8 ضرب المثل مدیریتی عجیب از سراسر دنیا:
جامایکا:
قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو "دهن گنده"
تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.
هاییتی:
اگر میخواهی جوجه هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخممرغ ها بخواب.
تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.
لاتین:
یک خرگوش احمق، برای لانهی خود سه ورودی تعبیه میکند.
تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم میکند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آنها ببندی
آفریقا:
هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.
تفسیر: معادل فارسیاش میشود، اگر در دیدهی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.
روسی:
بشکه خالی بلندترین صدا را ایجاد میکند.
تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد.
اسپانیا:
برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم مرغ شکست.
تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه مطلوب دست نخواهی یافت
روسی:
هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست.
تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست.
ژاپنی :
اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا
تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن.
eitaa.com/etyhhbi
از هر تِریاکی بپرسی چیشد این شدی؟
میگه از نخِ اول سیگار شروع شد
از هر قاچاقچی بپرسی چیشد این شد؟
میگه از قالپاق دزدی رسیدم به اینجا
شنیدین میگن همه چی اولش سخته بعدش عادی میشه؟
همه از گامهای کوچیکِ اشتباه شروع کردن..
مراقب کارهای خطایِ #به_ظاهر کوچیک باشیم!
#تلنگرانه
eitaa.com/etyhhbi
11.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا با این دسته از آدما بعد از مرگشون، نه حرف میزنه و نه میبخشه!
#سخنرانی
eitaa.com/etyhhbi
روزگار دو روز است؛
روزی به کامِ تو و روزی به زیانِ تو!
چون به کام تو بود سرمست نشو و چون به زیان تو بود غمگین نشو؛ زیرا هر دو مایه آزمایش توست..✨
✍🏻امامعلی(ع) #حدیث
eitaa.com/etyhhbi
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کربلا نرفتهها، از این زاویه حرم رو دیده بودین؟ :)
eitaa.com/etyhhbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اِسکِیت بازِ نابینا..🍃
بعد من موندم تو با چه رویی میگی نمیشه، نمیتونم!
#انگیزشی
eitaa.com/etyhhbi
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
🔻رازِ مسجد آدمکُش در شهر ری لو رفت! 👇🏻👇🏻👇🏻
در نزدیکىِ ابن بابویه در شهر ری، مسجدی بود که معروف شده بود به مسجد آدمکُش!
مسجدی که امروز به مسجد ماشاالله معروف است.
هر کس، چه غریب، چه شهرى، چه خودى و چه بیگانه، اگر شب در مسجد میماند، فردا جنازه او را از آن مسجد میآوردند! به این سبب کسی از مردم ری، شب در آن بیتوته نمیکرد.
غریبهها که از آنجا مطلع نبودند، میرفتند و شب در آن مىخوابیدند و صبح جنازه و مُرده آنها را بر مىداشتند!
بالاخره جماعتى از مردم رى جمع شده و خواستند که آن مسجد را خراب کنند.
دیگران نگذاشتند و گفتند خانه خداست و محل عبادت و مورد آسایشِ مسافرین و غُرَباست، نباید آن را خراب کرد، بلکه بهتر این است که شب درش را بسته وقف کنید و یک تابلو هم نوشته و اعلام کنید که اگر کسى غریب است و خبر ندارد، شب در این مسجد نخوابد؛ زیرا هر کس شب در اینجا خوابیده صبح جنازهاش را بیرون آوردهاند و این چیزى است که مکرّر به تجربه رسیده و از پدران خود هم شنیدهایم و بلکه خود ما هم دیدهایم.
پس بر تختهاى نوشته و به در مسجد آویختند.
اتفاقا دو نفر غریب گذارشان به درِ آن مسجد افتاد و آن تابلو را دیده و خواندند.
پس یکى از آنها که ظاهرا نامش ماشالله بود میگوید: من امشب در این مسجد مىخوابم تا ببینم چه خبر است!
رفیقش او را مُمانعت مىکند و مىگوید: با وجود این آگهى که دیدهاى، باز در این مسجد مىروى و خودکشى مىکنى؟
آن مرد قبول نکرد و گفت حتما من شب را در این مسجد مىمانم.
