eitaa logo
دیاگ طلبگی
4هزار دنبال‌کننده
151 عکس
20 ویدیو
3 فایل
محلی برای تأمل و عیب یابی مسیر طلبگی خودمان ارتباط با ما: @ppeyda1 دوره طلبگی حرفه‌ای: http://b2n.ir/n25001 سایت ما: Dinshenasi.com
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۷ 🖋 سر داستان خودآموزی بودم. در این سال، به خاطر فشاری که بود و اینکه من مجبور بودم که ۶ سال را در یک سال جمع کنم، این توانایی خودآموزی، چندین برابر تقویت شد. اما من هنوز نمی‌دانستم که دارم نان چه چیزی را می‌خورم! فکر می‌کردم دارم نان تلاش می‌خورم! بالاخره زمان امتحان فرا رسید. اول باید لمعه و اصول مظفر را شفاهی امتحان می‌دادم تا اجازه امتحان کتبی بدهند. خداوند لطف کرد و آن قدر خوب جواب دادم که یکی از دو نفری که امتحان شفاهی را با هم می‌گرفتند حاضر شدند حتی پای برگه من تأییدیه اینکه ایشان این دروس را خوانده است، بنویسند علاوه بر اینکه اجازه امتحان دادند. بگذریم. باید نمرات کتبی بالای ۱۶ می‌بود و الحمد لله با نمرات خوب، همه را قبول شدم و در آن سال، تنها کسی که از میان حدود ۸۰ نفر در ماده ۱۸ قبول شد من بودم. البته بعد از اعتراض دو نفر دیگر هم اضافه شدند. یکی از دو نفر، در ایام شهادت حاج قاسم، از دنیا رفت. پسر فوق العاده‌ای بود. تا پایان پایه ده را قبل از حوزه خوانده بود! دو سال هم قبل از حوزه درس خارج آیت الله سید احمد مددی رفته بود! ارشد فلسفه علوم اجتماعی داشت و کسب و کارش هم از طریق درمان به روش طب سوزنی بود! انرژی درمانی و طب قدیم هم خیلی کار کرده بود. عرفان هم خیلی کار کرده بود! تاریخ تمدن هم خیلی! خلاصه اعجوبه‌ای بود! حالا من طلبه رسمی شده بودم! البته بگذریم که بعد از طلبه رسمی شدن، برای من کارت نظام وظیفه(معافیت تحصیلی حوزه) صادر نمی‌کردند و یک سال و یک ماه، تقریبا دوندگی قانونی داشت تا آخرش خداوند حل کرد و الا می‌گفتند باید بروی سربازی! تقریبا ۶ ماه مثل آدم درس خواندم! کلاس‌های پایه هفت را شرکت می‌کردم. مباحثه می‌کردم. سال‌های قبل را درس می‌گفتم و مباحثه می‌کردم. با همین عزیزی که از دنیا رفته است، باب ۲ تا ۸ مغنی را مباحثه می‌کردیم. خدا رحمتش کند. وسط مباحثه نقطه‌های طب سوزنی را روی بدنش تمرین می‌کرد و گاهی که سوزن به بد جایی می‌خورد، دادش بلند می‌شد. من در خانه‌ای مجردی، صبح و شب با کتاب‌هایم مشغول بودم تا اینکه یک روزی همین دوست مرحوم، به من گفت: چرا درس سید احمد(آیت الله سید احمد مددی) نمی‌روی؟! آن‌جا را هم امتحان کن! من در این ۶ ماه یک احساس آیت الله پنداریِ شدید در خودم ایجاد شده بود. فکر می‌کردم که دیگه قشنگ می‌فهمم مجتهدین چی کار می‌کنند! سر برخی از درس خارج‌ها که می‌رفتم احساس می‌کردم که فقط فرق من و این آقا این است که ایشان قبل از من این بحث را خوانده است و الا اگر من زودتر می‌خواندم الآن بهتر از ایشان تدریس می‌کردم. خیلی باد کرده بودم. اصول مظفری به صورت خانگی تدریس می‌کردم و برای آن، تقریرات درس خارج برخی از بزرگان قم که به درس خارج اصولشان معروف بودند، مطالعه می‌کردم و ابهام خاصی نداشتم و خیلی جاها فکر می‌کردم که از آن حضرت آقا، بیش‌تر می‌فهمم. روی همین مباحث بود که این دوست مرحوم ما، توصیه کرد که درس خارج آ سید احمد(آیت الله سید احمد مددی) بروم! من هم رفتم! نتیجه آشنایی با ایشان در یک عبارت این بود: «ایشان هم اجمالا سوزنی برداشتند و خوب باد بنده را خالی کردند! قشنگ تبدیل به یک بادکنک بی‌باد شدم» بعدها دوست مرحومم گفتند: هدفم از اینکه تو را به آ سید احمد ارجاع دادم همین بود. خواستم بادت خالی شه! بفهمی هیچی بارت نیست! خدا نور به روحش ببارد. واقعا نیاز داشتم. آشنایی با آسید احمد همان و دوباره دیوانه‌وار درس خواندن همان. تصمیم گرفتم که سریع‌تر تا پایان پایه ده را تا پایان تابستان جمع کنم و از ابتدای سال بعد، با