49.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت بخش اول زیارت عاشورا
با نوای علی عظیما
در هیئت مجازی فدائیان رهبر چاه ورز
43.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت بخش دوم زیارت عاشورا
با نوای علی عظیما
در هیئت مجازی فدائیان رهبر چاه ورز
51.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی حجه الاسلام آهنین جان
با موضوع: اهلبیت (ع) باب الله هستند
در هیئت مجازی فدائیان رهبر چاه ورز
35.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی حجه الاسلام آهنین جان
با موضوع: پاسخ به شبهه علم و دین
در هیئت مجازی فدائیان رهبر چاه ورز
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد
عطر نفس بقیه الله آمد
با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسین
یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد
🔹 فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و سه روز بزرگ و مقدس، میلاد بزرگ سالار شهیدان، حسین فاطمه؛ علمدار کربلا، ابوالفضل العباس و حضرت امام زین العابدین بر همه عاشقان و محبین اهل بیت علی الخصوص شهروندان لامردی و مهری و همچنین روز پاسدار را به همه پاسداران لامردی و مهری که در این ایام در قالب گروه های جهادی با تمام توان در کنار مردم برای بهبود شرایط و مقابله با ویروس کرونا، از جان مایه می گذارند، تبریک و تهنیت عرض می نمائیم. 🔹
😍 ولادت چهارمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت بر همه ی عاشقان آن حضرت مبارک باد
@fadaeyanrch
🔸️ روایتی کتاب *"زندانی فاو" نوشته گروهبان دوم عراقى عماد جبار زعلان الکنعانی است.*
🔹️در عمليات والفجر ٨ كه فاو به تصرف نيروهاى ايرانى درآمد، اين گروهان عراقى كه از دیدهبانان ورزیده تیپ ١١١ سپاه هفتم عراق بود، چهار ماه خانه به خانه خودش را از چشم ایرانیها در فاو پنهان کرده بود.نه مىتوانست از فاو فرار كند،و نه خودش را به اسارت ايرانىها درمىآورد. اين گروهبان عراقى یک نوجوان بسیجی را در فاو به شهادت رساند و به مخفیگاهش برگشت.
عماد جبار در کتاب "زندانی فاو" میگوید: نه راه پس داشتم نه راه پیش، بعد از چهار ماه، ديگر از مخفى شدن در فاو خسته شده بودم، تصميم گرفتم خودم را به نيروهاى ايرانى تسليم كنم.
🔹️چند متر جلوتر یک سرباز ایرانی را دیدم که داخل یک تشت در کنار یک تانکر آب مشغول شستن لباسهایش بود، به آرامی از خاکریز پایین آمدم و کنار تانکر رفتم. چهره نورانی و مهربانی داشت. در اوج ترس و وحشت دستم را روی شانهاش گذاشتم و گفتم: انأ جُندی عراقی. *من سرباز عراقی هستم.*
🔹️او در حالی که لبخند ملیحی بر لبانش نقش بسته بود، گفت:لاخُوف، اَنتَ مُسلم، *نترس!تو مسلمان هستی*در کمال احترام با شنیدن این جمله دنیا روی سرم خراب شد