eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
29.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
116 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeem110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_503056041773106813.mp3
7.49M
ورود حضرت معصومه، آقای حاج منصور ارضی @ewwmajmamolodi
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
ای کوثرِ کوثر رسول‌الله  زهرای مکررِ رسول‌الله   هم سوره نور موسی جعفر  هم پاره پیکر رسول‌الله   معصومه خانواده عصمت  صدیقه دیگر رسول‌الله   جایی که تو در حضور بابایی  زهراست به محضر رسول‌الله   سرچشمه گرفته روح پاک تو  از روح مطهر رسول‌الله   تو بعـد ائمـه یـک امـام استی  شایسته این چنین مقام استی  ای روح و روان عترت و قرآن  در جسم تو جان عترت و قرآن   چون آینه پیش دیده‌ات پیدا  اسرار نهان عترت و قرآن   از یمن تو ای کریمه عترت  قم گشته جهان عترت و قرآن   روی تو چراغ مکتب عصمت  نطق تو زبان عترت و قرآن   برخیز و بخوان خطابه چون مادر  ای روح بیان عترت و قرآن   قرآن به جلالت تو می‌نازد  عترت به اصالت تو می‌نازد  تو وارث معجز امامانی  تو دختر عترتی و قرآنی   تو شوی نکرده مادرِ هستی  تو در تن خود روان ایمانی   محبوبه چارده ولی‌الله  معصومه به کنیه و به عنوانی   تو فاطمه‌ای و فاطمی عصمت  تو عالمه علوم ماکانی   تو حجب و حیا و زهد و عصمت را  در مکتب اهل‌بیت، میزانی   زهد و شرف ائمه را داری  ظرفیت صبر عمه را داری  ای سوره نور موسی جعفر  ممدوحه هل‌اتی پس از مادر   مهر تو مدال سینه مریم  کوی تو بهشت ساره و هاجر   قم از قدمت مدینةالزهرا  قبر تو مزار دخت پیغمبر   معصومه‌ای و به چارده معصوم  همه عمه و خواهری و هم دختر   هم می‌بالد جواد از این عمه  هم می‌نازد رضا به این خواهر   بر جان تو دختر کلام‌الله  از زینب و فاطمه سلام‌الله  تو حق حیات بر امم داری  یک فردی و یک جهان کرم داری   شد گرچه به قم نزول اجلالت  در چشم جهانیان قدم داری   هم در عربی کریمه عترت  هم سایه به کشور عجم داری   هم در حرم ائمه مدفونی  هم دردل اهل قم حرم داری   ما ذره و تو هزارها خورشید  ما قطره و تو هزار یم داری   در شهر ائمه تا درخشیدی قم را شرف مدینه بخشیدی   ممدوحه ذات کبریایی تو  معصومه و عصمت خدایی تو   الحق که میان آن همه خواهر  آیینه حضرت رضایی تو   با آنکه به شهر قم مکان داری  در ملک وجود، رهنمایی تو   مانند دوازده امام ما  از کار همه گره‌گشایی تو   بالله قسم ای کریمه عترت  برتر ز ثنا و مدح مایی تو   «میثم» به ثنات اگر گهر بارد
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
عاصی و محتاجِ ترّحم شدم راهیِ بیت‌الكرمِ قم شدم   رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر رد شدم از تشنگیِ گرمسیر   کیست که این‌گونه جلا می‌دهد بوی غریبیِ رضا می‌دهد   پاره‌ای از بارگهِ شاه طوس! فاطمه ای خواهر «شمس‌الشّموس»!   عمّه‌ی مظلومه‌ی «صاحب زمان»! روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!   از سفر سختِ کویر آمدم شاعر و رنجور و فقیر آمدم   اذنِ زیارت بده بانو! به من رو به تو کردم، بنما رو به من   اذنِ نمازم بده، بانویِ آب! روضه‌ی معصومیت آفتاب!   «شیعه» به نام تو مباهات کرد «نور» در این خانه مناجات کرد   بس که در این خانه خدا منجلی است هر کسی آمد به لبش «یا علی» است   بُقعه‌ای از کوی بنی‌هاشم است مدرسه‌ی عالمه و عالِم است   دل تپش از بزم محبت گرفت در ملکوتش سرِ خلوت گرفت   لحظه‌ای آرام به کنجی نشست حضرت معصومه! دل من شکست   اشک! خدا را، تو به من بد نکن حضرت معصومه! مرا رد نکن   اشک! به راهِ سخنم سد شدی خوب من این باره چرا بد شدی؟   اشک! خدا را، تو بگو: این منم شمع همین خانه‌ام و روشنم   من نگرانم که مرا رد کنند خواستنی‌هام به من بد کنند   عمّه‌ی مظلومه‌ی صاحب زمان! روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!   نام تو یادآور زینب شده موجبِ آوارگیِ شب شده   هم‌سخنِ خلوتِ تنهای من! دخترِ خورشید و مسیحای من!   مریم قدّیسه‌یِِ آلِ علی! سیّده‌یِ نسلِ زلالِ علی!   کوثری از سلسله‌ی حیدری پاره‌ای از عصمتِ پیغمبری   شیفتگانت به طواف آمدند در «حرم ستر عفاف» آمدند   جرعه‌ای از آب حیاتم بده حضرت معصومه نجاتم بده   با دل آغشته به داغ آمدم از طرف شاه چراغ آمدم
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
عر علی اکبر لطیفیان برای حضرت معصومه(س) حرم امن تو کافی است هراسان شده را مثل شه راه بده آهوی گریان شده را دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را گندم ری به تنور کرمت پخته شود از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را گر قرار است جبینش به قدومت نرسد کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را در محلّه خبر لطف تو   بهتر پیچید پخش کردند اگر قصه مهمان شده را شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا دستگیری نکنی دست به دامان شده را پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت تا ببندند به آن زلف پریشان شده را ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو تا قم آورد دل شاه خراسان شده را
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
دستـه گل محمدی، بـه شهر قم خوش آمدیبانوی ملک سرمدی، به شهر قم خوش آمدی ز خـاک پاک شهر قم بوی پیمبر آمدهشهر قم از قدوم تو بهشت دیگر آمدهمگر دوباره شیعه را روح به پیکر آمده              ای گل باغ احمدی، به شهر قم خوش آمدی ای صلوات متصل از همه خلـق عالمتدرود بــر بــرادر و بــر پـدر مکــرّمتفزون تر از سؤال ما جود و عنایت کمت                    مـؤیِد و مـؤیَدی، به شهر قم خوش آمدی عطر بهشت جـان مـا گــرد و غبـار ناقه اتسـرور خیـل اهل قــم غــاشیه دار نـاقه اتمشک و عبیر و عطر و گل گشت نثار ناقه اتقدم به چشم ما زدی به شهرقم خوش آمدی              دسته گل محمدی، به شهر قم خوش آمدی زینـب دوم علی ای همـه افتخــار قمنسیم تربت تو شد، بهشت قم، بهار قمقبله اهـل معــرفت بـا قدمت دیار قم            دخت رسول امجدی، به شهر قم خوش آمدی نمی رسد به عـزت و جلال تو عقول ماپس از بتول و زینبی زینب ما، بتول ماشهر قـم از قـدوم تو مدینه الرسول ما         همچو رضابه مشهدی، به شهر قم خوش آمدی سلام مــا سلام مــا بـر تـو و بر برادرتبـر تو و بـر برادرت، بـر پـدر و به مادرتبر پدر و به مـادرت، بــه تـربت مطهرت          عصمت حیّ سرمدی، به شهر قم خوش آمدی  
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