جدیت دروس خارج ایشان را شروع کنم. @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۸ 🖋 در سال اول طلبگی هم‌زمان مشغول خواندن فلسفه شدم. یک مؤسسه در قم پیدا کردم که حاضر شدند به من اجازه دهند که به صورت مستمع آزاد درس بدایة الحکمة ایشان را شرکت کنم. البته بعدا با من خیلی راه آمدند و آنجا رسمی نیز شدم ولی باز هم فقط دروس اصلی را شرکت می‌کردم و دروس جنبی را کلاس نمی‌رفتم. خدا خیرشان بدهد. خیلی همکاری کردند. ۵ روز در هفته، بعد از ظهرها، یک ساعت، کلاس می‌رفتم. من ۸ سال در آن مؤسسه ماندم و خرد خرد، فلسفه اسلامی را آموختم. سطح ۲ و سطح ۳ و سطح ۴ فلسفه را آنجا گذراندم. به رفقا می‌گفتم که هدف از فلسفه‌خوانی دو چیز ممکن است باشد! گاهی افراد به انگیزه دایره‌المعارف اطلاعات فلسفی شدن فلسفه می‌خوانند. این کار را می‌توان با سرعت بسیار بالا انجام داد و همین طور که خیلی از درس‌های دیگر را فرد خودخوان و سریع می‌خواند، این هم همین قابلیت را دارد. اما گاهی هدف از فلسفه خواندن، فیلسوف و متفکری با دغدغه‌های فیلسوفانه شدن است. این هدف، کار فکری دراز مدت و خرد خرد می‌خواهد و من چون با این هدف فلسفه می‌خواندم، در این بخش چندان عجله نکردم. هر چند در مواقعی که نیاز بود، سال‌ها صوت درس فلسفه اساتید را در مدتی کوتاه گوش می‌دادم. به قول یکی از اساتید، فلسفه خواندن شبیه جدول پرکردن است. این طور نیست که از یک جا شروع کنی و تا آخر بروی. شبیه طی کردن جاده نیست. شبیه پر کردن جدول است. یک بار ستون سوم را پر می‌کنی و یک بار ردیف چهارم و از ترکیب پاسخ‌ها و آشکار شدن برخی از حرف‌ها ردیف یا ستونی دیگر! بار اول باید یک دست سؤالات جدول را بخوانی و بعد آرام آرام پر کنی! شاید بهتر بود ایشان می‌گفتند: فلسفه خواندن شبیه جدول سه بعدی پرکردن است. فلسفه لایه دارد. همان جدول اولیه نیست. همان جدول را که پر می‌کنی، باز می‌فهمی که لایه‌های عمیق‌تری دارد که باید آن‌ها نیز پر شود. خلاصه هیچ گاه باور نمی‌کردم که علمی این قدر لایه‌دار باشد. فلسفه خیلی لایه دارد. هر چی جلو می‌رفتم، احساس می‌کردم که سال‌های قبلی کلا نفهمیده‌ام! و این داستان حتی تا همین امروز هم که کم‌تر اشتغالات فلسفی دارم، ادامه دارد. امروز بسیاری از دغدغه‌های فلسفی برایم کوچک است، هر چند شاید در روزگاری برای رسیدن به این نقطه لازم بود. در هر صورت در این سال اولی که حوزه آمده بودم و طلبه رسمی شدم، مهارت خودآموزی‌ام، خیلی تقویت شد خصوصا به بهانه تدریس، کتب جدید می‌خواندم و خواندن کتب جدید، یادگیری مطالبی بود که من هیچ‌گاه بلد نبودم. اما هدفم در کتب جدید کاملا روشن بود. من دنبال تدریس عمیق‌تر کتب پایین‌تر بودم و در مطالعه کتب جدید، کاملا می‌فهمیدم که دنبال چه می‌گردم. @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۹ سال دومی که طلبه رسمی شده بودم آغاز شد. سال قبلش شیفته دروس آیت الله سید احمد مددی شده بودم. اجمالا درس‌هایی که تا پایان پایه ده بود، جمع‌بندی کرده بودم به جز کفایه که داستان خاصی دارد. خلاصه آغاز سال تحصیلی را با انرژی و نشاط بالا با دروس استاد مددی آغاز کردم. تقریبا هر ماه، یک سال از دروس ایشان را گوش می‌دادم و پیاده می‌کردم. بعدا سرعتم بیش‌تر شد و خلاصه در حدود یک سال و چند ماه، علاوه بر اینکه دروس ایشان را به صورت حضوری می‌رفتم، نزدیک به ۲۰ سال درس خارج ایشان را گوش دادم و شاید بیش از ده سال را با دقت به صورت متن رایانه‌ای در آوردم. به نظرم کم سن‌ترین فرد داخل کلاس بودم. طلبه‌های مسن و جا افتاده زیادی سر درس بودند. برخی مثل استاد یزدان‌پناه از اساتید شاخص حوزه بودند. من بچه طلبه هم صندلی کوچکی با خود می‌آوردم و روی آن می‌نشستم و مشغول به نوشتن آن جلسه در رایانه می‌شدم. عمده افراد روی زمین می‌نشستند ولی من چون وقتی نشسته می‌نوشتم، دستم