فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنان_عاشق
روایت زندگی «#طوبی_زرندی»
🔸همسر شهید «رجب محمدزاده» میگفت قبل از ازدواج ملاکهای مهمی برای همسر آیندم داشتم که داشتن چهره زیبا هم یکی از اون ملاکها بود، یکی از دلایلی که با حاج رجب ازدواج کردم هم زیبایی ایشون بود.
🔸نتونستم همه حرفها رو بزنم، زندگی با تو حاجآقا طعم نون و تنور داشت. داغ و تازه.
🔸الان هم که رفتی انگار هستی، نرفتی. حسرت یک بوسه و بغل از بچهها تو شما موند.
🔸بچهها وقتی کوچیک بودن برای بوسیدنشون شک داشتی، یا ترسیدن بچهها شما رو از گرمای بغلشون محروم کرد یا برخورد و نگاههای اونا به صورتت... این داغ برای نوههامون هم تکرار شد.
#حسینیه_مجازی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Fahma_KanoonTaha
▪️پارسال با پدرش به زائرای امام حسین علیهالسلام خدمت میکرد.
اما امسال پدرش در قاب عکس شهید، دختر را در خدمت به زائران همراهی میکند.
#حسینیه_مجازی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Fahma_KanoonTaha
🌷 شهید ابراهیم هادی 🌷
مشکل کارهاے ما اینہ کہ
براے رضاے همہ کار
میکنیم بہ جز
خــــــدا
#دفاع_مقدس
#هفته_دفاع_مقدس
#حسینیه_مجازی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
✨زیارت حضرت رسول اکرم(ص) در روز شنبه أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیک لَهُ و
✨زیارت حضرت امیرالمومنین(ع) در روز یکشنبه
🌸 این زیارت به روایت کسی است که امام زمان(عج) را در بیداری مشاهده کرده بود، در حالی که آن حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را در روز یکشنبه که روز آن حضرت است با این عبارات زیارت میکرد:
✨السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَ عَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَاالسَّلامُ. السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، هَذاَ يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جارُكَ، فَأَضِفْنِى يَا مَوْلاىَ وَ أَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ، وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ، وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَاللّٰهِ، وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِاللّٰهِ صَلَّىاللّٰهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
🏴🕯🏴⬛️🏴🕯🏴⬛️
#حسینیه_مجازی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
✨زیارت حضرت امیرالمومنین(ع) در روز یکشنبه 🌸 این زیارت به روایت کسی است که امام زمان(عج) را در بیدار
✨زیارت حضرت زهرا(س) در روز یکشنبه
✨السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَىٰ مَا أَتىٰ بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِما، وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلّا أَلْحَقْتِنِى بِتَصْدِيقِى لَهُمَا، لِتُسَرَّ نَفْسِى، فَاشْهَدِى أَنِّى ظاهِرٌ بِوَلَايَتِكِ وَ وَِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.✨
زیارت حضرت زهرا(س) به روایتی دیگر:
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ، وَ كُنْتِ لِمَا امْتَحَنَكِ بِهِ صَابِرَةً، وَ نَحْنُ لَكِ أَوْلِيَاءٌ مُصَدِّقُونَ، وَ لِكُلِّ مَا أَتىٰ بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتىٰ بِهِ وَصِيُّهُ عَلَيْهِ السَّلامُ مُسَلِّمُونَ، وَ نَحْنُ نَسْأَلُكَ اللّٰهُمَّ إِذْ كُنَّا مُصَدِّقِينَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِيقِنا بِالدَّرَجَةِ الْعَالِيَةِ، لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوَِلايَتِهِمْ عَلَيْهِمُ السَّلامُ.
