eitaa logo
🌺 با یادت آرامم 🌺
80 دنبال‌کننده
145 عکس
49 ویدیو
6 فایل
نشر و کپی رمان در حال نگارش ❌ کانال رسمی نویسنده خانم #فهیمه_ایرجی در فضاهای مجازی تلگرام و ایتا @fahimehiraji وبلاگ نوشته های نقره ای ( مولف) 👇 http://fahimehiraji.blogfa.com/ #پیچ_اصلی 👇 https://www.instagram.com/fahimeh.iraji64
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🌺 با یادت آرامم 🌺
خدایا! ما رو اونقدر آدم کن که بفهمیم بدون تو هیچی نیستیم...:)💚 صبحتون بخیر @fahimehiraji 💞💞💞💞💞💞 📣کانال https://eitaa.com/joinchat/2561605717Cca65817c9c ✅ فورواردکنید
✍🏼 : ✅ عقل، درختى است که ریشه آن " تقوا " شاخه هايش " حياء " و ميوه آن " پارسايى " است. " تقوا " به سه چيز دعوت می‌كند: ✨ دين شناسى، ✨ بى رغبتى به دنيا، ✨ و دل بستگى به خداوند... و " حيا " به سه چيز دعوت می‌كند: ✨ يقين، ✨ خوش اخلاقى ✨ و تواضع... 📚 مواعظ العددية، ص ۱۶۰ @fahimehiraji 💞💞💞💞💞💞 📣کانال https://eitaa.com/joinchat/2561605717Cca65817c9c ✅ فورواردکنید
مشاهده‌ی کارت پستال دیجیتال 👇 ‌•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ کانال 👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯ برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
با شنیدن خبر تمام بدنم سست شد. لحظه‌ای به یک نقطه‌ خیره شدم. سعی داشتم جملاتی را که شنیدم هضم کنم. با صدای شمارش ورزشکاران به خودم آمدم‌. _ بشمار ۱ ۲ ۳... ۱...۱ ۲ ۳...۲ .... ۱ ۲ ۳...۴. نمی‌دانستم در حال حاضر باید چه کار کنم‌.‌ شاید باید گریه می‌کردم... شاید هم ضجه می‌زدم... گریبان می‌دریدم و سینه چاک می‌کردم. اما نه مگر آرزوی خودت نبود؟ مگر خودش آرزو نداشت؟ مگر دعا نکرده بودی؟ مگر نگفت دعا کنس؟ پس... باید باید چه می‌کردم؟ پاهای بی‌رمقم پشت سر بقیه به راه افتاد. نگاهم روی زمین دور می‌خورد. دهانم قفل شده بود؛ نه دیگر می‌خندید و نه شمارش می‌‌کرد. گوشی چند نفر زنگ خورد. یکی یکی بعد از جواب دادن ایستاده در کناری و به من خیره شدند. پچ‌پچ‌ها بالا گرفت. حالا فقط این من بودم که می‌دویدم. سرعتم بیشتر شد. بیشتر و بیشتر. سکوت سنگینی روی سالن نشست. با شنیدن صداهای ریز گریه، چیزی ته گلویم را فشرد. ایستادم. خم شدم. دستم را روی زانوهایم گذاشتم. نفسم تند بود. صدای گریه‌ها بیشتر شد. چشمانم را بستم. چند نفس عميق کشیدم‌. دوباره ایستادم. نگاهم هنوز روی زمین بود. بی تفاوت به اطرافم به سمت رختکن رفتم‌. لباس‌هایم را پوشیدم. ذهنم دوباره درگیر شد. من الان باید چه کنم؟ نمی‌دانم... نمی‌دانم... حاضر که شدم از باشگاه خارج شدم. هوای تازه را چنگی زدم و داخل ریه‌هایم کشیدم. در خیابان هم نگاهم روی زمین قفل بود. از لابه لای بوق ماشین‌ها خودم را به خانه رساندم. مادرم در را باز کرد. چه زود خودش را رسانده بود. با سلامی به سمت بچه‌ها رفتم. از حالت من، حق حق مادرم خوابید. _ مادر... خبر...خبر رو شنیدی. _ آره... بچه‌ها حاضر شید باید بریم جایی. درحالی که نگاهم پایین بود، لباس بچه‌ها را به دستشان می‌دادم. نمی‌دانستم بچه‌ها خبر دارند یا نه؟ اگر خبر نداشته باشند چه؟ از سوالشان معلوم بود چيزی نمی‌دانند؟ _مامان می‌خوایم کجا بریم؟ واای! پس چطور باید به آن‌‌ها بگویم؟ چطور تحملش را دارند؟ _ بهتون بعدا میگم... فعلا فقط بریم. از کنار نگاه‌های خیره‌ی مادرم گذشتم و سوار آژانس شدیم. توی ذهنم با خودم در جدل بودم‌. وقتی دیدمش چه عکس العملی نشان دهم؟ گریه کنم؟ نه داد بزنم... فکر کنم بهتر باشد داد بزنم... شاید این‌طوری آن غده‌ای که ته گلویم را گرفته بیرون بریزد. اما نه... پس آن بانو چرا صبوری کرد؟ یا فلانی چرا با شنیدن خبر و دیدن بهترینش به همه تبریک گفت؟ از خودم کلافه شدم. از درون به خودم ناسزا گفتم. تو که آمادگی‌اش را نداشتی پس چرا خواستی؟ تو که ظرفیتش را نداشتی پس چرا طلب کردی؟ چیه؟ تازه فهمیدی که خیلی فرق است بین حرف و عمل؟ تازه فهمیدی ایمان را موقع رویارویی محک می‌زنند؟ _ دخترم پیاده شو. با صدای بغض‌دار مادرم پیاده شدم. چه جمعیتی! یعنی همه خبر دار شدند! به این زودی! پس باید قوی باشم. نباید کم بیاورم. لحظه‌ای نگاهم روی گوشی افتاد. بی‌اختیار شماره‌اش را گرفتم. خاموش بود. خط کاری‌اش را گرفتم. لحظه‌ای صدای خنده‌ و حرف کوتاهی شنیده و قطع شد. _ بله بفرمایید... اما صدای او نبود... وااای خدایا! چه زود جایش را پر کردند! چه زود برایشان تمام شد! صدای همهمه‌ها و جملاتی که می‌شنیدم بیشتر مرا به ترس انداخت. _ مثل‌این‌که ماموریت رفته بوده. _ آره بابا... تو همین تهران خودمون بوده. _ می‌گن سرش رفته... موج بدجور زده. _ وای خدای من! خانم و بچه‌هاش چه حالی می‌شن. بدنم یخ کرد. سست شد. بی‌رمق و ناشناس از کنارشان گذشتم. کاش گریه کنم. کاش داد بزنم. باز چهره‌ی همسر شهید حججی و ... جلوی صورتم ظاهر می‌شد و شرمم می‌گرفت. _ پیکر شهید رو آوردند... نگاهم به تابوت افتاد و کلمه‌ی شهیدی که با رنگ خون نوشته شده بود. دلم فرو ریخت. لحظه‌ای خیره ماندم. نه... چند ثانیه... شاید هم چند دقیقه... با اولین قطرات اشک چشمانم بسته شد. فکم سفت بود اما صورتم داشت خیس می‌شد. با صدایی چشمانم بازشد. حس سنگینی داشتم. انگار وزنه‌ای روی سینه ام بود. سعی داشتم بدنم را بلند کنم اما نمی‌شد. چند نفس عميق کشیدم. اشک کنار چشمم را پاک کردم. به ساعت گوشی نگاهی انداختم. ساعت ۴:۵۰ دقیقه‌ی صبح بود. نگاهم به روی متکای خالی‌اش کشیده شد‌. دلم به جوشش افتاد. آخر شب بود که گفت در آن آب و هوای آلوده‌ی تهران به تب افتاده‌است. نگاهی به صفحه قفل گوشی‌ام انداختم. به عکس شهید حسین محرابی خیره شدم. همان عکس خنده‌اش. شاید داشتم التماسش می‌کردم‌. شاید هم... با صدای حی علی الصلوة چشمانم را بستم. تنها جمله‌ای که آن لحظه به زبانم جاری شد این بود. ان شاءالله که خیر است. ان شاءالله که خیر است. ‌•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ کانال 👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯ برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 پیام امام زمان عجل الله تعالی فرجه به شما یک کدوم از شماره های ۱ تا ۷ رو انتخاب کن و پیامتو بخون *۱* https://digipostal.ir/c43iiqe *۲* https://digipostal.ir/cgjt5d1 *۳* https://digipostal.ir/cq62fxr *۴* https://digipostal.ir/cqkvs4f *۵* https://digipostal.ir/cztze56 *6* https://digipostal.ir/cwnsvm2 به خودت قول بده سعی کنی به پیام رسیده از امام زمانت گوش کنی🥰 *با نشر حداکثری و ارسال به گروه هاتون در ثواب نشر حدیث شریک باشید کانال 👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯ برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نجواهای شیطان آهای آقای×... که معلومه خیلی پای حرف فمنیست‌ها نشستی که می‌گی بازنگری برخی از قوانین مثل حجاب که اشکالی نداره...! آهای آقای×2... که به گمان‌مون پای حرف‌های آقا خوابت برده و به سواد خودت احکام الهی رو در طووول هم دیدی که می‌گی آقا حجاب رو اولویت دهم دونسته...! یا آهای آقای 3×... که هنوووز هم این اغتشاشگران رو جزو مردم می‌دونی و می‌خوای تا تنور داغِ، نونت رو به نفع همون آشوب‌گرا بچسبونی...! یا آهای آقای4×... که می‌گی اکثر مردم حجاب رو نمی‌پذیرند و روز ۲۱ تیر خواااب تشریف داشتی! یا آقای ×5... که تو این گیر و دار بازهم به فکر تعطیل کردن گشت ارشادی...! "حداقل یه کم یواش‌تر نجواهاتون داره به گوش همه‌ می‌رسه" 🔴انگار که وقت غربال‌گریِ🔴 وقتش رسیده یه عده از تو صف مؤمنین، از لای صافی حق رد شوند و بیفتید توی ظرف منافقین... راستی اینم بگم... اون عده، توی اون ظرف تنها نیستن... اون بزرگوارانی که سفففت چسبیدن به صندلی‌شون و از روشن‌کردن