eitaa logo
عترت شناسی
303 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
21 فایل
همراه با سیره و کلام اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آینده سازان
👏هيچ چيز نميتونه آهن رو نابود كنه، جز زنگ زدن خودش ! 👌هيچ چيز نميتونه انسان رو نابود كنه، جز افكار و ذهن خودش !!
هدایت شده از آینده سازان
🌍درتصویر ۹ انسان مخفی شده اند. با پیدا کردن ۶ انسان دارای ضریب هوشی معمولی، ۷ انسان دارای ضریب هوشی بیشتر از حد معمول، ۸ انسان دارای ضریب هوشی تقریبا بالا و خوبی هستید، اگر ۹ تصویر را پیدا کنید دارای ضریب هوشی بالایی برخوردار هستید.
هدایت شده از آینده سازان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 👏 وقتی یک آدم تازه کار و ناشی که تازه گرفته و می‌خواد با خودش بره 🙈 👈 ولی متأسفانه ببین چه بلایی سر ماشینهای دیگه میاره، و خیلی خونسرد به راهش ادامه میده😒
هدایت شده از آینده سازان
📃 علیه‌السلام: ❇️ به هنگام با حلوایی آغاز می‌کرد و بدان می‌گشود اگر حلوا نمی‌یافت با شکرینه‌ای دیگر یا چند دانه خرما و اگر این نیز یافت نمی‌شد با آب نیم گرم ↫◄ آنگاه می‌فرمود: ◽️معده و جگر را پاک می‌کند ◽️دهان را خوشبو می‌سازد ◽️و دندان‌ها را تقویت می‌کند 📘کافی، جلد۴، صفحه۱۵
هدایت شده از آینده سازان
هدایت شده از کودک و خانواده
هدایت شده از آینده سازان
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا با وجود این همه مشکلات، واقعاً ایران امروز یک محسوب می‌شود؟ 🔰
هدایت شده از آینده سازان
✅سوال زیرکانه ی برتراند راسل مشهور غربی و پاسخ بی نظیر‌ (ره) ❓ چرا آنقدر به مسئله ی بها داده است؟
هدایت شده از آینده سازان
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👏اجرای بی نظیر ، زیبا و عالی به زبان شیرین فارسی 👈اسما زیبای خداوند را تا حالا فقط عربی شنیدیم... حالا به زبان شیرین فارسی هم بشنویم 😍😍👌
👏چوپانی هر روز گوسفندانش را به صحرا می برد عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه ازآنها برای آتش درست کردن استفاده می کرد و برای خود چای آماده می کرد هر بار که او آتشی میان سنگها می افروخت متوجه می شد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است امادلیل آن را نمی دانست چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دست گیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می داد سرد بود . تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود . تیشه ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد... آه از نهادش بر آمد میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می کرد . رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت: خدایا ای مهربان تو که برای کرمی این چنین می اندیشی وبه فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده ای و من...