“و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون” 🖤◾️🖤◾️ با نهایت تأسف و تأثر ضایعه درگذشت کربلایی زهیر الله وردی فرزند حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین الله وردی را به خانواده محترم ایشان تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال برای روح آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت می نمائیم🥀 #مدرسه_علمیه_فخریه 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

🏴 صوت سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین شیروانی 🏴 مراسم شهادت امام صادق (علیه السلام) 🕗 چهارشنبه، ۱۲ اردیبهشت۱۴۰۳، شب دوم 📍 حسينيه کبیر امام خمینی(ره) راور #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 «بسمه تعالی» ✍خلاصه سخنرانی سومین شب مراسم بزرگداشت أيّام شهادت امام صادق (علیه السلام) 🔹جلسه: سوم 🔸 تاریخ: ۱۴۰۳/۰۲/۱۳ 🔹سخنران: حجت الاسلام و المسلمین شیروانی 💠 موضوع: راز تربیت انسان های موفق ✨✨✨✨ 🎓 پرورش انسان موفق، در واقع تربیت فرزند با مجموعه ای از رفتار ها و ویژگی ها است که با در کنار هم قرار گرفتن همه ی آنها، سرانجام به رشد، ترقی و موفقیت منجر می‌شود. 📮شناسایی تک تک اوصاف انسان های بزرگ گامی مهم در جهت تربیت فرزند با آن اوصاف و خصلت ها است. در میان زنان موفق و سربلند، میتوان ویژگی دیگر متربی خوشبخت و کامروا را جست و جو کرد. 🥇یکی از بانوان تاریخ ساز شهیده بنت الهدی صدر است که تا درجه اجتهاد در حوزه تحصیل کرد. ایشان سرپرست مجموعه مدارس الزهراء در نجف و کاظمین بودند و بعد از ساعت اداری مدرسه، به معلم‌ ها آموزش‌ های تربیتی می‌ دادند و بعدازظهرها را به پاسخگویی به سؤالات دانشجویان می‌ گذراندند. مهم ترین اقدام شهیده بنت الهدی صدر، پیشگامی در نهضت اسلامی زنان در عراق بود که در مسیر حرکت اسلامی برادرش سید محمدباقر صدر حرکت می‌ کرد. 🥇خانم موفق دیگر دکتر طاهره صفارزاده است. ایشان از سوی وزارت علوم و آموزش عالی استاد نمونه اعلام شد و پس از انتشار ترجمه «قرآن کریم» به زبان انگلیسی به افتخار عنوان خادم القرآن نایل شدند. همچین در جشن روز جهانی زن از سوی سازمان نویسندگان آفریقا و آسیا به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه و دانشمند مسلمان برگزیده شدند.  ⛳خصلت مهم و حساس شخصیت هایی مثل مرحوم طاهره صفار زاده، مرضیه حدیدچی، طاهره لباف و بنت الهدی صدر از بانوان موفق اسلامی، علاوه بر برگزیدن اهداف بلند و انتخاب های بزرگ، استقامت و ثبات قدم در راستای هدف نهایی بود. «الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» ⁉️شاید سوال شود «استقامت و پایداری در برابر حوادث گوناگون چگونه بدست می آید؟» در آیات و روایت بیان شده که ثابت قدمی افراد، از مسیر خداشناسی و توکل واقعی حاصل می‌شود. 👈اگر میخواهیم فرزند موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت تربیت کنیم، تنها و تنها باید اولاد را خداشناس و متکی بر اراده خدا پرورش داد. علاوه بر این که فرزند باید کار های بزرگ را برگزیند و انجام دهد،باید به درستی فهم کند منشا اثر او نیست و افعال با تکیه و اعتماد بر خداوند باید انجام شود. از این مسیر است که استقامت بدست می آید. 👨‍👩‍👦خداشناسی فرزند و ارتباط با پروردگار هستی رابطه مستقیم با افعال، رفتار و خداشناسی پدر و مادر دارد. در واقع فرزند، منِ دیگرِ ما و آیینه ی تمام نمای والدین است. ✨✨✨✨ 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

📸 #گزارش_تصویری سومین شب مراسم بزرگداشت ایام شهادت امام صادق (علیه السلام) 1⃣بخش اول 🕗 پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ماه 📍 حسينيه امام خمینی(ره) 🗒این مراسم با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین شیروانی و مدیحه سرایی برگزار شد. همچنین در حاشیه مراسم غرفه کودک و کتاب برپا بود. #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

