🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت91
📚#یازهرا
___________________________
اتنا)))
همون قبری که خالی بود😭
قرار بود امیر منو بزارن داخلش 😭
چرا محمدم داخل پارچه سفید بود 😭نمیتونستم ببینمش فقط رفتم کنارش از خدا گلایه کردم، داد زدم
خدایا این رسمش نیست عاشقم میکنی ازم میگریش این چه کاریه.. من که گفتم بدون امیر میمیرم. من که گفتم بگیریش من میمیرم. من گفتم امیر بره من تنها میشم.😭
نگفتم چراااا اینکار کردی..
امیییر تو خوبیییی؟؟؟؟؟ منووووو میبیننییی😭
تو حالت خوبه 😭من خوب نیستم.
مگهه نگقتی بهترین رفیقت میشم
چرا بیمعرفت شدییی محمدددم
چراااا بی خداحافظی رفتیییی
نگفتی من میمیرمم اینجاااا
نگفتییی منن تنها میشم
تو مگه نمیگفتی فدات شم،، الان من پیش کی برم درد دلامو بگممم
چراااا رفتییی؟؟؟ چرا خداحافظیتو ندیدم. رفتی اینجور منو ببینی، رفتی تا بتونی اشکو ببینی، تو مگه نمیگفتی من طاقت دیدن اشکاتو ندارممم؟؟؟؟چراا نگفتی برات گریه کنم تا ببینی اشکامو..
رفیق بامعرفتم رفتییی بی منننن
من منتظرت میمونم آرمااان من از دق میمیرمم زوودد بیاا
میخواستن ببرنش.. اخرین حرفم این بود بهش..
خداحافظ بهترین رفیقمم
نرگس))
چند روز گذشت،، بدون ارمانن،،باز اشکم جاریی شد..اشکم در اومد. سرمو گذاشتم رو شونه ی نیما
+نیماااا 😭
_نرگس، عهه بخدا این کارو میکنی به خودت اسیب میرنی عزیزم. اون ارمان بیشعور رفته اونجا خوشگذرونی شما اینجا الکی اینجا اینکار میکنین..
باید خوشحالم باشییی دخترر
+بشین نیما 😭
_بخند توهم، فقط گریه میکنی اصلا محل به من نمیزاری اصلا انگار نه انگار من شوهرتم. از دستت ناراحتم..
+من حالم خوب نیست
_چطوری؟؟
هممون رفتنیم یا الان یا 10 روز دیگه..
قسمت خودمون دیگه دیدی ارمان چقدر قشنگ رفت..
عهه باز که زدی زیر گریهه..
بخدا داری با اینکارا به خودت آسیب میزنی. هممون میریم دیگه. بخدا میدونی خدا چقدر از دستت راضیه میدونی چقدر حضرت زینب تورو دوست داره.. میدونی حضرت زینب الان چقدر از دستت خوشحاله گریه کنی نمیشه که، الان از دستت کلی خوشحالن میگن داداشش بود میتونست نزاره بیاد.. حالا که اینقدر صبوره ما اینجا براش همچی کنار میزاریم،
+چی کنار میزارن!!
_یه شوهر خوبی
+نمیخواممممم
_جدیی
تو الان باید بری اتنا رو اروم کنی اون بد بخت از همه بیشتر داره میسوزه باید بری با اون حرف بزنی باید اونو آروم کنی..
+من خودم تو فکرش میرم 😭نمیتونم، یکی باید خودمو اروم کنه..
_قوی باش نرگس.
اتنا))
داشتم عکسای خودمو امیرو نگاه میکردم دلم که براش کلی تنگ شده.. دو سه روز اول رفتم تو اتاق اصلا بیرون نیومدم..
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت89
📚#یازهرا
________________________
امیر محمد ))
دو ماه گذشت، تو این دوماه بالاخره من یک بار تونستم برم 💔 دوری اتنا برا خیلی سخت بود..اما ازش قول گرفته بودم که گریه نکنه..مامانمم راضی نیمشد تااینکه بابام گفت بزار بره..یک ماه طول کشید باورم نمیشد..بازم عازمم..
نیما)
هنوز به نرگس نگفتم که منم رفتم.. میخوام برا یک بار شده دستشو بگیرم محرمم بهش اما دلم اجازه نمیده، میخوام بشبنم کنارش باهاش حرف بزنم نمیشه... هر وقت که میبینمش
قلبم تند تند میزنه.. واقعا دیگه نمیتونم طاقت بیارم دو هفته دیگه عقد میکنیم همچی تموم میشه..