درد می‌گرفت، روی صندلی می‌نشستم. آرام آرام اعضای کلاس به من بابت گرفتن فایل متنی جلسه مراجعه می‌کردند. سال‌های قبل را نیز جمع کرده بودم و این مزید بر علت بود! کم کم به عنوان نویسنده جلسات استاد مددی در میان شاگردان ایشان شناخته شدم. حافظه‌ام در طول این سال‌ها تقویت شده بود و آن قدر به این ۲۰ سال درس مسلط بودم که خیلی از مباحث را با جزئیات می‌دانستم که دقیقا در کجای این ۲۰ سال به چه صورتی و چه بخش‌هایی از آن تدریس شده است. تجربه جالبی بود. در مدت زمانی کوتاه می‌توان ۲۰ سال درس را آموخت و مسلط بود. دو نفر از شاگردان استاد بودند که بعد از درس مباحثه‌ای داشتند. من آرام آرام دیدم که مباحثه این‌ها خیلی پرفایده است. از ایشان اجازه خواستم که من هم شرکت کنم و آن‌ها هم ممانعت نکردند. نزدیک به ۲ سال با این افراد مباحثه کردم و انصافا خیلی چیز یاد گرفتم. یکی از این دو نفر، استاد جست‌وجو کردن بود! متخصص جست‌وجو در نرم افزارها و گوگل و ...! واقعا استاد بود! چیزهایی که من ساعت‌ها می‌گشتم تا پیدا کنم و پیدا نمی‌کردم، ایشان در لحظه پیدا می‌کرد! من مهم‌ترین چیزی که از این افراد یاد گرفتم همین تخصص در جست‌وجو بود که بعدها خیلی به کارم آمد! یک روز، این دو نفر به من گفتند: میرزائی! تو کی طلبه شدی؟! من اگر می‌خواستم راستش را بگویم باید می‌گفتم حدود دو سال است که طلبه رسمی شده‌ام! خب خیلی تمایل نداشتم بگویم! از پاسخ دادن طفره رفتم! اما آن‌ها اصرار کردند! در نهایت گفتم! این عزیزی که متخصص جست‌وجو بود، لبخندی معنادار بر روی لب‌هایش نقش بست! دیگری رو به او کرد و گفت: چرا می‌خندی؟! گفت: می‌دانی معنای این حرف(که من دو سال است طلبه‌ام) چیست؟! گفت: یعنی چی؟! پاسخ داد: یعنی من و تو ول معطلیم! من ۱۴ ساله طلبه‌ام و تو هم همین حدودها و مدت‌هاست داریم با این بنده خدا مباحثه می‌کنیم ولی نفهمیدیم که ایشان تازه طلبه شده! منظورش این بود که تسلط بنده در حدی است که اصلا معلوم نمی‌شود تازه طلبه شده‌ام و به همین خاطر این‌ها متوجه نشده‌اند که من تازه طلبه شده‌ام و این یعنی می‌شود که درس‌ها را بسیار سریع‌تر از شرایط متعارف خواند ولی کیفیت حفظ شود. اینها جرقه‌های نوشتن «طرح تحصیل نخبگان حوزوی» بود. اما هنوز تا سال ۹۶ خیلی راه مانده بود... @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۱۰ 🖋 هم زمان و بعد از درس‌های استاد مددی درس‌های دیگر متفاوتی را پیگیری کردم. شرح مفصلی دارد. مقدار قابل توجهی آیت الله شبیری. مقدار قابل توجهی آیت الله سید علی میلانی در بحث‌های خارج امامت. مقداری آقای شاهرودی مرحوم. مقداری آیت الله مفیدی. مقدار زیادی آیت الله فیاضی و استاد یزدان‌پناه. مقداری استاد خسروپناه. و افرادی دیگر که شرحی می‌طلبد. اما بعد از گوش دادن ۲۰ سال استاد مددی، در کنار اینکه تقریبا ده سال دیگر از ایشان درس گوش دادم، فعالیت اصلی من چیز دیگری بود. استاد مددی کارهایی کرده بود و منابعی خوانده بود و به این خروجی‌ها رسیده بود! ۴۰ سال و اندی وقت گذاشته بود! من که این طور نبودم! من عمدتا با اساتید ارتباط داشتم و منابع را ندیده بودم. به بهانه تدریس شروع کردم به بررسی منابع و عمیق شدن در آن‌ها و فیش برداری و امثال آن. ۳ _۴ سال کارم این بود. فعالیت دیگری که از همین زمان شروع کردم، اضلال خلق الله بود. البته آن زمان فکر می‌کردم دارم هدایت می‌کنم ولی الآن نگاهم این است که در واقع گمراه می‌کردم. به افراد مختلف در فضاهای مختلف سوابق تحصیلی خود را می‌گفتم و افراد را به سمت سریع خوانی دعوت می‌کردم. عده زیادی هم گمراه شدند. مدت‌ها برنامه گذاشتیم و کارهای متنوع کردیم و خروجی این کارهای میدانی، در بهار سال ۹۶، نوشتن طرح تحصیل نخبگان حوزوی بود که بعد از ماه مبارک رمضان آن سال، یک تکمله‌ای هم به آن اضافه شد. طرح تحصیل را ترویج کردم! شاید آبان ماه بود. آن زمان در پیام‌رسان تلگرام(آن زمان سواد رسانه‌ام پایین بود و از تلگرام استفاده می‌کردم!)