eitaa logo
تکیه مداحی فابک للحسین علیه السلام
148 دنبال‌کننده
17 عکس
31 ویدیو
16 فایل
ارتباط با مدیر emadi99@
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه و زمینه ای صفای قلب زارت ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضاجان سر ز خاکت بر منم خاک درت غلام و نوکرت مران از در مرا به جان مادرت علی موسی الرضا غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم گر مرا از برانی جای دیگر من دارم. تو خوبی من بدم به این در آمدم به جان فاطمه مکن مولا ردم علی موسی الرضا به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی به یقین با یک نگاهت میشوم دور از تباهی نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو دلم خورده گره به تار موی تو علی . موسی الرضا تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی ز تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی الا ای یار من تویی دلدار من نظر کن بر دل سیاه و زار من علی موسی الرضا دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم چون جامت به دستم از مِی عشق تو مستم امیر کاروان امان ای الامان مرو پیشم بمان امام مهربان علی موسی الرضا جان به قربان نگاهت دل فدای روی. ماهت سینه بگشا تا بیایم ای رضا جان در پناهت منم دیوانه ات مقیم خانه ات تویی باغ گل و منم پروانه ات علی موسی الرضا ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم از ازل مهرت سرشته بر تمام تار و پودم نظر کن بر دلم اگر چه چه. غافلم دعا کن کربلا کند حق شاملم علی موسی الرضا @fabkelelhosain
حال ما با تو، تا که بهتر شد... خبر آمد که روز آخر شد من دلم باز گریه می‌خواهد کم برای تو "دیده‌ام" تَر شد پیرهن مشکی مرا بردار این لباس، آبروی نوکر شد از شب اول محرم بود... حال من حال و روز دیگر شد نَفَسم زیر خیمه ذکر شد و.. اشک من زیر خیمه، کوثر شد گفتم از غُصه‌ی تو جان بدهم... حیف جور دگر مقدّر شد خوب و بد دیده‌ای حلالم کن! عفو کن خاطرت مکدر شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در سِلک ما، معراج رفتن، پَر نمی‌خواهد مؤمن پَری بهتر ز چشم‌ تَر نمی‌خواهد با اشک، وقتی حاجت ما را روا کردند گریه کُن‌ات مشکل‌گُشا دیگر نمی‌خواهد خاک حسینیه برای شاعر‌ان کافی‌ست از تو نوشتن جوهر و دفتر نمی‌خواهد جاروی دستم را نگیر از دست من «خانم» این روضه‌خانه‌ها مگر نوکر نمی‌خواهد!؟ ذات تو را تمثال "أَعْطَیْنا" بیان کردند تفسیرِ دیگر، سوره‌ی کوثر نمی‌خواهد با دیدن روی تو با خود روبه‌رو می‌شد آئینه‌ای بعد از تو پیغمبر نمی‌خواهد تو مستقیماً حامل وحی خداوندی دیگر خدا جبریلِ نامه‌بر نمی‌خواهد نور وجودت را «علی» از قبل خِلقَت دید این مُدَّعا شاهد از این بهتر نمی‌خواهد وقتی دعای‌ تو نگه‌دار علی باشد دیگر «سپر» را فاتح خیبر نمی‌خواهد نان تو خادم‌پرورِ بیتِ یدالله‌ است نانی به‌جز این سفره را قنبر نمی‌خواهد ذرات روی چادرت حُکم طلا دارد تا گرد و خاکش هست، فضّه، زر نمی‌خواهد چادرنمازت سایه‌سارِ مُلک سَلمان است جز سایه‌ی امنِ تو این کشور نمی‌خواهد این نسل سِوُّم، خوب در پیکار ثابت کرد حرف دفاع از دین که باشد، سر نمی‌خواهد تمّار اگر باشی به روی دار خواهی‌گفت: حرف ولایت را زدن، منبر نمی‌خواهد این انقلاب فاطمی چل سال ثابت کرد جز نسلِ زهرا و علی، سرور نمی‌خواهد چل سال جنگیدیم پای پرچم زهرا فرزندْ جز خون‌خواهیِ مادر نمی‌خواهد * * نجّار کاش از ابتدا بی میخ، در می‌ساخت هرگز کسی این‌گونه‌ دردسر، نمی‌خواهد مادر تقلا می‌کند قدری رها گردد دیوار پیله کرده، میخ در نمی‌خواهد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سر