شمارشو گرفتم.. صدای نازکش هوش و حواس برام نزاشت..
_سلام نرگس خانم خوبی؟؟
+سلام ممنون خوبم خودت خوبی؟
_الحمدالله
+چیشد که زنگ زدی به من خیلی تعجب کردم..
_میدونی، خیلی وقت بود میخواستم زنگ بزنم اما نمیتونستم..دیگه طاقت نیاوردم واقعا.
+خیلی تعجب کردم که زنگ زدی
_دلم برات تنگ شده
+اشکال نداره..
_اخرش نفهمیدم چشات چه رنگیه
+مشکیه
نرگس کار داشت گوشیو قطع کرد..دوست دارم صداشو.. هر روز عاشق تر میشم. کاش میشد بهش بگم.. اما ازدواج کنیم میگم بهش هر روز. هر دقیقه. هر ثانیه...
این دوهفته الان مثل دوماه میگذره.. خدایاااا چی میشه این دوهفته زود بگذره... خدایااا دیگه ازته دلم رسید به گلوم میخواد بیاد بیرون بزار بعد عقد بیاد. من نمیخوام الان بهش بگم عاشقشم. میخوام بعد عقد بگم...
پاک دیوونه شدم..
نرگس))
نیما اومد دنبالمون با مامانم رفتیم داخل آرایشگاه.. میخواستم صورتمو اصلاح کنم. وقتی خودمو دیدم از تعجبم مردم چقدر عوض شدم خداااا...
نیما اومد دنبالمون مامانم بهش گفت کسی داخل آرایشگاه نیست بیا داخل..
دنبال روسریم بودمم نیما رو دیدم نمیدونم چرا سرشو انداخت پایین ورفت بیرون فکر کنم بخاطر اینکه روسری سرم نبود..نمیدونم..
اتنا بخدا زود برمیگردم دیدی رفتم و زود اومدمم.. قول میدم توروخداا گریه نکن..میدونی اگه صبر کنی چی میشه..
_نه امیررر نروو😭
زود برمیگردم بجون اتنا
_توروخداا نرو وو😭
اتنا بزار من بزاربگم برات..
نرگس))
به خونه برگشتیم..آرمان گفت من دوباره باید برم..داد زدم یعنی چیییی بایدبری عقد من دو روز دیگه تو نباشیی یعنی..
قلبم درد گرفت تا حالا اینجور نشدم رفتم تو فکر ارمان من نباشه این خانواده نابود میشه.. رفتم تو اتاقم گریه کردم دلم شور میزد.. ارمان اومد پیشم.(نرگس تورو خدا تو دیگه اینکار نکن آبجی، اتنا میبینه بد تر میشه، بخدا میام زود ندیدی چقدر زود اومدم این دفعه زود تر میام..
حرفاش خیلی دردناک بود..
خیلی نامردی.. (نرگس، این حرفارو نزن
هرجا برم زود میام، اتنا که هست تو عقدت،)
ارمان)))
فردا عقد نرگس بود. خیلی دلم میخواست باشم. اما نمیشه.. وسایلمو بستم میخواستم برم.بغض داشتم انگار که میخواستم از خانواده جداشم ،گریه هاشون عذابم میداد مخصوصا گریه مامانم. ، . اول رفتم نیما رو بغل کردم..
(خیلی بامرامی، عاشقتم، رفیق به خودت میگن. باید قول بدی مواظب خواهرم باشی.در حقم برادری کردی.. بهت مدیونم. ببخش..))
نرگس..
(بهترین آبجی دنیا،، تو خیلی کمکم کردی
نرگس خیلی دوست داشتم تو عقدت باشم.. امانشد انشاالله برا بعد.. با نیما خوشبخت میشی،، مواظب مامان واتنا هم باش..)
امیر علی..
(امیرعلی مواظب خودت باش.. برادر است دیگر…گاهی برای مسیر قدم زدنش
مغز مرا انتخاب می کند!.. یادته هروقت میخواستی درس بخونی نمیزاشتم همش همینو میگفتی.. مواظب خودت باش..)
بابا..
(بابا جون،، عاشقتم دستشو بوسیدم..)