(س)_به_قم به مناسبت سالروز ورود کریمانه خواهر سلطان باَرض قم آمدی و حق بده چشمان ما حیران شود مقدم زهرایی تو خوب گل باران شود یا خلیله آمدی در حیرت این دشت داغ تا کویر تشنه ی قم خانه ی رضوان شود تاهمیشه معجزه با چشم هایت ممکن است باید انسان با نگاه لطفتان انسان شود مطمئناً هرکسی چشمش به ایوان تو خورد دردهای بی دوایش یک به یک درمان شود خوشبحال شاعری که با شما همسایه است خط به خط اشعار او شیرین تر از سوهان شود باید از "قم" قلب خود را راهی "مشهد"کند عاشقی که قصد کرده زائر سلطان شود لطف کردی بانوی رحمت که از شب تا سحر خاکبوس مقدم تو خطّه ی ایران شود یا کریمه محضر تو عرض حاجت می کنم با همین عرض ادب دارم عبادت می کنم شاعر:
بر آیینه ی بتول اطهر صلوات بر روشنی چشم پیمبر صلوات بر حضرت معصومه فروغ سرمد آن دسته گل موسی جعفر صلوات * « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بر خواهر خسرو خراسان صلوات بر جلوه ی خورشید درخشان صلوات بر حضرت معصومه شفیع شیعه بر آیت حق مهر فروزان صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » بـانـوی کـرامـت و صـفا را صـلـوات آن خـواهـر و زائــر رضـا را صـلـوات تقدیم به آن شفیعه در باغ بهشت معـصـومه ؛ نشان اؤلیا را صـلـوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » دارد دل ما راه نجاتی دیگر در مشهد و در قم، عتباتی دیگر بر بانوی با کرامت قم صلوات بر شاه خراسان صلواتی دیگر « اللّهم صلّ علی مُحمّد صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعرفارسی حضرت معصومه(س) ازکربلایی طاهرنوروزی🌷 دوست دارم برملک قم تاروکنم درد دل با خود آن بانوکنم دوست دارم خادم درگه شوم بر درش صبح ومسا جاروکنم هر کجا باشم اگر در ارض دین قصدحاجت روی خودآن سوکنم دوست دارم پرزنم برملک قم همچو قمری بردرش کوکوکنم غسل زیارت کرده از آب قم تا گناه خود را شستشو کنم دوست دارم تابگیرم حاجت خویش تا ز حوض صحن او وضوکنم دوست دارم روگذارم برضریحش در کنار مرقدش یا هو کنم هرکجا قلبم گرفت از غصه ها یاد اخت ضامن آهو کنم گر بخواهم قبر زهرای بتول در صحن این بانو جستجوکنم چون بخواهم درجهان خیری اگر بر در آل علی من خوکنم او بود کریمه آل علی بر زبان ورد آن نام نیکوکنم این سخن گویدهزاربار نوروزی دوست دارم برملک قم تاروکنم
سوی قم از مدینه یار آمد با وجودیکه بی قرار آمد همۀ شهر غرق استقبال خواهر اینبار با وقار آمد همه اش احترام می کردند دسته دسته سلام می کردند همه جا مِهر بود و گلباران حقِّ او را تمام می کردند هیچکس ناسزا نگفت به او جز درود و ثنا نگفت به او هیچکس وقت آمدن غیر از آیۀ انّما نگفت به او قم عجب میهمان نوازی کرد تا ابد ماند و سر فرازی کرد قم عجب کرد آبروداری کوفه با آبرو چه بازی کرد خوب شد که سری به نیزه ندید خوب شد هیچ حرف بَد نشنید خوب شد وقت دست و پا زدنِ نیمه جانِ برادرش نرسید ای امان از غریبیِ زینب وای از غم نصیبی زینب هیچ چشمی به شام و کوفه ندید در بلا بی شکیبیِ زینب از ورودش به شهر خود ای داد محملش طعمه ، کوفیان صیاد در تکاپوی خطبه ای غرّا چشم زینب به نیزه ای افتاد تا کنون ماه خویش را از دود این چنینش ندیده بود کبود ماهِ خاکستری! کجا بودی؟ جای تو در تنور خانه نبود! بر یتیمیت نظاره کن کم کم آب شد قلب کوچکش نم نم ای سرت روی نیزه چون کعبه چشمۀ اشک چشمِ من زمزم بسکه همچون حسین محو خداست درد و غم پیش چشم او زیباست تا خدا همچو زینبی دارد پرچمش تا همیشه پا برجاست