»
📜 #حــدیثامـــروز
❤️قال امـام علی علیه السلام:
#خشـــــرویی احــــسانی است
بی زحـــــمت و بی هــــــــزینه.
📚 غـــررالحڪم ۱۵۰۳
@faghatkhoda1397
ღ
📜 #حــدیثامـــروز
❤️ رســول اڪــ(ص)ــرم :
رمضان ماهى است که ابتدايش
رحمت است و ميـانهاشمغفرت
و پايانـش اجــابـت و #آزادى از
#آتــــشجهنم.
@faghatkhoda1397
◈
✍ #سخــــن_بــــزرگان
🌺حاج اسـماعیل دولابی:
#غـصّههای دنیا را به کسے نگو
بابزرگان بنشین غصّهات از بین
مـےرود.
در #مـجلس عزای امام حسین
نشین ، غصّه ات زایل مےشود.
قیـمت انسان به سکون اوست.
@faghatkhoda1397
✨﷽✨#داستان
🌼داستانی زیبا از اثر دعا در حق امام زمان علیه السلام
✍ در اصفهان مردي شيعه به نام عبدالرحمان بود، از او سئوال کردند: علت اينکه امامت امام علي النقي (عليه السلام) را پذيرفتي و دنبال فرد ديگري نرفتي چيست؟ گفت: جرياني از آن حضرت ديدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من مردي فقير اما زباندار وپر جرأت بودم به همين جهت در سالي از سالها اهل اصفهان من را برگزيدند تا با گروهي ديگر براي دادخواهي به دربار متوکل برويم. ما رفتيم تا به بغداد رسيديم هنگامي که در بيرون دربار بودم خبر به ما رسيد که دستور داده شده امام علي النّقي را احضار کنند،بعد حضرتش را آوردند. من به يکي از حاضرين گفتم: اين شخص که او را احضار کردند کيست؟ گفت: او مردي علوي وامام رافضي ها ست سپس گفت: به نظرم مي رسد که متوکل مي خواهد او را بکشد، گفتم: از جاي خود تکان نمي خورم تا اين مرد را بنگرم که چگونه شخصي است؟
او گفت: حضرت در حالي که سوار بر اسب بودند تشريف آوردند ومردم در دو طرف او صف کشيدند واو را نظاره مي کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جاي گرفت و در دل شروع کردم به دعا کردن براي او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور گرداند. حضرت در ميان مردم حرکت مي کرد و به يال اسب خود مي نگريست نه به راست نگاه مي کرد ونه به چپ، من نيز دعا براي حضرتش را در دلم تکرار مي کردم. چون در برابرم رسيد رو به من کرد وفرمود: استجاب الله دعاک، وطوّل عمرک وکثّر مالک وولدک. يعني: خداي دعاى تو را مستجاب کند. وعمر تو را طولاني ومال وفرزند تو را زياد گرداند. از هيبت و وقار او بدنم لرزيد ودر ميان دوستانم به زمين افتادم. دوستانم از من پرسيدند، چه شد؟ گفتم خير است وجريان را به کسي نگفتم.
🌹پس از آن به اصفهان بازگشتيم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهايي از مال وثروت را براي من باز کرد تا جايي که اگر همين امروز درب خانه ام را ببندم قيمت اموالي که در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است واين غير از اموالي است که در خارج خانه دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنايت فرمود. ببينيد که چگونه مولاي ما امام علي نقي (عليه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر نيکي او جبران وتلافي نمود. و براي او دعا فرمود با اينکه از مؤمنان نبود. آيا گمان مي کنيد که اگر در حق مولاي ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنيد شما را با دعاى خير ياد نمي کند با اينکه شما از مومنان هستید؟
@faghatkhoda1397
#پند
برای جبران گناهان،بسیار صلوات بفرستید،زیرا صلوات فرستادن گناهان را نابود میکند.
@faghatkhoda1397
#ضرب_المثل
جواب_ابلهان_خاموشیست
ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است ؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد.