مامانی 😭اینجا بود که قطره ی اشکی از چشم اومد و بغضم بیشتر شد..
(مامان، ببخش بخاطر وقتایی که جواب گویتو کردم.. ببخش که سرت داد زدم..)
اتناااا.😔 بغضم ترکید
(اتنا تو قول دادی که گریه نکنی، عاشقتم عشقم...)
اتنا))
آروم در گوشم گفت خداحافظ... قلبم آتیش گرفت.. از همین الان نبود امیر و حس کردم .. احساس کردم تنها وبی کس شدم..
هنوز نیامده ای خداحافظ؟
تقصیر تونیست
همیشه همین گونه بوده
برو اما من پشت سرت دسته نه، دل تکان میدهم..
عقد کردیم.. 😔ارمان نبود. اتنا هم شبو روزش گریه بود..گریم گرفت و نیما اومد کنارمو دلداریم داد..دستامو گرفت.
+نیما
_جانم!
+میترسم 😭دلم شور میزنه
_از چی میترسی چرا عزیزم؟
+آرمان رفت.
_بره چی میشه؟؟
+اگه نیومو باز چی
_خدا کریمه.
+وصیت نامشو خوندم...
_خب هممون یه روز میریم، دیگه نگرانی نداره آرمان میره با عزت.. خوشبحالش.
+خب به این زودی چرا بره. هنوز عروسی نکرده😭هنوز ارزو داره جوونه.
_نرگس..
خیلی از جوونا ی دیگه هم رفتن وشهید شدن. شهید نوجوان داریم ما، اونا چی ارزو نداشتن هدف نداشتن!
اتنا))
حالم اصلا خوب نبود.. شب و روزم گریه بود،دلم زیارت میخواست، اما حیف که امیر نیست اگه بود حتما میبرد منو.
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت92
📚#یازهرا
_______________________________
با حرفای بقیه آروم شدم..
یکی از عکساشو جلو خودم گرفتمو باهاش حرف زدم سوار ماشینش شدم چقدر خاطره بود.. امیر داخل ماشین برام اهنگ میخوند. میرقصید.. کجایی؟؟
کنار قبرش رفتم. درد دل داشتم..
سلام عشقم 💔 چطوری🖤میدونی چند روز نیستی، دلم تنگهه، نیستییی، میدونی باورمم نمیشه،،، نیستی که باهات درد دل کنم 😭💔.. ولی فدای سرت.. میدونی دلخوشیم شده چند تا عکس..
چقدر باید منتظر بمونم برگردی؟؟
نمیشه بیای پیشم؟؟
بگو هرچه قدر باشه صبر میکنم هاا
چقدر؟؟؟
تا تابستون..
باید قول بدی
زود برگرد .....
دلم خیلی تنگ شده هاااا
زود برگرد
تا باهم کلی حرف بزنیم
بهترین رفیق نامرد من
از همون چیزی که میترسیدم به سرم اومد که..
ولی فدای یه تار موت اون حرفی که همیشه میزدی همین بود..
دگه نمیای؟؟؟؟
کاش اینهمه خاطره نمیساختی
میدونی هنوز سه ماه از نامزدیمون نگذشته..
من خیلی دوست داشتم😭
هنوزم دارم❤️
........
+چی میگی از اون موقع
_دارم ذکر میگم
+چه ذکری
_همیشه قبل از خواب باید ذکر بگیم
+چی داری میگی؟
_یه دعای فرج خوندم و یک دعای سلامتی
+اینا سه دقیقه طول میکشه از اون موقع فکت داره تکون میخوره
_با یک فاتحه برا اموات، سه تا توحید، تسبیحات حضرت زهرا،یه دعای کوچیک،یه چهار قل. دوتا ایه الکرسی. یه سوره تکاثر بقیشم ذکر..
+چه زیااااد
واقعا یادت نمیره اینهمههه؟؟
_نه..
+دلم برا آرمان تنگ شد😭
_نرگس زیر چشات کبود شد از بس گریه کردی..
+برا آرمان گریه نمیکنم که..
_برا کی پس؟؟
+اتنا دیدی چطوری گریه میکرد دیدی چی میگفت😭
_بخدا آرمانتون رفته اونجا داره کیف میکنه، شک نکن زنم گرفته
+اونجا هم مگه ازدواج هست؟؟
-اره هست.
+رفتی مگه؟؟
_اره
+زنم گرفتی؟؟
_اره.
