••❀〇⃟🦋❀••
حجاب و عفافــ💗،
نشاندهندهۍ⇩•°
- تقویتـ💪🏻ایمان،
- عمق اعتقاد،😌
- حاکمیت ارزشهای انسانی✨و
- حفظ حڕیم🌸 و
حڕمت «زݩ و مرد» است!🌱'
و عدم ࢪعایت آن⇩•°
بیشترین ضربات💢را
بࢪ پیکڕ«اخلاق و معنویت در جامعہ»
وارد میکند.🥀 :/
#مثلالماس💎^^
#تلنگرانه💡'
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
♔♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡♕
خواهــرم ...
💭اگر به این باور بِرِسي کـه
ایــن #چادر همان چادریست که پشت دَر سوخت ؛ولي از سَرِ
#حضرت_زهرا نَیُفتاد...َ
هًٍرًٍگٍزً ٍ از سَرَتْ شُـــلْ نمي شود..🖤
『 #دختران_چادری 』
♔♡j๑ïท🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
#یکشنبههایعلوی✨
#دݪـبـردلھا🧡❀.•
• مثل اُڪسیژن که بهر زݩده ماندن ݪازم است
• بوسِه بر پایِ علۍ بر بݩده ماندن ݪازم است..
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقاجانموݧ👤.•
ـ ـ ـ ـ ↷
منازاونپرستارخجالتمیڪشم
کهاونهااونجوردارنفداڪاریمیڪنن
اونوقتاونجوانیاغیرجوان...
|حاضرنیستیهماسڪبزنه|🤭❌
#منماسڪمیزنم😷
#مقاممعظمرهبری🌱
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』
آقا پسࢪ !
لطفاً توۍ خیابون ڪه راه میرے؛
دختڕ مࢪدم رو مثل آبجۍ خودت بدون!
جورے زُل نزن بہش ڪه دست و پاشُ
گم ڪنه...
بہ مولآ خوب نیست..!
#تلنگرانہ💡"
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
#بیو🍂
["ڪسےڪہاهݪ دنیانیسٺ!🙃
"فقطباشہادت آروممےگیره..♥]
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
🍂' راوی می گفت :
دختر دانشجو اومده بود کنار این عکس
زیرش امضا زده بود ...
" ای سر و پا...
منِ بی سر و پا...
کنار عکس تو؛
تازه خودم و پیدا کردم "
قدرتعشق
شهدانظرمیکنند :)
#شَھیدانِہ 🕊•°
♡ㄟ(ツ)ㄏʝσɨŋ
•♡| @fadaei_hazrat_zahra |♡•
هدایت شده از ھـور !'
فضای مجازی، به اندازه انقلاب اسلامے اهمیت دارد.. #رهبرکبیرانقلاب
.
توی فضای مجازی سرباز مولا میشی؟♥
سربازی که،
مزدش حضرت مادر"س" حساب میکنند..:)
.
#خادمتبادلات
منتظرپیام تون هستیم..👇🏻🙃
< @MajnonMadar >
هدایت شده از آرامہ هاے جان❀°
••
#دمیباشھدا🕊
-شھیدمحمدباقرصدر
همسرش رو اینجور صدا میکرد ؛
| غاليتیالحَبيبَةِ |
یعنی #محبوبگرانبها ... :)
•🌱•
💫اللهم انے اسئلڪ.....
✨بارالھا! گناهانم مرابه ھراس افڪنده،پس امیدوارم به عفو تو..
اگر پشیمانے پیش تو توبه است، پس من پشیمان ترینم😔
اگر استغفار سبب ریختن گناهان است ، پس من پیش تو از مستغفرینم
💫 الھے
همچنان ڪه به توبه فرمان دادی وقبول آن را ضمانت ڪردے، بر محمد وآلش رحمت فرست و توبه ےِ مراقبول ڪن،
زیرا تویے پذیرنده ےِ توبه ےِ گناهڪاران🍃🌺
✨یا غافرالخطیێات✨
#astaraki🍁
#مناجات_شبونھ 🌙
#خادم_نوشت 🖋___
#حرف_هاےدرگوشے
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
بِسمِ الٰلّهِ اَلرَّحمٰن اَلْرَّحیم🌸🍃
بِسمِ رَبِ نـٰآمَتْـ ڪِھ اِعجٰاز میڪُنَد...
