✨﷽✨
#پندانه
✍بزرگی را گفتند:کتابی در زمینه اخلاق معرفی : لازم نیست یک کتاب باشد، یک کلمه کافیست که بدانی خدا میبیند.
💠أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ یَریٰ (علق/۱۴)
❇️آیا آدمی نمیداند که خداوند همه اعمالش را میبیند؟!
در حدیث آمده است:خدا را آنچنان عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، او تو را به خوبی میبیند. نقل میکنند بیداردلی بعد از گناهی توبه کرده بود و پیوسته میگریست.
گفتند: چرا اینقدر گریه میکنی؟ مگر نمیدانی خداوند متعال غفور است؟ گفت: آری، ممکن است او عفو کند ولی این خجلت و شرمساری که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم؟!
به قول شاعر: گیرم که تو از سر گنه درگذری زان شرم که دیدی، که چه کردم، چه کنم؟! عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت
@faghatkhoda1397
#پند
همچنان که بدهکار تو اگر توانگر باشد روا نیست در پرداخت بدهیاش به تو تعلل ورزد، بر تو نیز روا نیست که اگر بدانی تنگ دست است، او را تحت فشار
@faghatkhoda1397
✨﷽✨
#تلنگر
•☜به "زُبیر"میگفتن سیف الاسلام، مِنّا اَهلُ البَیت، فقط زُبیر بود که تو تشییع جنازه ی حضرت زهرا"س"شرکت داشت،با شمشیرش چه گره هایی رو تو راه اسلام باز کرد؟
•☜به"ابن ملجم"میگفتن شیعه ی امیرالمومنین،
خودش به امیرالمومنین گفت حُبّ و عشق توست که تو خون و رگ من هست...
•☜"شمر"جانباز جنگ صفین بود که داشت به درجه ی رفیع شهادت میرسید؛ میدونی که وقتی وارد قتلگاه شد زانو هاش رو بسته بود؟از بس که نماز شب خونده بود زانوهاش پینه شتری بسته بود.
•☜میدونستیدکه "عمرسعد"روز عاشورا نماز صبحش رو که تموم کرد"قُربتً اِلی الله"گفت و اولین تیر رو به سوی خیمه ی"سیدالشهدا"نشونه زد؟
•☜میدونستید که همه ی اونایی که اومدن کربلا مسلمون بودن و اهل نماز و روزه؟همشونم "قربت الی الله"گفتن و اومدن برای کشتن" سیدالشهدا"...
•☜"زهیر بن قین"عثمانی مسلک بود و اومد برای یاری ابی عبدالله!
•☜"شمربن ذی الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد ولی اومد برای کشتن ابی عبدالله...
👈🏻بصیرت نداشته باشیم... خسر الدنیا والاخره می شیم...
@faghatkhoda1397
#داستان کوتاه
روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچهای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد.
سلیمان(ع) همچنان به او نگاه میکرد که در همان لحظه قورباغهای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفتزده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.
مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی میکند که نمیتواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل میکنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.
قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است میبرد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ میگذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او میگذارم و سپس باز میگردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا میآورد و دهانش را باز میکند و من از دهان او خارج می شوم.»
سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری، آیا سخنی از او شنیدهای؟
مورچه گفت: آری او میگوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمیکنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش
@faghatkhoda1397
#حکیمانه
امام صادق علیه السلام:
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند
نسبتبه لطف خداوند بدگمان شده است.
چرا که خداوند می فرماید: اگر آنان فقیر باشند
خداوند ازفضل وکرم خود بی نیازشانمی کند.
📚من_لايحضرة_الفقيه_ج٣ص٢٥١
حضرت محمد صلےاللهعلیهوآله:
هیچ مردی نیست که همسرش را در خانه
یاری دهد مگر اینکه برای او عبادتی فراوان از روزه و شب زنده داری به شمار آید.
📚جامع_الاخبار
امام صادق علیه السلام :
دو ركعت نمازى كه مرد متأهّل مىخواند، برتراست از هفتاد ركعت نمازى كه مرد مجرّد مىخواند.
