📲گسترش واقعیتِ زیسته
اگر میخواهید با سه فناوری جدید و تأثیرگذار روز یعنی واقعیت مجازی، متاورس و هوش مصنوعی آشنا بشید و کلی بازی و هیجان را تجربه کنید، سری به پارک دیجیتال فیض و شهربازی دیجیتال سلام قم بزنید.
ما سری زدیم و سری کشیدیم به دنیایی دیگر؛ دنیایی که در آن، میتوان تجربههای واقعی را گسترش داد. یعنی با عینکهای VR و نرمافزارهای AR و واقعیت ترکیبی، قابلیتهایی را داشته باشیم که در زندگی کنونیمان نداریم. تقریبا همه چیز را میشود شبیهسازی کرد و با شبیهسازی، به اهدافی دست یافت که بدون آن یا ممکن نیست یا خیلی زمان میبرد. مثلا محیط شبیهساز آسانسور که در VR تجربه کردم، ترسم از ارتفاع را کاهش داد و شنیدم که طی ده مرحله، به راحتی میتوان ترس از ارتفاع را به طور کامل از بین برد. اساسا دستهای از VR ها برای درمان ترسها طراحی شدهاند. سایر برنامههای آن برای سایر حوزهها؛ در کارگاهی که با مسئول خوشاخلاق پارک- مهندس مصطفی ضابط- داشتیم، با گوشهای از کاربردهای فراوان صدها برنامه کاربردی که برای نرمافزارهای واقعیت مجازی ساخته شده (شبیه هزاران اپلیکیشن که برای موبایل ساخته شده) در نقاشی، سینما و به طور کلی در هنر، آموزش، خانواده، گردشگری، پزشکی و مشاغل آشنا شدم که هر کدام، میتواند دستیار موفقی برای انسان باشد. ۱۵۰ نمونه از این سرویسها را در آزمایشگاه پارک عرضه کردهاند که با ساعتی ۹۰هزار تومان میتوانید از آنها استفاده کنید تا ببینید کدام یک برای افزایش کیفیت زندگی و کمیت درآمد شما مناسب است که بروید در کارش..
البته بخشی از این سرویسها به نرمافزارهای هوش مصنوعی اختصاص دارد که نمونه متداول آن، چتباتهاست. از کاربرد هوش مصنوعی در پژوهش و تربیت هم سخن به میان آمد و به این نتیجه رسیدم که احتمالا در آینده لازم باشد بیشتر روی مهارت خوب پرسیدن، خوب توصیف کردن و تفکر نقاد وقت بگذاریم تا خواندن و نوشتن و جمعآوری اطلاعات!
از آنجا که ماشینهای هوشمند، در واقع از هوش انسانی الگو گرفتهاند، امید دارم زندگی با هوش انسانی و مصنوعی، زندگی بهتری باشد و اعجاز شکوفا نشده انسان را به فعلیت برساند.
بشرطی که فرهنگسازی کنیم تا دچار آسیبهایش نشویم؛ کاری که مهندس ضابط و تیمش، با اخلاص و جدیت، شروع کردهاند.
خود chatbot توصیه کرد: «برای جلوگیری از ضرر و آسیبها، شما باید بازی را به صورت معتدل و مسئولانه انجام دهید و از اطلاعات شخصی خود محافظت کنید. همچنین باید از محتواها و رفتارهای نامناسب دوری کنید و به ارزشها و باورهای خود پایبند باشید.»
و در آخر، مثل این ربات پرحرف مهربان، میگم امیدوارم که این گزارش برای شما مفید بوده باشد.😊
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۶ دی ۱۴۰۲
#قم_گردی #هوش_مصنوعی #اخلاق_کاربردی
@abdollahemadi
این توصیف حاج قاسم است از زبان رهبر در سال ۱۴۰۱. در ادامه میگوید:
«نگاه کنیم و این خصوصیّات را در خودمان به وجود بیاوریم. اگر نیست، اگر نداریم، این خصوصیّات را در خودمان ایجاد کنیم. واقعاً مسئولیّتپذیر باشیم، واقعاً بااخلاص باشیم، واقعاً برای خدا کار کنیم، باصفا و روراست باشیم.»
ای دوست، تماشا کن آیینه انسانی
آیینه عیان شد در #اخلاق_سلیمانی
#اسوه_اخلاق
@abdollahemadi
🌻کالا شدن علم
افسوس میخورم که میبینم نزد برخی باسوادها، علم، کالایی است برای رسیدن به پول، برای گذران وقت، برای جبران حقارت درون، برای رسیدن به جایگاه و اعتبار و پُز..
علم، اصالت خودش را از دست داده و آگاهی و دانایی، چیزی جز شعاری توخالی نیست.
افسوسم بیشتر میشود وقتی به من پوزخند عاقل اندر سفیه میزنند و میگویند کجای کاری عمو دلت خوش است! ..