اگر مُردم که تو خبر را به خانوادهام برسان و اگر زنده ماندم که نعم المطلوب و سرّى را کشف کردهام.
پس قفل را گشود و داخل مسجد شد.
تا نزدیک نصف شب توقّف کرد خبر نشد و چون شب از نصف گذشت، ناگاه صدایى مهیب و وحشتزایى بلند شد!
گوش داد تا ببیند صدا از کدام طرف است، باز همان صدا بلند شد و هر لحظه صدا مهیبتر و هولناکتر میشد.
پس آن مرد برخاست و ایستاد و چوب دست خود را بلند کرد و به طرف صدا فرود آورد، که به دیوارِ مسجد خورد و ناگهان دیوار شکافته شد و زر و طلاى بسیارى به زمین ریخت و معلوم شد، دفینه و گنجى در آن دیوار گذارده و طلسم کرده بودند که این صدا بلند میشود و آن طلسم به واسطه پر جراتی آن مرد شکست!
پس طلاها را جمع کرد و صبح از آن مسجد صحیح و سالم با پول زیادی بیرون آمد و از آن همه پول، املاک خریده و از ثروتمندان گردید و آن مسجد را تعمیر و به نام او، مسجد ماشاالله معروف گردید.
🔅پندانه
✍ به خدا توکل کن!
🔹در گفتوگو با یکی از تاجران مشهور در یکی از کشورهای اسلامی از شگفتترین خاطره زندگیاش سوال کردند.
🔸مرد تاجر گفت:
در یکی از شبها دچار دلتنگی عجیبی شدم و احساس کردم به هوای آزاد نیاز دارم.
🔹هنگام پیادهروی در بازار، گذرم به مسجدی افتاد که درب آن باز بود. با خود گفتم: بروم و در این مسجد دو رکعت نماز بخوانم، شاید آرامشی بیابم!
🔸با واردشدن به مسجد متوجه شخصی شدم که رو به قبله با دستان باز و بلند با جدیت و ملتمسانه خدا را فرامیخواند!
🔹از التماس و و اصرارش متوجه درماندگی و نیازمندیاش شدم!
🔸منتظر ماندم تا مناجاتش را به پایان رساند. به وی گفتم:
ای برادر، به نظر میرسد مشکل و ناراحتی طاقتفرسایی داری! به من بگو؛ چه شده و مشکلت چیست؟!
🔹گفت:
ای برادر! به خدا سوگند بدهکارم و بدهی مرا نگران و اندوهگین کرده و چارهام را بریده است!
🔸گفتم:
بدهیات چند است؟
🔹گفت:
چهارهزار (پول رایج کشورش)
🔸از جیبم چهارهزار بیرون آوردم و به او دادم. آنقدر خوشحال شد که نزدیک بود از خوشحالی پرواز کند. بسیار تشکر کرد و مرا دعا کرد!
🔹سپس کارت ویزیتی درآوردم که شماره تماس و آدرس محل کارم روی آن نوشته شده بود.
🔸کارت را به او دادم و گفتم:
ای برادر! این کارت را بگیر و هرگاه نیازی داشتی، بدون درنگ و تردید تماس بگیر یا به دفتر کارم تشریف بیاور.
🔹با خود گفتم از پیشنهاد و مردانگیام خیلی خوشحال میشود، اما در کمال ناباوری جواب داد:
خدا پاداش نیکتان دهد، به کارت ویزیتتان نیازی ندارم و هرگاه محتاج و نیازمند شدم، نماز میخوانم و پروردگارم را میخوانم و دستم را بهسوی او دراز میکنم و حاجتم را از او میطلبم و خداوند به آسانی و خیلی زود حاجتم را برآورده میکند. همچنانکه این بار چنین کرد.
🔅پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله میفرماید:
«اگر شما چنانکه شایسته است بر خدا توکل نمایید، روزی شما مانند پرندگان که صبحگاهان گرسنه از لانه خارج میشوند و شبانگاهان با شکم سیر به لانه برمیگردند، نصیبتان میشود.»
🔸خداوندا! نیک توکلکردن و نیک واگذارکردن نیازهایمان را به ما بنمایان.
eitaa.com/etyhhbi