لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک فوق اگر کمی تندتر خوانده شود مناسب زنجیرزنی هم است
پیام علامه حسن حسن زاده آملی به تمام حاضران در فضای مجازی :
دستوالعمل دوازده بندی حضرت علامه حسن زاده آملی به تمام حاضران در دنیای مجازی را مطالعه فرمایید.
که در گروه دوستان نیز مورد توجه قرار می گیرد
🔹۱- حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.
🔹۲- باطل را با ترک کردنش نابود کنید.
🔹۳- از تصاویر حرام و غیرشرعی پرهیز کنید.
🔹۴- از بحثهای بیهوده بپرهیزید.
🔹۵- از جوکهایی که دین و عبادات و مقدسات و اشخاص و ملتها و قومیتها را مسخره میکند، بپرهیزید.
🔹۶- مصدر نقل شایعات نباشید و قبل از نقل و انتشار هر حدیث یا روایت یا داستان و خبری از صحت آن مطمئن شوید.
🔹۷- بگذارید آن کلامی که میفرستید بهنفع شما گواهی دهد نه علیهتان.
🔹۸- خودتان را کلید خیر و قفل شر قرار دهید.
🔹۹- هر متنی و پیامی که میفرستید بهمنزله تأیید و با امضای شما است. نگو که به من رسیده و کپی کردهام.
🔹۱۰- تمام سعی خودتان را برای استفاده بهینه از این فناوری به کار گیرید و از آن برای دعوت الی اللّه و امر به معروف و نهی از منکر و آموزش مسائل دینی و فرهنگی و علمی و آموزشی استفاده کنید یعنی بهعنوان یک اصلاحگر بهتمام معنا، و نیت خودتان را درست و خالصانه کنید.
🔹۱۱- برای بیان حق مجاملات و رودربایستی را کنار بگذارید، دین و حق بر هر چیز مقدم و شایستهتر هستند.
🔹۱۲- تصویر پروفایل شما و پیامهایتان معرف شخصیت شماست،
از آنجا که بخود نیامدیم بخود هم نخواهیم رفت، آنکه آورد ما را باز میبرد ما را
در این آمدن و رفتن حکمتیست
(خلقت الجن و الانسان الا لیعبدون)
برای هر ذره ای از فکر خلق عمل، نیت، قصد، دید، زبان، گوش، دست ،پا ،شکم،
ودر کل برای همه چیز باید پاسخگو باشیم
💠 رساله عهد
▪️ بزرگانی مثل مرحوم بوعلی یك رساله عهد نوشتند ـ كمتر كسی است که رساله عهد بنویسد ـ اصلاً رساله عهد را برای همین گذاشتند كه ما با خدایمان عهد كنیم. آن قدر فیض ذات اقدس الهی ریزش دارد كه به ما اجازه داد كه یك طرف عهد باشیم و او طرف دیگر! ما کتاب های نذر و وقف فراوان داریم، اما عهد كم است. عهد یعنی یك رساله که بخشی از اقسام فقهی مانند نذر و عهد و یمین است؛ این بزرگان رساله عهد می نوشتند که طرف عهدشان خداست؛ من با خدا عهد كردم، تعهّد كردم، «عاهدتُ الله» كه قصّه نخوانم، علمی شوم یا استاد شوم یا مؤلف شوم یا مدرّس شوم كه شاگرد بپرورانم. من اینجا نیامدم قصه بخوانم، فلان سریال را ببینم یا فلان داستان را گوش دهم، من آمدم محقّق و عالِم شوم و عالم پرور باشم. این رساله عهد را مرحوم بوعلی نوشتند كه من عهد كردم قصّه نخوانم. كسی كه عهد كرده قصه نخواند، وقتی كه ماه باجلال و شكوه محرّم رسید، او با قصه مجلس را كه اداره نمی كند، او راز نهضت حسینی را، رمز نهضت حسینی را كه حق مدار و حق محور بود بیان می کند. فرمود: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ الْحَقَ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یتَنَاهَی عَنْهُ»،[1] مسئله امر به معروف، نهی از منكر، حق مداری، حق محوری، پرهیز از باطل، گرایش به حق، پرهیز از كذب، گرایش به صدق، جامعه دروغ نگوید، دروغ نبافد، دروغ اِسناد ندهد؛ مشكل جامعه الآن دروغگویی است، این دروغگویی را برداریم كه اطمینان در جامعه پیدا شود؛ این موارد همه عصاره بحث های ایام محرّم خواهد بود.
▪️ معنای این عهد این است كه من با خدا تعهّد كردم حرف های غیر علمی نزنم، داستان بی مغز نگویم، وقت مردم را تلف نكنم؛ این كار و تعهّد من خواهد بود، مردم هم وقتی در مجالس حسینیه و مسجد و امثال آن شركت می كنند، برای شنیدن مواعظ الهی و نهضت جهانی سالار شهیدان (سلام الله علیه)، آنها هم «مُسْتَمِعٍ وَاعٍ» باشند؛ یعنی هم خوب گوش دهند و هم ظرف بیاورند كه این مطالب در آن ظرف جا بگیرد.