⬛️🏴🕯⬛️🏴🕯
#حسینیه_مجازی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🚩 #عمودهای_عاشقی (روایتی کوتاه از پیاده روی اربعین مهرماه ۹۸) نصرالله شفیعی
#بخش_چهارم
حرکت در مسیر نجف به کربلا
خود را به رودخانهی عاشقی رساندیم. هرچند یکی دو ساعت به ظهر مانده بود ولی باران دیروز نجف در کم کردن دما کار خودش را کرده بود. دیروز حدوداً قبل از مغرب باران خیلی خوبی بارید. خیلیها را غافلگیر کرد؛ ولی باران، رحمت خداست و باید در هر شرایطی از آن استقبال کرد.
عمودها با شماره مشخصشده بودند. هر عمود نشانی از سیر عاشقی بود. با عبور از هر عمود احساس میکردیم که داستان عاشقی را بیشتر داریم تجربه میکنیم و به آن معشوقی که میلیونها نفر پروانهوار به گردش جمع میشوند خود را بیشتر نزدیک کردهایم. آری این عمودها نشان عاشقان و دلدادگانی بودند که نه طولانی بودن مسیر آنها را از راه بازمیداشت و نه گرمی هوا. در این میان خانمها در این بزم عاشقی بیشتر جلوه گری میکردند. هوای گرم با پوشش چادر و مقنعه و کودکان همراهی که یا دامنشان را گرفته بودند یا در کالسکهای در پیشاپیش آنها با دستان مهربانشان درحرکت بودند یا اینکه آنها را بغل کرده بودند و بدون آنکه خم به ابرو بیاورند همه و همه با هیچ زبان و قلمی و هنری قابل وصف نیست. من در تفسیر اینهمه عشق مانده بودم. بوی دلانگیز حجاب همهجا را به آرامش رسانده بود. از خودنماییهای مبتذلی که در شهر سوهان روحمان شده بود خبری نبود؛ و چه زیبا در اینجا میتوانستیم معنای زندگی عفیفانه را درک بکنیم.
نمیگویم همه چیز در ظاهر عالی بود. حتی مردانی بودند که خالکوبی بر بدنشان نمایان بود، اما آنقدر امام حسین را در مهماننوازی سرشار از مهربانی میدیدند که همهی تردیدها را کنار گذاشته بودند و پا در محفل حسین نهاده بودند. نمیتوان همیشه بر اساس ظاهر قضاوت کرد:
ما درون را بنگریم و حال را
نی برون را بنگریم و قال را
معلولان و ناتوانها و ویلچریها خود داستان دیگری داشتند. پیرمرد نابینایی را دیدم که حتی با چشمان ظاهری اش نمیتوانست محیط پیرامونی خود و انبوه جمعیت را ببیند ولی عاشقانه به جلو میشتافت و تنها راهنمایش کسانی بودند که او را همراهی میکردند تا از اینهمه شکوهِ دلدادگی با او سهیم شوند.
عمودهای عاشقی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم. نگاه همراهان متوجه ام ساخت که در موکبی باید به استراحت بپردازیم. چارهای نداشتم باید همراهی میکردم. مطمئن بودم در این سفر موفق به پیادهروی کامل نخواهم شد ولی همعهدی و همپیمانی نیز سنتی است ممدوح که نباید آن را دستکم گرفت.
در موکبی که بیشتر پاکستانیها حضور داشتند به استراحت پرداختیم. عکس شهید عارف حسینی رهبر شیعیان پاکستان بر پشت پیراهن همه پاکستانیها نقش بسته بود. این شهید عزیز را به یاد دارم که چگونه در زمان کوتاهی توانست انقلابی در پاکستان ایجاد نماید. دیرزمانی نگذشت که وهابیون جیرهخوار او را شهید کردند و از آن به بعد کسی هم نتوانست جای خالی او را در رهبری شیعیان پاکستان پر کند. در همین موکب با یکی از همشهریهایم به نام مجید راهپیما را که اهل وحدتیه و مقیم تهران بود آشنا شدم. فرصتی فراهم شد تا راجع به اوضاع و احوال استان و کشور باهم صحبتهایی داشته باشیم. تا بعد از ظهر همانجا ماندیم. حمام و شستن لباسها برخی از کارهایی بود که در آن شرایط در استفاده از وقت انجام دادم. حدود ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بود که مجدداً حرکت را آغاز کردیم. آهسته و لنگانلنگان ادامه دادیم. مسیر عاشقی همچنان پرجوش و خروش بود. سراسر مسیر صدای نوحهخوانیها از موکبها به گوش میرسید. بیشترشان به زبان عربی بود و با همان جذبهی خاص و شور عربی. در برخی موکبهای ایرانی نیز نوحههایی به زبان فارسی روان عاشقان را آرامش میداد. گاهی نیز کاروانی بلندگوی سیاری را به همراه خود داشت و در مسیر نوحه هایی پخش می کردند. در این میان بیش از هر نوحه ای صدای شورآفرین میثم مطیعی به دلم می چسبید.
