🌺
🌹 #مرام_شهدایی 🕊🕊
💠 بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند 😔💔
🌱در يکی از روزها زمانی که آيت الله خامنه ای، رييس جمهور وقت، از ساختمان رياست جمهوری خارج می شد، متوجه سر و صدايی شد که از همان نزديکی شنيده می شد.
صدا از طرف محافظ ها بود که دور کسی حلقه زده بودند و چيز هايی می گفتند. صدای جيغ مانندی هم دائم فرياد می زد : «آقای رييس جمهور! آقای خامنه ای! من بايد شما را ببينم» .
رييس جمهور از پاسداری که نزديکش بود پرسيد: «چی شده ؟ کيه اين بنده خدا؟»
پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا اين جا تونسته بياد جلو.» پاسدار که ظاهرا مسئول تيم محافظان بود ، وقتی ديد رييس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد ، سريع جلوی ايشان رفت و گفت: « حاج آقا شما وايسيد ، من مى رم ببينم چه خبره»
کمتر از يک دقيقه طول کشيد تا برگشت و گفت: «حاج آقا ! يه بچه اس. ميگه از اردبيل کوبيده اومده اين جا و با شما کار واجب داره . بچه ها ميگن با التماس خودشو رسونده تا اين جا. گفته فقط ميخوام قيافه آقای خامنه ای رو ببينم ، حالا ميگه ميخوام باهاش حرف هم بزنم»
رييس جمهور گفت: « بذار بياد حرفش رو بزنه. وقت هست».
پسرکي ۱۲-۱۳ ساله از ميان حلقه محافظان بيرون آمد و همراه با سرتيم محافظان ، خودش را به رييس جمهور رساند.
صورت سرخ و سرما زده اش ، خيس اشک بود . هنوز در ميانه راه بود که رييس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی»
پسر با صدايی که از بغض و هيجان می لرزيد ، به لهجه غليظ آذری گفت: « سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» رييس جمهور دست سرد و خشکه زده ی پسرک را در دست گرفت و گفت :« سلام پسرم! حالت چطوره؟»
پسر به جای جواب تنها سر تکان داد. رييس جمهور از مکث طولانی پسرک فهميد زبانش قفل شده. سرتيم محافظان گفت : « اينم آقاي خامنه اي! بگو ديگر حرفت را »
ناگهان رييس جمهور با زبان آذری سليسی گفت: « شما اسمت چيه پسرم؟»
پسر که با شنيدن گويش مادری اش انگار جان گرفته بود ، با هيجان و به ترکی گفت:« آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبيل تنها اومدم تهران که شما را ببينم.»
آقای خامنه ای دست روی شانه او گذاشت و گفت: « افتخار دادی پسرم. صفا آوردي . چرا اين قدر زحمت کشيدی؟ بچه ی کجای اردبيل هستی؟»
مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: « انگوت کندی آقا جان! »
رييس جمهور پرسيد: « از چای گرمی؟»
مرحمت انگار هم ولايتی پيدا کرده باشد تندی گفت: « بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم» .
آقای خامنه ای گفت: « خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»
مرحمت گفت: « آقا جان! من از اردبيل آمدم تا اين جا که يک خواهشی از شما بکنم.»
رييس جمهور عبايش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: « بگو پسرم. چه خواهشی؟»
آقا! خواهش می کنم به آقايان روحانی و مداحان دستور بدهيد که ديگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند! -چرا پسرم؟
مرحمت به يک باره بغضش ترکيد و سرش را پايين انداخت و با کلماتی بريده بريده گفت: « آقا جان ! حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود که امام حسين(ع) به او اجازه داد برود در ميدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالم است ولی فرمانده سپاه اردبيل اجازه نميدهد به جبهه بروم . هر چه التماسش ميکنم می گوید ۱۳ ساله ها را نمی فرستیم. اگر رفتن ۱۳ ساله ها به جنگ بد است، پس اين همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می خوانند؟ »
حالا ديگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزيد. رييس جمهور دلش لرزيد. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت: « پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش يک جور جهاد است»
مرحمت هيچي نگفت. فقط گريه کرد.