▪️ اگر وجود مبارك امیر مؤمنان (سلام الله علیه) در قرآن به این وصف شد كه ﴿تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ﴾،[2] به ذیل این آیه که نگاه كنید، می گویند یكی از مصادیق بارز این آیه وجود مبارك امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است كه حضرت «مُسْتَمِعٍ وَاعٍ» بود، «واعی» بود یعنی «وعاء» و ظرف می آورد،[3] این ظرف را خدای سبحان به ما داد؛ ولی اگر این ظرف را با قصه و داستان پُر كردیم جا برای مطالب دیگر نیست. اینكه می بینید بعضی ها حوصله شان زود سر میرود، برای این است كه ظرفیتی ندارند. الآن شما بهترین غذا را به كسی بدهید كه این با پفك شكم خود را سیر كرده است، این شخص دیگر اشتها ندارد، به او گفتند که این ماده غذایی نیست، ولی گوش نداد و شكم خود را با آن پُر كرد، دیگر احتیاجی به غذای سالم ندارد و احساس نیاز نمی كند! به او گفتند قصه سودمند نیست، حرف های باطل سودمند نیست، طنز سودمند نیست، مطالب غیر علمی سودمند نیست!
▪️ اگر وجود مبارك حضرت را به عنوان امام پذیرفتیم كه پذیرفتیم! باید در محافل علمی مصداق ﴿تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ﴾ باشیم. فرمود وقتی معارف الهی تنزّل كرد، گوشِ شنوایی كه «وعاء» باشد و ظرفیت داشته باشد این معارف را می پذیرد. هم ما و هم گویندگان ما باید در محافل حسینی حرف های با مغز، برهانی، استدلالی، قرآنی، روایی به مردم تحویل دهند و هم مستمعان ما «مُسْتَمِعٍ وَاعٍ» باشند تا ﴿تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ﴾.
[1]. تحف العقول، ص245.
[2]. سوره حاقة، آیه12.
[3]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج1، ص423؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ ﴿وَ تَعِیها أُذُنٌ واعِیةٌ﴾قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صل الله علیه و آله و سلّم) هِی أُذُنُكَ یا عَلِی».
#حضرت_آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
📚 درس اخلاق
تاریخ: 1393/08/01
🆔 @daftar_ayatollah_javadi_amoli
حضرت عبدالله بن الحسن(ع)
بِینِ آغوشِ عمو بود ولی مُبهَم شد
یک حسینیه همانجا، حَسنیه هم شد
این حُسینیه اگر شد حَسنیه یعنی
این حسین است ولی باحسناش دَرهم شد
وقتِ غارت شده، از پیرهن و خود و زِره
هرچه بُردن از این، وای از آن هم کم شد
شاعر حسن لطفی
حضرت سکینه (س) روایت مى کند که چون پدرم کشته شد آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغما و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم پدرم مى فرمود:
شیعَتی مَهْما شَرِبْتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذکُرونی
(شیعیان من! هنگامی که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید)
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
(و یا هنگامی که ازغریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید)
فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتَلُونی
(من، نواده [پیامبر ص] هستم که مرا بی گناه کشتند)
وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحَقُونی
(و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سم اسبان کردند)
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاً تَنْظُرونی....
(ای کاش، همگی در روز عاشورا بودید و میدیدید....)
کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبَوْا اَنْ یَرْحَمُونی
(که چگونه برای کودک خردسالم،آب خواستم و آنان رحم نکردند) ...
الخصائص الحسینیه، مرحوم شوشتری، ص 99
زمینه مناسب برای شام غریبان و بعد از شهادت امام حسین علیه السلام
حاج محمود کریمی
تشنه بودیم، بوی آب می رسید از علقمه
از تو نخلا، می رسید رایحۀ فاطمه
از میونِ، گرد و خاک سمت حرم می رسید
بابا گریون، قدّ خم روی لباش زمزمه
با این که غم داشتیم
صاحب عَلَم داشتیم
عَمومونُ کُشتن
همینُ کم داشتیم...
عمو جونم! تا تو بودی، سر و سامونی داشتیم
تو که رفتی، چشِ گریونی داشتیم
بعد تو بیچاره شدیم، دنبال زینب همه آواره شدیم
بی گوش و گوشواره شدیم
با این که غم داشتیم
صاحب عَلَم داشتیم
عَمومونُ کُشتن
همینُ کم داشتیم...
رفتی و رفت، دشمنت سمت حرم صف به صف
ناله ها و ضجه ها می رسید از هر طرف
تا عمودِ خیمتُ، دستای بابا کشید
عمه میزد بر سرش، دستشُ رو به نجف
عمه هزار بار مُرد
خیمه گرفت آتیش
همه میگن: بابا!
چرا نیاوردیش؟
عمو جونم! تا تو بودی دشمنامون می ترسیدن
تا تو رفتی، چشم تو رو دور می دیدن
ماها گریون بودیمُ، اونا همش می خندیدن
با این که غم داشتیم
صاحب عَلَم داشتیم
عَمومونُ کُشتن
همینُ کم داشتیم...
