کانون طه آبپخش
💐💞آمده ام ای شاه پناهم بده💞💐 💐السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)💐 🌺💐میلادت مبارک شاه خراسان🌺💐
🌷 آمدم ای شاه پناهم بده
🌷 خط امانی ز گناهم بده
🍀 ای حرمت ملجأ درماندگان
🍀 دور مران از در و راهم بده
🌷 ای گل بیخار گلستان عشق
🌷 قرب مکانی چو گیاهم بده
🍀 لایق وصل تو که من نیستم
🍀 اذن به یک لحظه نگاهم بده
🌷 ای که حریمت مَثل کهرباست
🌷 شوق و سبکخیزی کاهم بده
🍀 تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
🍀 گرمی جانسوز به آهم بده
🌷 لشکر شیطان به کمین منند
🌷 بیکسم ای شاه پناهم بده
🍀 از صف مژگان نگهی کن به من
🍀 با نظری یار و سپاهم بده
🌷 در شب اول که به قبرم نهند
🌷 نور بدان شام سیاهم بده
🍀 ای که عطابخش همه عالمی
🍀 جمله حاجات مرا هم بده
🌷 آن چه صلاح است برای «حسان»
🌷 از تو اگر هم که نخواهم بده
🌹 "السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"🌹
میلاد عالم آل محمد، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش تهنیت باد
@Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرامت_ناب
🍃#کودکی که #شفا گرفت🍃
🌺 زائری بارانی ام،
آقا به دادم میرسی؟
بی پناهم، خسته ام،
تنها، به دادم میرسی؟
گر چه آهو نیستم اما
پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها
به دادم میرسی؟
@Fahma_KanoonTaha
✅ #علت بسیاری از #بلاها در کلام #امام_رضا(ع)
✍آيت الله ناصری دامت برکاته می فرمایند: گله نکن که چرا این ناراحتیها وجود دارد؟ چرا این وضع اقتصاد ماست؟ چرا باران نمی بارد؟ چرا هر روز یک مرض تازه پيدا می شود؟ زيرا هر روز یک #گناه_تازه ای انجام می دهی و اين مشكلات هم #اثر_عمل تو است. هر روز یک #گناه_تازه، #درد_تازه برایت می فرستد. اينها لازمه هم هستند.
از امام رضا علیه السلام روايت نقل شده است كه فرمودند: هرگاه بندگان، مرتكب گناهانى شوند كه پيشتر انجام نمى داده اند، خداوند بلاهايى را برايشان پديد می آورد كه سابقه نداشته است و آن را نمی شناسند.
📚 كافی، ج ۲، ص ۲۷۵
#گناه_تازه #بلای_جدید #بلای_تازه
#امام_رضا(ع)
@Fahma_KanoonTaha
@dars_akhlaq.mp3
4.76M
🔊 #كليپ_صوتی
🎙🌸آيت الله #مجتهدی تهرانی (ره)
موضوع: فضائل اخلاقی حضرت امام #رضا علیه السلام
✅ بسیار عالی حتما گوش کنید و ارسال به دیگران فراموش نشود
#پست_ویژه به مناسبت ولادت با سعادت حضرت امام رضا علیه السلام
#فضائل_اخلاقی #امام_رضا(ع)
@Fahma_KanoonTaha
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺#ببینید
🕌 ثواب زیارت #امام_رضا(علیه السلام) بی شماره و نیاز به حضور در حرم مطهر هم ندارد
@Fahma_KanoonTaha
15.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺#فضیلت
#علی_را_بفهمی_قرآن_را_فهمیده_ای
👈 صراط مستقیم از نگاه پیامبراسلام(ص)
#غدیر_نزدیک_است
#رسانه_امیرالمومنین_باشید
@Fahma_KanoonTaha
🔆 #دلنوشته_ای_به_امام_رئوف🔆
🎀 هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
🔸نمی دانم تا به حال زیارت امام رضا قسمتت شده یا نه؟🔸
🔹اما هرکس یک بار هم به زیارتش رفته باشد، میفهمد چه می گویم!!!!🔹
👀 چشمانت را ببند. چشم دل را باز کن 🙏
👤خودت را پشت درب بارگاه نورانی آقا تصور کن....