📸 #گزارش_تصویری سومین شب مراسم بزرگداشت ایام شهادت امام صادق (علیه السلام) 2⃣ بخش دوم 🕗 پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ماه 📍 حسينيه امام خمینی(ره) 🗒این مراسم با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین شیروانی و مدیحه سرایی برگزار شد. همچنین در حاشیه مراسم غرفه کودک و کتاب برپا بود. #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

💫پویش مکتب الانوار💫 📖مطالعه فرازی از زندگی‌نامۀ علما به مناسبت ایّام شهادت امام صادق (علیه السلام) 🕘زمان شروع پویش: ساعت ۱۹ هر شب ⏰مهلت ارسال پاسخ‌ها: به مدت ۲۴ ساعت 📝نحوه ارسال پاسخ ها: نام، نام خانوادگی و شماره تماس خود را به آدرس زیر در ایتا ارسال نمایید: @ADMIN_POYEESH 💐به همراه تقدیر از نفرات برتر #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

🔹 متن شب چهارم 🔹بخشی از کتاب نا 🔹فرازی از زندگی آیت الله سید محمد باقر صدر(ره) آن روزها مارکسیسم با آن ظاهر عدالت خواهش مد روز بود. محمد باقر میخواست بداند حرف حساب این ایسم چیست. دنبال کتابهایی با این موضوع می گشت. حدس می زد یکی از معلم ها در این مورد اطلاعات خوبی دارد، از او پرسید. معلم اول طفره رفت چون نگران بود خواندن این کتاب ها ذهن محمد باقر نوجوان را خراب کند او نمیخواست مسئولیت این اتفاق را بپذیرد. اما پافشاری این پسر کنجکاو، کار خودش را کرد. معلم وقتی دید او میخواند و خوب می فهمد و میتواند به آن ادعاها اشکال کند، کتاب های ممنوعه را که در بازار پیدا نمی شدند و خودش پنهانی آنها را داشت، به او امانت داد. این تفکر عالمگیر شب و روز محمد باقر را گرفته بود. همه جا دنبالش می گشت. حتی از مطالبی که در مجلات منتشر میشدند نمیگذشت میخواند و خوب می فهمید و به معلمش درس پس میداد تاریخ و اقتصاد و علوم را هم دوست داشت. مطالعه بهترین تفریحی بود که محمد باقر برایش زمان نمی شناخت. با این همه هیچ کبر و غروری نداشت. اما کم کم به نظر می رسید باید راه دیگری انتخاب کند. رشد علمی او برای پسری یازده ساله قدری زیاد به نظر می رسید. امتحانات سال آخر دوره ابتدایی نزدیک بودند و محمد باقر باید راهش را انتخاب میکرد. سید محمد عموزاده شان ، که آن زمان نخست وزیر عراق بود ، مدام به گوش محمد باقر میخواند که در مدارس دولتی درس بخواند تا بتواند کار دولتی پیشه کند این عموزاده با در نظر گرفتن اصل و نسب محمد باقر و با استعدادی که در او سراغ داشت جایگاه خوبی برایش میدید؛ جایگاهی اثرگذار در سرنوشت عراق . اما بی بی با همه سختی هایی که در زندگی دیده بود، همچنان دوست داشت این پسر هم زندگی طلبگی پیشه کند، هرچند انتخاب را به خودش واگذاشته بود. محمد باقر این حرف ها را می شنید و سکوت می کرد. گاهی سید محمد او را بر ترک اسب می نشاند و با هم به مزرعه اش در بیرون بغداد می رفتند. آن روزها که با هم به مزرعه می رفتند باز در گوشش می خواند: «اگر در دولت جایگاه به دست بیاوری میتوانی این زندگی سخت را کنار بزنی.برای خانواده ات هم خوب است.» به خاطر شرایط زندگی شاید بهتر بود به جای تحصیل کار کند. بزرگتر که شد میتوانست انتخاب درست تری داشته باشد. اما محمد باقر چند روز به غذا لب نزد و در سکوت به نان خشک و آب بسنده کرد. بی بی پسرش را می شناخت. او می دانست اگر این پسر بخواهد کاری را انجام دهد، پافشاری میکند. روز اول که متوجه رفتار محمد باقر شد سکوت کرد. روز دوم و سوم هم گذشت. ولی ادامه رفتار او تا روز چهارم باعث شد اسماعیل با نگرانی دلیل آن را بپرسد تا در پاسخ بشنود «میتوانم از خوردنی و نوشیدنی بگذرم، اما امکان ندارد بتوانم از علم چشم بپوشم مرا به حال خودم بگذارید. جواب آخر را همان روز داد:« حوزه تنها انتخاب من است.» بعد از آن هم مدرسه را رها کرد و در امتحانات پایان سال حاضر نشد. با حمایت بی بی خانواده را تسلیم کرد و در خانه ماند؛ دروس حوزوی را میخواند و گاهی از برادرش کمک می گرفت. منطق را هم پیش اسماعیل خواند؛ همان سال کتابی نوشت و بعضی از بحثهای منطق را رد کرد. دروس مقدمات و سطح را خودش می خواند. البته حضور اسماعیل نعمتی بود. برادر نخستین معلم او بود و با همه مشغله علمی و روزانه اش هر جا لازم بود به محمد باقر کمک می کرد،حق پدری داشت به گردن محمد باقر. بهار دوازده سالگی، کتاب معالم الدین و ملاذ المجتهدین را دست برادر دید، آن را خواند و بر آن ایراد گرفت. اسماعیل در جواب گفت: «این همان ایرادی است که صاحب کفایه بر صاحب معالم گرفته.» كتاب العقيدة الالهية فی الاسلام را همان سال نوشت؛ کتابی که مثل خیلی از آثار دیگرش گم شد. پاییز که از راه رسید اسماعیل قصد نجف کرد تا نزد دایی هایش، خاندان آل یاسین، آیت الله شیرازی و سید ابوالقاسم خوبی تحصیل کند. روزی که همه مشغول جمع کردن و بار زدن وسایل بودند محمدباقر کنجی نشسته و مشغول مطالعه بود. 📖 کتاب نا / صفحات ۴۵،۴۶و۴۷