نخواهم کرد خَم پیش کسی الا حسین قلب من خورده به نام نامی مولا حسین در رهش امروز هر کس یک قدم برداشته خوب می‌داند تلافی می‌کند فردا حسین آه از آن روزی که خلوت می‌شود دور مزار بعد می‌بینی که مانده پیش تو تنها حسین بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم از همه عالم کفایت می‌کند ما را حسین شک ندارم نوکران را از صف یوم الحساب می‌کشد بیرون ملک، می‌گوید: این ها با حسین ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست لحظه‌ای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین کوله‌باری از گناه آورده‌ام، چون گفته‌اند با دو قطره اشک، پاکش می‌کند یکجا حسین رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست کَلْمَةُ الحسنی حسین و عُروةُ الوثقی حسین بس که بخشیده‌ست می‌ترسم میان قتلگاه شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین مادرم می‌گفت اگر شوق حرم داری بگو_ بعد تسبیحات بی بی حضرت زهرا، حسین هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین ! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد وقتی که با تو این‌چنین نامهربان باشد ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه خوان باشد دريايي از درد و غريبي موج خواهد زد پای حسن هرگاه جایی درمیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست سقف مزارت هم زمانی آسمان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست وضعت میان خانه چون زندانیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست خونِ دلت از کنج لب‌هایت روان باشد آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد سخت است تشنه باشی و لب‌های لرزانت حتی برای آب خوردن ناتوان باشد * * هنگام برخورد لبت با کاسه‌ی آب است وقتِ گریز روضه‌های خیزران باشد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیا و سر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان شـرر زد بـر درونـم زهـر آتش‌بـار، مهــدی‌جان بیـا تــا سیــر بینــم وقـت رفتن، ماه رویت را که می‌باشد مرا این آخرین دیـدار، مهدی‌جان در ایـام جوانــی سیــــر گردیـــدم ز جـان خـود زبس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان ازآن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت به موج غم، گذاری چهـره بر دیـوار، مهدی‌جان از آن می‌سوزم ای نور دوچشم خود، که می‌بینم تو بهــر گریـه کردن هـم نـداری یـار، مهدی‌جان غـم تــو بیشتــر باشـــد ز غم‌هــای پــدر، آری اگر چه دیـده‌ام مـن محنت بسیار، مهدی‌جان تـو بایــد قرن‌هــا در پـــردۀ غیبت کنــی گریــه بُود هـر روز روزت مثـل شــامِ تــار، مهدی‌جان تو باید قرن‌ها چون جد مظلـومت علـی باشی به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان بگیر از مرحمت، فردای محشر، دستِ «میثم» را کـه بـر جـرم و گناه خـود کنـد اقـرار، مهدی‌ جان ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شعر مناسب روضه و سینه زنی شهادت امام حسن عسگری علیه السلام ای شرفت فوق ثنا گستری داد خدایت به جهان برتری شمس و قمر دور رخت مشتری کرده زخلق دو جهان دلبری خاک کف پات سر سروری سیّدنا یا حسن العسکری قدر، بود رشته ای از موی تو بدر بود آیتی از روی تو خُلق عظیم نبوی خوی تو مهدی موعود ثناگوی تو مهر تو بر چرخ کند محوری سیّدنا یا حسن العسکری نخل وجودت ثمر فاطمه بحر عنایت گهر فاطمه شمس ولایت قمر فاطمه صد چو مسیح ای پسر فاطمه از تو گرفته دم جان پروری سیّدنا یا حسن العسکری یازدهم آینه ی سرمدی نام، حسن خود بری از هر بدی پیر خرد