فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #ببینید | #پای_درس_حجة_الاسلام_علوی
🎬 جلسه شصت و هشتم - شعار جدید
🕌 مسجد الزهرا سلام الله علیها
📆 ایّامصفرالمظفّر۱۴۴۳
📍کاری از گروه رسانه هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
↶【به ما بپیوندید 】↷
@fadak_mzk
جلسهشصتوهشتم.mp3
1.8M
📻 #بشنوید | #پای_درس_حجة_الاسلام_علوی
☑️ جلسه شصت و هشتم - شعار جدید
🕌 مسجد الزهرا سلام الله علیها
📆 ایّامصفرالمظفّر۱۴۴۳
📍کاری از گروه رسانه هیئت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
@Fadak_mzk
قابل توجه همه نونهالان و نوجوانان پسر کوهپایه
🔸کلاس روخوانی و روانخوانی قرآن کریم 🔸
توسط استادسیدحسین بنی طباء
🔹 هر هفته سه شنبه ها
ازساعت 17 الی 18 ویژه سطح دو (جزء30)
و از ساعت 18:40 الی 19:30 ویژه سطح یک (جزء27)
در مسجدالزهرا سلام الله علیها برگزار می گردد.
🎁همراه با جوایز نفیس و ارزنده🎁
🗒همراه داشتن دفترچه یادداشت و خودکار الزامی است🖊
↶【به ما بپیوندید 】↷
@fadak_mzk
قابل توجه همراهان گرامی
مراسم چهارشنبه های امام رضایی
همزمان با شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ، این هفته (۲۶ بهمن ماه ۱۴۰۱) با اقامه نماز مغرب و عشاء به امامت حجه الاسلام حاج شیخ مهدی ملاخلیلی و حضور نماز گزاران مسجد الزهرا سلام الله علیها همراه با قرائت زیارت امین الله و مداحی ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در رضویه کوهپایه برگزار میگردد.
کانون خدمت رضوی شهرستان کوهپایه
@fadak_mzk
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
آسمان روی زمین جایی به جز زندان نداشت
غربتش را، آشنایی غیر زندانبان نداشت
بیملاقاتیترین زندانی قعر زمین
وقت تنهایی به جز از آسمان مهمان نداشت
ارثِ مَحبس بود، از زندان به زندان میرسید
عمرِ زندان سر میآمد؛ حبس او پایان نداشت
«ربِّ خَلِّصنی» پرِ پرواز از دیوار بود
جان برای پر کشیدن از تن او جان نداشت
روزهایش شب، شبش شب، کورسویی هم نبود
صفحهی تقویمِ عمرش جز شب هجران نداشت
اشکهایش سیلی و شلاق را مغلوب کرد
آسمان در چلهاش چیزی به جز باران نداشت
نور در زنجیرِ ظلمت هم پر از تنویر بود
آفتابی که فرار از نور او امکان نداشت
در عبایش داشت چترِ «اَلَّذینَ آمَنوا»
میگشود آن را برای هر کسی ایمان نداشت
«لَنترَانی» پاسخِ موسای آلالله نیست
نورِ مطلق چیزی از آیینهاش پنهان نداشت
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی
مداحی_آنلاین_آقا_فدایی_تو_منم_محمود_کریمی.mp3
9.89M
🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع)
🌴فدایی تو منم
🌴خونهی تو وطنم
🎙 #محمود_کریمی
می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد ... آه
در خلوت او غیر زندانبان نیامد ... آه
این بار یوسف زنده از زندان نیامد ... آه
پیراهنش هم جانب کنعان نیامد ... آه
#یا_باب_الحوائج_ع🥀
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)🖤
#بر_شیعیان_جهان_تسلیٺ_باد🥀
✨﷽✨
🔴 عیادت بیمار و دعای نادرست او
✍پیامبر اکرم (ص) که همواره جویای احوال مسلمین می شدند، شنیدند یکی از یاران بیمار شده است.
به عیادت او رفتند و کنار بستر او نشستند و احوال پرسی کردند.
بیمار گفت در نماز مغرب که با شما به جماعت نماز می خواندم، شما سوره القارعة را خواندید.