🔸سوالات متن شب چهارم 🔸آیت الله سید محمد باقر صدر(ره) ♦️1. محمد باقر در مطالعه چگونه عمل می کرد؟ ♦️2. سخن های سید محمد (پسر عمو محمد باقر) در مورد آینده اش چه بود؟ ♦️3. محمد باقر در پاسخ به دلیل انجام کارهایش به اسماعیل چه گفت؟ 🛑 پاسخ سوالات را به آیدی @ADMIN_POYEESH ارسال نمایید.

#گزارش_تصویری معرفی برترینهای جشنواره استانی علامه حلی، طلاب جوان و پژوهشگر در کرمان 🔸در دهمین جشنواره استانی علامه حلی، طلاب جوان و پژوهشگر با حضور معاون رئیس جمهور در کرمان از برترینها تجلیل شد. 🔹حجت الاسلام انجام شعاع دبیر این جشنواره اعلام کرد: از بین ۴۹۰ اثر ارائه شده ۴۰ اثر منتخب و از بین آنها از ۱۸ اثر برتر اساتید و طلاب جوان حوزه‌ها تجلیل شد. 🔸لازم به ذکر است در این مراسم از مدیر حوزه علمیه فخریه شهرستان راور حجت الاسلام و المسلمین مهدیان جهت کسب رتبه دوم پژوهشی در میان مدارس علمیه سطح کشور تقدیر شد. 🔹همچنین از دو طلبه گرامی محمد مهدی روحانی و محمد خیامی از مدرسه علمیه فخریه شهرستان راور که حائز رتبه برگزیده سطح یک در جشنواره شده بودند، تقدیر به عمل آمد. #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

📸 #گزارش_ویدیویی از شب های اولیه مراسم بزرگداشت ایّام شهادت امام صادق (علیه السلام) 📍 حسينيه کبیر امام خمینی(ره) شهرستان راور #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران #واحد_رسانه 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

🏴 صوت سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین شیروانی 🏴 مراسم شهادت امام صادق (علیه السلام) 🕗 پنجشنبه، ۱۳ اردیبهشت۱۴۰۳، شب سوم 📍 حسينيه کبیر امام خمینی(ره) راور #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

🏴شهادت امام‌جعفر‌صادق (علیه السلام) بر شیعیان عالم تسلیت باد.🏴 هر زمان رنگ جفا را می‎دید کوچه و کرب و بلا را می‎دید خانه‎اش چونکه در آتش می‎سوخت خیمه‎ی آل عبا را می‎دید 📃من ابتلي من المؤمنين ببلاء فصبر عليه، كان له مثل أجر الف شهيد امام جعفر صادق (علیه‌السلام) : هر مؤمني به بلائي گرفتار شود و صبر كند، اجر هزار شهيد براي اوست. اصول كافي، ج 3، ص 146 #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

🏴 صوت سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین شیروانی 🏴 مراسم شهادت امام صادق (علیه السلام) 🕗 جمعه، ۱۴ اردیبهشت۱۴۰۳، شب چهارم 📍 حسينيه کبیر امام خمینی(ره) راور #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

