eitaa logo
طهارت نفس
2.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
24 فایل
هو الرزاق ﷽ ↶سلام لطفا دربرابر تبادل و تبلیغات کانال صبورباشید و به رشد کانال کمک کنید.🌼 💝جهت رزرو تبلیغ👈 @A_DMEN تبلیغات ارزان و بصرفه👇 https://eitaa.com/joinchat/3694068054Cced867b572
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ✍حاج اسماعیل دولابی(ره) ‌✅هر وقت کسی شما را اذیت کرد و ناراحت شدید به کسی نگویید فقط (استغفار)کنید؛ هم برای خودتان و هم برای کسی که شما را اذیت کرده است. بگو: بیچاره کار بدی کرده است. اگر فهم داشت نمی‌کرد. وقتی استغفار می‌کنی خداوند دوست دارد. قلبت باز می‌شود. این قلب یک جوری است که اگر کسی به او خوبی کند، از او تشکر نکند ناراحت می‌شود. اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت می‌شود. در این جا باید استغفار کرد تا قلب انسان باز شود. آن وقت می‌بینی که چقدر بزرگ شده‌ای. گر دو مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمی تو‌اند شما را بگیرد. چون راهش را بلد هستی. @faghatkhoda1397
✨﷽✨ 🏴نام‌ گذاری امام حسن از سوی خداوند ✍جابر بن عبدالله می‌گوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن (علیه السلام ) را به دنیا آورد، به امام علی(ع) گفت: «برایش نام انتخاب کن». علی(ع) فرمود: «من در نام‌گذاری این فرزند بر پیامبر خدا پیش نمی‌گیرم». قنداقه امام حسن را خدمت رسول الله (ص) آوردند و گفتند: یا رسول الله! برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: «در این نام‌گذاری بر خدای متعال سبقت نمی‌گیرم». پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد(ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. جبرئیل بر پیامبر(ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: «نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نام‌گذاری کن». 💥پیامبر فرموند: «نام پسر هارون چیست؟» جبرئیل گفت: شبر. پیامبر (ص) فرمود: « زبان ما عربی است!» پس جبرئیل در جواب گفت: «او را حسن نام بگذار» و پیامبر نام حسن را برایش برگزید. 📚بحار الانوار، ج 43، ص 238، و به همین مضمون روایات بسیارى در کتب اهل سنت نقل شده که بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذکر شده است. @faghatkhoda1397
🌺حکایت خواندنی روزی یكی از مردم شام وارد مدینه شد و دید امام حسن علیه السلام بر اسبی سوار است ، شروع كرد او را مورد لعنت قرار دهد اما امام علیه السلام چیزی به او نگفت . وقتی بدگوئی او به پایان رسید آن حضرت جلو رفت و بر او سلام كرد و خندید و فرمود: ای پیرمرد گمان می كنم در اینجا غریب باشی و شاید اشتباه گرفته ای . اگر از آنچه گفتی طلب عفو كنی تو را می بخشیم و اگر از ما در خواستی داشته باشی عطا خواهیم كرد، اگر راهنمائی بخواهی تو را راهنمائی می كنیم و اگر كاری داشته باشی برای تو انجام می دهیم ، اگر گرسنه باشی تو را سیر خواهیم كرد و اگر عریان باشی تو را خواهیم پوشاند، اگر نیازمند باشی تو را غنی می كنیم و اگر مسكن بخواهی تو راجای خواهیم داد، اگر هر حاجتی داری بر آورده می كنیم و اگر مسافری به سوی ما بیا و اثاث خود را نزد ما بگذار و مهمان ما باش تا وقت رفتن آنها را به تو باز می گردانیم زیراما جای وسیع و مال فراوان داریم . وقتی آن مرد این سخنان امام علیه السلام را شنید گریه كرد و گفت : اشهدانك خلیفه اللّه فی ارضه ، اللّه اعلم حیث یجعل رسالته (شهادت می دهم كه تو خلیفه خدا در زمین او هستی خدا بهتر می داند كه رسالتش را در چه كسی قرار دهد) تا به حال تو و پدرت مبغوضترین خلق خدا در نزد من بودید اما الان تو بهترین خلق خدا نزد من می باشی و اثاث و لوازم خود را به منزل آن حضرت برد و تا زمانی كه درمدینه بود مهمان آن حضرت بود و از معتقدان به محبت او گردید. 📕قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام) / محمد رضا @faghatkhoda1397