رييس جمهور مرحمت را جلو کشيد و در آغوش گرفت و رو به سرتيم محافظانش کرد و گفت : « آقاي...! يک زحمتی بکش با آقای ... تماس بگير بگو فلانی گفت: اين آقا مرحمت رفيق ما است. هر کاری دارد راه بياندازيد. هر کجا هم خودش خواست ببريدش. بعد هم يک ترتيبی هم بدهيد برايش ماشين بگيرند تا برگردد اردبيل. نتيجه را هم به من بگوييد»
آقای خامنه ای خم شد ، صورت خيس از اشک مرحمت را بوسيد و گفت : « ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان»
جمله مرحمت در ارتباط با روضه حضرت قاسم موجب شد، آقا طی دستخطی که مطابق متن زير مرقوم فرمودند اجازه حضور اين نوجوان در جبهه بدهند: " مرحمت عزيز می تواند بدون محدوديت به منطقه اعزام شود. امضا: سيدعلی خامنه ای، رئيس جمهور"
کمتر از سه روز بعد ، فرمانده سپاه اردبيل، مرحمت را خوشحال و خندان ديد که با حکمی پيشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند
ولی مطمئن بود که می رود و اين بار از خود امام خمینی حکم می آورد.
گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالازاده رفت در ليست بسيجيان لشکر ۳۱ عاشورا ب اين اجازه مرحمت عازم جبهه شد و سرانجام در ۲۱ اسفند سال ۶۳ شهید شد.
🍀
🌱#نهال_ولایت ۲۲
💢 حیفه اینو ما ندونیم ولی #صهیونیست_ها بدونند....
🔸اونایی که روانشناسی خوندن و روانشناسی اجتماعی کار کردن، توی درساشون میتونند بخونند
و اونایی که تو عالَمِ سیاسی هستن ، توی کتابِ پروتکل های دانشمندان صهیون میتونند بخونند.
نگید یه جهت گیری مذهبی خاص هست.⚠️
این یه اطلاع دقیق علمی و اجتماعیه👌
⭕️خلاصه اینه که اونا میگن برای اینکه یه جامعه هیچ وقت #ولایتمدار نشه
و هیچ وقت رهبری محکمی پیدا نکنه
و هیچ وقت #تبعیت از یک پیشوا در جامعه شکل نگیره،
"باید خانواده از بین بره..." 💔🚫
🔹چرا شکل نگیره؟!
👈 چون وقتی #تبعیت از یه پیشوا شکل بگیره "اون جامعه قدرت پیدا میکنه"
💢 اون پیشوا اگه بد باشه قدرتشو در جهت بد استفاده میکنه
🌹 و اگه خوب باشه قدرتشو در جهت خوب استفاده میکنه.
#جامعه_مهدوی
@fadayiane_banoye_damshgh
🔹💠🔹
🔹 گفتند امام خامنه ای معصوم نیست!
□ جواب این است ؛ بله ، مولایمان امام خامنه ای معصوم نیست ، اما پاک ترین بشر روی زمین و نائب المهدی است.
🔹 گفتند مولا خامنه ای شده است بُت شما،او را میپرستید!
□ جواب این است ، خیر ،
مولا خامنهای بُت نیست! تبری است که خداوند تبارک و تعالی دارد باآن بت شرق وغرب را میشکند!
□ امام خامنهای ناخدای باخداست!
#رفع_شبهه
@fadayiane_banoye_damshgh
1_35346569.mp3
607.2K
🔰ویژه هفته بسیج🔰
♦️ای بسیج ، ای سرفرازان ، افتخار میهنید🇮🇷
@fadayiane_banoye_damshgh
#انتشار_برای_اولین_بار
🔴 #ایتا زیر بار خدمات دهی به 2 جاسوس ابزار #هاتگرام و #طلاگرام نرفت.
پس از اعلام شکست پروژه مستقل شدن ۲ جاسوس ابزار #هاتگرام و #طلاگرام، از طرف (؟) به ایتا مراجعه کردند و گفتند با توجه به اینکه بک اند ایتا مناسب ترین و جامع ترین بک اند (back-end) داخلی هست، اجازه دهید که ما این دوتا رو روی ایتا فعال کنیم و اجازه دسترسی به اطلاعات و سورس های #ایتا رو خواستند.