، کانالی درست کردم و پیامی به این مضمون در آن قرار دادم: بنده احمد میرزائی، متولد سال ۱۳۷۰ هستم. با رتبه ۱۸ کنکور سراسری ریاضی در سال ۸۹، بعد از یک سال تحصیل رشته عمران، وارد حوزه علمیه شدم. از طریق ماده ۱۸، ۶ سال را یکساله امتحان دادم و بعد ۴ سال بعدی را یک ساله خواندم و بعد نزدیک به ۵۰ سال درس خارج را در مدتی کوتاه مسلط شدم و پیاده کردم! چندین کتاب نوشته‌ام و دو دوره خارج اصول تدریس کرده‌ام و بحث‌های خارج حدیث شناسی و .... الآن هم چند وقتی است که روش تحصیل خود را مهندسی معکوس کرده‌ام و می‌خواهم این روش تحصیل را ترویج کنم. شما برای کسانی که فکر می‌کنید این سه ویژگی را دارند، این طرح را ارسال کنید: ۱. تلاش ۲. استعداد متوسط رو به بالا ۳. اخلاص در نهایت گفتم برای اینکه من از مقدار بازدید این پیام آگاه باشم، لطفا خود این پیام را ارسال کنید. خلاصه این پیام را شاید برای حدود ۱۰ نفر از دوستانم که خیلی قبولشان داشتم ارسال کردم. این پیام آرام آرام بازدید می‌خورد و آدم‌هایی عجیب و غریب از دور و نزدیک و شهرستان‌های مختلف یا تلفنی تماس می‌گرفتند یا به منزل ما می‌آمدند و در مورد برنامه خود صحبت می‌کردند. انصافا افراد خاصی بودند. برخی از آن‌ها خیلی خیلی خاص بودند و من تصور هم نمی‌کردم که چنین افرادی با چنین ویژگی‌هایی در این کشور وجود داشته باشد! انصافا جالب بود! @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۱۱ 🖋 با سرعت زیاد مشغول اضلال خلق الله بودم. باز خدا رحم کرد که مدرسه نزدم. همان سال ۹۶، عزم جدی داشتم که مدرسه بزنم. هماهنگی‌های قانونی‌اش هم به اعجاز الهی، با سرعت انجام شد. یکی از مدیران مدرسه قم که با آیت الله اعرافی ارتباط نزدیک داشت، گفت من حاضرم طرح شما را در مدرسه اجرا کنم و فقط کارهای قانونی‌اش را طبق روال متعارف انجام می‌دهیم ولی مدرسه و اعضا بالکل دست تو! بعد هم قرار شد که در اردوی میثاق طلبگی بروم و مخ افراد خاص را بزنم که در طرح مدرسه ما شرکت کنند. همه چیز تقریبا آماده بود تا اینکه بنا شد، ما در ماه مبارک رمضان افطاری بدهیم! شب تصمیم گرفتیم که برای افطاری ماقوت درست کنیم. یادش به خیر! به نظرم شب ۲۰ ماه مبارک رمضان بود. فردا شب 21 و از شب‌های قدر بود. از علامه گوگل روش پخت ماقوت را گرفتیم و مواد لازم را مغازه خریدم و از سر شب مشغول درست کردن ماقوت شدم! من هم نابلد! اول آب را جوش کردم و بعد نشاسته ریختم! نشاسته‌ها لُکه لُکه شد! یک صافی برداشتم و مدام نشاسته‌ها را از داخل صافی می‌گذراندم! هم می‌زدم! تلاش می‌کردم! نشاسته جدید می‌ریختم! اما کار خیلی سخت‌تر از این حرف‌ها بود! هر چه هم می‌زدم، رنگش مثل ماقوت شفاف نمی‌شد! علامه گوگل سایتی آورده بود که می‌گفت باید آن قدر هم بزنی تا شفاف شود ولی ما هر چه هم می‌زدیم شفاف نمی‌شد! نشان به آن نشان که هنگام اذان صبح، کار تمام شد و من آن شب هول هولکی سحری خوردم و مشغول درست کردن ماقوت بودم. به زحمت تا اذان صبح تمام شد! خیلی طول کشید. خیلی خسته شدم! صبح تا ظهر غذاهای دیگر را درست کردیم و در نهایت تا بعد از ظهر افطاری آماده شد. یکی از بستگان آمد و مقداری ماقوت که برای ایشان جدا کرده بودیم، به ایشان دادیم. چند روز بعد، ایشان تماس گرفت و گفت: این ماقوت شما خیلی بی‌مزه بود! آخر سر مجبور شدم خودم در خانه، آبش کردم و از نو در آن شکر ریختم! و این جمله آب سردی بود برای روی من! این همه فلاکت کشیدیم و در نهایت یک ماقوتی درست کردیم و آن هم این طوری شد! تازه ما در هنگام پخت متوجه شدیم که پاسخ سایتی که گوگل آورده بود، غلط بود و خودمان با مزه کردن و ... نسبتها را تنظیم کردیم ولی باز هم چیز باب میلی از آب در نیامده بود! من در