موضع‌‌شون می‌ترسن و هنوز سکوت دارن... یا اونایی که به گمان تلخ‌شون فکککر کردن خبریه و پرچم اسلام داره پایین کشیده می‌شه و برای این‌که در آینده بی‌پست و مقام نمانند، دیالوگهای تکراری دشمن رو مدااام بلغور می‌کنند... هم با شما خواهند بود... برخی هم که اغتشاشات را محکوم کرده اما هنوووز در مورد اصل موضوع که حجاب است و یکی از احکام واجب الهی، ساکتند یا شککک دارند، هم در مرز سقوووووووط... ولی باز هم تأکید داریم: مردم، همین جمعیت چند میلیونی هستند که آمدند توی میدان و جنایت آشوبگرا رو محکوم کردند... مردم، اعتراضی داشته باشند از راهش وارد می‌شوند چون فهم و شعورشون می‌کشه. پس اگر حرفشون رو نمی‌فهمید، لطفاً به ‌جای اونا هم تصمیم نگیرید... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
فکر می‌کرد آزادی رو بهش دادن نمی‌دونست امنیت رو ازش گرفتن ‌•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ کانال 👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯ برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام جمعه کربلا غوغا کرد ، غوغا کرد غوغا کرد صد بار هم نگاه کنید کمه ، ببینید ، یاد بگیرید و انتشار بدین 👏👏👏👏👏 خدایی کم نظیره 😊😍👏👏 کاش ما ایرانی هاهم قدر بدونیم و دشمن شانس بودیم ‌•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ کانال 👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯ برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فردای بی جمهوری اسلامی چه می شود؟ ‌•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ کانال 👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯ برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سلام هم‌وطن! توی کلاس سواد رسانه که بودیم، استاد می‌گفتند تا وقتی که ما هم به جای هشتک بیایم هشتک همون زن زندگی آزادی یا مهسا امینی و ... اونا رو بگذاریم، اغتشاشات ادامه خواهد داشت. چون اونها با هشتک، رصد می‌کنند و فکر می‌کنند خبریه و تعداد مخالفین نظام زیاد. پس خواهشا توی هشتک گذاری هم دقت کنیم که توپ رو داخل زمین بازی دشمن نندازیم. می‌گفتند سردار دلها حاج قاسم رو چرا جسارت کردند و ترورشون نمودند، چون یک ماه قبلش وقتی یک نفر عکس حاج قاسم رو پاره کرد، دیدن خبری از هشتک گذاری و و ... نشد، پس این جسارت رو پیدا کردند و ترور کردند. پس مراقب باشیم. هر روزمون باید از این هشتک ها پر بشه تا جو آروم شود و دشمن بنشینه سرجاش. پس یادت نره، هرروز این هشتک ها رو توی فضای مجازی بمباران کنید.👇 (حتی توی چت و گفت وگوهاتون) ممنون و خداقوت ن:
تخفیف فروشِ ویژه از طرف خود به مناسبت تولد حضرت زینب کبری سلام الله فقط امروز تا ساعت ۱۲ شب 🔻🔻🔻🔻 پک سه جلدی آموزش احکام حجاب به روش سرگرمی آموزش احکام وضو به روش سرگرمی آموزش احکام نماز به روش سرگرمی ✅️ مورد تایید حوزه علمیه ایده ای جدید در آموزش احکام به روش سرگرمی 👈مناسب برای گروه‌های جهادی، مدارس، دارالقرآن‌ها، فروشگاه‌ها و مراکز فرهنگی و... 🔻جهت سفارش کلمه را به شماره زیر پیامک کنید. ۰۹۰۳۰۷۵۷۲۲۴ یا به همین شماره به مرکز پخش مستقیم آثار مولف در پیام دهید. ✅مناسب دوم تا پنجم ابتدایی ✅ جشن های تکلیف 🔻🔻🔻🔻🔻 ❌کودکان را دریابید قبل از این که در دام دشمنانِ دین گرفتار شوند.❌ ✅نشر دهید تا ان شالله باقیات الصالحات برایتان باشد و بقیه بتوانند از این فرصت استثنایی استفاده کنند.
👆👆👆👆 ✅نظر نویسنده اسلام ستیز فرانسوی، میشل هوئلیک درباره ایران...🧐 🔴در جواب اونایی که می‌گن چرا این قدر به حجاب گیر می‌دید؟؟؟!!!!! ❌اونا برای ما برنامه دارن و ماخوابیم😔 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ ╭┅─────────┅╮ 🌺 @yaddashthaye_damedasti ╰┅─────────┅╯ برای دوستان خودفورواردکنید🙏 •••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•