eitaa logo
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
946 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.8هزار ویدیو
29 فایل
بسم رب النور .... کپی آزاد ارتباط با ما👇 @ashobedelambaraykarbala حداقل تا اینجا اومدی یه صلوات برا امام زمان بفرست 😉 لعنت اللـہ علے اسرائیل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا ازهرچه بگذرد ، از حق_الناس نمی گذرد حواسمان باشد ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ڪﺮﺩ ، ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ، با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ڪﺮﺩ ... با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷڪﺴﺖ ، با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ... با " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ، ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ... ﺑﺎ " ﺯباﻥ " ﻣﯿﺸود جدایی انداخت ، با " زبان " میشود آشتی داد ... با " زبان " میشود آتش زد ، با " زبان " میشود آتش را خاموش ڪرد ... حواسمان به دل و زبانمان باشد : " آلوده اش نڪنیم ..."
‌میگفت ؛ یہ‌جوری‌باش‌که سرنوشتت‌هرچی‌شد ختم‌بہ‌امام‌زمان‹‌‌عج›بشہ خیلی‌مهمہ‌ها..(:
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
#گل‌نرگس #پارت‌_12 ‌#یازهرا ________________ کنار آرمان نشستم... امیرحسین وقتی از آشپز خونه اومده ب
_________________ همین جور که مشغول حرف زدن با آرمان بودم که بابام گفت بله برن باهم یه صحبتی داشته باشن ماهم اینجا درمورد مهریه صحبت میکنیم... منو امیر حسین بلند شدیم که بریم با هم صحبت کنیم.. باید تموم تلاشمو کنم که از چشمش بیوفتم.. تنها راهش همینه که اون منو نخواد دیگه... خدایاااا😂 وارد اتاقم شدیم امیر حسین رو صندلی ی میز تحریرم نشست منم روی تختم... سکوت بود تا من سر بحث رو باز کردم... +اقا امیر حسین شما قبلا کجا خواستگاری رفتی... _اولین بارمه +یعنی تا قبل از اینکه بری خدمت یا الان نرفتی خواستگاری؟؟ _نه اصلا نرفتم... +احساس چی؟! هیچی حسی تا به حال به کسی داشتی؟؟؟ _واقیتش راستش...... راست تش.... (خدایا این یکی دیگه رو دوست داره اومده خواستگاری منننن 😠😑😬) _من از اون بچگیم از 15 سالگیم یه حس کوچیک به شما و یه حس کوچیک به سوگند داشتم... +سوگند؟؟ 🤨 _دختر عمه.... اما سوگند از وقتی چادرشو برداشت دیگه.... +دیگه چی؟؟؟ _دیگه از چششم افتاد دیگه.. +من چی؟؟ _اگه شمااز چشمم افتاده بودی من اصلا خدمتم نمیرفتم... +ببخشید جوری میگی که خدمت نمیرفتم انگار بخاطر من رفتی 😐 _اره خب وقتی اومدیم خواستگاری عمو گفت باید بری خدمت و کار هم داشته باشی الان هشت ماهه که من از خدمت اومدم.. +خب بگذریم... _شما ملاک هاتون برا همسرتون چیه ‌؟؟ (خدایا من نمیخوامم راجب همسر باهاش صحبت کنم😐...) چکار کنم..... (اها بهترین راه این که اونایی امیر حسین نداره رو بگم 😂‌) _نرگس!؟ +بله؟! _سوالم خنده دار بود!؟ +نه چطور؟! _دیدم خندتون گرفت برا همین پرسیدم.. +نه خندم برا، این بود که خواستگار قبلیم وقتی این سوالو ازم پرسید من کلا لال شده بودم بعد بهم گفت حواست نیست برا همین خندم گرفت.. _اها.. میگین ملاکت هاتون رو؟! +اوم بله... همسر من باید تیپش رو مد باشه... _یعنی چجور تیپی مثلا؟؟ +تیپش اسپورت باشه مثل تو نباشه... _خب یعنی چی بپوشم.؟ +همسر من باید شلوار کَتون تنگ با سیشرت رنگ روشن... _خب من به شلوار پارچه ای عادت کردم.. سیشرتم نمیتونم بپوشم معذب میشم یکی دستمامو ببینه.. تیپ من مگه چطوره اخه؟؟ +تیپت مثل پیر مردا شصت ساله است ببخشید... ربطی به شما نداره اینا ملاک ها منه هنوزم هست خودتون گفتین بگو... _باشه چشم بقیشون رو بگید.. +همسر من نباید ریش داشته باشه.. موهاشم بلند رو مد باشه.. لاغر باشه..