📚ميزان_الحكمة
پیامبر اکرم صلےاللهعلیهوآله:
هر کس دوست دار خداوند را پاک
و پاکیزه دیدار کند؛ باید
@faghatkhoda1397
🌸🍃#حکیمانه
❣همه امیدت به اون باشه
به اون بالاسری
به اونی که میگه از رگ گردنم بهت نزدیکتره
به اونی که وقتی میشد مچتو بگیره،
دستتو سفت گرفت و کمکت کرد
به اونی که وقتی تنبیه هم میکنه
میشه تو تنبیهش محبتشو دید
به اونی که ممکنه دیر چیزی که
میخواستیو بده ولی بهترینو میده
به اونی که وقتی داری گریه میکنی
با لبخند نگات میکنه و میگه:
صبر کن واست بهترینارو گذاشتم کنار
به اونی که گناهتو یک بار مینویسه
و ثوابتو صد بار
به اونی که عاشقانه عاشقته
و صد بار اینو گفته
وقتی همه امیدت به اون باشه
خیالت راحته که یه پشت و پناه گرم،
یه حامی قوی و یه دست پر مهر داری
که حتی یک لحظه هم ازت غافل نیست ...🍃
✍🏼 #دکتر_الهی_قمشه_ای
@faghatkhoda1397
#حکیمانه
کشاورزی نزد امیرکبیر به شکایت آمد، که توپخانه را از روی کِشت من بردند و کل محصولم از بین رفت.
امیر ابتدا خسارات او را داد و بعد از توپچی بازخواست کرد .توپچی گفت : شاه با سوار زیاد رسید و تعجیل فرمود ، جاده هم تنگ بود و من مجبور شدم توپها را از مسیر کشت ببرم ، امیر با عصبانیت گفت : تو بسیار غلط کردی مگر مال پدرت بود ؟ شاه اگر میخواهد لایق شاهی باشد نیم ساعت صبر کند آنگاه بگذرد نه اینکه زرع رعیّت را نابود و عموم ایرانیان را از زراعت و عدالت ناامید سازد !! ...آنگاه توپچی را سیاستی سخت نمود که غیرت کشاورزان به آبادی املاک و زمینشان شد.
(چقد تو این دوران نیاز به یکی مثل امیر کبیر داریم تا ایران آباد شود)
@faghatkhoda1397
〽️ فوق العاده تأمل بر انگیز!
❗️ خدا و خرما
〽️ در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت
روبرو میشویم ...
✿ اول: امام حسین(ع)
◇ حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور و ناحق بشود.
◇ تا آخر میایستد. خودش و فرزندانش کشته میشوند.
◇ هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
√ از آب میگذرد، از آبرو نه
✿ دوم: یزید بن معاویه (لعن الله)
◇ همه را تسلیم میخواهد.
◇ مخالف را تحمل نمیکند.
◇ سرِ حرفش میایستد.
◇ نوه پیغمبر و اهل بیت اش را سر میٔبرد و به اسارت میبرد
√ بی آبرویی را به جان میخرد و به چیزی که میخواهد میرسد
✿ سوم: عمرِ سعد
◇ به روایتِ تاریخ تا روز8محرّم در تردید است.
◇ هم خدا را میخواهد هم خرما،
◇ هم دنیا را میخواهد هم اخرت.
◇ هم میخواهد حسین را راضی کند هم یزید را
◇ هم اماراتِ ری را میخواهد،هم احترامِ مردم را
◇ نه حاضر است از قدرت بگذرد،نه از خوشنامی.
√ هم آب میخواهد هم آبرو.
❗️ دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
❗️ نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
چون که بعد از بودن سردوراهی .....
راه نادرست رو انتخاب کرد
▒ ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ امام حسین صلوات الله علیه شدن را داریم،
نه قدرت و حماقت یزید شدن را،
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
⇦من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم⇨
°•• زکات علم ، آموختن است! ••°
@faghatkhoda1397
✍#داستان_آموزنده
نقل است در قرن نهم هجری در تبریز کودکی در پشتبام بازی میکرد، که در حین بازی پایش لیز میخورد و از بالا به پایین پرت میشود؛
پیرمرد حمّالی که امور زندگی خود را با حمل بار میگذارند كودك را که در حال افتادن بود دید؛ او به زبان محلی خود میگوید: «ساخلیان ساخلار» یعنی «نگهدارنده نگهدار»! در این هنگام بچه آرام پایین آمده، او را میگیرد و بر زمین میگذارد!