+اسمش چی بود؟
_کوکب خانم
+چندتا زن داری؟
_سه چهار پنجتایی میشن
+اسماشون بگو
_کوکب،آشفته، بانک ناز،
_یه چند تا اسم دختر میگی
+زهرا، زینب، مریم، رقیه،فاطمه، نگار
_دیگه هم زینب، زهرا، نگار همینا..
+پس نرگس چیییی؟؟
_راستی تو هم هستی که
+یه سوال بپرسم واقعی جواب بدی؟
_اره
+اگه یه روز من بمیرم چکار میکنی؟؟؟
_هیچ کار چکار کنم؟؟
+میری زن میگیری؟؟؟؟
_میدونستی من زود تر از تو میمیرم؟؟
+نه، از کجا میدونی شاید من رفتم زود تر
_چون من از تو بزرگترم زود تر پیر میشم
+باشی ارمانم از من بزرگ تر بود،
_ربطی به آرمان نداره
+خب من الان بمیرم تو چکار میکنی؟؟
_نرگس این سوال تو میپرسی اخه عزیزم
+جدی بگو!
_اول خدانکنه، بعدشم تو نمیمیری به این زودیا
+فرض کن من مردم میری الان چکار میکنی؟
_اول خدانکنه من هنوز میخوام صد سال باهات زندگی کنم..
بعدشم میرم یه زن میگیرم دیگه چکار کنم
+من دوست دارم بمیرم..
_منم دوست دارم بمیرم، نرگس من مرگو از این دنیا بیشتر دوست دارم.. اما حالا که تو هستی دیگه نمیخوام بمیرم بمونم با تو صد سال باشم، بعدش با هم بریم..
+من میخوام الان بمیرم برم پیش آرمان
_ آرمان کنارش نمیزاره توبری
+چراااا
_حتی اتنا رو هم نمیزاره بره پیشش
+چرا
_چون اون رفته اونجا زن گرفته، خودش اصلا شمارو نمیشناسه دیگه، تا میخواد بره پیش زنش شما اینجا میزنین زیر گریه اون بد بخت اونجا عذاب میکشه
+نیما اینقدر از آدمای شوخ بدم میاد فقط میگن میخندن تو بد ترین شرایط 😒
_یکباره بگو من کلا ازت بدم میاد
+نه منظورم یه چیز دیگه بود
_قشنگ واضح بود منظورت دیگه
+ما الان عزاداریم تو داری میخندی میگی اون اونجا خوبه اصلا تو برات هیچی مهم نیست اگه خبر مرگ منم بهت بدن
دوروز بعدش زن میگیری، واقعا خیلی نامردی اینجور باشی من چطور باهات زندگی کنم؟؟
_نرگس چرا این حرفارو میزنی، تو از دل من خبر داری؟؟ تومیدونی من چی دارم تو وجودم؟؟ تو میدونی، ظاهرم اینجوریه از قلبم خبر داری؟؟ اگه داشتی این حرفارو نمیزدی،، من اگه بخوام بگم همچیو میبینی چقدر غم تو وجودمه،، تواز خیلی چیزا بیخبری.. من مجبورم خودمو شاد بگیرم میدونی اگه اینجور نباشم هیچی اصلا
،میدونی من ازدواج کردم فقط بخاطر اینکه یکی تو غمامم شریک باشه. چون همه تو شادی هستن.
(داشت بابغض حرف میزد، با ناراحتی این حرفا رو میزد.. اشکم در اومد.. صداش کم کم داشت میلرزید..از حرفای خودم ناراحت شدم کاش نمیگفتم، راست این حرفشو همه تو شادیا هستن یکی نیست وقتی حالت خوب نیست کنارت باشه،،
واقعا این چند روز اگه نیما نبود، باهام حرف نمیزد،شوخی نمیکرد، من متامئنم همچیو تو خودم نگه میداشتم داغون میشدم،،نیما خیلی احساسیه واقعا ..))
+ببخشید اگه ناراحت شدی 😞
با لبخند بهم گفت مهم نیست،حالت خوب نیست باید درکت کنم..
+تو از کجا میدونی حالم خوب نیست؟
_نرگس میخوام برا اینکه یه یکم آب و هوات عوض شه یه مسافرت ببرمت..
