وظیفه اصحاب، تعبیت از امام بود.
حتی اگر امام آیه قصر را به عنوان دلیل اقامه میکرد و میفرمود استنباط من از این آیه این است و تو باید متعبد باشی، باز هم وظیفه زراره و محمد بن مسلم تعبیت محض بود.
اما امام از اشکال این دو استقبال کرده و به بیان حکم نیز بسنده ننموده، بلکه مستند آن را بیان فرموده و علاوه بر بیان مستند، نحوه استنباط از آن را نیز بیان فرموده است.
از این روش روشن میشود که امام علیه السلام از اصحابش، تعبد صرف نمیخواهد، بلکه تفقه میطلبد. تفقه نیز در گروِ استنباط است. از این رو تمام سعی و تلاش امام علیه السلام بر آموزش استنباط و پرورش مستنبط است.
حاصل این روش زراره و محمد بن مسلم و این برخورد امام باقر علیه السلام در دوران جوانی آنها، باعث شد که این دو از فقیهان بزرگ دوران امام صادق علیه السلام گردند.
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط
🔶روى أنه سأل رجل من المخالفین عن الإمام الصادق علیه السلام وقال:یا ابن رسول الله ما تقول فی أبی بکر وعمر❓ فقال علیه السلام:
هما ¹-إمامان²-عادلان³-قاسطان⁴-کانا على الحق⁵-وماتا علیه⁶-فعلیهما رحمة الله یوم القیامة
فلما انصرف الناس قال له، رجل من خاصته: یا ابن رسول الله لقد تعجبت مما قلت فی حق أبی بکر وعمر❗فقال:
¹-نعم، هما إماما أهل النار کما قال الله سبحانه: وجعلناهم أئمة یدعون إلى النار
²-وأما القاسطان فقد قال الله تعالى: وأما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا
³-وأما العادلان فلعدولهم عن الحق کقوله تعالى ثم الذین کفروا بربهم یعدلون
⁴-والمراد من الحق الذی کانا مستولیین علیه هو أمیر المؤمنین علیه السلام حیث أذیاه وغصبا حقه عنه
⁵-والمراد من موتهما على الحق أنهما ماتا على عداوته من غیر ندامة عن ذلک
⁶-والمراد من رحمة الله، رسول الله صلى الله علیه وآله، فإنه کان رحمة للعالمین وسیکون خصما لهما ساخطا علیهما منتقما منهما یوم الدین.
ترجمه
ما تقول يا ابن رسول الله في الخبر الذي روي أنه نزل جبرئيل عليه السلام على رسول الله صلى الله عليه و آله و قال يا محمد إن الله عز و جل يقرئك السلام و يقول لك سل أبا بكر هل هو عني راض فإني عنه راض❓ فقال أبو جعفر لست بمنكر فضل أبي بكر❗
ادامه
🔶 پرورش حفص در استنباط حکم سوق المسلمین و ید
🖌 حفص میگوید مردی به امام صادق علیه السلام گفت: اگر چیزی را در دست كسی دیدم آیا میتوانم نزد قاضی شهادت دهم كه این مال از آن اوست؟
امام فرمود: آری.
مرد گفت شهادت بدهم كه این مال در دست اوست، ولی شهادت ندهم كه این مال از آن اوست؟ چرا ممكن است (این مال را دزدیده باشد) و از آن دیگری باشد؟
امام فرمود: آیا خرید چنین مالی بر تو حلال است؟
مرد گفت: آری.
امام فرمود: شاید این مال از آنِ دیگری باشد (و او دزیده باشد) پس از كجا برای تو جایز است كه آن را بخری و مالك آن شوی و بعد بگویی این مال من است و بر آن قسم هم بخوری؟(آیا این امر جایز است؟) اما جایز نیست بگویی این مال از آنِ اوست؟
سپس امام فرمودند: اگر چنین چیزی جایز نباشد بازاری برای مسلمین وجود نخواهد داشت.
📌 تجزیه و تحلیل روایت:
🔹 حفص از امام میپرسد: اگر چیزی در دست كسی باشد میتوان نزد قاضی شهادت داد كه مال اوست؟
🔹 امام پاسخ میدهند: آری.
🔹 حفص پاسخ امام را تجزیه میكند شهادت بدهیم به این كه این مال اوست یا این كه شهادت بدهم این مال در اختیار اوست.
🔹 سپس با طرح این اشكال كه شاید مال دزدی باشد شهادت به گونهٔ اول را باطل میكند.
🔹 امام استدلال حفص را نقضا باطل میفرمایند.
🔹 سپس با بیان جواب حلی مشكل حفص را از اساس باطل مینمایند.
روشن است كه در این مورد نیز امام علیه السلام میتوانست با یك كلمه جواب حفص را بدهد كه "در دین خدا عقل راه ندارد و باید به روایت عمل كنی و بس" اما برای پرورش آنان این چنین مباحثه مینمودند.
#آموزش_استنباط_و_پرورش_مستنبط