eitaa logo
طهارت نفس
2.8هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
24 فایل
هو الرزاق ﷽ ↶سلام لطفا دربرابر تبادل و تبلیغات کانال صبورباشید و به رشد کانال کمک کنید.🌼 💝جهت رزرو تبلیغ👈 @A_DMEN تبلیغات ارزان و بصرفه👇 https://eitaa.com/joinchat/3694068054Cced867b572
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ مردی خدمت حضرت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) رسید و گفت: هیچ گناهی نمانده که انجام نداده باشم. چگونه می‌توانم توبه کنم؟ رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) پرسیدند : آیا هیچ‌ یک از پدر و مادرت زنده هستند؟ مرد پاسخ داد : پدرم زنده است. حضرت فرمودند : به پدرت نیکی کن تا آمرزیده شوی. وقتی او رفت ، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند : کاش مادرش زنده بود. اگر به مادرش نیکی می‌کرد، زودتر آمرزیده می‌شد. 📚 بحار الانوار ، ج۷۴، ص ۸۲ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌کمی تا @faghatkhoda1397
📕حکایتی بسیار زیبا و خواندنی پارسای با عزت شنيدم پارسای فقيری از شدت فقر، در رنج دشوار بود، و پی در پی لباسش را پاره پاره می دوخت، و برای آرامش دل می گفت: ✨به نان قناعت کنيم و جامه دلق ✨که بار محنت خود به، که بار منت خلق شخصی به او گفت: چرا در اينجا نشسته ای، مگر نمی دانی که در شهر رادمرد بزرگوار و بخشنده ای هست که همت برای خدمت به آزادگان بسته، و جويای خشنودی دردمندان است. برخيز و نزد او برو و ماجرای وضع خود را برای او بيان کن، که اگر او از وضع تو آگاه شود، با کمال احترام و رعايت عزت تو، به تو نان و لباس نو خواهد داد و تو را خرسند خواهد کرد. پارسا گفت: خاموش باش! که در پَستی، مُردن به، که حاجت نزد کسی بُردن. (پاره بر پاره دوختن و پیوسته در گوشه صبر و تحمّل ماندن، بهتر از آن است که به خاطر خواستن لباس، برای بزرگان نامه نوشتن. به‌راستی‌که بهشت رفتن به شفاعت همسایه، با شکنجه آتش دوزخ یکسان @faghatkhoda1397
🍒داستان آموزنده در شبی سرد و بارانی ....! باران به شدت می بارید و مردم باچترهایی روی خود از هرسوی خیابان در حال رفتن به خانه های خود بودند ... وبعضی که چتر نداشتند از کناره های پیاده رو زیر دیوارها می رفتند تا خیس نشوند ... در این هوای سرد و بارانی مردی مانند بت آنجا ایستاده بود بدون چتر و سرپناه ... با لباسهایی کثیف و حتی تکان هم نمی خورد ....تا جایی که بعضی از مردم او را مجسمه تصور می کردند ، و بعضی هم اورا دیوانه می پنداشتند ... شخصی به او نزدیک شد و با تمسخر از او پرسید : لباس قشنگتر ازین نداری ؟ سپس دستش را در جیبش فرو برد و کیف پولش را در آورد و با تکبر به او گفت : پولی چیزی نمی خواهی ؟ مرد به آرامی گفت : فقط می خواهم از جلوی چشمانم دور شوی... مرد سوال کننده رفت ، و او همچنان آنجا بود سپس زیر باران نشست ، و باز بی حرکت آنجا ماند ، بعد از مدتی به طرف هتلی که در همان خیابان بود رفت . مهماندار هتل روبرویش آمد و به او گفت : تو نمی توانی اینجا بنشینی ، گداها حق ندارند به اینجا بیایند . مرد به او نگاه خشمگینانه ای انداخت و از جیبش کلید اتاقی که از همان هتل رزرو کرده بود را درآورد که شماره 1b روی آن نوشته شده بود ، رقم 1 بزرگترین و بهترین شماره دریک هتل محسوب میشود و متعلق به اتاقی است که رو به دریا باز می شود ، سپس به مهماندار هتل گفت : بعد از نیم ساعت آماده می شوم ماشین را آماده کنید به طرف «ال رولز رایس»... مردمهماندار مانند اینکه صاعقه ای برسرش فرود آمده باشد وحشت کرد و گفت : روبروی من چه کسی قرار دارد ؟..... مرد به اتاق رفت و لباسهای فاخری را پوشید و شیک و کراوات زده وباکفشهایی که از تمیزی برق می زد بیرون آمد ! مهماندار هتل که از حیرت دهنش باز مانده بود جلو آمد و گفت ماشین آماده است ... مرد وقتی سوار ماشین می شد از او پرسید : ماهیانه چقدر دریافت می کنی ؟ مهماندار گفت : سه هزار دولار قربان ! مرد گفت : برایت کافیست ؟ مهماندار گفت : نه زیاد .. مرد گفت : آیا بیشتر ازین می خواهی ؟! مهماندار گفت : کسی هست که نخواهد قربان؟ مرد پرسید : مگر کسی که پول بخواهد ممنوع نیست که اینجا بیاید ؟ مهماندار سرش را پایین انداخت و گفت : بله قربان. مرد گفت : وای بر شما که مردم را بر حسب دارائیهایشان درجه بندی می کنید ..پاکی و بی آلایشی مخصوص خداوندیست که در دولباس دو چهره از تو به من نشان داد ..در سرما خواستم احساس فقرا را درک کنم ، برای همین با لباس زیر باران رفتم مانند بی خانمان ها ، تا احساس فقرا را در برخورد مردم با آنان درک کنم... اما شما خاک بر سرتان .. که اگر کسی مال نداشته باشد نزد شما احترامی ندارد ... انگار فقیر لکه ننگیست بر دنیایتان ، اگر به او کمک نمی کنید ، لااقل تحقیرش نکنید و با خوشرویی کلمه ای زیبا به او بگویید که آن نیز صدقه است .. @faghatkhoda1397
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 🍃 در روزگاران قدیم دختری که تازه ازدواج کرده بود با شوهرش سر موضوعی بحث شان شد ؛ دختر هم قهر کرد آمد خانه پدرش واز شوهر خود شروع کرد به بد گفتن که پدر جان شوهر من چنینه وچنانه . پدر بعد از اینکه به حرفهای دخترش گوش داد گفت باشه عزیز دل بابا با شوهرت صحبت می کنم . پدر دختر تمام مردهای فامیل که به دختر محرم بودند را به خانه اش دعوت کرد و به هر یک عبایی داد بعد به زنش گفت دختر را نیمه عریان کرده داخل اتاق بفرستد مادر دختر دستور شوهرش را اطاعت کرده دخترش را نیمه عریان به اتاق فرستاد. دختر تا وارد اتاق شد از خجالت سرخ شد وداشت نگاه می کرد ، پدرش عبایش را کنار زد گفت : بیا زیر عبای من دختر نرفت ، برادرانش گفتند بیا زیر عبای ما اما نرفت خلاصه در آن جمع سریع رفت زیر عبای شوهرش پناه گرفت . بعد پدر دختر گفت دیدی دخترم محرمتر از شوهرت کسی نیست پس بهتر است بروی زندگی کنی او عیبهای تو را بپوشاند تو نیز عیبهای شوهرت را بپوشان . او از خطای تو بگذرد تو از اشتباهات شوهرت چشم پوشی کن. ☆ آری دونفری که با هم ازدواج میکنند کامل کامل نیستند ولی می توانند همدیگر را کامل کنند ☘☘@faghatkhoda1397
قاسم بن عبد الرحمن زیدی مذهب گوید: به بغداد رفته بودم. روزی حضرت جواد (ع ) را در معبری دیدم ک بر استر نر یا ماده ای سوار است و به پیش می آید. با خود گفتم: خدا شیعه را از رحمت خود دور کند که می گویند خدا اطاعت این شخص را واجب کرده است. حضرت جواد (علیه السلام) متوجه من شد و فرمود: ای قاسم بن عبد الرحمن! نخوانده ای که خداوند متعالی می فرماید: ابشرا منا واحدا نتبعه انا اذا لفی ضلال و سعر -سوره قمر/ ایه بیست و چهار - (طایفه ثمود نیز انذارهای الهی را تکذیب کردند و گفتند) آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود با خود گفتم: به خدا این ساحر است. حضرت باردیگر متوجه من شده و فرمود: آیا نخوانده ای که خداوند متعال می فرماید: ءالقی الذکر علیه من بیننا بل هو کذاب اشر -سوره قمر/ ایه بیست و پنج، که قوم ثمودگفتند آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده؟ نه، او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است. با دیدن این اعجاز از عقیده خود برگشته، شهادت دادم که او حجت خدا بر خلق است و به امامت وی معتقد شدم. ‌ ‌ @faghatkhoda1397
