🌹بسم رب الشهدا والصدیقین🌹
#سیلی_خوردن_محافظ_رهبر😱
یکی از محافظان آیت الله خامنه ای خاطره ی جالبی از سیلی خوردن خود به دست پیرمردی را اینگونه تعریف می کند: اون روز، بین سخنرانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شبکلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.🌸☘️🌸
تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت:🌸☘️🌸 «اوهووووی....چیه؟! میخوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل اینکه ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی میزد. کمکم، داشت از کوره در میرفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.🌸☘️🌸
پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.🌸☘️🌸
اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلیاش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.🌸☘️🌸
توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همونموقع رفع شد.🌸
بعد سالها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس میکنم.»
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
همین آرزومه
همینه مسیرم
حسینی بمونم :)
حسینی بمیرم...
#السلامعلیکیااباعبدالله ❤
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
@f1399om
╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
یــادتباشــد
#شهیــد اسـمنیست
رســـماست...!!!
شهیــدعکسنیست✖
ڪـهاگـرازدیواراتاقتبرداشتــی
#فراموشبشـــود!!!💔
شهیــد #مسیــر است
~زندگیـست
~راهاست
~مراماست
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
@f1399om
╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
#چادرانه 😌
من یک دخــ♥️ـتــرم
از نوع چــادریـ🧕🏻ــش
من خودم را و خــ🌙ـدایم را قبول دارم و این برایم از تمام دنیا با ارزش تر است ...
توی خیابـان که راه مـیروم:
نه نگـران پاک شــدن خَط خَطی های صورتم هستم ...
و نه نگران مورد قبول واقع نشدن 😏
تنها دغدغه ام عقب نرفتن چادرم هست و بس
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
@f1399om
╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
ناگهان بـــاز!
دلم یاد تو افتاد و شکـــــــست💔:)
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
@f1399om
╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
°°🍋💛°°
Life shrinks or expands in proportion to one’s . . .
🌱🌻🌱🌻🌱
🌸کوتاهی یا بزرگی زندگی هر کس... 🌿
🌸به نسبت شجاعت اوست... 🌿
🧡ヾ(´︶`♡)ノ🧡
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
@f1399om
╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯
نام:احمدمشلب🧔🏻
محلتولد:نبطیهلبنان🏰
تاریختولد:۱۳۷۴/۰۶/۰۹🦋
تاریخشهادت:۱۳۹۴/۱۲/۱۰🥀
محلشهادت:تلحمامحلب💔
آدرسمزار:گلزارشهداےنبطیه♡
وضعیتتاهل:مجرد🧡
خلاصهاےاززندگیشان:👇🏻🌿
احمد از همان دوران کودکی در این شهر رشد کرد و در راه اهل بیت تلاش و کوشش میکرد، او یکی از بهترین دانش آموزان هنرستان امجاد بود و از آنجا فارغ التحصیل شد و دیپلم (تکنولوژی اطلاعات) گرفت
شهید احمد مشلب رتبه ۷ در لبنان دررشته تحصیلی اش که تکنولوژی اطلاعات(انفورماتیک it) بود شد اما سه روز قبل از اینکه به دانشگاه برود در سوریه بود و شهید شد
چگونگےشهادت:👇🏻🥀
در یکی از درگیری ها درسوریه از ناحیه دست مجروح شد که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد و برای مدوا به بیمارستان نبطیه لبنان انتقال داده شد اما عطش احمد برای شهادت بسیار بود و دوباره همراه سایر رزمنده های حزب الله به سوریه رفت، سرانجام در ۲۹ فوریه ۲۰۱۶ در منطقه الصوامع ادلب (سوریه) در درگیری با تکفیری ها و عملیات براثر برخورد بمب هاون 60 و اصابت ترکش های زیاد الخصوص به سر , و پا (قطع تاندون و اعصاب پا) و دیگر اعضای بدن فالفور به درجه رفیع شهادت نائل
╭━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╮
@f1399om
╰━━⊰❀•❀🌼❀•❀⊱━━╯