مردم که شاهد ماجرا بودند حمال پیر را در میان گرفتند، و لباسهای او را تکه تکه کردند و به عنوان تبرک برداشتند و از او جویا میشدند که چگونه اینکار را انجام داده؟! آیا او امام زمان است؟!! آیا او از اولیای الهی است؟ و...
او پاسخ داد: ای مردم، من آدم فوقالعادهای نیستم، کشف و کرامت ندارم، اکنون هم کار خارقالعادهای نکردهام، یک عمر من امر خدا را اطاعت کردم، یک لحظه هم خداوند دعای مرا اجابت کرد.
مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد.
🌺بقره آیه ۱۸۶:
و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم؛ پس باید دعوت مرا بپذیرند.
@faghatkhoda1397
#شام_غریبان #محرم🥀
چون چاره نیست میروم و میگذارمت
ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله💔🥀
📚داستان جریح عابد
🕍در بنی اسراییل عابدی بود که او را جریح می گفتند در صومعه خود عبادت خدا می کرد. روزی مادرش به نزد او آمد در وقتی که نماز می خواند، او جواب مادر را نگفت. بار دوم مادر آمد و او جواب نگفت. بار سوم مادر آمد و او را خواند جواب نشنید.
مادر گفت از خدای می خواهم ترا یاری نکند! روز دیگر زن زناکاری نزد صومعه او آمد و در آنجا وضع حمل نمود و گفت: این بچه را از جریح بهم رسانیده ام.
مردم گفتند: آن کسی که مردم را به زنا ملامت می کرد خود زنا کرد. پادشاه امر کرد وی را به دار آویزند.
مادر جریح آمد و سیلی بر روی خود می زد. جریح گفت: ساکت باش از نفرین تو به این بلا مبتلا شده ام.
مردم گفتند: ای جریح از کجا بدانیم که راست می گویی؟ گفت: طفل را بیاورید، چون آوردند دعا کرد و از طفل پرسید پدر تو کیست؟ آن طفل به قدرت الهی به سخن آمد و گفت: از فلان قبیله، فلان چوپان پدرم است.
جریح بعد از این قضیه از مرگ نجات پیدا کرد و سوگند خورد که هیچگاه از مادر خود جدا نشود و او را خدمت کند
@faghatkhoda1397
⭕️بخونیدداستان آموزنده-جالب👌
⭕️«رمز بسم الله الرّحمن الرّحیم»
گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد.
هرچند زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد
ولی شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.
مرد روزی کیسه زری به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد.
زن آن را گرفت و با گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" آن را در پارچه ای پیچید
و با "بسم الله " آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد.
شوهرش مخفیانه آن کیسه طلا را دزدید و از شدت عصبانیت آن به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و "بسم الله" را بی ارزش جلوه دهد.
وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن "بسم الله" مجددا در مکان اول خود گذاشت.
شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن "بسم الله" از جای برخاست و کیسه زر را آورد. شوهرش خیلی تعجب کرد و از ماجرای خود گفت و سوال کرد که آن کیسه را چگونه مجددا به دست آورده است؟ زن هم توضیح داد که در شکم ماهی بوده است.
مرد از رفتار خود پشیمان گشت و شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید.
✅بسم الله الرّحمن الرّحیم
✅الهی به امیدخودت
@faghatkhoda1397
✍#حکایت_حلوای_نسیه
مردی به نزد حلوا فروشی رفت وگفت : «مقداری حلوای نسیه به من بده»
حلوا فروش قدری حلوا برایش در کفی ترازو گذاشت و گفت :
« امتحان کن ببین خوب است یانه .»
مرد گفت : « روزه ام باشد موقع افطار » حلوا فروش گفت
« هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛ چطور است که حالا روزه گرفته ای.»
مرد گفت :« قضای روزه پارسال است .»
حلوا فروش حلوایش را از کفه ترازو برداشت وگفت :
«تو قرض خدا را به یکسال بعد می اندازی قرض من را به این زودی ها نخواهی داد .