نه آنها میتوانند گرد ناامیدی خود را بر پیشانی من بنشانند و نه من میتوانم نور امیدم را بر دلشان بتابانم.
میگویند کی سفت گرفته که من بگیرم! کی جدیه که من باشم! کجای کار درست است که کار من درست باشد!؟
این حرفها نشان می دهد خودشان خوب آگاهند که علم را کالا حساب کرده و دارند با آن معامله میکنند. یعنی به معاملهگری خود، آگاهند اما نقش دانشمندی آنچنان در قالبشان جا خوش کرده که خودشان هم باورشان شده!
چقدر نفس کشیدن در فضای آنها برایم مسموم است.... بهتر است بروم پای درس مفید و صدوق و کلینی نفسی تازه کنم. باید سری به کتاب الحقائق بزنم و حقایقی دریابم. باید با احیاءالعلوم خودم را احیا کنم.. باید درسهای اخلاق کانت و مصباح یزدی را روی میز بگذارم..
به نظرات علمی دوستان صاحبدل دلخوشم.... لااقل اگر چیزی را اشتباه هم گفته باشند، بهتر است از شنیدن کلام کسانی که خودشان اشتباهیاند و اشتباهاً در سلک اهل علم ورود کردهاند. ویترین آنها با چراغ کلام، آراسته و دکان شان، خالی از محصول مرغوب است.
مراقب باشیم وجودمان را به یغما نبرند و چراغ اشتیاقهایمان را خاموش نکنند.
✍️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
ایدهآل ایدهآله. کسی بدش نمیاد. رؤیاها قشنگند همه دوست دارند. حقایق و آرمانها، هم همینطور
ولی ما باید به داشتههامون توجه کنیم. ببینیم چی داریم و واقعیت چیه؛
واقعیت، گاهی تلخه و گاهی شیرین. گاهی با ایدهآل ما همخوانی دارد و گاهی نه.
ما نمیتوانیم همیشه از واقعیت فرار کنیم و به ایدهآل پناه ببریم.
ایدهآل نباید یک وسیله باشد که ما برای فریب خودمان از آن استفاده کنیم.
ما باید با واقعیت روبرو شویم و سعی کنیم آن را بهتر کنیم.
ما باید با واقعیت سازگار شویم و آن را قبول کنیم.
ما باید از واقعیت یاد بگیریم و با آن رشد کنیم.
ما باید از واقعیت لذت ببریم و با آن زندگی کنیم.
رؤیاها میتواند یک الهام باشد که ما را به سمت بهتر شدن هدایت کند. نه آنکه یک توقع باشد که ما را به سمت ناکامی بکشاند.
ما باید توازنی بین ایدهآل و واقعیت داشته باشیم و از هر دو یاد بگیریم.
سخن امام هادی علیهالسلام را به گوش بسپاریم که فرمود: رؤیاپردازی کم و راضی بودن به آنچه کارت را راه میاندازد، عین ثروتمندی است.
(بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۰۹)
#رضایت_از_زندگی
#اخلاق_و_رؤیاپردازی
#اخلاق_کاربردی_اخلاق_آرمانی
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۲۵/ ۱۰/ ۰۲
@abdollahemadi
📣 نشست علمی اخلاق و هوش مصنوعی
🎙ارائه دهندگان:
🔹 هوش مصنوعی و اخلاق پژوهش : دکتر حسینعلی رحمتی
🔹 شبیه سازی هوش مصنوعی ، واقعیت یا مجاز؟ : دکتر عبدالله عمادی
🔹 فضلیت گرایی و عینک های VR : دکتر سیدباقر میرصانع
🔹 مسئولیت زندگی نازیسته : دکتر محمدامین خوانساری
🗓زمان جلسه:
دوشنبه مورخ 02 بهمن 1402
⏰ ساعت 10 الی 12
🔰مکان برگزاری:
قم، پژوهشگاه قرآن و حدیث، سالن جلسات
مرکز همکاری های علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث
@abdollahemadi
▪️خداوند، همیشه بر سر راه کمال انسان، چالشهایی را میگذارد که با ایمان و عقلش آن را حل کند.
▪️در سال ۱۹۵ هجری قمری، این چالش، فرزند دار نشدن امام شیعه بود که با تولد گل پسر گندمگون شیعه، جوادالائمه، حل شد و برکتی به جان جامعه فتنهزده افتاد. به طوری که امام رضا فرمود: لَم يُولَد مَولُودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ؛ پر بركت تر از او براى شيعه ما به دنيا نيامده است.
تولد او، برطرف کننده شک و حیرت بود،
برکت او، برای ما تمثال جود شد،
حرز او، امان بچههای ما شد،
و توسل به او، رزق و روزی ما را افزون کرد...