✨﷽✨ ✍حاج آقا دولابی (ره): ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﺪا اﻣﺘﺤﺎﻧﺖ ﮐﺮد و ﯾﮏ ﺧﻮرده ﻋﻘﺐ رفتی غصه ﻧﺨﻮر .این اﻣﺘﺤﺎن ﻻزم ﺑﻮد ﺗﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻗﺺ ﺑﻮدن ﺧﻮد ﭘﯽ ﺑﺒﺮي. ﯾﮏ کمی ﺗﻼش میکنی ﺟﺒﺮان ﻣﯽﺷﻮد. اﻣﺘﺤﺎن، ﻓﻀﻞ ﺧﺪاﺳﺖ و ﺑﺮاي رﺷـﺪ ﺧﻠـﻖ ﻧـﺎﻓﻊ و ﻻزم اﺳـﺖ . پیامبر اکرم ص از ﺧﺪاوﻧـﺪ درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮد امت ﻣﻦ را اﻣﺘﺤﺎن ﻧﮑﻦ.ﺧﺪاوﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮد: این ﮐﺎر نمیشود. ﺑﺎﯾـﺪ اﻣﺘﺤـﺎن ﺷﻮﻧﺪ. پیامبر ص ﻋﺮض ﮐﺮد: ﭘﺲ ﻃﻮري اﻣﺘﺤﺎﻧﺸﺎن ﮐﻦ ﮐﻪ امت ﻫﺎي دیگر متوجه ﻧﺸﻮﻧﺪ. ﻓﺮﻣﻮد: ﻃﻮري اﻣﺘﺤﺎﻧﺸﺎن میکنم که ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻣﺘﻮجه ﻧﺸﻮید.ﻗـﺮآن ﮐﻪ ﻓﺮﻣـﻮد:"اقرَاء کتابَکَ کَفی بِنَفسِکَ الیومَ عَلَیکَ حسیباً ": ﺧﻮدت ﻧﺎﻣﻪ ي اﻋﻤﺎﻟﺖ را ﺑﺨﻮان ﮐﻪ اﻣﺮوز، ﺧﻮدت ﺑﺮاي رﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻫﺎﯾﺖ ﮐﻔﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؛ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﻮد ﺧﺪا ﻫﻢ ﻧﮕﺎه نمیکند. ﯾﮏ ﻣﻌﻨﯽ آیه این اﺳﺖ که:"حاسِبوا اَنفُسَکُم قبلَ أن تُحاسِبوا" : ﻗﺒﻞ از آﻧﮑـﻪ ﺑـﻪ ﻣﺤﺎﺳـﺒﻪ ي ﮐﺎرﻫﺎﯾﺘﺎن ﺑﭙﺮدازﻧﺪ، ﺧﻮدﺗﺎن ﺣﺴﺎب ﮐﺎر ﻫﺎﯾﺘﺎن را رﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ .ﻣﻌﻨﯽ دیگرش ﻫﻢ این اﺳﺖ که ﺑﻨﺪه ي ﻣـﻦ، ﻧﻤـﯽ ﺧﻮاﻫـﺪ ﺻﻮر ﺗﺤـﺴﺎب ﮐﺎرﻫﺎیت را ﭘـﯿﺶ ﻣـﻦ ﺑﯿـﺎوري ، ﺗـﻮ می ﺧﻮاﻫﯽ ﺧﻮب ﺑﺎشی، ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﺎن ﻃﻮرت میکنم که میخواهی. 📚منبع:کتاب مصباح الهدی @faghatkhoda1397
✅تلنگر ✍هنگامی كه شیطان به خداوند متعال گفت: من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه می‏كنم . فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است ، پس چگونه انسان نجات می‏یابد؟ خداوندعزیز فرموند: راه بالا و پایین باز است راه بالا: نیایش و راه پایین: سجده بنابراین ، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سری بر آستان او بساید می‏تواند شیطان را طرد كند . بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم،پس سوگند به حق من برتو، مرا دوست بدار. 📚حدیث @faghatkhoda1397
✅تلنگر ✍هنگامی كه شیطان به خداوند متعال گفت: من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه می‏كنم . فرشتگان پرسیدند: شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است ، پس چگونه انسان نجات می‏یابد؟ خداوندعزیز فرموند: راه بالا و پایین باز است راه بالا: نیایش و راه پایین: سجده بنابراین ، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سری بر آستان او بساید می‏تواند شیطان را طرد كند . بنده ی من! سوگند به حق خودم دوستدار تو هستم،پس سوگند به حق من برتو، مرا دوست بدار. 📚حدیث قدسی @faghatkhoda1397