+کجا ببریم بابام اجازه نمیده
_اجازه تو دست منهه
+کجا میبریم
_دریا، ساحل
+میترسم
_از دریا؟؟
+اره
_ترس نداره
+عاشق دریام، ولی از امواج دریا خیلی میترسم..
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت93
📚#یازهرا
_______________________
_امواج دریا ترسناکه موقعی که دریا طوفانی بشه
+مثلا بری تو کشتی دریا توفانی بشه خیلی میترسم..
_ما که نمیریم تو کشتی..
میریم قایق موتوری، خیلی خوبه
+من نمیاام
_بیخود میکنی
+دریای کجا؟
_شمال
+آرمان همیشه بابامو التماس میکرد بره شمال
_اره
+نریم دریا
_چرا
+بریم مشهد
_نهه
+من اصلا نمیخوام آب و هوا عوض کنم
_چرا؟
+میخوام همین جا بمونم پیش مامان بابام،
_اونام میان،
+واقعا!!
_اره، آتنا رو هم میبریم..
+گفتی بهشون؟
_فقط به بابات گفتم
+چی گفتی؟؟
_گفتم برا اینکه نرگس آبو هوایی عوض کنه اجازه میدین ببرمش یه سفر کوتاه گفت اجازه نرگس دست خودته.
گفتم شمام بیا، گفت نه خودتون دوتا برین..
+خبب؟؟؟
_راضیشون میکنیم بیان.
+بابام وقتی گفت نمیاد یعنی نمیاد
_خودمون میریم،
+نههه
_اتنا هم میبریم،
+سه نفر فقط؟؟
_کی بیاد دیگه؟
+مثلا خواهرت، مامانت، امیر علی
_به خواهرم بگم که زود تر از خودمون حاضر شده
مامانمم میگم بیاد
امیرعلیم که نمیتونه بخاطر عاطفه
+چرا نمیتونه مگه عاطفه چطوره؟
_عاطفه چطوره؟؟
+من دارم از تو میپرسمم؟؟؟
عاطفه چشه ؟؟؟؟ تو میدونی من نمیدونمم؟؟؟
_یعنی واقعا نمیدونی داری عمه میشی
+چییییی؟؟؟ عمههه❤️بچه کوچولووو😍اخجونن
_نمیدونستی واقعا؟؟
+نه، از کی تاحالا
_آرمانم میدونست
ندیدی مگه؟ وقتی داشت ازمون خداحافظی میکرد به عاطفه گفت.. خیلی دوست دارم بچه برادر زادمو ببینم، انشاالله که برگردم اولین کلمه ای یادش بدم عمو باشه..
بعد از امیر علی پرسیدم گفت اره
+همتون که میدونین چرا نگفتین بههه مننن؟؟؟ 😭
........
اتنا)))
به اسرار زیاد بابای محمد منم قرار شد به همراه نیما و نرگس راهی شمال شم..
لباسای آرمانو برده بودم تو خونه خودمون.
گاهی اوقات میرفتم تو اتاق ارمان میخوابیدم شب. یا اگه نیما نبود پیش نرگس میرفتم..
کت و شلوار امیرمحمد خیلی بهش می اومد،همونی که روز عقدمون پوشیده بود. کنارش رفتم بوی امیر میداد. دلم تنگ شد براش. اما وقتی اومد تو خوابم ازم قول گرفت که ناراحت نباشم..
تو کت آرمان برگه ای دیدم..بازش کردم..
جانانم اتنام
نمیدونم از کجا شروع کنم، چون نمیتونم خیلی احساساتمو با کلمات بین کنم. امامیدونم میخوای اینو بدونیکه چقدر دوست دارم..
میدونم اغلب نمیگم دوستت دارم، اما باورد کن که من تو رو از ته قلبم دوست دارم.
من خیلی خوش شانسم که تو رو در این دنیا پیدا کردم..
تو مثل چراغ روشنایی هستی که تاریک ترین مسیر زندیگ منو روشن میکنه.
اتنا، تو دلسوزترین، دوست داشتنی ترین و مهربان ترین ادمی هستی که در کل زندگیم دیدم. لبخند تو همیشه قلب منو گرم می کنه و به روح من احساس خوشبختی میده
عزیزم فقط میخوام بدونی که من همیشه بهت احترم میزارم. و تااخرین روز زندگیم کنارت میمونم و دوستت دارم.
هیچ چیز نمیتونه قلب منو از تپیدن برا تو باز دارد. هیچ چیز نمیتواند خاطرات گران بهایی که باهم ساختیمو از بین ببره.. هیچ جیز و هیچکس..