درس تو را مبتدی نطق تو را موعظه ای احمدی تیغ تو را معجزه ی حیدری سیّدنا یا حسن العسکری بر سه محمّد ثمری یا حسن چار علی را پسری یا حسن مصلح کلّ را پدری یا حسن فوق ثنای بشری یا حسن کرده خدا بر تو ثنا گستری سیّدنا یا حسن العسکری جود زتو لطف و عنایت زتوست حکمت و توحید و ولایت زتوست آنچه شنیدیم روایت زتوست رهبری و علم و هدایت زتوست بر تو برازنده بود رهبری سیّدنا یا حسن العسکری نور هدی یا حسن بن علی بحر عطا یا حسن بن علی روی خدا یا حسن بن علی هست روا یا حسن بن علی سیدی و وجه خدا منظری سیّدنا یا حسن العسکری ای همه جا وصف تو نُقل دهن مهر تو خوشتر بود از جان به تن وای به من مدح تو و طبع من کار نیایید زبیان و سخن گر چه کند لعل لبم گوهری سیّدنا یا حسن العسکری راه خدا، راه نبی، راه توست سرّ ازل در دل آگاه توست عرش برین پایه ای از جام توست بنده ی شرمنده ی درگاه توست حور بود، یا که ملک، یا پری سیّدنا یا حسن العسکری محنت دوران به تو همراه بود هر نفست یک شرر آه بود همدم تنهای شبت ماه بود عمر تو هر چند که کوتاه بود تا ابد الدّهر کنی سروری سیّدنا یا حسن العسکری حیف که قدر تو فراموش شد نیش بلا بر جگرت نوش شد نغمه ی توحیدِ تو خاموش شد مهدی موعود، سیه پوش شد کرد نفس در دل او آذری سیّدنا یا حسن العسکری ای جگر غم زغمت چاک چاک ای بدنت پاک تر از جان پاک وای من از این الم دردناک با چه گنه شد حرمت تَلِّ خاک ای حرمت بار گه داوری سیّدنا یا حسن العسکری تو گُلی و من همه خار توام در وطنم دُور دیار توام اشگ فشان گِرد مزار توام "میثم" دلخسته ی دار توام بر تو کنم بر تو ستایشگری سیّدنا یا حسن العسکری غلامرضا سازگار
امام زمان(عج)-مناجات ای غایب از نظرها کی می شود بیایی برقع ز رخ بگیری صورت به ما گشایی هم دست تو ببوسم هم دور تو بگردم هم رو نما ستانی هم رو به ما نمایی آیا به کوه رضوان آیا به طور سینا؟! آیا به بیت الاقصی آیا به ذی طوایی؟! در مکه و مدینه یا در نجف مقیمی؟! در مشهد مقدس یا دشت کربلایی؟! جانم شود فدایت تا بشنوم ندایت دائم زنم صدایت یابن الحسن کجایی؟! تنها مسیح عالم، تنها نجات آدم تنها وصی خاتم، تنها امید مایی ای عالمی سپاهت، محتاج یک نگاهت چشم همه به راهت، شاید ز در درآیی هم پرچم حسینی بر دوش خود بگیری هم قبر مادرت را بر شیعیان نمایی در قلب ما حبیبی، بر زخم ما طبیبی بر جان ما قراری، بر درد ما دوایی باشد شعار «میثم» ای شهریار عالم کی می شود بیایی کی می شود بیایی؟! شعر استاد سازگار
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه‌السلام 🔹گل محمدی🔹 پاییزه ولی بهاره انگار گل از آسمون می‌باره انگار یه گل محمدی شکفته توی مدینه دوباره انگار کی گفته که با یک گل بهار نمی‌شه؟ عطری به جز عطرش موندگار نمی‌شه کدوم دله که دچار نمی‌شه امشب، پیچیده شمیم گل یاسی تو آسمون امشب، نام زیبای گل زهرا رو با من بخون «مولا مولا یا امام صادق» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صحن خونۀ امام باقر از تو آسمونا داره زائر عشق نور چشمش توی دل‌ها شده یه حدیث متواتر روایت حُسنش رو لبای همه‌س کرامت بی‌حدّش برای همه‌س اون آقایی که، آقای همه‌س عشقش یه حدیث مُفَصّله به روی لب‌هامون ذکرش اجابت دعامونه تو هم با من بخون «مولا مولا یا امام صادق» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پای درس تو تموم عالم تویی آقا استادِ مُسَلَّم احادیث تو شنیدنیه روی منبر نبی اکرم هفت آسمون تو درس تو می‌شه رَصَد مکتب تو بی‌همتاس تا روز ابد می‌خوام آقاجون، من از تو مدد فخر من اینه که مذهبمه مذهب جعفری امشب دلامونو با یه نگاهت بگو می‌خری «مولا مولا یا امام صادق» شاعر و نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/4872@ShereHeyat_Nohe