🌺حکایت خواندنی روزی یكی از مردم شام وارد مدینه شد و دید امام حسن علیه السلام بر اسبی سوار است ، شروع كرد او را مورد لعنت قرار دهد اما امام علیه السلام چیزی به او نگفت . وقتی بدگوئی او به پایان رسید آن حضرت جلو رفت و بر او سلام كرد و خندید و فرمود: ای پیرمرد گمان می كنم در اینجا غریب باشی و شاید اشتباه گرفته ای . اگر از آنچه گفتی طلب عفو كنی تو را می بخشیم و اگر از ما در خواستی داشته باشی عطا خواهیم كرد، اگر راهنمائی بخواهی تو را راهنمائی می كنیم و اگر كاری داشته باشی برای تو انجام می دهیم ، اگر گرسنه باشی تو را سیر خواهیم كرد و اگر عریان باشی تو را خواهیم پوشاند، اگر نیازمند باشی تو را غنی می كنیم و اگر مسكن بخواهی تو راجای خواهیم داد، اگر هر حاجتی داری بر آورده می كنیم و اگر مسافری به سوی ما بیا و اثاث خود را نزد ما بگذار و مهمان ما باش تا وقت رفتن آنها را به تو باز می گردانیم زیراما جای وسیع و مال فراوان داریم . وقتی آن مرد این سخنان امام علیه السلام را شنید گریه كرد و گفت : اشهدانك خلیفه اللّه فی ارضه ، اللّه اعلم حیث یجعل رسالته (شهادت می دهم كه تو خلیفه خدا در زمین او هستی خدا بهتر می داند كه رسالتش را در چه كسی قرار دهد) تا به حال تو و پدرت مبغوضترین خلق خدا در نزد من بودید اما الان تو بهترین خلق خدا نزد من می باشی و اثاث و لوازم خود را به منزل آن حضرت برد و تا زمانی كه درمدینه بود مهمان آن حضرت بود و از معتقدان به محبت او گردید. 📕قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام) / محمد رضا اکبري @faghatkhoda1397
✨﷽✨ ✍حاج آقا دولابی (ره): ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﺪا اﻣﺘﺤﺎﻧﺖ ﮐﺮد و ﯾﮏ ﺧﻮرده ﻋﻘﺐ رفتی غصه ﻧﺨﻮر .این اﻣﺘﺤﺎن ﻻزم ﺑﻮد ﺗﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻗﺺ ﺑﻮدن ﺧﻮد ﭘﯽ ﺑﺒﺮي. ﯾﮏ کمی ﺗﻼش میکنی ﺟﺒﺮان ﻣﯽﺷﻮد. اﻣﺘﺤﺎن، ﻓﻀﻞ ﺧﺪاﺳﺖ و ﺑﺮاي رﺷـﺪ ﺧﻠـﻖ ﻧـﺎﻓﻊ و ﻻزم اﺳـﺖ . پیامبر اکرم ص از ﺧﺪاوﻧـﺪ درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮد امت ﻣﻦ را اﻣﺘﺤﺎن ﻧﮑﻦ.ﺧﺪاوﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮد: این ﮐﺎر نمیشود. ﺑﺎﯾـﺪ اﻣﺘﺤـﺎن ﺷﻮﻧﺪ. پیامبر ص ﻋﺮض ﮐﺮد: ﭘﺲ ﻃﻮري اﻣﺘﺤﺎﻧﺸﺎن ﮐﻦ ﮐﻪ امت ﻫﺎي دیگر متوجه ﻧﺸﻮﻧﺪ. ﻓﺮﻣﻮد: ﻃﻮري اﻣﺘﺤﺎﻧﺸﺎن میکنم که ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻣﺘﻮجه ﻧﺸﻮید.ﻗـﺮآن ﮐﻪ ﻓﺮﻣـﻮد:"اقرَاء کتابَکَ کَفی بِنَفسِکَ الیومَ عَلَیکَ حسیباً ": ﺧﻮدت ﻧﺎﻣﻪ ي اﻋﻤﺎﻟﺖ را ﺑﺨﻮان ﮐﻪ اﻣﺮوز، ﺧﻮدت ﺑﺮاي رﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻫﺎﯾﺖ ﮐﻔﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؛ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﻮد ﺧﺪا ﻫﻢ ﻧﮕﺎه نمیکند. ﯾﮏ ﻣﻌﻨﯽ آیه این اﺳﺖ که:"حاسِبوا اَنفُسَکُم قبلَ أن تُحاسِبوا" : ﻗﺒﻞ از آﻧﮑـﻪ ﺑـﻪ ﻣﺤﺎﺳـﺒﻪ ي ﮐﺎرﻫﺎﯾﺘﺎن ﺑﭙﺮدازﻧﺪ، ﺧﻮدﺗﺎن ﺣﺴﺎب ﮐﺎر ﻫﺎﯾﺘﺎن را رﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ .ﻣﻌﻨﯽ دیگرش ﻫﻢ این اﺳﺖ که ﺑﻨﺪه ي ﻣـﻦ، ﻧﻤـﯽ ﺧﻮاﻫـﺪ ﺻﻮر ﺗﺤـﺴﺎب ﮐﺎرﻫﺎیت را ﭘـﯿﺶ ﻣـﻦ ﺑﯿـﺎوري ، ﺗـﻮ می ﺧﻮاﻫﯽ ﺧﻮب ﺑﺎشی، ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﺎن ﻃﻮرت میکنم که میخواهی. 📚منبع:کتاب مصباح الهدی http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