قلب من تا ابد مال توست..
بدون اشک تو چشای نازت خیلی آزارم میده.
خیلی ها به خاطر جهاد در راه خدا، از عشقشون گذشتن.
تو منو ببخش..
من همیشه مواظبت هستم
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت94
📚#یازهرا
________________________
سه روز، رسیده بودیم شمال و قرار بود دوروز دیگه باشیم..
تو راه نیما کلی مسخره بازی دراورد واقعا مسافرت بدون نیما نمیشه.. به من میگفت نگران چی اون رفته زن گرفته تو اینجا نگرانی..
........
سه روز بود که رسیدیم.. نیما بلند داد زد سرم منم کلی بد بیراه بهش گفتم،، از دستم ناراحت شد. اون دادی هم زد، حق داشت چون خیلی خسته بود، روزش فقط رانندگی کرده بود.تقصیر من بود . امروز رفتم معذرت خواهی کردم..
قبول نکرد.. باز بد باهاش حرف زدم وپشیمون شدم..
+ میترسم.
_بیا بریم همه رفتن منتظر تو موندن دختر بیا دیگه
+ نه من میترسم
_من هستم که از چی میترسی. مامانم هست، بهار هست، پیمان هست، آتنا هست..
+نه میترسم تند میره، نگاه اون قایقا دیگه دارن کج میشن
_بهش میگم موج نده بیا بریم
+ یه بار گفتی گفتم نه،
_نرگس!
همه منتظرمن و تو تو قایش نشستن،،
+توبرو من گفتم نمیام..
_چرا نمیای؟؟بخاطر اینکه میترسی؟؟ نه
من میدونم از دست من ناراحتی نرگس..
باشه ببخشید معزرت میخوام
+من با این جور معزرت خواهی قانع نمیشم
_خب بعد به پات میوفتم خوبه
+چرا الان نمییوفتی؟
_الان؟؟ جلو این همه نگاه میشه به نظرت؟؟
+ارهه میشه فقط تو باید بخوای
_نمشهه
+میشههه، یعنی واقعا
_جلو نگاه مامانم نمیشه؟ 😂 بعد مسخرم میکنن،
+بزار مسخره کنن اتفاقا باید جلو مامانت معزرت خواهی کنی...
_چرا اخهه؟؟
+تا تو باشی معزرت خواهی منو قبول کنی.. واقعا حاضر نیستی یه کار به بخاطر من انجام بدییی؟؟
_نرررررگس 😂
خیلی بدیییییی
(واقعا میخواست جلو خانوادش به پام بیوفته. دلم سوخت..
+واقعا میخوای انجام بدی؟
_خیلی لجبازی
+نهههههه نیما
توبیخود میکنی اینکار کنی😂
_جدییییی
+اره، شوخی کردم فقط میخواستم ببینم چی میگی😂
_عجب😂بیا بریم.
+من شنا بلد نیستم غرق میشم..توبلدی؟؟
_اره،
خب بیا بریم اگه قرار باشه بمیریم جفتمون بمیرم یکمون نه😂
+ولی بعد باید به پام بیوفتی تا باهات آشتی کنم وقتی برگشتیم
_جلو نگاه بقیه نمیتونم😂خودمون باشیم چشم
+نیماا میترسم بخدا قبلم داره میاد بیرون
_از دریا از قایق؟ ..
+جفتشون
_ترس نداره..دستات چرا یخ شدن 😂
+دارم میگم میترسممم..
_ منم دارم میگم تو عشق منی
+چی گفتی
_من؟؟
هیچی برو بالا..
-نیما چی میگین مادر یک ساعت بنده خدارو حیران گذاشتی
_نگا مامان داشتم این دختره رو راضی میکردم میترسه
(قلبم تند تند میزد، از قایق موتوری خیلی میترسیدم، کنار نیما نشستم اینور خالی بود کنارم.. نیما دستموگرفت.. میترسیدم.. دلم شور میزد.. اونا داشتن دست میزدن.. اصلا انگار نه انگار دوتا عزادار اینجاست،، آتنا هم دستشو به سمت آب میبرد. دادزدم قسمش دادم دستتو سمت آب نبر.. نیما پاشد ایستاد، داد زدم بشییینننن،، نیمااا تو روخداااا.. بهار داشت برام میخندید.. قایقم هی تند وتند تر میرفت.. اشکم در اومد.. خدایا خودت کمکم کن😭نیما حرف به گوشم نمیداد..