قاضی پرسید: با تو سخن گفت؟چه گفت؟
صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند. قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد:
"جواب ابلهان خاموشی
@faghatkhoda1397
#پند
هرگز سخن بيهوده مگوى؛ زيرا بيم گناه براى تو دارم و نيز هرگز سخن سودمند مگوى، مگر اين كه آن سخن به جا باشد
الإمامُ الحسينُ عليه السلام ـ لابنِ عبّاسٍ ـ : لا تَتَكَلَّمَنَّ فيما لا يَعنيكَ فإنّي أخافُ علَيكَ الوِزرَ، و لا تَتكَلَّمَنَّ فيما يَعنيكَ حتّى تَرى لِلكلامِ موضعاا
@faghatkhoda1397
#پند
وقتی داری باکسی درد و دل میکنی
درست مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی تا هر وقت هرجور خواست ازش استفاده کنه
پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی وکجا میزنی
@faghatkhoda1397
#پند
❣خــدایا
ڪمڪ ڪن
دیرتـر برنجیـم
زودتـرببخشیـم
ڪمترپیش داوری ڪنیم
وبیشترفرصت دهیم
خـدایا
عزیزانم را
درمسیر خوشبختۍ
و آرامش قلبۍ قرار بده
@faghatkhoda1397
#داستان آموزنده
🌺 داستانی شگفت ) جسد عالِمی که پس از 900 سال سالم بود !!
سیل عظیمی آمد و همه باغ های زراعی از جمله باغ مستوفی (اطراف شهر ری، شهری با سابقه 8000 سال از بزرگترین مراکز تمدنی دنیا ) را آب فرا گرفت و بسیاری از مكان ها را نیز تخریب نمود.
براثر آن سیل، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد.
به اصلاح و مرمّت این حفره مشغول شدند که ناگهان سردابی ظاهر میشود...
وارد سرداب شدند... وجسدی را با صورتی نیکو مشاهده كردند كه تمام اعضای بدن آن سالم و تازه بود! وحتی اثر خضاب كردن بر ناخنهایش نیز مشهود بود!
بدن چنان سالم و تازه بود كه به نظر میآمد تازه از حمّام بیرون آمده است، فقط نخ های کفن کمی پوسیده شده بود.
🔶 این خبر در شهر ری و تهران، به سرعت پیچید و گروهی از علمای بزرگ و سرشناس از جمله: حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی، میرزا ابوالحسن جلوه، آیة الله ملا محمد رستم آبادی و علامه سید محمود مرعشی نجفی در باغ حاضر و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، به تفحص پرداختند.
در بررسیها، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن نوشته بود:
هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)
پس از بررسیهای تكمیلی، حفره را مرمّت و زیارتگاهی مناسب بر آن می سازند...
▫مرحوم آیة الله العظمی مرعشی به نقل از مرحوم پدرشان، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمود:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و علیرغم گذشت حدود 900 سال از دفن شیخ صدوق، دست آن عالم و محدّث بزرگ شیعه هنوز بسیار نرم و لطیف بود...
🌹 این است سرانجام عالِمان عارف و عاشقان کوی دورست
@faghatkhoda1397
#حکیمانه
علم پزشڪی ثابت ڪرده است
ڪه شڪستن دل واقعیٺ است !
یعنی وقتۍ دل ڪسی میشڪنددرقلب،
اتفاقی مےافتد
مثل یڪ خون ریزےڪوچڪ یایڪ جراحٺ
ڪه حتۍ می تواندمنجربه سڪته قلبۍ شود
@faghatkhoda1397
﷽#داستان
💠وقتیڪه پیامبر ص را قبض روح ڪردند سر مبارڪش بر سینه ی من بود وقتی مشغول غسل حضرت بودم گروهی از فرشتگان به یاری من آمدند ،گروهی بالا و گروهی پایین می آمدند و صلوات بر حضرت پیامبر (ص) میفرستادند.
💠در اعجاز این ذڪر همین بس ڪه خداوند فرموده است من و تمام ملائڪ بر محمد وآل محمد صلوات میفرستیم پس شما نیز انجام دهید.
💠از جمله آثار و برڪات این ذکر بسیار بسیار شریف;
①سریع التأثیر و سریع الاجابه و ضامن اجابت حوائج بسیار مهم.
②افزایش روزی و از بین برنده ی فقر
③زایل شدن صفات زشت و ناپسند اخلاقی
④درمان و شفای بیماران
⑤از بین بردن فراموشی
⑥از بین رفتن گناهان
@faghatkhoda1397