✨﷽✨ ✍ روزی جوانی از پدرش پرسید: پدرم٬ تو از نظر دارایی مشکلی نداری و وضع مالی‌ات از من بهتر است. آیا دوست داری برایت عیدی بخرم؟ پدر٬ پسرش را به حیاط خانه، کنار درخت سیبی آورد و گفت: پسرم به‌نظرت من سالی چقدر هزینه‌ی این درخت سیب می‌کنم؟ گفت نمی‌دانم. گفت: اگر هر سال٬ از آب٬ کود٬ هرس و سمی که برای این درخت هزینه می‌کنم را حساب کنی 40 هزار تومان این درخت برایم هزینه دارد. می‌دانی هر سال 4 کیلو سیب هم به من نمی‌دهد! یعنی هر کیلو سیبش 10 هزار تومان برایم تمام می‌شود علاوه بر آشغال‌هایی که در خانه ریخته می‌شود. پسرم فکر می‌کنی من احمقم برای این درخت این همه زحمت می‌کشم و پولم را هدر می‌دهم؟ می‌توانم با 40 هزار تومان 20 کیلو سیب را بی‌زحمت و بی‌دردسر بخرم. پسر گفت: حتما حکمتی دارد٬ پدرم بگو. پدر گفت: من این درخت را برای خوردن سیبش نکاشتم برای این کاشتم که در پاییز چند تا سیبی بچینم؛ که محصول تلاش خودم است و خود پرورشش دادم. اگر تو برای من عیدی بخری درست است که من نیاز ندارم ولی لذتش مثل لذت چیدن سیب این درخت٬ برایم شیرین است. تو هم میوه یک عمر زندگی من هستی. پسر از شرم سرش را به زیر انداخت و رفت. آری، اگر پدر و مادری داریم که حتی وضع مالی‌شان خیلی عالی است؛ صله‌رحم٬ هدیه و عیدی دادن را فراموش نکنیم٬ ما محصول و میوه و سیب دل آن‌ها هستیم. این میوه مزه‌اش به خوردنش نیست بیرونم ارزان‌تر می‌فروشند مزه‌اش در دست پرورده بودن خود انسان است. @faghatkhoda1397
📜 📌گناه عامل کوتاهی عمر📌 ‌ ✨آنچه مسلم است، «گناه» از جمله عواملي است كه موجب كوتاه شدن عمر انسان گشته و سبب مرگ زود رس مي‌شود. ✨✅✨امام صادق‌عليه السلام فرمود: ✨ «من يموت بالذنوب أكثر ممن يموت بالآجال، ومن يعيش بالإحسان أكثر ممن يعيش بالأعمار»؛ ✨✔️✨ «كساني كه بر اثر گناهان مي‌ميرند، بيش از كساني هستند كه با مرگ طبيعي از دنيا مي‌روند و كساني كه به سبب نيكوكاري زندگي مي‌كنند، بيش از كساني هستند كه با عمر طبيعي زندگي مي‌كنند». @faghatkhoda1397
💫 آیت‌الله بهجت: از گذشتگان عبرت بگیریم که ما هم مثل آنها به مرگ نزدیکیم و چهار روز باقی‌مانده عمر را گمان نکنیم که چهارصدهزار سال خواهد بود. @faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله بهجت؛ بارها به کسانی که از ایشان برای رهایی از مشکلات دستورالعملی می خواستند، به استغفار توصیه می کردند و این روایت رسول خدا(ص) را یادآور می شد که: «ألا أُخْبِرُکُم بِدائِکُم و دَوائِکم؟ داؤُکُم الذّنوبُ و دَواؤُکُم الإستغفار؛ آیا شما را به دردتان و دوایتان خبر ندهم؟ درد شما گناهان است و دوای شما استغفار» @faghatkhoda1397
✍داستانی آموزنده از حضرت زهرا سلام الله علیها: حضرت فاطمه (س) تعريف می کنند که شبی به بستر رفته بودم تا بخوابم پيامبر صدايم کرد فرمود تا چهار کار انجام نداده ای نخواب: - قران را ختم کن . - مومنان را از خودت خوشنود و راضی کن . - حج و عمره به جای بياور . - پيامبران را شفيع خودت کن . و بعد بخواب . آنگاه به نماز ايستاد. من صبر کردم تا نماز پدر تمام شود و گفتم: ای رسول خدا چهار کار برايم مشخص کرده ايد که توان انجام آنها را ندارم .پيامبر فرمود: ✨سه مرتبه قل هو الله بخوان مثل اين است که قرآن را ختم کرده ای . ✨برای مومنان آمرزش بخواه تا همگی آنان را خوشنود کنی . ✨با فرستادن صلوات من و ديگر پيامبران شفيع تو خواهيم شد . ✨با گفتن ذکرسبحان الله ،الحمدالله ،لا اله الا الله و الله اکبر مثل اينکه حج و عمره به جای آورده ای @faghatkhoda1397
