eitaa logo
الگوی سوم | فاطمـــه محمّدی
295 دنبال‌کننده
127 عکس
86 ویدیو
1 فایل
✨﷽✨ در اینجا 🦋روایت‌های من🦋 را می‌خوانید. مادری که 🌱چند ترمی دانشگاه رفته 🌱چند ترمی هم درس دین خوانده و بزرگترین افتخارش این است که زیرسایه‌ی بانوی کریمه قم(س)،پای درس امامینِ انقلاب بنشیند و الگوی سوم را مشق کند. ارتباط با من: @f_mohammad_i
مشاهده در ایتا
دانلود
••✾•🍃🍃🍃🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃•✾•• بِسْــمِ اللهِ الرَّحــمنِ الرَّحِیـــــم ••✾•🍃🍃🍃🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃•✾••
ا✨﷽✨ا سلام خدمت شما عزیزان🥰 من، فاطمه محمدی هستم، ٣٠ ساله و در حال حاضر مادر ۲ فرشته 👩‍👧‍👦 علیرضا ۵ ساله فاطمه زهرا ۲ ساله ❣مادری که قراره به بهانه این فرشته های کوچیک، خودش بزرگ بشه و رشد کنه و تربیت بشه و از "منیت" هاش فاصله بگیره. ❣ مادری که فارغ از هیاهوی پوشالی غرب، به دنبال نگاه والای دین به جایگاه زن و مادر هست و افتخار میکنه به اینکه یه مادره و با تمام عیب و نقص هاش دوست داره مادری رو مشق کنه. 🌐 @f_mohaammadi ••✾•🍃🌺🍃•✾••┈
❣بهش نگاه میکنم و با خودم فکر میکنم ۱۰ سال پیش کجای زندگی من بوده و ۱۰ سال دیگه کجای زندگیمه؟ با خودم میگم یعنی منم یه روز همینقدری بودم و فارغ از دنیا و متعلقاتش؟ یعنی ۳۰ سال دیگه، فاطمه زهرا هم مثل من ، مامان شده و دغدغه بچه ها و زندگیشو داره؟ ❣وقتی علیرضا این سنی بود دوست داشتم زودتر بزرگ بشه، فکر میکردم اگه بزرگ بشه زندگی یه جور دیگه میشه! ولی الان دوست دارم هر روزمو زندگی کنم یه روز خوشحالی، یه روز مریضی، یه روز ناراحت، یه روز خسته، یه روز آروم و یه روز بی خواب! همین روزا هستن که هفته ها و ماه ها و سالها و آینده رو میسازن و کسی چه میدونه که چند صباحی دیگه با این قطار قراره جلو بیاد؟ ❣من اینجام!دقیقا همین نقطه از تاریخ زندگیم و قراره امروزم رو زندگی کنم و این دست منه که چطور زندگی کنم؛ ناراحت و غر زنون بخاطر مریضی این طفل معصوم یا آروم و رها بخاطر روزی که میگذره و همیشگی نیست...؟ ✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ 🌐 @f_mohaammadi
🔅سه بار زیارت را از اول شروع کردم... هر بار فاطمه‌زهرا به بهانه‌ای در وسط زیارت گریه کرد. خسته است و خوابش می‌آید ولی برای خواب مقاومت میکند. برای بار سوم گریه می‌افتد! کتاب زیارت را با نارحتی می‌بندم و بغلش میکنم بلکه آرام شود. نگاهم اما... بین زائرها میچرخد و روی هر زائرِ کتاب به دستی که در آرامش در حال خواندن دعاست، متوقف میشود، به حالشان غبطه میخورم، چه در آرامش زیارت می خوانند... در حال راه رفتن در رواق هستم و ذهنم با این فکرها مشغول! 🔅ناگهان توجه فاطمه‌زهرا به صندلی‌های کنار رواق جلب میشود. از افکار خودم فاصله می‌گیرم و کنار صندلی ها می‌نشینم. حالا دیگر در چهره‌اش چیزی جز خوشحالی نمیبینم، به سمت صندلی‌ها میرود و مشغول بازی است و مرا هم به بازی می طلبد. 🔅ذهنم دوباره به تکاپو می‌افتد، به راستی چه کسی گفته ارزش خوشحال کردن دلِ زائری کوچک کمتر از ارزش زیارت است؟ اصلا چه کسی تعیین میکند که ارزش زیارت نیمه کاره‌ی یک مادر کمتر از ارزش زیارت زائری باصفاست؟ 🔅مگر پیامبر مهربان ما(ص) نفرمودند که: "همانا در بهشت سرایی است به نام دار الفرح كه تنها كسانی به آن در آیند كه كودكان را شاد كنند(۱)" مگر پیر و مرشد ما (ره) به عروسشان نفرمودند: "من حاضرم ثوابی را که از تحمل شیطنت حسین می‌بری با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم؟" پس چرا من از این زیارت نیمه کاره خود ناراحت باشم؟ رو به حرم میکنم؛ اما اینبار آرام و خالی از ناراحتی و زیر لب می‌گویم: يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ؛ خودت کم مرا زیاد کن... ۱۴۰۳/۲/۱۵ (۱) كنز العمّال ✍ فـ.مُحَـمـَّدِےْ 🌐 @f_mohaammadi