✍ایت الله مجتبی تهــرانی: اگر می‌خواهید حال خود را هنگام هنگام ملاقات حضرت حـجت عج بدانید ببینید در ملاقات با قرآن چه حالی دارید. اگر مشتاق قرآنید امیدوار باشید ڪه مشتاق حضرت حجت عج هـــــم هستید. ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @faghatkhoda1397
💠 آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): 🚿کسی که حمام رفته و لباس تمیز پوشیده است ، همین که یک سیاهی روی صورت یا لباسش بنشیند می فهمد ، 🛠👈 ولی کسی که مثلا در مکانیکی کارکرده و سیاه شده ، هرقدر هم خاک بخورد متوجه نمی شود. ⛔️ گناه هم همین طور است. 💚👈 کسی که تزکیه کرده و خودش را تمیز کرده 🌓 می فهمد که یک گناه چه قدر اثر دارد 👌ولی کسی که غرق گناه است ، هرچقدر که گناه کند ککش هم نمی گزد. کمی @faghatkhoda1397
🌷امام صادق علیه السلام: اگر مؤمن می‌دانست پاداش مصیبت و گرفتاری‌هایش چقدر است، آرزو می‌کرد که در دنیا با قیچی تکه تکه می‌شد. 📗کافی ۲:۲۲۵ ✍بعضی از گرفتاری ها و سختی ها به علت ظلم به دیگران و گناهان انسان است که در اینجور موارد پاداشی برای انسان نخواهد داشت و تا حدودی کفاره گناهان او می‌شود. مراقب باشیم به دیگران ظلم نکنیم و گناهی مرتکب نشویم و گرفتاری های ایجاد شده را برای خشنودی خدا تحمل کنیم و ناسپاسی نکنیم تا ان شاء الله پاداش های فراوان تحمل آنها را از دست ندهیم. @faghatkhoda1397
✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: 🔸 اگر علم انسان مطابق ایمانش باشد خیلی خوب است. علمای سابق علم را از ایمان جدا نمی‌دانستند. مرحوم میرزای شیرازی بزرگ[۱] در قضیه‌ی تحریم تنباکو فرموده بود: علت این حکمی که کردم، آن بود که در سرداب سامرا حضرت صاحب عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف را زیارت کردم و در آنجا به من الهام شد! آیا می‌شود کسی معنویت نداشته باشد و به او افاضه شود که به سرداب برود؟! لذا در جواب آقا سید محمد فشارکی رحمه‌اللّه که با اجازه و اسقاط مقام استاد و شاگردی، گفت: سید اولاد پیغمبر، چرا شما حکم نمی‌کنید؟ آیا می‌ترسید در این راه کشته شوید؟! و ایشان پاسخ دادند: کشته‌شدن افتخار ماست! [۱]. مرحوم میرزا محمدحسن شیرازی، از علما و مراجع تقلید سامرا. 📚 در محضر بهجت، ج١، ص٢٢٧ آیت الله @faghatkhoda1397
💠آیت الله : 🍃در وسائلِ [به دست آوردن خرسندی خدا و نزدیکی به او] چیزی که مختصر و کارکن و مفید باشد، صلوات زیاد است و با آن، خدا شما را بالا می برد. صلوات عاشقانه و محبّانه [انسان را بالا می برد]. 🍁او [خداوند متعال] حاضر است و ما را می بیند [اما] ما او را نمی بینیم؛ همانطور که امامِ ما حاضر است و ما غائبیم. 📚نفس مطمئنه/ص32 @faghatkhoda1397
✨فانیات و باقیات ✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: 📝 اگر برای خدا کسی انفاق کرد، ولو یک [مقدار اندک] پول باشد. و برای خدا انفاق نکرد، هزارها طلا و نقره باشد. این‌ها فانیات هستند و آن‌ها باقیات هستند. 📚 برگی از دفتر آفتاب، ص١۶٧ ‎‎‌‌‎‎‌آیت الله @faghatkhoda1397
روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و بود. علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد. آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟ مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟ مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،‌آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟ بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد.پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر. بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه @faghatkhoda1397