تحت تأثیر قرار گرفتم و عرض کردم خدایا، اگر من در پیشگاه تو #گناهکار هستم و می خواهی مرا #عذاب کنی، در همین دنیا مرا عذاب کن.
اینک می بینید که گرفتار بیماری هستم.
پیامبر فرمودند درست نگفتی، می بایست بگویی پروردگارا، هم در دنیا و هم در آخرت به ما پاداش بده و ما را از عذاب #دوزخ حفظ کن.
آنگاه پیامبر برای او دعا کرد و او خوب شد.
📚داستان ها و پندها، جلد 4، صفحه 163
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@fadak_mzk
🚩اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🚩
مــراســم دعــای پــرفـیـض نـدبــه
به یاد « مرحوم حاج حسن بابائیان »
سخنران: حجه الاسلام شیخ مهدی قاضی
قرائت دعا و مداحی: کربلایی محمدرضا صنعتی
و مداحان اهل بیت علیهم السلام
🔹زمان: جمعه 28 بهمن ماه 1401 - ساعت 7 صبح
🔹مکان: کوهپایه - مسجد الزهرا سلام الله علیها
انجـمـن مـهـدیــه(عج)کــوهپــایــه
@fadak_mzk
فـدک | مسجدالزهرا(س)کوهپایه
🚩اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🚩 مــراســم دعــای پــرفـیـض نـدبــه به یاد « مرحوم حاج حسن باب
گزارش تصویری از مراسم دعای پرفیض ندبه انجمن مهدیه (عج)
جمعه ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۱
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
"کيستی ای خندههايت رحمةٌ للعالمين
گيسوانت ليلةالقدر سماوات و زمین
ای اشارتهای ابروهای تو لا ريب فيه
مهربانیهای چشمانت هدیً للمتقين
ای شب معراج، سبحان الذی أسرای من
عروة الوثقیست دامان تو يا حبل المتين
ايّها المزّمّل امشب تا سحر بيدار باش
تا طلوع فجر قرآنها بخوانی با یقین
در رکوع کيست آن زيباترين انگشتری
راز بگشا ای نماز اولين و آخرين
نخل های سال ها خشکيده خرما میدهند
مینشينی تا کنار اين دل چادرنشين"
#مهدی_جهاندار
#پندانه
🔴 قضاوت، قضاوت، قضاوت
✍وارد اتوبوس شدم. جایی برای نشستن نبود.
همان جا روبهروی در، دستم را به میله گرفتم.
🔸پیرمردی با کُتی کهنه، پشت به من، دستش را به ردیف آخر صندلیهای آقایان گره کرده بود. میشد گفت تقریبا در قسمت خانمها بود.
🔹خانم دیگری وارد اتوبوس شد. کنار دست من ایستاد.
🔸چپ چپ نگاهی به پیردمرد انداخت و شروع کرد به غر زدن:
برای چی اومده تو قسمت زنونه؟ مگه مردونه جا نداره؟ این همه صندلی خالی!
🔹گفتم:
خانم جان این طوری نگو، حتما نمیتونسته بره!
🔸گفت:
دستش کجه، نمیتونه بشینه یا پاش خم نمیشه؟
🔹گفتم:
خب پیرمرده! شاید پاش درد میکنه نمیتونه بره بشینه.
🔸باز گفت:
آدم چشم داره میبینه! نگاه کن پاش تکون میخوره، این روزها حیا کجا رفته؟!
🔹سکوت کردم، گفتم اگر همین طور ادامه دهم بازی را به بازار میکشاند. فقط خدا خدا میکردم پیرمرد صحبتها را نشنیده باشد.
🔸بیخیال شدم، صورتم را طرف پنجره کردم تا بارش برف را تماشا کنم.
🔹به ایستگاه نزدیک میشدیم، پیرمرد میخواست پیاده شود. دستش را داخل جیبش برد. 50تومنی پارهای را جلوی صورتم گرفت و گفت:
دخترم، این چند تومنیه؟
🔸بغض گلویم را گرفت، پیرمرد نابینا بود. خانم بغلدستی هم خجالتزده سرش را پایین انداخت و سرخ شد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
@fadak_mzk