▪️چالش راه کمال شما چیست؟ چگونه آنرا حل میکنید؟
✍️ عبدالله عمادی (معین)
پ نوشت: اگر حس نوشتن داشتید، در پاسخ به این سؤال بنویسید و برایم بفرستید.
@abdollahemadi
🧔 مرد و مردانه
امنترین پناهگاه زنِ جامعه، پلکهای مهربان مردان است؛ که روی هم بیایند و خیرهسر نشوند.
امن ترین پناهگاه زنِ خانه، آغوش مهربان مردان است؛ که همه وجود آنها را بپذیرد و در بربگیرد.
نتیجه اخلاقی: مرد، اگر مهربان و امنیتبخش نباشد، نامرد است.
روز مرد مبارک و فرخنده باد 🌺🌿
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
@abdollahemadi
💘لطمهای بر جسد عشق
همینطور که داشتم به تنظیمات وُرد، ور میرفتم، این سؤال مثل شهابسنگ بر آسمان سرم کوبید که «آیا عشق، غیراخلاقی نیست؟»
گُر گرفتم از این سؤال ناگهانی و عجیب
به خودم گفتم جدی، مگر نه این است که قریب به اتفاق علمای اخلاق، اعتدال را جزء اصول پایه اخلاق میدانند؟
خب طبق این اصل، هر چیزی که از حد اعتدال خارج شود و به تفریط و افراط بگراید، غیراخلاقی است.
پس بر این اساس، باید گفت محبت یک فضیلت است اما عشق، به معنای زیاد و شدید دوست داشتن- از آنجا که زیاده روی و افراط در محبت است-، غیراخلاقی است! همانقدر که کسی که محبت میورزد، شایسته تحسین است، کسی که عاشق می شود شایسته سرزنش است؛ که چرا داری زیاده روی میکنی بابا به اندازه محبت داشته باشی کافیست.
سر چرخاندم به تمام تجارب دیده و شنیده ام و تأیید گرفتم که بله، شواهد عدم اعتدال عشق را به راحتی میتوان در رفتار و حالات عشاق جوان دید که عشق، تعادل برخی ابعاد دیگرِ زندگیشان را نیز بر هم زده است. مثلا شب و روز به او فکر میکند یا از کارهای دیگرش میزند که به او برسد! حتی جالب است که یکی یک جا استوری کرده بود «عاشق شدن، حماقت جذابیست!» شعر «عشق اول می کند دیوانه ات»، بماند..
ناگفته نماند که این باور را از خیلی متأهلان شنیدهام که «باید همسر را در حد تعادل دوست داشت نه بیشتر» آنها بر اساس این باور، احساساتشان با همسرشان را تنظیم کردهاند و باز ناگفته نماند که خیلی از همسران موفق را دیدهام که عاشق سینهچاک هم نیستند اما به اندازه لازم همدیگر را دوست دارند.
راستش از این استنتاج سریع، هم خشنود شدم هم غمگین. آیا واقعا همینطور است؟
ذهنم ناخودآگاه به سمت قرآن رفت. دیدم اصلا در قرآن، واژه حب و مشتقات آن به کار رفته نه واژه عشق. پس شاید ترجمان آن به اصطلاح «عشق»،- که بعضی ها به کار میبرند- یک خطای فنی و زبانی باشد.
سرم را روی دستم گذاشتم و چشمانم را بستم.. این دیگر چه فکر سمی بود!...
آسمان، آسوده باش از بیقراریهای ما
✍️ عبدالله عمادی (معین) _ ۱۱ بهمن ۱۴۰۲
@abdollahemadi
🎬 معضل «کلهگنده ها»
به هر جای مملکت که سری به نهاد و ارگانی بزنی، متوجه میشوی کلهگندههایی هستند که کل مجموعه (حتی گاهی رئیس رؤسا) از آنها حساب میبرند و جرأت نمیکنند به بالای چشم او یا پر قبای او چیزی بگویند! نه که نگویند! میگویند. اما حرفشان به جایی نمیرسد. خود مجموعه هم از انتساب آن کله گنده به خود، عزت و اعتبار جمع میکند و اموراتش را پیش میبرد. به طوری که حاضر است کمکاریها (بخوانید گندکاریها) ی او را زیرسیبیلی رد کند و نادیده بگیرد. آن کلهگنده هم به خوبی از این موضوع آگاه است و خرش را چهاراسبه میتازد. تا به او اعتراض کنند، عینکش را نوک دماغش میگذارد و با خونسردی تمام میگوید اگر با این سبک من نمیتوانید کار کنید، میروم!.. آن معترض هم به تته پته میافتد که قربان سرتان چاکر سبکتان هم هستیم این ساختمان صدقه سری شما پابرجاست.. بعد، آن کلهگنده ریشخندی میزند و در دلش میگوید پس دیگه از این شکرها نخورید. هر دو تیم، صفر- صفر به رختکن میروند و امتیاز خود را از بازی میگیرند. این چنین است که کارها به خوبی و خوشی با مسالمت تمام میشود.