که الحمدالله با مقاومت و پاسخ منفی مدیران #ایتا به دلیل تاکید بر رعایت حریم خصوصی مخاطبین و مستقل بودن، مواجه شدند.
🌐 #بدون_سانسور
@fadayiane_banoye_damshgh
هدایت شده از فداییان بانوی دمشق
☆طــرح استغـاثہ جمعی منتظران☆
🌹🍃مهدی یاوران عـزیـز🍃🌹
👌هر شب راس ساعت۲۳ بصورت همزمان دعـای فـرج رو قرائت می کنیم.
✨اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَـرَج✨
@fadayiane_banoye_damshgh
🌺
💠 #یا_لطیف
سلام مهربان خدای من ❤️✋
روزی دیگر فرصت بندگی تو را یافتم و بابت این فرصت دوباره سر به سجده شکر می گذارم ❤️
این فرصت بندگی را با نام زیبایت آغاز میکنم تا متبرک و پربار و پربرکت باشد 🌺
یاری ام کن تا #فقط بنده تو باشم
الهی به امید تو 🌺
@fadayiane_banoye_damshgh
🔘
#خدا_باهات_حرف_داره
📎آیه ۹۸ سوره ی یونس درباره ایمان آوردن قوم یونس و برداشته شدن عذاب از آنها صحبت میکند.
🍃 هيچ قومی درگذشته، بطور دسته جمعى، به پيامبران الهى ايمان نياوردند، مگر قوم يونس .
و آيه این مساله را به عنوان يك قانون كلى بيان مى دارد و میگويد: چرا اقوام گذشته به موقع ايمان نياوردند تا ايمانشان سودمند باشد؟!
👈سپس قوم يونس (ع) را استثنا كرده مى گويد: مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند، مجازات رسوا كننده را در زندگى اين دنيا از آنها برطرف ساختيم و آنها را تا وقت معلومى بهره مند كرديم.
اما جاى شك نيست كه در اقوام ديگر نيز گروههاى زيادى ايمان آوردند، آنچه قوم يونس را از ديگر اقوام ممتاز مى كند اين است كه آنها همه بصورت دسته جمعى ايمان آوردند، و پيش از فرا رسيدن مجازات قطعى پروردگار، توبه کردند.
👈در تواريخ آمده است : هنگامى كه يونس از ايمان آوردن قوم خود كه درسرزمين (نينوا) (در عراق ) زندگى مى كردند مايوس شد، به پيشنهاد عابدى كه در ميان آنها مى زيست نفرين كرد در حالى كه عالم و دانشمندى نيز در ميان آن گروه بود كه به يونس پيشنهاد مى كرد باز هم درباره آنان دعا كند و باز هم به ارشاد بيشتر بپردازد و مايوس نگردد.
☝️ولى يونس پس از اين ماجرا از ميان قوم خود بيرون رفت ، قوم او كه صدق گفتارش را بارها آزموده بودند، گِردِ مرد دانشمند اجتماع كردند، هنوز فرمان قطعى عذاب فرا نرسيده بود، ولى نشانه هاى آن كم و بيش به چشم مى خورد، آنها موقع را غنيمت شمرده و به رهبرى عالم از شهر بيرون ريختند، در حالى كه دست به دعا و تضرع برداشته و اظهار ايمان و توبه كردند و به جستجوى پيامبر خويش برخاستند اما اثرى از او نديدند.
و اين توبه و بازگشت به موقع آنان بسوى پروردگار ،كار خود را كرد، نشانه هاى عذاب بر طرف شد و آرامش بسوى آنها بازگشت.
هنگامیكه يونس پس از ماجراى خورده شدن توسط ماهی و نجات و.... به ميان قوم خود بازگشت ، او را از جان و دل پذيرا گشتند.
☝️نکته :
داستان فوق نشان مى دهد كه نقش يك رهبر آگاه و دلسوز در ميان يك قوم و ملت ، تا چه اندازه مؤ ثر و حياتبخش است .
💠پیام صفحه ۲۲۰ قرآن
@fadayiane_banoye_damshgh