تا چشم کار می کند موکب ها در دو طرف خیابان برافراشته هستند. خیلی از موکب ها در ساختمان های ثابت و حسینیه ها مستقر هستند. واقعاً شگفت آور است که در یک مسیر ۸۰ تا ۹۰ کیلومتری پهلو به پهلو، سمت راست و چپ، موکب هایی مستقر باشند که بیش از ۲۰ شبانه روز به مردم خدمات مجانی ارائه دهند. این هزینه ها از کجا تأمین می شود؟ کدام دولت می تواند چنین بزم بزرگی را مدیریت کند؟ کدام هزینه ی دولتی می تواند از عهده ی این هم خدمات غذایی و نیروهایی که شبانه روز فعال هستند برآید؟ آری تنها و تنها دولت و حکومت حسین است که قدرت این را دارد که عاشق تربیت کند تا خدمات عاشقانه صورت پذیرد. حسین خود عاشق بود و عاشقانه در راه خدا دست به جهاد زد و عاشقانه تمامی سرمایه ی وجودی خود و خانواده اش را در ره حضرت دوست فدا کرد. این چنین است که عاشقانش نیز قرن هاست که با گذر زمان عاشق تر و فدایی تر می شوند. چه خوب می شد که فضایی فراهم می شد تا این تجمع بی نظیر تاریخ که هر ساله هم اتفاق می افتد با حضور خبرنگاران رسانه های خارجی به خوبی پوشش داده شود تا جهانیان ببینند که امام حسین چه سرمایه ی بزرگی ایجاد کرده است. مطمئن هستم دردها و رنج هایی که خیلی از این مسافران عاشق با جان و دل تحمل می کنند برای هر اتفاق دیگری نمی توانستند تحمل کنند.
کم کم آفتاب چهره ی خود را از رؤیت یاران خورشید پنهان می کند. صدای قرآن جای نوحه ها را می گیرد و دقایقی بعد تمام مسیر سرشار از آهنگ اذان می شود. وارد یکی از موکب ها می شویم نماز را به جماعت می خوانیم و دوباره خود را به درون رودخانه می اندازیم. بیشتر از یک ساعت نمی گذرد که نیاز به استراحت شبانه داریم. وارد یکی از موکب ها شدیم. صدای دلنشین دعای کمیل به گوش می رسد. نمی دانم چرا این قدر صدا برایم دلچسب بود. این نوا من را به دعای کمیل شب های جمعه جبهه ها برد. آن شبی که در شهر شوش بودیم و قرار بود فردای آن در عملیات فتح المبین شرکت کنیم. چه حالی می داد آن دعا، دوستانی بودند که تا شهادت فاصله ی چندانی نداشتند. خوشا به حالشان که آخرین زمزمه هایشان مناجات شورانگیز امیرالمؤمنین بود. دعای کمیل به اتمام رسید. بساط شام گسترده شد. پس از صرف شام درنگ جایز نبود. رختخوابی را که به وفور در موکب آماده بود پهن کردیم و با محمد خوابیدیم تا خود را برای صبحی دیگر آماده کنیم. قرارمان حرکت در ساعت سه شب بود..
ادامه دارد...
🖋#نصرالله_شفیعی
#حسینیه_مجازی
#ما_ملت_امام_حسینیم
@Fahma_KanoonTaha