9.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 چرا در #اخرالزمان احساس میکنیم
زمان سریع میگذرد؟
✍ در این باب روایت داریم که سال به مانند ماه و ماه به مانند هفته و هفته به مانند روز و روز به مانند ساعت میگذرد... چون گردش گنبد زمین تندتر شده و روایت داریم بعد از ظهور سرعت
فلک کم میشه و زمان طولانی میشه به طوری که عمر انسان بالای ۱۰۰۰
سال میشه
➖➖➖➖➖➖➖
⏰ #فکت
#عجایب
「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
33.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افعی زهرافکن یکی از خطرناکترین مارها در کره زمین است که نیشی بسیار زهر آگین دارد ، زهر این مار در یکبار تزریق برای کشتن سی انسان ظرف تنها 24 ثانیه کفایت میکند ، آن ها بزرگترین دندان های نیش را در میان تمام مارها دارند. زمانی که این مار نیش بزند در همان ثانیه های ابتدایی تمام خونی که در بدن طعمه وجود دارد مانند یک ژله صفت و محکم میشود.
✅#فکت
#عجایب
「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱
🔞ادامه داستان عجوزه ۳🔞
☠بایکی حرف میزنه و میگه عمه خدیجه الان از در میام بهم بده و بلند میشه بره بیرون یهو بابابزرگ دستشو میکشه کجا میری؟ میگه عمه خدیجه ( یکی از خانمای مسن همسایه ) هستش از باجه صدام کرد ( باجه دریچه هایی رو پشت بام روستاها به نوعی مثل نورگیر بودن) و گفت روسریمو تو پشت خونشون افتاده اونم برش داشته حالا میخواست بره وضو بگیره گفت بیا بهت بدم و برم پدر بزرگم میگه باشه بزار با هم بریم خلاصه میرن پشت بام میبینن هیچ کس نیست میرن در خونه عمه خدیجه کلی در میزنن میان درو باز میکنن مادر بزرگم میگه عمه خدیجه منو سر کار گذاشتی ؟ منو صدا میکنی و میای خونه عمه خدیجه میگه شما حالتون خوبه تو این نصف شبی من چیکار دارم بیام بالا پشت بوم خونه شما ؟ من جلوی پامو بزور میبینم.
🔞مادر بزرگم میگه خودت گفتی روسری منو پیدا کردی و میخوای بری وضو بگیری برام اوردی عمه خدیجه میگه تو این نصف شبی موقع وضو هستش زمانیکه دارن صحبت میکنن شصت عمه خدیجه که پیرزن دنیا دیده ای هست خبردار میشه جریان از چه قراره اهسته پدر بزرگمو میکشه کنار میگه این راست میگه ؟ پدر بزرگم میگه والا من خودمم دیدم داره بایکی صحبت میکنه عمه خدیجه میگه مشتی بهیچوجه از من میشنوی غافلش نکن اون پیرزنه من نبودم ولی تا حدودی حدس میزنم کی بوده مشتی صفر جون زن و بچه ات در خطره و ال نشونشون کرده و هر موقع فرصت گیرش بیاد صدمه خودش رو میزنه و تحت هیچ شرایطی زنتو تو خونه تنها نذارو خیلی به پدر بزرگم سفارش میکنه پدر بزرگمم یمدت از پیش زنش جم نمیخوره تا اینکه یه شب نوبت اب دادن زمینش میشه و بزرگترین خطا رو انجام میده.
👽 خلاصه بعد از اخطار عمه خدیجه که زنی دنیا دیده و صالح بوده پدر بزرگم زنش رو غافل نمیکرده مدتی میگذره و خبری نمیشه پدر بزرگم با خودش میگه نکنه که زنش دروغ میگه و بنوعی میخواد از زیر کار در بره و خودش رو عزیز کنه کم کم ماجرا از اهمیت می افته و دیگه هم خبری از پیرزن یا ال یا هر موجود دیگه ای نمیشه البته پدر بزرگم یا خودش معمولا خونه بوده یا دایی بزرگم علی رو خونه میذاشته تا اینکه یکشب نوبت ابشون باشه و شب باید برن ابیاری پدر بزرگم هم به داییم میگه علی امشب تو هم بیا کمکم اب هرز نره خلاصه میرن شروع میکنن به اب دادن زمین ها یمقدار که از شب میگذره یهو پدر بزرگم ناخوداگاه دلش شور می افته. با خودش میگه اگه زنم راست گفته باشه و صحبت های عمه خدیجه هم صحت داشته باشه حالا یه زن باردار با چند بچه کوچولو چکاری
ادامه دارد...🍃♥️
- 🎗 #فکت
#عجایب
「⃢҈💀ြ➤ 😱 | @FACTee | 😱