یـٰااُمٰاهْ ••🍃
#سلامروزتونمعطربهنامامامحسن(؏)♥.•
°🦋°
•
.
↺متن دعای عهد↯❦.•
.
••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم»
.
📗اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
.
📗اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
.
📗اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
.
📗حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان
.
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_به_ارباب🧡•°
واجــبِ شرعیِ عشـ♥️ـــق اسٺ
هرروز بھ حضرٺِ دلها ســـــلام..
#ازدورسلام_یااباعبداللہ...✋
بھ نیت زیارتش هرصبح مۍخوانیم♥
💫 | صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟
🍀 صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ |🍃
🌷|| صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟|| ✨
السلام علے من الاجابھ تحت قبتھ 💗.•
السلام علے من جعل اللھ شفاءفے تربتھ 💛.•
#صبحتوݧ #بابرکٺ 🌟•°
#براےهمہدعاکنیم🦋•°
#ڪپے تنها باذکر صلواٺ 🌸🍃
🍀🌱🍀🌱🍀🌱🍀🌱
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
چادرم یادگار مادرم زهرا ♡•°
💠|•امیرالمومنیݧ‹عليه السلام›•|🌱 🌸درودخدابراو{ازایمانپرسیدند؛فرمود:} ♦️(1)شناخٺِپایههاےایما
💠|•امیرالمومنیݧ‹عليه السلام›•|🌱
↻《يقين》نيز بر چهار پایه است⇩
#بينشزيرڪانه
#دریافٺِحڪیمانهحڪمتها
#پندگرفتنازحوادثِروزگار
#پیمودنراهِدرسٺِپيشينياݩ
-پس آن ڪس ڪھ هوشمندانه بھ واقعيتها نگريسٺ، حڪمت را آشڪارا بيند، و آنڪھ حڪمت را آشڪارا ديد، عبرت آموزے را شناسد، و آنڪھ عبرٺ آموزے شناخت گويا چنان است ڪھ با گذشتگان مے زيسته اسٺ.
[📙]-نـهـجالبلاغه،حڪمت۳۱-
#احادیث_نورانے🌟•°
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
|🕊🌿|
با عشق سر میڪنم…
حیایے را ڪہ تار و پودش
دست دوز مـادر اسٺ…ღ
مۍبندم بہ سر،سربند عشقے
ڪہ آیہاش "ڪلنا فداڪ یا زینب" اسٺ♥️
#مثلالماس 💎•°
∞|♡ʝσiŋ🌱↷
『@fadaei_hazrat_zahra』∞♡
✈️ خاطره ای زیبا از خلبان هواپیمای ایرباس درباره شهید حاج قاسم سلیمانی*
🔶خرداد سال۹۲ قراربود به سمت دمشق پرواز کنیم.
علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود.حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت.
طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند اسداللهی.صدای حاج قاسم را که گفت"امیر"شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جاگرفت. مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید ازبرج مراقبت فرودگاه بغداداجازه عبورمیگرفتیم.
اگر اجازه میداد اوج می گرفتیم و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک می شد و دوباره بلند میشدیم. آن روز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم.
نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد.واز من خواست هواپیما را درفرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم. به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد:
نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را می زنیم!
🔶من جدای از هفت تُن بار،حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین می سوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنارمن نشسته بود وشاهد این دعوای لفظی بود.گفتم: حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدیدشان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم.
حاج قاسم گفت: کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین!
آقای رحیمی مهندس پرواز مان بین مسافرها بود، صدایش کردم داخل کابین گفتم لباس هات رو دربیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.از زمین تا آسمان تغییر کرد و حالا به هر کسی شبیه بود الا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم: برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگی های محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس می گرفتم می گفتند صبر کنید...
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم.
رفتارحاج قاسم خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت: تا ببینیم چه میشه به امیر حسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم: این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم.
🔶از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دو تایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکی شان آرم استخبارات عراق را.
شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها رابالا آمدند و توی پاگرد ایستادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلی
تملق شان راگفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم.سه چهارنفرشان که دوربین های بزرگ
فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافرهازوم می کردند. رفتارشان عادی نبود.به نظرم داشتندچهره ی مسافران پرواز را اسکن می کردند و با چهرهای که از حاج قاسم داشتند تطبیق می دادند.