🔥👺 روزی مردی به نزد عارفی آمد که بسیار عبادت می کرد و دارای کرامت بود مرد به عارف گفت: خسته ام از این روزگار بی معرفت که مرام سرش نمی شود خسته ام از این آدم ها که هیچکدام جوانمردی ندارند عارف از او پرسید چرا این حرف ها را می زنی مرد پاسخ داد: خب این مردم اگر روزشان را با کلاهبرداری و غیبت و تهمت زدن شروع نکنند به شب نخواهد رسید شیخ پیش خودمان بماند آدم نمی داند در این روزگار چه کند دارم با طناب این مردم ته چاه می روم و شیطان هم تا می تواند خودش را آماده کرده تا مرا اغفال کند اصلا حس می کنم ایمانم را برده و همین حوالی است که مرا با آتش خودش بسوزاند نمی دانم از دست این ملعون چه کنم راه چاره ای به من نشان ده مرد عارف لبخندی زد و گفت: الان تو داری شکایت شیطان را پیش من می آوری؟؟!! جالب است بدانی زود تر از تو شیطان پیش من آمده بود و از تو شکایت می کرد مرد مات و مبهوت پرسید از من؟! مرد عارف پاسخ داد بله او ادعا می کرد که تمام دنیا از اوست و کسی با او شریک نیست و هر که بخواهد دنیا را صاحب شود یا باید دوستش باشد یا دشمنش شیطان به من گفت تو مقداری از دنیایش را از او دزدیده ای و او هم به تلافی ایمان تو را خواهد دزدید مرد زیر لب گفت من دزدیده ام مگر می شود عارف ادامه داد شیطان گفت کسی که کار به دنیا نداشته باشد او هم کاری به کارش ندارد پس دنیای شیطان را به او پس بده تا ایمانت را به تو برگرداند... بی خود هم همه چیز را گردن شیطان مینداز...تا خودت نخواهی به سمت او بروی او به تو کاری نخواهد داشت این تو هستی که با کارهایت مدام شیطان را صدا می زنی، وقتی هم که جوابت را داد شاکی می شی که چرا جوابت را داده است خب به طرفش نرو و صدایش نکن تا بعد ادعا نکنی ایمانت را از تو دزدیده است 📙منطق الطیر @faghatkhoda1397
✨﷽✨ ✅عزرائیل چگونه جان میگیرد؟ ✍مردی وحشت زده سمت حضرت سلیمان(ع) رفت. حضرت‌ سليمان‌ ديد از شدّت‌ ترس‌ رويش‌ زرد و لبانش‌ كبود گشته‌، سؤال‌ كرد: ای‌ مرد مؤمن‌! چرا چنين‌ شدی؟ سبب‌ ترس‌ تو چيست؟ مرد گفت‌: عزرائيل‌ بر من‌ از روی‌ كينه‌ و غضب‌ نظری‌ كرده‌ و مرا چنانكه‌ می ‌بينی دچار دهشت‌ ساخته‌ است‌. حضرت‌ سليمان‌ فرمود: حالا بگو حاجتت‌ چيست‌؟ عرض‌ كرد: يا نبیّ الله‌! باد در فرمان‌ شماست‌؛ به‌ او امر فرمائيد مرا از اينجا به‌ هندوستان‌ ببرد، شايد در آنجا از چنگ‌ عزرائيل‌ رهائی‌ يابم‌! حضرت‌ سليمان‌ به‌ باد امر فرمود تا او را شتابان‌ بسمت‌ كشور هندوستان‌ ببرد. روز ديگر كه‌ حضرت‌ سليمان‌ در مجلس‌ ملاقات‌ نشست‌ و عزرائيل‌ برای‌ ديدار آمده‌ بود گفت‌: ای عزرائيل‌ برای‌ چه‌ سببی‌ در بندۀ مؤمن‌ از روی كينه‌ و غضب‌ نظر كردی‌ تا آن‌ مرد مسكين‌، وحشت‌ زده‌ دست‌ از خانه‌ و لانۀ خود كشيده‌ و به‌ ديار غربت‌ فراری‌ شد؟ عزرائيل‌ عرض‌ كرد: من‌ از روی‌ غضب‌ به‌ او نگاه‌ نكردم‌؛ او چنين‌ گمان‌ بدی‌ دربارۀ من‌ برد. داستان‌ از اين‌ قرار است‌ كه‌ حضرت‌ ربّ ذوالجلال‌ به‌ من‌ امر فرمود تا در فلان‌ ساعت‌ جان‌ او را در هندوستان‌ قبض‌ كنم‌. قريب‌ به‌ آن‌ ساعت‌ او را اينجا يافتم‌، و در يك‌ دنيا از تعجّب‌ و شگفت‌ فرو رفتم‌ و حيران‌ و سرگردان‌ شدم‌؛ او از اين‌ حالت‌ حيرت‌ من‌ ترسيد و چنين‌ فهميد كه‌ من‌ بر او نظر سوئی‌ دارم‌ در حاليكه‌ چنين‌ نبود، اضطراب‌ از ناحيۀ خود من‌ بود. باری‌ با خود می ‌گفتم‌ اگر او صدپر داشته‌ باشد در اين‌ زمان‌ كوتاه‌ نمی ‌تواند به‌ هندوستان‌ برود، من‌ چگونه‌ اين‌ مأموريّت‌ خدا را انجام‌ دهم‌؟ 💥ليكن‌ با خود گفتم‌ من‌ بسراغ‌ مأموريّت‌ خود می ‌روم‌، بر عهدۀ من‌ چيز دگری‌ نيست‌. به‌ امر حقّ به‌ هندوستان‌ رفتم‌ ناگهان‌ آن‌ مرد را در آنجا يافتم‌ و جانش‌ را قبض‌ كردم‌. 📚معاد شناسی، جلد اول، علامه طهرانی. .دفتر اوّل‌ «مثنوي‌» طبع‌ ميرخاني‌، ص‌ 26 ‌ ‌ @faghatkhoda1397