آن شب، خیلی در فکر مدرسه ای بودم که کارهای تأسیسش را انجام داده بودم. در همان هنگام پخت ماقوت احساس کردم که این ماقوت نمودی از مدرسه‌ای است که من می‌خواهم تأسیس کنم! هر کاری که می‌کردم، معادلش در مدرسه به ذهنم می‌آمد! این صافی و این لکه لکه شدن نشاسته‌ها که بعدا فهمیدم به خاطر نابلدی من بوده و تنظیم نبودن نسبت‌ها و اشتباهات علامه گوگل و سایتی که معرفی کرده بود و خلاصه از این دست.... شاید تعجب کنید ولی هنگام نماز صبح، مطمئن شده بودم که تأسیس این مدرسه به صلاح نیست! وقتی آن آشنا، جمله کم شکر و بی‌مزه بودن ماقوت را گفت و اینکه در نهایت مجبور شده است، ماقوت را آب کند و از نو بپزد و شکر بریزد، آب پاکی را روی دست من ریخت! با خودم گفتم: تأسیس این مدرسه یعنی ورود به چیزی که بلد نیستی و فکر می‌کنی بلدی! بعد میری آخرش مثل آهو در گل می‌مانی و در نهایت یک خروجی هم که داشته باشی، به درد نمی‌خورد و باید از نو آن را بسازند! عجب شبی بود و عجب رحمتی نصیب حال من شد! الحمد لله رب العالمین @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۱۲ 🖋 خروجی این شب، اضافه کردن تکمله زیر به نوشتار طرح تحصیل نخبگان حوزوی بود: «برنامه طرح تحصیل نخبگان حوزوی، در کنار برنامه‌های رسمی زندگی افراد است و به گونه‌ای تنظیم می‌شود که اگرچه در تمامی ابعاد زندگی آنها تأثیر بگذارد ولی به هیچ وجه، خود آن یک برنامه رسمی تلقی نمی‌شود. یعنی این برنامه ذاتا، نمی‌تواند برنامه یک مدرسه باشد بلکه باید طلبه در کنار برنامه‌های مدرسه، با مجاهده، سعی کند این برنامه را نیز پیش ببرد. وقتی برنامه‌ای رسمی شد، باید زمان معین داشته باشد! باید جبر داشته باشد! باید مدرک داشته باشد! اما این طرح هدفش از پایه این است که بر محور توانمندی فرد باشد و فرد با اختیار خود در کنار برنامه‌های دیگرش با خود بجنگد و وقت بگذارد تا جواب نیازهای خود را از دل آن برنامه بگیرد. اگر برنامه طرح تحصیل نخبگان حوزوی، چنین ماهیتی داشته باشد، یک برنامه و طرح زنده است که افراد با آن زندگی می‌کنند و ابعاد زندگی خود را با آن، تنظیم می‌کنند! اما اگر هر مقدار از این فضا فاصله گرفت، به انحراف کشیده شده است و به طرح‌های مرده در این گوشه و آن گوشه، شبیه خواهد شد.» البته الآن همین حرف را هم قبول ندارم! الآن به این نتیجه رسیده‌ام که از جهاتی دیگر، چنین طرحی نباید مدرسه شود! داشتم می‌گفتم: با کمال تأسف، با سرعت زیاد مشغول گمراه کردن خلائق بودم. در این میان عده‌ای چند صباحی همراه می‌شدند ولی چندان پای کار باقی نمی‌ماندند ولی عده‌ای خیلی پایه کار را پیگیری می‌کردند. یکی از افرادی که همراه شد و تا امروز همراه بوده است، جناب آقای مصطفی قاسمی است که امروز برخی فعالیت‌ها را با جدیت پیش می‌برند. ایشان با تلاش ویژه‌ای که داشتند در مدت حدود ۱۰ ماه، بسیاری از درس‌های ۶ سال حوزه را با سرعت خواندند و علاوه بر این چیزهای دیگری که در حوزه رسم نبود، مثل مباحث حدیث شناسی را نیز با جدیت در همین ده ماه، گذراندند به صورتی که بعد از این ده ما، ایشان که در روز اول می‌خواستند اصول مظفر (پایه ۵) بیاموزند، شروع به تدریس کفایه(پایه ۹و ۱۰) کردند! البته ایشان به دلیل اینکه خودشان در سبک زندگی و ارتباطاتشان، مسائلی را در نظر داشتند، خیلی آسیب ندیدند ولی خب کار من گمراه کردن بود، هر چند ایشان چندان گمراه نشد و بیش‌تر از جنبه‌های مثبت این طرح استفاده کرد. شاید بگویم تنها خروجی جدی این طرح، همین آقای قاسمی است و ایشان هم در واقع خروجی طرح نیست بلکه خروجی خودش است! خروجی یک سبک زندگی و یک سری برنامه‌هایی که از قضا در بخش تحصیل، از طرح تحصیل نخبگان حوزوی نیز استفاده کرده است ولی در واقع، موفقیت‌های ایشان معلول این طرح نیست. دقیقا مثل خود من که موفقیت‌های تحصیلی‌ام معلول این طرح نیست بلکه معلول