این وسط باید یکی باشد مثل عیسی فرهمند (جواد عزتی در فیلم کت چرمی)، با اخلاق رادیکال و دلسوزانه، با دلشوره و جسارت، پته این افراد را بریزد روی آب و از صحنه حذفشان کند. اما روش او همه جا جواب نمیدهد و همکاری قانونی نیز باید ضمیمه شود و کار را به نتیجه برساند. در فیلم کت چرمی (که اصطلاحی برای نوعی مهمونی کله گنده فیلم جهت جابجایی مواد مخدر است)، این همکاری توسط نهادهای امنیتی کشور برقرار میشود و نهالی که عزتی با جدیت و مجاهدت کاشته را به بار میرساند.
عیسی، قهرمان فیلم بود اما سوپرمن نبود. جدیت داشت اما گاهی کم میآورد. دلشوره و دلسوزی داشت اما خسته و رنجور بود. جسور بود اما ترس داشت. کاری از دستش برنمیآمد اما منفعل نبود. باحیا بود اما سیگار می کشید. اینها همه، کارکتر جالبی از شخصیت اول فیلم درآورده بود که به اصطلاح اجتماعی مثبت و گودمن نیست اما تعهد اخلاقی دارد.
یکی از رویکردهای ارزیابی فیلمها، اثری است که روی مخاطب و جامعه میگذارد. بر این اساس، کت چرمی، به عنوان یک فیلم درام-جنایی (نئو آر) الگویی است که نشان میدهد میتوان از مشکلات و از آدم بدبختای جامعه فیلم ساخت و سیاهیها را نشان داد اما سیاهنما نبود. می توان سیاه ساخت حتی نئو آر ساخت اما سیاه نشد. میتوان گرهها را نشان داد اما گرهگشا بود. نشان داد کارگردان صرفا آینه نیست که بگوید من واقعیت جامعه را جلوی دوربین میآورم. بعد، خودش و اغراض پنهانش را پشت سیاهیها قایم کند! بلکه ایدهپردازی است که توسط ایدههای خود، نسبت خودش با آن سیاهیها را نشان میدهد و به مخاطب عرضه میکند.
▪️پینوشت:
دیروز فیلم را دیدم. یک فیلم قابل تقدیر از کارگردان جوان؛ حسین میرزا محمدی با بازی قابل تحسین از جواد عزتی.
البته شاید برای آنها که دوست ندارند پلانها و سکانسها را خودشان کنار هم بچینند تا نتیجهای بدست بیاورند، کمی گیجکننده باشد! در عوض، به اندازهای سریع پیش میرود که حوصله سر بر نباشد.
#نقد_فیلم
#فیلم_و_اخلاق
✍️ عبدالله عمادی (معین) _ ۱۲ / ۱۱/ ۰۲
@abdollahemadi
پونه: چرا من هر چی بهت میگم گوش نمیدی؟
عیسی: چون هر چی میگی، از سر ترسه
#دیالوگ
@abdollahemadi
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ برف کرمجگان رو که امروز گرفتم، یاد اثر گلوله برفی افتادم؛
برخی اشتباهات مثل گلوله برفی میمونند؛ چون هر چقدر که شخص، ادامه میده بزرگتر میشه. مثلا جر و بحث، اولش فقط سر یک چیز جزئی بوده اما با برخورد اشتباه، کمکم تبدیل میشه به پرخاش و دعوا و ...جاهای باریک! یا مثلاً دروغ، که تبدیل میشه به دروغ بزرگتر و بیشتر..
امام علی چه زیبا میفرماید: اِحْذَرُوا اَلذُّنُوبَ اَلْمُوَرِّطَةَ؛ از گناهانی که ذره ذره شما را به نابودی بیشتر میکشاند، دوری کنید.
برخی خوبیها هم همینطوره؛ مثلا توی رشد در مسیر حرفهای، اولش فرد با یه رشد کوچیک شروع کرده و بعد، با هر رشدی، رشد بزرگتر بدست آورده و رسیده به موفقیتهای بزرگ.
اثر گلوله برفی (Snowball effect) یعنی چیزی از حالت اولیه کوچک یا کماهمیت خود به چیزی بزرگتر و مهمتر و جدی تر تبدیل شود. مانند زنجیرهای از حوادث شر یا زنجیرهای از حوادث خیر
گلوله برفی، به ما یادآور میشه که کارهامونو، به صورت تکی و تصادفی نبینیم. تمام کارهای ما به هم ربط دارند و روی همدیگه اثر میگذارند.
✍️ عبدالله عمادی (معین)- ۱۳/ ۱۲/
@abdollahemadi