💠امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: 🕍بنی اسرائیل به سلیمان علیه السلام گفتند: پسرت را جانشین خود بر ما بگذار. سلیمان فرمود: او شایسته این كار نیست. وقتی آنها بر خواسته خود پافشاری كردند، سلیمان فرمود: چند سؤال از او می­پرسم، اگر درست پاسخ داد، او را جانشین خود می­كنم؛ سپس از او پرسید: ای فرزندم! طعم آب و طعم نان چیست؟ سبب زیر و بمی صدا چیست؟ جایگاه عقل در بدن كجاست؟ سبب خشونت و ملایمت چیست؟ سبب خستگی و آسایش بدن چیست؟ سبب بهره­مندی و بی­نصیبی بدن چیست؟ پسرش به هیچ یك پاسخ نداد. آن گاه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: طعم آب، زندگیست و طعم نان، نیروست و سبب زیر و بمی صدا، گوشت كلیه­هاست و جایگاه عقل، در مغز است، مگر نمی­بینی به كسی كه كم عقل است می­گویند: چقدر سبك مغزی! و سبب خشونت و ملایمت، دل است و این همان كلام خداوند متعال است كه فرمود: «فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ»«5» [پس وای بر آنان كه از سخت‌دلی یاد خدا نمی‌كنند.] و سبب خستگی و آسایش بدن، دو پاست كه اگر در راه رفتن خسته شوند، بدن خسته می­شود و اگر در آسایش باشند، بدن در آسایش است و سبب بهره­مندی و بی­نصیبی بدن، دو دست است كه اگر انسان آنها را به كار اندازد، بدن را بهره می­رسانند و اگر به كارشان نیاندازد، چیزی نصیب بدن نمی­كنند. 📙تفسیر قمی، ج 2، ص @faghatkhoda1397
🌹 استادی می‌خواست دو شاگرد قدیمش را امتحان کند؛ به اولی گفت: فلانی تو قبلا خیلی خوب بودی الان اوضاعت چگونه است؟ شاگرد گفت: استاد الان هم همانی هستم که بودم و عوض نشده‌ام. استاد رو به شاگرد دوم گفت: تو هم قبلا خیلی فوق‌العاده بودی حالا چگونه‌ای؟ شاگرد دوم گفت: استاد، نه الان چیزی هستیم و نه قبلا چیزی بوده‌ایم؛ شما همواره محبت داشته‌اید. @faghatkhoda1397
روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندایی را از عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الان آرزو کنی، به تو داده میشود.» مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود. در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد بلافاصله مرد کور شد! نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ @faghatkhoda1397
⚜من حلال زاده بوده‌ام روزی متوکل عباسی در حالی که جمع کثیری از مردم در دربارش حاضر شده بودند نظرش به شخصی افتاد که وضع سایر مردم را نداشت. از او سؤال کرد نامت چیست و از چه قبیله‌ای هستی؟ گفت نام من منصور و از قبیله‌ی بنی مخنث هستم. متوکل عباسی پرسید بگو بدانم خلیفه بعد از رسول خدا که بود؟ گفت اسد الله الغالب و مظهر العجائب مولانا علی بن ابی طالب. متوکل ناراحت شد و به غلامان دستور داد تا او را مفصل بزنند. در همین حال غلامی به او رساند که بگوید ابوبکر. او هم گفت ای امیر ابوبکر. متوکل سؤال کرد خلیفه دیگر کیست؟ گفت الطاعن بالرمحین و الضارب بالسیفین و المصلی القبلتین ابی الحسنین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب.(کسی که به دو نیزه می‌جنگید و با دو شمشیر ضربه می‌زد؛ کسی که به دو قبله نماز خواند؛ پدر حسن و حسین، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب). باز متوکل امر کرد تا او را بزنند تا این که غلامی به او رساند که بگوید عمر. او هم گفت عمر. برای سومین بار همان سوال متوکل تکرار شد و او گفت ابن عم الرسول و زوج البتول الذی انزل فیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» مولانا مولی الثقلین علی بن ابی طالب. (پسر عموی رسول و همسر بتول است کسی که درباره‌ی او نازل شد «سرپرست شما خدا است و رسول خدا و کسانی که ایمان آوردند نماز را اقامه می‌کنند و زکات می‌دهند در حالی که در رکوع هستند» مولای ما مولای جن و انس علی بن ابی طالب). بار هم متوکل دستور داداو را بزنند تا این که به او رساندند بگوی عثمان او هم گفت عثمان. تا این که وقتی برای چهارمین بار متوکل از او سؤال کرد خلیفه‌ی چهارم کیست؟ گفت یا امیر حجاج بن یوسف ثقفی. متوکل گفت ای مردک این بار که نوبت علی بود چرا نام او را نبردی؟ گفت هر بار که نام علی را بردم امر به زدن کردی این بار از تو ترسیدم و نام حجاج ظالم را بردم تا در شأن و هم ردیف همان سه نفر باشد. باز هم متوکل دستور داد او را بزنند. متوکل از او سؤال کرد بگو بدانم عایشه افضل بود یا ؟ به کنایه گفت: عایشه. گفت: چرا؟ گفت زیرا که خداوند فرموده «فضل الله المجاهدین علی القاعدین درجة» یعنی «خداوند مجاهدین را بر کسانی که در خانه نشستند یک درجه برتری داده است» و عایشه بارها در بصره به جنگ با امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برخواست در حالی که فاطمه هرگز از خانه برنخواست. باز هم متوکل دستور داد او را بزنند. متوکل گفت از طایفه‌ی تو هیچکس شیعه نبوده است چگونه تو شیعه ‌ای؟ گفت اگر امان دهی می‌گویم. گفت در امان هستی. گفت چون من حلال زاده‌ام و مادر و جد و اجداد من زنا نکرده‌اند. متوکل بسیار غضبناک شد و چون او را امان داده بود دستور داد او را از دربار و از بغداد خارج کنند. 📜دوبال برای پرواز (تولی و تبری) ص43 به نقل از کتاب أنساب النواصب @faghatkhoda1397
👌 ✍استاد برجسته اخلاق آیت الله فاطمی نیا میفرمودند: 🌷شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیداشده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روزانجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود. میگوید : روزی اضطرابی دردلم افتاد و از منزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت : مشکلت به دست او حل ميشود! (بعدا معلوم شد که آن شخص آقاشیخ رجبعلی خیاط است) . آقاشیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدا به او عنایت کرده بود. مجتهدین خدمت او زانو میزدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند! میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم! تا سخنم تمام شد گفت : چهار سال است که شوهر خواهرت مرده و تو یک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟ میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم ، بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم. 🌙 فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد. @faghatkhoda1397
🌹داستان آموزنده🌹 روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من “علی” فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی “علی” عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان “علی” در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست؛ سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند. @faghatkhoda1397
🌹خاطره🌹 خدمت استاد اخلاق آیت الله جاودان نشسته بودیم؛ صحبت در مورد صلوات و استغفار شد، ایشان فرمودند: صلوات مانند عسل است (شیرین و لذتبخش)؛ استغفار مانند دارو است و انسان مریض باید دارو مصرف کند تا خوب شود و امثال ما معمولا مریض هستیم. در ادامه فرمودند: مشهد، خدمت آیت الله بهجت بودیم ایشان در جواب نامه ای که در مورد اختلاف زن و شوهری بود توصیه به استغفار می‌کردند و در همان حین شخصی نزد ایشان آمد و برای گشایش رزق درخواست ذکری کرد که ایشان در جواب به او نیز فرمودند زیاد استغفار کن. 🌹 پيامبر اكرم: «آيا شما را به (عامل) دردهايتان و (عامل) دوايتان آگاه نگردانم؟ (عامل) دردهایتان گناه است و (عامل) دوایتان استغفار است». 🌹 استغفارِ زياد و با توجه به خصوص در سه ماه رجب و شعبان و رمضان بسيار بسيار سفارش شده است. @faghatkhoda1397