من به تو حلوا نمی دهم
@faghatkhoda1397
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🏴🖤 السلام علیک یااباعبدالله الحسین🖤🏴
🔲بامشارکتمالیخریدسیستمصوت🔊 درثوابمراسمعزاداریسیدالشهدا🏴 علیهالسلام شریک شوید✨🤲
☑️ حداقل مشارکت 10000تومان👇
``603799738945578
4💳 بهنام «سیدنعیمنیکجعاوله» 💡راهنما [ @Alimadd ] 🔘 برایدیدن تصاویرمراسمکلیک🔜کنید 🔴پرداخت اسان ازطریق لینک زیر🔻 https://pay.eitaa.com/v/?link=BU71W
طهارت نفس
🏴🖤 السلام علیک یااباعبدالله الحسین🖤🏴 🔲بامشارکتمالیخریدسیستمصوت🔊 درثوابمراسمعزاداریسیدالشهدا🏴 ع
.
● مورد تایید ماست🔝 حمایت کنید 🙏
اجرتون با حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام 🖤
.
🌹#داستان_آموزنده
مرد عربى خدمت پيامبر (ص) آمد و گفت: علِّمنى ممّا علّمك اللّه؛ یعنی از آنچه خدا به تو آموخته به من بياموز.
پيامبر او را به يكى از يارانش سپرد تا آيات قرآن را به او تعليم دهد،
آن صحابی سوره «زلزال» را تا آخر به آن مرد تعليم داد.
هنگامی که به آیه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَه...» (یعنی «پس هر کس ذرهای کار خوب انجام دهد میبیند» رسیدند؛
تازه وارد به فکر فرو رفت و از معلم خود پرسید: آیا این جمله از جانب خداست؟!
معلم پاسخ داد: آری!
آن مرد ایستاد و گفت: همين آیه مرا كافى است! من درس خود را از این آیه فرا گرفتم؛ اکنون که خدا ریز و درشت کارهای ما را میداند و همه اعمال ما حساب دارد، تکلیفم روشن شد؛ این جمله برای زندگی من کافی است؛
او پس از این سخن خداحافظی کرد و از مسجد خارج شد.
صحابی نزد پیامبر بازگشت و با تعجب گفت: این شاگرد امروز خیلی کم حوصله بود و حتی نگذاشت من بیش از یک سوره کوچک برایش بخوانم و سخنی به این مضمون بر زبان آورد: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!»
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «او را به حال خود واگذاريد كه مرد فقيهى شد».
@faghatkhoda1397
🌹داستان آموزنده🌹
حاج احمد عابد معروف به مرشد چلويى پيرمردى بود كه در بازار تهران مغازه چلوكبابى داشت...
او به اندازه وسعِ خود به نيازمندان وجه نقد ميداد و به شاگردانِ مغازههايى كه از طرف صاحبكار خود ميامدند تا براى آنان غذا بخرند به طور رايگان غذا ميداد...
به مرور اطرافيان، كراماتى از او ديدند و متوجه شدند او از اولياى خداست؛ كمكم اين خبر پيچيد و به يكى از علماى شهر رسيد؛ آن عالم تصميم میگيرد تا به چلوكبابى مرشد برود و او را از نزديک ببيند...
آن عالم وارد مغازه مرشد كه شلوغ هم بود شد، سر ميزى نشست و غذايى سفارش داد و مرشد را زير نظر گرفت...
او مرشد را ديد كه خود با ملاغهاى از روغن، ميان ميز مشتريها میرود و براى هر كس كه ميخواهد روغن اضافه بر روى برنجش میریزد...
آن عالم با خود انديشيد كه مگر میشود شخصى اينقدر سرش شلوغ باشد و از اوليای خدا هم باشد! در اين فكر بود كه مرشد از كنار ميز او رد شد و در گوش او گفت:
«مهم نيست كه سرت شلوغ باشد،
مهم اين است كه دلت شلوغ
@faghatkhoda1397
▪عزاداری #امام_حسین (ع) باید قهرمان هایی تربیت کند تا در برابر ظالم بایستند!