شعر زیبای حضرت مولنا در مدح زسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله با صدای محسن چاووشی مناسب برای مولودی خوانی، سرود و شور ای همه خوبی تو را پس تو کرایی که را ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا سرو اگر سر کشید در قد تو کی رسید نرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو را هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده لیک در این میکده پای ندارند پا از کرمت من به ناز می‌نگرم در بقا کی بفریبد شها دولت فانی مرا بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا ای که به هنگام درد راحت جانی مرا وی که به تلخی فقر گنج روانی مرا سجده کنم من ز جان روی نهم من به خاک گویم از این‌ها همه عشق فلانی مرا هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست ما به فلک میرویم عزم تماشا که راست ما به فلک بوده‌ ایم یار ملک بوده‌ ایم باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست بخت جوان یار ما دادن جان کار ما قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست از کرمت من به ناز می‌نگرم در بقا کی بفریبد شها دولت فانی مرا بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا ای که به هنگام درد راحت جانی مرا وی که به تلخی فقر گنج روانی مرا سجده کنم من ز جان روی نهم من به خاک گویم از این‌ها همه عشق فلانی مرا @fabkelelhosain
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر به ساعتِ خود کرد و نقشه در سر داشت/ تبر به دوش، کسی از نوادگانِ خلیل چقدر مانده از این بیست و پنج ساله مگر؟/ که محو گردد از عالَم، نشانِ اسرائیل
غزه تنها نیست، دنیا با فلسطین است هرچه پیش آید، دل ما با فلسطین است حق‌کشی‌های شما حق را نخواهد کشت حق در این پیکار تنها با فلسطین است گوش کن: قرآن چه خواند و با که نجوا کرد؟ سوره‌ی نصر است، گویا با فلسطین است صبح نزدیک است اگرچه سرخ می‌آید فتح، آسان نیست اما با فلسطین است دست روی دست بسیار است و این نوبت دستخون شد؛ دستِ بالا با فلسطین است در گلو خشکیده بغض کربلا، این بار امتحان تشنگی‌ها با فلسطین است موج‌ها دستی برآوردند و می‌گویند: آب را بستند؟ دریا با فلسطین است نرم می‌تابد به نعش کودکان، خورشید صبح نزدیک است و فردا با فلسطین است ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شعر میلاد عرفان‌پور برای کودکانِ شهید بیمارستان المعمدانی غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هرطرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه ای غریب...ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند حرمله‌ها عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است @Farsna
شعر قصیده مدح و مرثیه امام حسن عسکری علیه السلام روایتی به بحار است و راوی اش جعفر روایتی که بُوَد جان فزا و جان پرور چنین بگفت که در کوچه های سامرا نشسته بودم و دیدم میان آن مَعبَر که آفتابِ زمین و زمان نمایان شد امام عسکری از کوچه می‌نمود گذر به محض دیدن آن حجّتِ خدا بگذشت چنین به خاطر من ، کای امام جن و بشر خدای عزوجل می‌دهد به من فرزند ؟ که ناگهان ولیِ حق به من نمود نظر اشاره کرد به راس مقدسش ...آری درخت زندگی ات سبز می‌شود به ثمر دوباره در دل خود گفتم ، این ثمر پسر است ؟ جواب داد که "نه" با اشاره ای دیگر گذشت قصه ی این ماجرا پس از چندی چراغ خانه ی من گشت کودکی دختر دو حاجت دل من را امام پاسخ داد به دو اشاره ی آري و نه ولی با سر از این روایت و مطلب امام رابشناس که با اشاره ی خود می‌دهد ز غیب خبر *۱ خبر چگونه نگوید ز غیب آنکس که نوشته با قلمش دفتر قضا و قدر به ذره ذره ی در کائنات آگاه است شهی که هست خودش آفتابِ عالم ذر اگر اراده کند بحر می‌شود منشق اگر اشاره کند سنگ می‌شود گوهر بپرس از آنکه به زندان گرفت بر او سخت بلی بپرس ز دشمن بپرس از آن دو نفر چه دیده اند ز والشمس و والقمر غیر از به روز روزه ، به شب ها نماز تا به سحر چه دیده اند که هر دو به توبه افتادند به روی خاک زمین پیش پای آن سرور *۲ سوال کن ز جفا پیشه ای که حضرت را فکند در برِ درندگان و داشت نظر چه دید ، قامت آن جانِ کعبه را به نماز چه دید ، گشتن شیران به دور آن پیکر *۳ فقط نه شیر درنده ، شد اسب سرکش رام چو دست خویش نهاده به پشت آن استر *۴ به خاک ، خطی علامت زد و ابوهاشم از آن علامت او می‌گرفت شمش زر *۵ قلم گذاشت زمین تا نماز بگذارد قلم به اذن خدا می‌نوشت بر دفتر *۶ هزار سال گذشت و هنوز کودک علم نشسته پای همین مکتب و همین منبر هر آن کسی که کند در مقام او تردید دگر خطاب مسلمان مکن بر آن کافر به نقش خنده ی او یا به نقش اخم اوست نشان امر به معروف و نهی از منکر چه هست امر به معرف غیر معرفتی که دست ما برساند به دامن حیدر چه هست نهی ز منکر بجز جدایی از موسسان سقیفه ، سران فتنه و شر هزار جان به فدای شهی که از نفسش جهان گرفته شمیم بهشت سرتاسر هزار سال گذشت و هنوز بیت الله به حسرت رخ او ، آه می‌کشد ز جگر امام یازدهم آنکه هست فرزندش به نام و صورت و هیبت شبیه پیغمبر امام یازدهم آنکه هست فرزندش امید و آرزو و هستی و حیاتِ بشر امام یازدهم را صدا بزن و بخواه پدر دعای فرج سر دهد برای پسر ◻️◻️◻️ امام یازدهم هشتمین تبار حسین که تر شد از غم او دیدگان هفت اختر کسی ندیده که خورشید رو به قبله شود کسی ندیده که عرش خداست در بستر به لرزه دست شریفش به وقت خوردن آب به رعشه جسم نحیفش ز پاره های شرر دو چشم نرگس از این ماجراست کاسه ی خون دل امام زمان شرحه شرحه و پرپر سرش به دامن فرزند خود به یاد آورد از آن سری که به زانوی خود گرفت پدر پدر کدام پدر آن اسیر در کُرُبات پسر کدام پسر حضرت علی اکبر به یادش آمده آن لحظه ای که روی عبا امامِ تشنه جگر چید ، پاره های جگر هنوز زمزمه ی "یا بُنَی" به گوش آید به دشت کرببلا از کنار آن پیکر کسی که داغ پسر دیده است لازم نیست برای کشتن او تیر و نیزه و خنجر به گریه گفت علی جان بگیر جان مرا وَ یا بلند شو و عمه را به خیمه ببر اذان بگوی که وقت غروب شد دیگر به روی نی سر بابا به روی نیزه پسر ارتباط با شاعر : @Meysam_Momeninejad لینک کانال : @meysammomeninejad
*۱ _ داستان در شعر مشخص است *۲ _ دو مامور سنگدل انتخاب کردند تا در زندان بر حضرت تنگ بگیرند پس از مدتی دیدند آن دو توبه نمودند و از عابدان شدند دلیل را پرسیدند...جواب دادند ما چگونه تنگ بگیریم بر امامی که روزها روزه و بود و شبها تا سحر عبادت میکرد *۳ _ملعونی از حاکم اجازه گرفت که حضرت را مقابل شیرهای گرسنه اندازد و با اجازه حاکم این کار را انجام داد اما دید که حضرت در کنار شیر ها به نماز ایستاد و شیرهای درنده دور امام می‌گردند *۴ _ اسب چموش و سرکشی که به هیچ وجه رام نمیشد را آوردند تا امام سوار بشود و زمین بخورد و....اما حضرت دستی بر پشت اسب گذاشت و حیوان آرام شد سپس او را لگام زد و سوار شد *۵ _ ابوهاشم می‌گوید یاد بدهکاری ام افتادم و غمگین بودم حضرت نگاهی بمن کردند و فرمودند خدا قرض تو را میدهد خطی به زمین کشیدند و فرمودند بردار و دیدم شمش طلا است دو مرتبه در دلم گفتم کاش حضرت عنایت میکرد برای لباس و توشه زمستان که حضرت دومرتبه خطی کشیدند و فرمود بردار.... *۶ _ محضر امام رفتم مشغول نوشتن بود وقت نماز شد حضرت برخاست و مشغول نماز شد اما دیدم خود قلم بر کاغذ مشغول نوشتن است (القطره ج۲ _کتاب منتهی الامال ج۲)