💫پویش مکتب الانوار💫 📖مطالعه فرازی از زندگی‌نامۀ علما به مناسبت ایّام شهادت امام صادق (علیه السلام) 🕘زمان شروع پویش: ساعت ۱۹ هر شب ⏰مهلت ارسال پاسخ‌ها: به مدت ۲۴ ساعت 📝نحوه ارسال پاسخ ها: نام، نام خانوادگی و شماره تماس خود را به آدرس زیر در ایتا ارسال نمایید: @ADMIN_POYEESH 💐به همراه تقدیر از نفرات برتر #مدرسه_علمیه_فخریه #بسیج_مدرسه_علمیه_فخریه #هیئت_مهدی_یاوران 💻 Eitaa: Fakhrieh_Ravar 📱Rubika: Fakhrieh_Ravar

🔹 متن شب پنجم 🔹بخشی از کتاب مردی در تبعید ابدی 🔹صدر المتألهین ملاصدرا شیرازی(ره) ابراهیم شیرازی ، با چهره ی قدرتمند و چیره اما قدری گرفته و فشرده ، سحر ، در دالان خانه قدم زد ، با صدای به عمد ، چندبار سینه صاف کرد ، و از لای در دهان گشوده ی اتاق محمد ، محمد را دید و سینی مسین در حکم شمعدان را. _آه... این همه شمع .... این همه..... ابراهیم چرخید و به همسر نگران خویش نگاه کرد - با سرزنشی بی دلیل. از دید پدران گویی تمام معایب از مادر به فرزند می رسد، همه ی محاسن از پدر. ابراهیم ، باز نگاه از لای در گذراند و بر محمد انداخت. _محمد بیدار نمی شوی؟ -سلام پدر! بیدارم -بر نمی خیزی؟ -برخاسته بودم تازه به بستر آمده ام تا کمی استراحت کنم. خواب بودم صبح در این فصل خوش نیمه سرد، لذتی غریب دارد پدر! محمد، قدری بی پروا بود یا بی دغدغه؛ و این رسم آن روزگار نبود. ابراهیم دوست نداشت که سر پاسخهای گهگاهی پسر، بالا باشد. به همین دلیل از گفت و گوی با او اکراه داشت ، یا بیم _ گرچه محمد آموخته بود که در نهایت ادب سخن بگوید؛ و در ادب بی اضطراب برای مخالفان کمتاب زهری هست . محمد، هنوز با چشمان بسته سخن میگفت. می دانست که اگر دیده بگشاید، آفتاب بی رحمانه از پنجره بر چشمان خسته ی او هجوم خواهد آورد؛ اما چاره یی نبود؛ لای چشم ها را آهسته باز کرد و آهسته گفت: 《عاقبت این نور مرا کور خواهد کرد.》 پدر در را تمام گشود - با چاشنی خشونت _این نور ، نه محمد ، نور ، عاقبت تو را کور خواهد کرد - چه از خورشید باشد چه از شمع و چراغ . تو.... تو.... این همه شمع را از کجا می آوری که شبها تا طلوع می سوزانی - به خاطر آن نوشته ها؟ _من پدری دارم که از حکام صاحب نام اقلیم فارس است و وسعت کشتزارهایش مشهور خاص و عام و ثروتش حسرت برانگیز خلقی عظیم از کیسه ی چنین بزرگی شمع بسیار افروختن و دانش بسیار اندوختن گمان نمی برم که جرم باشد. من از مال حلال تو شمع میخرم پدر تا کسب حلال شماله سازان بازار ، رونقی بیابد ، و کسب کرایه دهندگان کتاب ، و کسب محمد فرزند ابراهیم که کاش چیزی جز علوم عقلی و نقلی نباشد... _من پدر نامهربانی نیستم محمد ، و بازداشت به خشونت را هم دوست نمی دارم؛ اما بدان که کتاب دریایی ست ، و نوجوان اسیر کتاب به دریا زده یی نا آشنا با شنا . تو بیشک غرق خواهی شد. _غرقی ست شیرین ؛ شیرین ترین غرق - اگر مقدر شود. _هنوز بر ساحل ایستاده یی و از 《غرق شیرین》سخن میگویی هنوز شوری و تلخی دریا را نچشیده یی و خوفِ فرو رفتن را حس نکرده یی. اضطراب در قلب مادر محمد برپا ایستاده بود. او همیشه از گفت و گوهای همسر و پسر خویش دل ناگران بود. محمد نشست ایستاد و گفت:《 به حُرمتِ عشقی که به دانستن دارم بگذار این شوری تلخی و خوف را حس کنم پدر خواهش میکنم.》 _هیچ پدری به چنین خواهشی پاسخ مثبت نمی دهد؛ من نیز. 📖 کتاب مردی در تبعید ابدی / صفحات 19،20و21