اشک باباس، که نشوند ما رو به روزِ سیاه
بی قرارُ، تشنه و بی کس و بی پناه
جای خالیت، میکِشه پنجه به زخم دلش
اون دمی که، قاتلش می رسه تو قتلگاه
چشمت و دور دیدن
غارتمون کردن
سر بسته باید گفت
همه چیُ بُردن
عمو جونم، تا تو بودی چاره داشتیم
کی لباس، پاره داشتیم؟
تو که رفتی سر به صحراها گذاشتیم
پا برهنه، روی خارا پا گذاشتیم
با این که غم داشتیم
صاحب عَلَم داشتیم
عَمومونُ کُشتن
همینُ کم داشتیم
شعر روضه دیر راهب نصرانی
شد بــــــه مهمانی راهب چو سر پاک حسین
گفت با آن سر پر خون به دو د شیون و شین
ای سر انـــــدر نظــــرم، جـــلوۀ یحیی داری
از رُخت نور عیان چـــون کف موسی داری
یــا مسیحائی و از عــــرش بـــــرین آمده ای
خـــوش به سر وقت من گوشه نشین آمده ای
جــــــــان من باد به فدایت که تو مهمان منی
ز تـــو شرمنده ام ای سر، که تو مهمان منی
راهبـــــــــــــــــــا مـــــــــــــن زادۀ پیغمبرم
مهمـــــــــــــــتان ایــــــــــــــــن گروه کافرم
گـــــــــــــر خبر جوئی ز من ای غم نصیب
بــــــــــــــــــــاش آگه من غریبم من غریب
رحــــــــــــــــــــــــــم ننمودند بر احوال من
آب را بستنـــد بـــر اطفال من
روز عــــــــــــاشورا بـه فرمان یزید
کــــــــــــــــــرد شمرم با لب عطشان
متن روضه دیر راهب نصرانی
لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً.
ترجمه: مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب: هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مىگفت: «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!» راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟». گفت: تو کیستى؟ گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد. راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى: «من ، شفیع تو در روز قیامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دین جدّم محمّد درآى» راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند دیدند که درهم ها سنگ شده است.
مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب مازندرانی ج ۴ ص ۶٠ ، بحار الأنوار علامه مجلسی : ج ۴۵ ص ٣٠٣
✅جامعه را اخلاق می سازد، نه #علم
🔸آن چیزی که جامعه را میسازد علمِ کامل نیست، اخلاق کامل است؛ لذا فرمود «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»
🔸برخورد، اخلاق، گذشت، تحمُّل، صبر و این گونه از موارد است که میتواند جامعه را بسازد، وگرنه پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده اصول دین، فروع دین، فقه، حقوق، همه را تکمیل کرد، اما نفرمود «بعثت لاتمّم العلوم و الفقه و المعارف و کذا»، فرمود: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛ آن چیزی که جامعه را میسازد اخلاق است ...
🔸آن چیزی که جامعه را میسازد و به کمال میرساند اخلاق است؛ وگرنه علوم فراوان که مشکل جامعه را حل نمیکند.
🔸اگر شما علامه طباطبایی بشوید، ناچارید در حوزه بنشینید و درس بگویید و کتاب بنویسید، دیگر به درد جامعه نمیخورید.
🔸مگر جامعه از علامه طباطبایی استفاده میکرد؟ مگر با دو واسطه، سه واسطه یا ده واسطه؛ یعنی شاگردان علامه این معارف را رقیق کنند و در دسترس مردم قرار دهند تا مردم از برکات المیزان استفاده کنند.
🔸آن چیزی که مستقیماً جامعه را میسازد اخلاق است، وگرنه حضرت برای تتمیم مسائل فقهی هم آمده، اخلاقی هم آمده، فلسفی هم آمده، تفسیری هم آمده و نفرمود «بعثت لاتمّم مطالب العلوم، معارف العلوم» و مانند آن ...
🔹درس خارج تفسیر #حضرت_آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی/سوره صافات، آیات 99 الی 111
@daftar_ayatollah_javadi_amoli
أنا علی، ابنُ ذبیحِ کربلا..
#زمزمه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج میثم مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
أنا علی، ابنُ ذبیحِ کربلا
أنا علی، أنا بن مکة و منی
من یادگار غربت خون خدام
امام دوم قیام کربلام
آه از غمِ ، غارت خیمه ها
از غربتِ ، غروب نینوا
از قتلگاه ، به روی نیزه رفت
سر بریده از قفا ..
واویلا ، غریبِ فاطمه حسین ..
ــــــــــــــــــ
ای کربلا چه شد برادر حسین
بگو چه شد علی اکبر حسین
نشسته خون به گوش و گوشواره ای
سه شعبه و گلوی شیر خواره ای
سیلی زدند ، به گوش طفلان حرم
شد کربلا ، مدینه در چشم ترم
بار دگر ، مانده میان شعله ها
پهلو شکسته مادرم ..
یا زهرا خوش آمدی به کربلا..
شاعر: میلاد عرفان پور
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
#تخریب_بقیع
•┄┅══༻○༺══┅┄•
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴متن روضه،سینهزنی و مولودی
https://eitaa.com/babolharam