چیزهای دیگر است. البته من خیلی از این سبک کار کردن ضربه خوردم و خیلی آسیب‌های روحی و معنوی و حتی جسمی و خانوادگی و کسب و کاری متنوعی به خود وارد کردم، چون من سبک زندگی آقای قاسمی را نداشتم و سبک زندگی و برداشت‌ها و مسائلی که من داشتم، مشکلاتی جدی داشت که تا همین امروز، چوب آن کوتاهی‌ها را در ابعاد مختلف زندگی خود می‌خورم. یادم هست که یک بار که در اندیشکده حوزه علمیه دعوت شده بودم تا طرح تحصیل خود را ارائه بدهم، بعد از ارائه، یک نفر به من گفت: «این طرح شما با چه سبکی از زندگی، قابلیت اجرا دارد؟» من آن زمان معنای حرف آن بنده خدا را نفهمیدم! احمقانه جواب دادم: «با هر سبکی از زندگی، اگر شخص این برنامه را اجرا کند، به نتیجه می‌رسد» اما واقعیت این بود که من معنای سؤال آن فرد را نفهمیده بودم... @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۱۳ 🖋 فرض کنید ۱۰۰ سال عمر کنید. ۹۶ سال را در نظر بگیرید(بعد از ۴ سالگی) اگر در این ۹۶ سال، ۳۰ سال، هر روز بدون تعطیلات، به صورت مفید ۸ ساعت درس بخوانید، می‌دانید چند سال درس خوانده‌اید؟ ۱۰ سال از عمر خود را درس خوانده‌اید. توجه کنید. من یادم نیست تا حالا کسی دیده باشم که بتوانم بگویم: ۳۰ سال، هر روز، بدون تعطیلات، به صورت مفید، روزی ۸ ساعت درس خوانده باشد. فرض کنیم شما بتوانی چنین چیزی را انجام بدهی. در این صورت شما فقط ده سال از عمر خود را درس خوانده‌ای. اگر ۳۰ سال کارمند دولت باشیم و روزی ۸ ساعت در محل کار حاضر شویم، حدود ۷ سال و چند ماه از عمرمان را در محل کار حاضر بوده‌ایم. اما به طور متوسط، فقط حدود ۲۴ الی ۳۲ سال از عمرمان را فقط خواب هستیم! میانگین مدت زمانی که مشغول غذا خوردن هستیم، چیزی بین ۴ تا ۸ سال از عمر ماست. تازه با لحاظ مقدمات و مؤخرات غذا، این زمان بسیار بیش‌تر می‌شود. بین ۲ تا ۴ سال، در دستشویی و حمام هستیم! شاید به طور میانگین چیزی حدود ۸ سال، در ترافیک هستیم! جالب اینجاست که بیشتر نماز خوان‌ها، شاید چیزی حدود ۲ سال از عمرشان را نماز می‌خوانند، یعنی از مدت زمانی که در دستشویی هستند که شاید کم‌تر! من با خودم فکر کردم، چطور می‌شود، ما موفقیت تحصیلی را روی نهایتا ده سال از ۱۰۰ سال عمر خود ببندیم؟! مگر می‌شود بدون تنظیم کردن ۹۰ درصد دیگر عمرمان، به موفقیت تحصیلی برسیم! چه طور می‌شود، هر طور می‌خواهم بخوابم و هر طور می‌خواهم بخورم و هر طور می‌خواهم رفت و آمد کنم و هر طور می‌خواهم نگاه کنم و هر طور می‌خواهم حرف بزنم و هر طور می‌خواهم گوش بدهم و هر طور می‌خواهم زندگی کنم و این‌ها تأثیر کمی در موفقیت تحصیلی من داشته باشد! خواب به تنهایی یک مسأله بسیار پر تأثیر در تحصیل است. تغذیه به همین صورت. ورزش و بهداشت به همین صورت. شما همین ۴ تا(ورزش و خواب و بهداشت و تغذیه) را تنظیم کنید تا ببینید که یادگیرندگی شما چقدر فرق می‌کند! مگر می‌شود کسی شبکه‌های اجتماعی و ارتباط با موبایلش را درست تنظیم نکند و در تحصیل شخص موفقی باشد؟! چقدر دنیا را خالی از رابطه تلقی کرده‌ایم. من قبلا با خودم این طور محاسبه می‌کردم: هر سال حوزه، ۳ درس اصلی دارد! هر کدام ۵۰ دقیقه. ۶ سال، می‌شو، ۱۸ درس اصلی! هر کلاسی در سال حدود ۱۲۰ جلسه تشکیل می‌شود. پس ۶ سال حوزه برابر است با: ۱۸۰۰ ساعت درسی. فرض کنیم کسی بخواهد هر روز صبح بعد از نماز صبح تا اذان ظهر به طور متوسط ۶ ساعت کلاس برود و یا صوت درس گوش بدهد. بعد از ظهر هم مجموعه مطالب روز را مباحثه و مرور کند. ۳۰۰ روز زمان نیاز است تا ۶ سال حوزه با این کیفیت خوانده شود! با خودم می‌گفتم: این دو دو تا چهارتاست! من هم اجمالا اجرایش کرده‌ام. مصطفی قاسمی هم اجرایش کرده است! ببینید که می‌شود! مهم این است که شخص وقت بگذارد! غافل از اینکه من که توانستم و یا آقای قاسمی که توانست یا آیت الله سند که توانست، چرا توانست؟! چون طوری زندگی می‌کرد که با این کار، یاد می‌گرفت و مسلط می‌شد و در خاطر می‌سپارد و به کار می‌بست! بسیاری از افراد هیچ کدام از این کارها را حتی در همان مدت عادی هم نمی‌توانند انجام دهند! مشکل از کجاست؟ چه بسا از استعداد نباشد. از سبک زندگی باشد. طوری زندگی کرده که تنبلی فکری پیدا کرده است. تنبلی فکری به تنهایی کافی است که برای اینکه نه انسان بتواند به خاطر بسپارد و نه به کار ببندد و نه مسلط شود! وقتی شخص حوصله فکر کردن ندارد، همه این اتفاقات ناگوار رخ می‌دهد! این فقط یک بیماری سبک زندگی است! تنبلی فکری! وقتی رصد می‌کنی می‌بینی مگر یکی و دو تاست؟! شخص اسیر ۳۰ تا بند مختلف سبک زندگی‌ای است که مانع تحصیل اوست! بعد ساعت‌ها وقت می‌گذارد و به نتیجه نمی‌رسد! طبیعی است. آثار سیستمی سبک زندگی اوست ولی خود خبر ندارد که از کجا ضربه می‌خورد! بعد با دیدن افراد موفق، به استعداد آن‌ها غبطه می‌خورد، در حالی که مشکل کار جای دیگری است! @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت ۱۴ 🖋 جای تأسف اینکه بسیاری از افرادی که در حوزه روش تحصیل کار کرده‌اند، مسأله ای به این مهمی را رصد نکرده‌اند! برنامه نوشته‌اند ولی دنیایی از مسائل دیگر مثل سبک زندگی و حال و اراده و نیت و مهارت‌ها را ندیده‌اند! در حالی که نقش این‌ها در مسائل متعدد، به مراتب از روش پررنگ‌تر است. من هم اشتباه کردم! طنز تلخ دیگر داستان این است که بسیاری از افراد، زمانی که طرح تحصیل نوشته‌اند، فقط محور درس خواندن را در نظر گرفته‌اند در حالی که تحصیل ترکیبی از آموزش دیدن و آموزش دادن و مطالعه‌کردن و ارزیابی و پژوهش و مراجعه و مباحثه و نوشتن و گفتن و به کار بستن و غیر این‌هاست. چطور می‌توان برنامه تحصیلی داد و این محورها را لحاظ نکرد!؟ من هم اشتباه کردم! سطحی نگاه کردم! سیستمی ندیدم! اصلا ما تحصیل را چه قدر فرآیندی دیده‌ایم؟ چه قدر به لایه‌های دانش توجه کرده‌ایم؟ چه قدر به لایه‌های فهم توجه کرده‌ایم؟ ارتباطات این‌ها را چه قدر رصد کرده‌ایم؟ آیا دانش رسیدن به هر یک از لایه‌های فهم را داریم؟ آیا می‌دانیم چه طور درس بخوانیم تا قوه تجزیه و تحلیلمان قوی باشد؟ چه طور درس بخوانیم که قوه نقد قوی داشته باشیم؟ چه طور درس بخوانیم تا به خلاقیت در دانش برسیم؟ چه طور درس بخوانیم تا بتوانیم حل مسأله کنیم؟ اصلا سبک زندگی و حال مناسب برای ایجاد هر یک از توانایی حل مسأله و تجزیه تحلیل و نقد و خلاقیت چیست؟! من اشتباه کرده بودم و مسأله را خیلی سطحی تصور کرده بودم. تصورم کرده بودم با یک دو دو تا چهارتا و مدیریت زمان و چند تا اصل راهبردی می‌توانیم یک محصل موفق بار بیاوریم در حالی که مسأله خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. تحصیل موفق، یک تخصص است و تا زمانی که به این تخصص نرسیم و نفهمیم که این مسأله چه ابعادی دارد، نمی‌توانیم آن طور که باید عمل کنیم. @eybyab | dinshenasi.com
‌‌‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💎💎 بازنشر وبینار «کوه یخ موفقیت تحصیلی»(برگزار شده در 1401/3/8)💎💎 👈 آدرس دریافت کوه یخ موفقیت تحصیلی https://bayanbox.ir/info/7347777928940371692/kooheyakh 💎💎 وبینار «هوش اکتسابی»💎💎 🌐کسانی که وبینار اول را دیدند به ادمین پیام بدهند تا دومی را دریافت کنند. 🔴🔴کسانی که تمایل دارند مفهوم نکاتی که در پیام 14 داده شد، بهتر متوجه بشوند و یکی از بخش‌های اصلی «توبه نامه» را متوجه بشوند که دقیقا توبه از چی بوده، این دو وبینار می‌تونه کمکشان کند🔴🔴 🌟🌟ارزش این دو وبینار از نظر راهبردی عالی است🌟🌟 @eybyab | dinshenasi.com
دیاگ طلبگی
‌‌‌┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 💎💎 بازنشر وبینار «کوه یخ موفقیت تحصیلی»(برگزار شده در 1401/3/8)💎💎 👈 آدرس دریافت کوه