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
#گل‌نرگس #پارت‌_13 ‌#یازهرا _________________ همین جور که مشغول حرف زدن با آرمان بودم که بابام گفت ب
__________________ _خب من ته ریش دارم،، موهامم مدلشون معمولیه که زیاد بلند شن میریزن... لاغرهم که هستم.... دیگه چی؟! (میخوام بگم. خوشگل باشه میترسم بگه خوشکل که هستم 😂) +خب باشه.. باید قد بلندباشه اندامم هم باشگاهی... _قبلا من یه مدتی بود که باشگاه میرفتم اما بخاطر ماه رمضان دیگه نرفتم اگه بخوابین باز هم میرم... قدمم دیگه نمیشه کاریش کرد.. +کلاس واليبال 😐 _قد من صدو هفتاده چند بشه خوبه؟؟ +صدوهشتاو پنج یا صدونود. _باشه خب بقیه ملاک هاتو میگی... ‌+کار خونه که بلدی؟ _اره بلدم اما از ظرف شستن بدم میاد... من بگم ملاکامو... +بفرمایید _همسر آینده من صادق باشه و قابل اعتماد،،، باحیاباوقار،،، مهربون و بااخلاق،،، و مذهبی،،، دقیقا مثل خود تو.. +خوبه... اگه حرفی نیست بریم دیگه.... _اخه راجب خیلی چیزا صحبت نکردیم... +بفرما ... _اعتقادات دینیت چیه ‌؟؟؟ +لا اکراهَ فی الدین 😐... بقیه حرفا باشن برا جلسه بعد من با یه جلسه صحبت کردن نمیتونم تصميم بگیرم... +باشه چشم... امیر حسین))) حرفا نرگس خیلی برام خنده دار بود.. یا کمم میاورد یا جوابمو میداد... میدونم هر بار که میبینمش قلبم تند تند تر میزنه ... خدایااا من بهت امید دارم..... خدایا نکنه اخر من از این عشقه 7 ساله بسوزم.. گل‌نرگس ___________ نرگس))) مهمونا که رفتن اولین کاری که کردم رفتم دورکعت نماز بخونم... اخه کارهمیشمه اگه یه خواستگار برام بیاد بعد از نماز میگم که هر چی خیر و صلاحه براش دعا میکنم با هر کی که ازدواج میکنه کلی خوشبخت بشه..... برا حرفا خودم خندم میگرفت.. اخه منی که نه اصلا قیافه برام مهمه نه اندام نه قد خدایا 😂 خدایا من که هیچ احساسی بهش ندارم چه کنم... به کی بگم..... خدایا چرا اینقد من تنهام اخهه؟؟ مگه خودت نگفتی مگه من برای بنده کافی نیستم. خدایااااا بازم هر چی صلاحه😞 خدایا مامان بابام کلی راضین من میدونم برام حتی یه دعای کوچیک کنن میتونم خوشبخت ترین آدم جهان بشم... خدایا هیچکس حتی نظر منو نمیپرسه همشون برا خودشون میبرنو میدوزن..😭 خدایااا من بهت امید دارم😭 تا لحظه ی بله گفتن سر سفره عقد بهت امید وارم 😭 در اتاقمو زدن... اشکامو پاک کردم... رفتم به سجده... +بله؟! _آرمانم +بفرما _چطوری عروس خانم؟ (این کلمه تموم تنمو به لرزه میندازه😭 متنفرم خدااا از این کلمه 😭) _چکار میکنی تو؟ +نماز میخونم. _صدات گرفته؟ +نه آرمان دارم نماز میخونم عه... _نماز چه موقعی؟ +نماز بعد خواستگاری.. _عه نماز بعد خواستگاری هم داریم؟ نمیدونستم😂.. بلند شو.. بلند شو همه منتظرتیم میخواییم حرف بزنیم بدو بیا نتیجه رو بهمون بگو.. +نتیجه چی! ؟! _نتیجه حرفات با امیر حسین دیگه 😐 +باشه.. _الان تو رفتی سجده داری با خدا حرف میزنی یا با آرمان؟ 😂 +جفتش..
السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنی🙂❤️. 00:00
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
#گل‌نرگس #پارت‌_14 ‌#یازهرا __________________ _خب من ته ریش دارم،، موهامم مدلشون معمولیه که زیاد بل
🦋به نام خدای یکتا 🦋 🌼 📚 ____________________ (کنارم نشست) _به من اول بگو چی گفتین به هم خیلی دوست دارم بدونم... از اون موقع دارم لحظه شماری میکنم تو بیای.. دیر کردی اومدم اینجا... نرگس نمیدونی که چقدر مشتاقم. بگووو😂 +آرمان الان دارم نماز میخونم میام بعد برا همه تعریف میکنم. _نرگس بگو به من من ده بارم بهم بگی کمه.. +آرمانن بروو میگم بعد.. _نررررگس... نرررررررگس.... تورو جون امیر حسـ ......... (بغضم ترکید... آرمان صدا گریه هامو شنید...) _نرگس داری گریه میکنی؟؟ آرمان))) نرگس سرشو گذاشت رو پام و فقط گریه میکرد.. هیچ وقت اینجوری ندیده بودم نرگسو... کم کم داشت نگران میکرد.... ‌_نرگس چیشدی ابجی!؟ (بلند شدو اشکاشو پاک کرد... +آرمان بهت بگم قول میدی به کسی نگی؟! _بگو خب.. +قول میدی آرمان؟؟!! _نه بگو.. (باز زد زیر گریه.. _باشه قول میدم بگو... ( اشکاشو پاک کردم.. دستمو گرفت و گفت قول مردونه.. قول دادم بهش... +آرمان من هیچ حسی بهش ندارم.. اصلا نمیتونم به عنوان همسر آیندم........... آرمان اصلا دوست ندارم جور شه یه حسی بهم میگه.......... همتون برا خودتون میبرینو میدوزین همتون هر کار دلتون میخواد انجام میدین.. اصلا نظر منو نمیپرسین.. من نظرم منفیه آرمانننن.. (راستم میگفت.... واقعا هیچکدوممون نظر امیر حسین و نرگس و نمی پرسیدیم ... شاید نمیخوان همدیگرو.... خیلی ناراحت شدم از این مسئله... _نرگس؟؟ +هوم؟؟ _واقعا حرفات درسته ما اصلا نظر شما رو نپرسیدیم... امیر حسین چی؟؟ اونم همین حسو یه تو داره؟؟ +اون جوری حرف می‌زد که من تورو دوست دارم میخوام باهات ازداواج کنم.. بخاطرت رفتم خدمت و از این حرفا.... _نمیدونم بخدا.... ولی نرگس رو کمک من خیلی حساب باز کن من نمیزارم این ازدواج سر بگیره... +میخوای چکار کنی؟؟ _نمیدونم یه کاری میکنم جور نشه خوبه؟؟ +آرمان من نمیتونم رو کمکت حساب باز کنم... خودم میدونم. خدا کمکم میکنه امام رضا کمکم میکنه شهدا کمکم میکنن... _نرررررگس... اولن شهدا مثل ما یه ادم معمولین...بد ترن از این مُردن دیگه امام رضا نمیدونم ولی بازم...... حساب باز نکن.. ‌‌خدا هم اگه میخواست کمکت کنه تا الانم نمیزاشت بیان... +نه من تا لحظه بله گفتن امید دارم حساب هم باز میکنم... _رو منم حساب باز کن😂 +باشه ولی نه 😂 _ولی نرگس من نمیزارم جور شه... +خب میخوای چکار کنی؟؟ _نمیدونم به نظر تو چی؟؟ +توکل به خداا به امام رضا به شه _نرررگس میزنم اسم شهیدا رو بیاری ها😐 _فرض کن خدا کمکت نمیکنه صلاح خداست. ازدواج چکار میکنی؟؟ +خب ازدواج میکنم😂 _نررررررگس تو دیووونه ای اصلا 😐 +خب تو میخوای چکار کنی که جور نشه چه کاری ازت برمیاد واقعا😂؟؟ ‌_نرگس؟؟ +هوم؟؟ _یه پیشنهاد عالی دارم که جور نمیشه.. +چی بگو😂 _نظرت چیه بکشمش 😂 +تواصلا نظر نده 😂 _نه اینجوری بهتره نه میتونی دیگه باهاش ازدواج کنی دیگه تا اخر عمرت راحتی😂 +نه دیگه اینجوری تا اخر عمرم عذاب وجدان دارم...