این کارها یک ربع، بیست دقیقه ای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید.آمریکایی ها دست از پادرازتر رفتندولی عراقیها ماندند. تا اینکه گفتند : زود در "کارگو" را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد.خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بارچه کار باید می کردم؟! این را که دیگر نمی شد قایم یا استتارکرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید می لرزید، منم بلد نبودم. دیدم چارهای برایم نمانده خودم همراهشان رفتم.
از پله ها بالا رفتم و از روی دستورالعملی که روی در کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن... سعی کردم اصلا نگاهش نکنم.
قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم می زد. حس میکردم رنگ به رویم نمانده دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمیدانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم...
🔶روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم هوا گرگ و میش بود.حاجی رو به من گفت: امیر پیاده شو پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم رفتیم مقرشان توی فرودگاه وقت نماز بود.
نمازمان را که خواندیم گفت: کاری که بامن کردی کی یادت داده؟ گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام این جورکارها روخودم از برم...قد من کمی از حاجی بلندتر بودگفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام رابوسید وگفت:اگرمن رئیس جمهور بودم مدال افتخار گردنت می انداختم.
گفتم: حاج آقا اگه با اون لباس می گرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما اول حساب من رو میرسیدند اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم...
تبسم مهربانی کردواشک از گوشه ی گونه هاش پایین افتاد.
👨✈️راوی: کاپیتان امیر اسداللهی ، خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان.
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『 @fadaei_hazrat_zahra 』∞♡
|🕊🌱|
_روزۍ شیطـان👹
همہجا اعلام کرد
قصد دارد از کارش دسٺ بکشد
و وسایلش را با تخفیف ویژه
بہ حراج بگذارد❗️
همہی مردم جمع شدند
و شیطان وسایلـے از قبیل:
_غرور،خودبینے، شهوٺ،مال اندوزے، خشـم،حسادٺ، شهرٺ طلبـے و دیگر
شرارٺها را عرضہ کرد...🚫
در میان همہی وسایل،یکـے
از آنہـا بسیار کہنه و مستعمل بود
و بہـاۍ گرانـے داشـٺ..!
کسـے پرسید:این عتیقہ چیسٺ؟
شیطان گفٺ:این ناامیدۍ اسٺ...😓
شخص گفٺ:چرا اینقدر گران اسٺ؟!😳
شیطان با لحنـے مرمـوز گفٺ:
این مؤثرترین وسیلهۍ من اسٺ..!
شخص گفٺ:چرا اینگونہ اسٺ؟🤔
شیطان گفٺ:هرگاه سایر ابزارم اثر نکند،
فقط با این میتوانم در قلبانسان
رخنہ کنم و وقتـے اثر کند با او هر کارۍ بخواهم میکنم...😞
این وسیلہ را براۍ تمام انسانہـا
به کار بردهام،براۍ همین اینقدر
کہنہ اسٺ..!😥
#تلنگرانہ💡"
∞|♡ʝσiŋ🌱↷
『@fadaei_hazrat_zahra』∞♡
تو گفتے چادࢪ دࢪ تابستان
گرم و طاقٺ فرساسٺ...⚡️ ✨
و من هنوز بہ زمستانے فڪر مۍ کنم
کہ سࢪدت بود امّا🍂
برمودا پوشیدۍ…
#مثلالماس 💎•°
#تلنگرانہ💡"
∞| ♡ʝσiŋ🌱↷
『@fadaei_hazrat_zahra』∞♡
يَا سَيِّدِى
لَاتُكَذِّبْ ظَنِّى
بِإِحْسانِكَ وَمَعْرُوفِكَ فَإِنَّكَ ثِقَتِى ،
وَلَا تَحْرِمْنِى
ثَوابَكَ فَإِنَّكَ الْعارِفُ بِفَقْرِى
آقای من
گمانم را به
احسان و نیکیات تکذیب مکن
که تویی مورد اطمینانم
و از پاداشت محرومم مگردان
که تو عارف به تهیدستی منی... 🌿🌼
ـ ـ ـ ـ ـ ـ⃟🕊⚘'.•ـ ـ ـ ـ ـ
∞|♡ʝσiŋ🌱↷
『@fadaei_hazrat_zahra』∞♡