حكايت كوتاه و شيرين👌 مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که آب چاه خیلی پایین است؛ با خود گفت بدون دلو و طناب نمی توان از آن چاه آب کشید. هرچه گشت نتوانست وسیله ای برای بیرون آوردن آب از چاه بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد. پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. و بلافاصله، از آب همان چاه سیراب شدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت! آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم! سعی کنیم تنها امید و تکیه‌گاه مان رو فراموش نکنیم ... @faghatkhoda1397
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله ✍️در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد ❌گناهان یک هفته او اینها بود؛ شنبه: بدون وضو خوابیدم. یکشنبه: خنده بلند در جمع دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم. سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم. چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت. پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم. جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات. 📝راوی که یکی از بچه‌های تفحص شهدا بوده می‌نویسد: ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1️⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2️⃣تهمت… همه ميگن🔕 3️⃣دروغ… مصلحتی📛 4️⃣رشوه... شيرينی🍭 5️⃣ماهواره... شبکه های علمی📡 6️⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7️⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 8️⃣نگاه به نامحرم...🙈 يه نظر حلاله👀 9️⃣موسيقی حرام...🎼 آرامش بخش🔇 🔟مجلس حرام...💃 يه شب که هزار شب نميشه❌ 1️⃣1️⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰 🌷شهدا واقعا شرمنده‌ایم که بجای بودن فقط شرمنده‌ایم @faghatkhoda1397
🌸🍃🌸🍃 مى نويسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و آن مرغ بريان كرده كه جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، سلطان متحير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند. دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند، يك مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت، سلطان با وزراء و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيده اند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى كند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى كه سير شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت. سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پايش را گشودند و از حال او پرسيدند؟ گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند، اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مى آيد، چيزى براى من مى آورد و مرا سير مى كند و مى رود، پادشاه متنبه شد و ترك سلطنت كرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد. نام كتاب: قصص الله يا داستان هايى از خدا نام مؤلف: شهيد احمد ميرخلف زاده و قاسم ميرخلف زاده @faghatkhoda1397