ای سایه ی بالا سرِ خواهر، برادر! ای جانِ از جانِ خودم بهتر، برادر! خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت می‌شوم مادر، برادر! ای سوره! چشمی بر منِ آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز یك بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر چیزی به غیر از چشم تر دارم، ندارم از گوشه ی زندان خبر دارم؟ ندارم اصلاً نمی‌دانم پدر دارم-ندارم دیدم كمالاتِ پدر را در برادر از جانب زُلفت صبایی می‌فرستی؟ با التماس من دعایی می‌فرستی؟ دارالشِفای من! دوایی می‌فرستی؟ افتاده‌ام در گوشه‌ی بستر، برادر! این جا مسیرِ كوچه‌ها خوب است، خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب است، خوب است حالا كه احوالِ رضا خوب است، خوب است از بس فنا گردیده‌ام من در برادر در كوچه‌ها با حالِ بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند این معجری را كه سرم دارم، نبردند این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر! ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند افتاده روی تلِّ خاكستر، برادر نه تو جسارت دید‌ه‌ای، نه من جسارت نه تو اسارت دیده‌ای، نه من اسارت نه تو به غارت رفته‌ای، نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر با نیزه‌ای تا شاه را از حال بردند یك یك تماماً رو سوی اموال بردند هر آن چه را كه بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ذکر شریف ارباب، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌باز، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر، خوشبوتر از گلاب است هر منصبی که داریم، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او، تضمین خانه‌ی ماست کاخ بدون روضه، کاشانه‌ای خراب است ما شهروند‌هایِ، جمهوریِ حسینیم خونِ شهید گودال، تضمینِ انقلاب است تا کارمان گره خورد، گفتیم: یا رقیّه این نازدانه نامش، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش، شخصِ ابوتراب است * * اربابِ آب‌ها را، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او، دل‌های ما کباب است آزار پشتِ آزار، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار، دست همه طناب است آن بانویی که گریان، دنبالِ نیزه‌داران، هِی می‌دَوَد پریشان، حس می‌کنم رباب است! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خورشید حِلم، شمع شبستان زینب است دریای صبر، بنده‌ی طوفان زینب است اسلام، زیر سایه‌ی ایمان زینب است با این حساب، شیعه مسلمان زینب است او رتبه‌دار مبحث علم از قدیم شد مابینِ طورِ اهلِ تفکر، کلیم شد در درس دادنِ به ملائک سهیم شد جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است بی ذکر او به وادی عترت نمی‌رسیم بی اذن او به گریه‌ی هیئت نمی‌رسیم بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی‌رسیم دَخْلِ بهشت در پیِ دُکّان زینب است در کوچه‌ی کرامت او کاسه‌ها پُر است از طبخ روزمَرّه‌ی او، ظرف ما پُر است این سفره‌ای که دور و بر آن گدا پُر است تولیَّتَش به دست حَسَن‌جانِ زینب است این شور، در محیط دلم انقلاب کرد زهرا گرفت دست گدا را..