تاحالا سوار نشده بودمم.. میخواست دور بزنه.. سرعتش خیلی زیاد بود.هرجی داد میزدم کسی نمیشندید . فکر کردم تو آبم چشام بستم هیچی نفهمیدم...
........
نیما
نرگس.. نررررگسسسسس،،،، نررررگسم😭 من غلط کردم.. بیااااااا.. منننن نمیخوااام ایننن دنیااایییی بی تووووورو نررررگس بیااا.😭 چرا صبر نکردی حتییی برا یه بارررم شده بگم دوست دارم😭... چرا نرررگس.. منو حسرررت به دل گذاشتی رفتیییی.😭. نرررگس.. 😭تو وقتییی میگفتی من بمیرمم چکار میکنی یه چیزی میدونستی کهه میگفتیییی 😭نررگسس 😭چرا برا یه بارم شده نزاشتی بگم عاشقتممم😭نرگس چرا من به پات نیافتادم اون روز.. نررررگسممم😭
نرررگس مننن خیلی دوست داشتممم نگفتتممم بهههت😭نررگس بیا دعوااا کن باهامم😭نرررگس😭نررگ بیا بزن تو گوشم😭نررگس بی تو منم میمیرم..تنهاااااا شدمممممم نررگس😭بیکَس شدممم نرگس😭
خدایاااا این چه زندیگههه نرگسمووو میگیریییی 😭😭نررگسس اینا دارن منو میبرن میگن این کار کنییی نررگس در عذابب میشهه مگههه دورووغ نمیگننن نرگس 😭
........
از خواب بیدار شدم
دیدم نرگس داره تو خواب گریه میکنه.. بیدارش کردم..
+نیماااا 😭
_جانم! داشتی تو خواب گریه میکردی.یکم آب بخور .
+خواب بود؟؟؟
_اره😂
+چطور خوابی بود که مرده بودم؟
_مرده بودی😂خدا نکنه..
+تو راحت میشی میری یه زن میگیری
_دوتا میگیریم
+تو خواب به من گفتی دوست دارم
_تو که مرده بودی
+نمیدونم چی بود.تو داشتی گریه میکردی
_هرچی بود خواب بود
+تو دریا غرق شدم
_از بس تو فکر بودی😂
نرگس))
اگ اون خوابم نمیدیدم هیچوقت نمیفهمیدم چقدر دوسم داره براش تعريف کردم...
_نرگس چقدر منو دوست داری
+هیچی
_واقعا
+دوست ندارم
_پس چیی
+عاشقتمم😘..
اینم زندگی نامه یکسال ونیمه ی من..
عمهه شدم😍..
آتنا خواستگار داشت کلی بهش گفتیم ازدواج کن قبول نکرد😕💔
آرمان جای خالیش گلنرگس بود🌼
از
زندگیم یاد گرفتم هیچ وقت، هیچ وقت کسیو از روی ظاهر قضاوت نکنم 🦋
هیچ وقت وجود خدا رو در کنار خودم فراموش نکنم 🌸
پایان 🌹 ✨
نظرتون رو درباره ی رمان گل نرگس بهمون بگین☺️👇
https://abzarek.ir/service-p/msg/1099077
003146.mp3
149.6K
ـــــــــــــــــ📻🌿ـــــــــــــــــ
چه بسیار پیامبرانی که مردانِ الهیِ فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند)؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.
📖 آلعمران/۱۴۶
eitaa.com/etyhhbi
چایخانه #امام_رضا علیهالسلام ☕️
کُجا پیدا کنم دیگر شَراب از این طَهوراتر؟
بهشت اینجاست،
اینجایی که دارم چای مینوشم🤍🌱
eitaa.com/etyhhbi
در کارهایتان از پنهانکاری کمک بگیرید؛
زیرا هر صاحبِ نعمتی مورد حسادت است!
✍🏻پیامبراکرم(ص) 📖تحفالعقول/ج۲/ص۴۸
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزهیِ شفا از #امام_رضا (ع) که هربار میشنوم،
مو به تنم سیخ میشه..
این ماجرا خیلی عجیبه!
پیشنهاد میکنم حتما ببینید✨
eitaa.com/etyhhbi