💠نمی دانم بیشتر از کدام در وارد حرم میشوی؟🚪
🌸باب الجواد؟
🌺باب الرضا؟
🌷باب الکاظم؟
🌝حالا اذن دخول بخوان...
🌙نه، با زبان نه، با دل...
🌛دیگر راحت می گذارمت، مرغ دلت هر جای حرم خواست پر گیرد و بنشیند.🌜
💎سقا خانه، پنجره فولاد یا کنار ضریح...
💦حالا اشک هایت را پاک کن، قلم در دست بگیر هرچه میخواهی برای امام رئوف و مهربانت بنویس.💦
📍تهیه و تنظیم: گروه فرهنگی تبلیغی هدیه آسمان🌈
#دهه_کرامت
#دلنوشته
#ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠
🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی
🌺 سن شهادت: ۲۵ سال
🌺 اهل شهرستان تهران
🌺 قسمت 6⃣1⃣
🌺 #حوزه_آقای_مجتهدی
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃ابراهیم خیلی معنوی تر شده بود. متوجه شدم دروس، حوزوی می خونه. شب وقتی از زورخانه بیرون می رفتم گفتم: «داش ابرام حوزه میری و به ما چیزی نمی گی؟» خیلی آهسته گفت: «آدم حیف عمرش را فقط صرف خوردن و خوابیدن بکنه. من طلبه رسمی نیستم. همینطوری برای استفاده میرم، عصرها هم میرم بازار ولی فعلا به کسی حرفی نزن.» تا زمان پیروزی انقلاب روال کاری ابراهیم به همین صورت بود. بعد از انقلاب مشغولیت های ابراهیم زیاد شد که دیگر به کارهای قبلی نمی رسید.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، ص ۴۶
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠
🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی
🌺 سن شهادت: ۲۵ سال
🌺 اهل شهرستان تهران
🌺 قسمت 7⃣1⃣
🌺 #پیوند_الهی
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃ابراهیم یه روز تو کوچه دید که پسر همسایه با دختر همسایه مشغول صحبت است. پسر تا ابراهیم را دید خداحافظی کرد و رفت. چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد. این بار ابراهیم جلو رفت. دختر به سمت دیگر کوچه رفت و ابراهیم در مقابل پسر قرار گرفت. پسر ترسیده بود. اما ابراهیم مثل همیشه لبخندی بر روی لب داشت. ابراهیم گفت: «تو کوچه و محله ما همچین چیزی سابقه نداشته. من، تو و خانواده ات را می شناسم، تو اگر واقعا این دختر را می خواهی من با پدرت صحبت کنم.» جوان پرید تو حرف ابراهیم و گفت: «نه، تو رو خدا به پدرم چیزی نگو، من غلط کردم، ببخشید.» ابراهیم گفت: «نه، تو منظورم را نفهمیدی، ببین، پدرت خونه بزرگی داره، تو هم که تو مغازه مشغول بکار هستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت می کنم. ان شاء الله بتونی با این دختر ازدواج کنی، دیگه چی می خوای؟» جوان گفت: «هر چی شما بگی.»
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃شب بعد از نماز، ابراهیم در مسجد با پدر آن جوان صحبت کرد و از ازدواج گفت و اینکه اگر کسی شرایط ازدواج داشته باشد و همسر مناسبی پیدا کند، باید ازدواج کند. در غیر این صورت اگر به حرام بیفتد باید پیش خدا جوابگو باشد. پدر آن جوان حرفهای ابراهیم را تایید کرد اما وقتی حرف پسرش شد اخم هایش رفت توی هم. ابراهیم پرسید: «حاجی اگه پسرت بخواد خودش را حفظ کنه و تو گناه نیفته، اون هم تو این شرایط جامعه، کار بدی کرده؟» پدر آن جوان گفت: «نه.»
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃فردای آن روز مادر ابراهیم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر. یک ماه از آن قضیه گذشت. ابراهیم وقتی از بازار برمی گشت شب بود. آخر کوچه چراغانی بود. لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست. رضایت بخاطر اینکه یک دوستی شیطانی را به یک پیوند الهی تبدیل کرده است. این ازدواج هنوز هم پابرجاست و این زوج زندگیشان را مدیون برخورد خوب ابراهیم با این ماجرا می دانند.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، صص ۴۷ الی ۴۸
@Fahma_KanoonTaha