، ثواب کرد ما را برای نوکری‌اش انتخاب کرد این شیعه‌خانه‌‌، کشورِ ایرانِ زینب است با بالِ اشک، هیچ نمانده‌ست تا دمشق آن‌قَدْر اهل گریه کشانده‌ست تا دمشق! ما را خودِ سه‌ساله رسانده‌ست تا دمشق یعنی رقیّه تعزیه‌گردانِ زینب است ای زائر حسین! به او احترام کن پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن بین نجف به سیّده زینب سلام کن ایوان‌طلا نمایش ایوانِ زینب است در وقت رزم، واژه‌ی او مثل خنجر است از هرچه تیر و نیزه و شمشیر، بهتر است زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است! نام «علی» مدال محبان زینب است هنگام خطبه‌خوانی او، آفتاب شد دنیا به ترک‌کردن ظلمت مُجاب شد کاخ یزید روی سر او خراب شد شام سیاه،‌ عرصه‌ی جولان زینب است در کوچه‌های کوفه دل مضطرش شکست در زیر دست و پای اراذل پرش شکست نزدیک خانه‌ی پدر او، سرش شکست تا روز حشر، شیعه پریشان زینب است بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت خاکستری که روی سری بی‌گناه ریخت با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت این‌ چو‌ب‌خورده، قاری قرآن زینب است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سَرچشمه‌ی غم‌های عالم فاطمیه‌ست غوغا شده در عرش اعظم، فاطمیه‌ست زهرای مرضیه اگر «اُم الحُسین» است پس ریشه‌ی ماه محرم فاطمیه‌ست ✍ @hosenih
مادرم سرچشمه‌ی وحی است، کوثر شاهد است باء بسم‌الله، تا آن سینِ آخر شاهد است مادرم سوغاتی عرش است در تندیسِ سیب لَیلَة‌ُالمِعراج می‌داند؛ پیمبر شاهد است هر زمان مسجد به پای گریه‌هایش می‌نشست شانه‌ی محراب می‌لرزید منبر شاهد است لشکرِ کذّاب، از صدّیقه شاهد خواستند با وجودِ اینکه می‌فرمود: حیدر شاهد است مقتلِ مکتوبِ آتش در گلستان قاب شد ضربه‌ی مسمار بر دیوار را در شاهد است او که جای ذوالفقارش ریسمان در دست داشت یکّه‌تاز مرکبِ رزم است، خیبر شاهد است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسم است مردم! بین دعواهای مردانه... بیرون نمی‌آید به هیچ عنوان زن از خانه اما در اینجا در نبرد قوم بیگانه زهرا به میدان می‌زند پیروزمندانه گویا پیمبر به جدال بولهب رفته بانو به جنگ قوم بی اصل و نسب رفته مثل شراری که به یک گلزار می‌افتد آتش به روی در، روی دیوار می‌افتد ضرب لگد بر مخزن‌الاسرار می‌افتد با ضربه‌ی مسمار، دست از کار می‌افتد پای غریبه بر روی قرآن به شدت خورد سادات می‌بخشند! در محکم به صورت خورد دست علی بسته‌ست و دست همسرش زخمی زهرا سرش زخمی، دلش زخمی، پرش زخمی شاخه شکست و گشت سیب نوبرش زخمی با دیدن مادر غرور دخترش زخمی با روضه‌های کوچه، روز پنج‌تن شب بود پایان کوچه، روضه‌های شام زینب بود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درد داری! دست بر بازو بگیر؛ اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر؛ اما بمان من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلاً دست بر زانو بگیر؛ اما بمان گرچه سختی می‌کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر؛ اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه‌ات با غم تنهایی من خو بگیر؛ اما بمان چهره می‌پوشانی از من، گرچه دل‌خونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر؛ اما بمان ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تنهاترین مظلوم تاریخم! کنارم باش تنها طرفدارم تو بودی، آخر افتادی این‌روزها مجروح جنگ غربتم! برخیز آه ای طبیب من! چرا در بستر افتادی قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا کی من به دوری تو عادت می‌کنم زهرا از بی‌ملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز جای همه از تو عیادت می‌کنم زهرا حس می‌کنم آرام جانم رفتنی هستی دست تو را در دست خود هربار می‌گیرم دیروز اگر تو می‌گرفتی دست بر دیوار حالا منم که دست بر دیوار می‌گیرم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e