✔️ چگونه تحصیل سریع و عمیق داشته باشم؟؟ ✔️ استعداد در تحصیل چقدر نقش دارد؟ ✔️ چی میشه که با وجود تلاش زیاد نتیجه خوبی نمی‌گیرم؟ ♦️بخش زیادی از مسیر موفقیت تحصیلی مانند کوه یخ از دید دیگران پنهان است! ✔️ چطور می‌توانم بین روش تحصیل‌های مختلف به یک جمع بندی متناسب خودم برسم؟ ✔️ چگونه می‌توانم سال های قبلی را در یک مدت کوتاه جبران کنم؟
بسم الله الرحمن الرحیم قسمت 15 🧮یکی از اشکالات اساسی «طرح تحصیل نخبگان حوزوی» را گفتم. سیستمی نبودن و توجه نکردن به تأثیرات و تأثرات جدی حال و هوای انسان و نیز سبک زندگی او، در تحصیل و از طرفی جامع ندیدن خود تحصیل به عنوان یک فرآیند پیچیده و سطحی نگری به آن. 👀البته یک سری اشکالات مهم جدی دیگر هم داشت که فعلا طلبتان باشد و شاید در ادامه گفتم. 🔍در توبه کردن صرف پشیمانی کافی نیست. باید جبران کرد. باید پس از توبه اصلاح کرد. الا الذین تابوا و اصلحوا ... 🧐من چه طوری اصلاح کنم؟! حداقل اصلاح به اینه که آدم بگه من «غلط کردم» و اشتباه کردم و به گوش مخاطبش برسونه. اما این مقدار کافی نیست. باید جبران هم کرد. ✍️من به فهم‌های مهمی رسیده بودم که حتی در روش تحصیل‌های متعارف حوزه که بزرگان تدوین کرده بودند، رایج نبود. باید این فهم‌های مهم به عنوان تکمله‌ای مطرح می‌شد. 🌟با آقای قاسمی صحبت کردیم. بنا شد که یک دوره تدوین کنیم که در آن مجموعه روش تحصیل‌های مهم مطرح در حوزه را در آن بیان کنیم. البته نه به صورتی که اشکالات در آن وجود داشته باشد بلکه به صورتی که اشکالات اصلی بر طرف شود. ⭕️یعنی به صورتی که: 1️⃣ حال و هوای طلبه در آن عوض شود. 2️⃣به صورت سیستمی ابعاد مختلف تحصیل را در نظر بگیرد. 3️⃣به صورت سیستمی ارتباط با سبک زندگی را تبیین کند. 4️⃣نقش عناصر مختلف مرتبط با موفقیت تحصیلی در آن تبیین شود. 5️⃣بوی مباحثی مثل مهارت‌های تحصیلی در آن استشمام شود تا طلبه به درک و فهمی نسبت به این مسأله برسد و بعد از دوره پیگیر تکمیل این مسأله باشد. 6️⃣هویت طلبگی به عنوان مسأله اصلی طلاب در این روزگار، در قالب این دوره ترمیم و بازسازی شود. 7️⃣از تجربیات صاحب نظران بهره برده باشد. 8️⃣کوتاه و مختصر و مفید در عین حال جامع باشد تا نیاز طلبه به مراجعه به ده بیست کتاب مختلف را در زمانی بسیار کم و هزینه‌ای منطقی تأمین کند. 9️⃣مقایسه خوبی بین روش تحصیل‌های گوناگون شکل بگیرد تا طلبه از مزایا و معایت هر روش آگاه شود. 🔟طلبه خودش به تصمیم برسد و بفهمد که برنامه مناسب او چیست، نه اینکه ساده لوحانه یک برنامه به او بدهیم و بگوییم اجرا کند؛ به عبارت دیگر شبیه برنامه ریزی تعاملی باشد نه برنامه ریزی یک طرفه و تحمیلی، یعنی به جای اینکه من یک برنامه بدهم و انتظار داشته باشم همه اجرا کنند، به افراد کمک کنم که خودشان به بهترین برنامه متناسب با شرایط خود برسند، شرایطی اعم از مشکلات تعامل با مدرسه و استعداد و غیر این‌ها. 🔍این نکات شرحی دارد که ان شاء الله در روزهای آینده خواهم گفت. @eybyab | dinshenasi.com
بسم الله الرحمن الرحیم 🌟احتمالا تمایل داشته باشید که با اساتیدی که روش تحصیل آن‌ها در دوره «طلبگی حرفه‌ای» مطرح می‌شود، آشنا شوید. ☄️امشب برایتان مطالبی در مورد آشنایی با تعدادی از این اساتید، ارسال می‌کنیم. در دوره طلبگی حرفه‌ای 10 روش تحصیل منتخب به صورتی مورد بررسی قرار می‌گیرد که با فوائد و نکات هر یک آشنا شوید و بعد بتوانید: 1️⃣متناسب با شرایط استعدادی و محیط مدرسه خود، به برنامه مطلوب ««خودتان»» برسید. 2️⃣به صورت سیستمی ابعاد زندگی خود را با تحصیل خود تنظیم کنید. و به صورت کلی 🔟 فایده‌ای که در پیام قبلی گفتیم اتفاق بیفتد. 👀حتما مشتاق هستید بدانید که این دوره چه زمان برگزار می‌شود و تا چه زمان فرصت ثبت نام دارید⁉️ 🔰این دوره از روز 9 دی آغاز می‌شود و تا ساعت 24 روز 8 دی ماه، یعنی تا 3 روز دیگر فرصت ثبت نام دارید. @eybyab | dinshenasi.com