🌷شهید #امام_موسی_صدر :
◾ ️من حسینی را که کشته شده است تا من گریه کنم نمی شناسم. چرا من برای امام حسین'ع' گریه می کنم؟ من برای امام حسین'علیه السلام' گریه می کنم تا او را به یاد داشته باشم و به یاد داشته باشم که او در برابر دنیایی از قدرت ایستاد؛ دنیایی که همگی دست در دست هم داده و از هرسو او را احاطه کرده بودند و او به تنهایی به میدان می رفت ...
◾️من نمی توانم مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام را از تلاش برای حمایت مجاهدان در مرزها جدا بدانم. من نمی توانم سوگواری برای امام حسین علیه السلام را درک کنم مگر آنکه بتواند قهرمانانی را تربیت کند؛ کسانی را تربیت کند که در برابر ستمگر بایستند و در برابر حاکم ستمگر سخن حق را بگویند. این است معنای حسین'ع' و معنای عزاداری برای امام حسین علیه السلام.
📚 کتاب سفر شهادت امام حسین پیشرو اصلاحگری،بند ۱۸۴
▪ صلیالله علیک یا ابا عبدالله
@faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍آیت الله بهجت (ره):
استادم سيدعلي قاضي را در خواب
ديدم ...
به او گفتم چه چيزي حسرت شما در
دنياست كه انجام نداده ايد ؟!
ايشان فرمودند:
حسرت ميخورم كه چرا در دنيا
فقط روزي يك مرتبه "زيارت عاشورا"
ميخواندم.
وحشتناك ترين لحظه زماني است
كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند.
شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت:
من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟
امام صادق (ع) فرمودند:
"زيارت عاشورا" را زياد بخوان.
آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود:
مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد؛
اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام
ورود به قبر روزى من كن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين
(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
#موعظه_بزرگان
#درس_اخلاق
#راهکارهای_معنوی
کمی
@faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدئو
کلیپ ویژه شهادت سید الساجدین امام سجاد(ع)
کمی
@faghatkhoda1397
🔴🌖 #تلــــــنگر
مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی وراه رفتن ضعف داشت.
مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چارهای به او نشان دهد. شیخ به او گفت، مادرت هست و مراقبت از ان وظیفهی توست او تو را بزرگ کرده و از تو مراقبت کرده الان وظیفهی توست که ازاو مراقبت کنی.
مرد گفت دهها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیدهام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از آن برایش کردهام ودیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.
شیخ که این حرفها را از او شنید به او گفت، تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت است و آن اینست
که مادرت تورا برای ادامه زندگی بزرگ ومراقبت کرد وتواز او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد.
پس تا عمر داری هرکاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی...
@faghatkhoda1397
#پند
❌ میخوای زندگیتو شادتر کنی؟
🌸زندگیتان را با هیچ کسی، مقایسه نکنید...
🌸 افکار منفی نداشته باشید...
🌸بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید...
🍃 خیلی خود را جدّی نگیرید...
🍃انرژی خود را صرف کنجکاوی در امور دیگران نکنید...
🍃 وقتی بیدار هستید خیال پردازی و تفکر مثبت کنید...
🌸حسادت یعنی اتلاف وقت...
🌸 گذشته را فراموش کنید...
🌸زندگی کوتاهتر از آنست که از دیگران متنفر باشید...
🍃 هیچکس جز خود شمامسئول خوشحال کردن شما نیست...
🍃بیشترلبخند بزنید...
@faghatkhoda1397
#پند
بدان که نعمت فراموشی بسیار بزگتر از نعمت حافظه و یادآوری است. اگر فراموشی نبود، هیچ کس مصیبت و سختی خود را فراموش نمیکرد. حسرتش پایان نمییافت. کینه اش تمام نمیگشت. با یاد داشتن آفات دنیا هیچ گاه از آن بهره نمیجست. امیدی به فراموشی و غفلت سلطان و دهایی از حسد رشکبران نداشت.
آیا نمیبینی که چگونه دو نیروی حافظه و فراموشی که ضد یک دیگرند، هر کدام برای مصلحتی خاص در نهاد آدمی نهفته شده
@faghatkhoda1397