10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍آیت الله بهجت (ره):
استادم سيدعلي قاضي را در خواب
ديدم ...
به او گفتم چه چيزي حسرت شما در
دنياست كه انجام نداده ايد ؟!
ايشان فرمودند:
حسرت ميخورم كه چرا در دنيا
فقط روزي يك مرتبه "زيارت عاشورا"
ميخواندم.
وحشتناك ترين لحظه زماني است
كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند.
شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت:
من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟
امام صادق (ع) فرمودند:
"زيارت عاشورا" را زياد بخوان.
آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود:
مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد؛
اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام
ورود به قبر روزى من كن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين
(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
@faghatkhoda1397
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️گریه به دردت میخوره ...!
🎙#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
قالَ الصٰادِقُ (ع) :
مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی وَجَبَت لَهُ الجَنَّه .
امام صادق(ع) :
هرکس در مصیبت امام حسین بگرید
یا بگریاند و یا ( اگر گریه اش نیامد ) خود را به حالت گریه بزند ،
بهشت بر او واجب می گردد
┏━✨🕊✨🕊✨┓
@faghatkhoda1397
☘ امام سجاد (علیه السلام) فرمودند :
✍ چهار خصلت است كه در هر كس باشد ، ایمانش كامل و گناهانش بخشوده خواهد بود ، و درحالتی خداوند را ملاقات میكند كه از او راضی و خوشنود است :
1⃣ تقوای الهی با كارهایی كه برای مردم به دوش میكشد
2⃣ راست گوئی و صداقت با مردم
3⃣ حیا و پاكدامنی نسبت به تمام زشتیهای در پیشگاه خدا و مردم
4⃣ خـوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانوادهی خود
📖 مشكاةالانوار ص۱۷۲
@faghatkhoda1397
#حکیمانه
🔴جالبه اگه دوست دارین گناه کنین بخونین !!
✍فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم! امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند، او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است) امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد. مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است) امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم...
امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ" عزرائیل" آمد و تو را خواست ببرد تو نرو. مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند. امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن، مرد فکری کرد و گفت: نمی شود. امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟ او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن خداست
@faghatkhoda1397
#داستان
📚 دروغ نوعی خودکشیست
همه چیز در ابتدای راه خوب به نظر میرسد، شما برای اولین بار که دروغ میگویید، همه باور میکنند و شاید کارتان با همین دروغ راه بیفتد؛
اما دروغ پشت دروغ، باعث میشود کمی حواس پرت شوید، دیگر یادتان نمیآید کجا چه گفتید و چه قولهایی دادید، و اینجاست که مشتتان برای بقیه، آهسته آهسته وا میشود... شاید به رویتان نیاورن. اما دیوار اعتماد بین شما و آنها ترک برداشته است ...
درواقع شما با دروغ گفتن، خود را در نگاه عزیزان و اطرافیانتان، به دار تردید میکشید.
حالا دیگر آنها نسبت به دوستت دارمها، مهربانیها، نگرانیها، همدردیها، حرفها، تعهدها، قولها و رفتارهای شما
تـــــردید دارند!...
و نتیجه؛
هیچکس روی شما حساب نمیکند.
این خودکشی
@faghatkhoda1397
#پند
گاهی اوقات
این دردهامون نیست
که باعث رنج میشه
فکرهای منفی
باعث میشه که همه چیز
بدتر به نظر بیاد
زندگی شکایت از درد
وغم نیست
زندگی هزاردلیل است
برای شاد زیستن
و شکرگزاری ازخالقمون
@faghatkhoda1397
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پند
هر کس به آنچه خدا قسمتاش کرده راضی باشد، از زندگی خود لذت می برد.✨
@faghatkhoda1397
العبدالصالح 🌺🌺
ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻃﺮﻓﺔُ ﺍﻟﻌﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﻭ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ.
@faghatkhoda1397
🔥 درد بی درمان #یزیدلعنت_الله_علیه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام
❒ یزید بعد از به شهادت رساندن #امام_حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد.
❒ يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
سپس با تدبير ويژه اى چند #عقرب_زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت:
ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه #قاتل_پسر_پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟!
يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را #كشته_ام.
❒ يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت :
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله...
📚 مروج الذهب ج2 ص2
@faghatkhoda1397
آیت الله فاطمی نیا :اگر میخواهی تمامی درهای خیر را به رویت باز کنی ، متواضع باش. تکبر،درهای خیر را به روی انسان می بندد.
@faghatkhoda1397
#حکایت دعای مادر
ابویزید بسطامی را پرسیدند که این پایگاه به دعای مادر یافتی این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟ گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.
به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم. بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.
برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان
@faghatkhoda1397
استرس کشنده تر از سم می باشد )
در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد.
همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید.
صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری.
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!
همسایه اول هرروز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد.
روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
این داستان حکایت این روزهای بعضی از مردم است. کرونا یا هر بیماری دیگری مادامیکه روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود بیماری.لطفا خبرهای بد را نشر ندهیم و تلاشمان فقط آگاهی دادن در مورد پیشگیری و درمان باشد.
یک عزم همگانی برای عبور از این بحران لازم است. بیایید خودمان به فکر باشیم و فقط اخبار و اطلاعات درست را نشر دهیم.
برای شروع همین متن را برای دیگرانی که دوستشان داریم بفرستیم .
@faghatkhoda1397