🔺(ادامه ) خسته بودم و کمی از بحثهای روز قبل دلسرد. روی یکی از صندلیها سمت جایگاه نشستم و شروع کردم وَر رفتن با گوشی. اردلان هم با آرامشِ دریادلیِ همیشگیاش نشست کنارم. بعد از چند دقیقه آقای روحی برگشت و خبر داد که قبول کردهاند کار را پخش کنند! توی دستش هم دو تا چای شیرین ایستگاه صلواتی بود. من از این که قبول کردند غافلگیر شدم ولی باز هم امید چندانی نداشتم. پیش خودم میگفتم اگر هم پخش کنند با این وضعیت صدا و تصویر چه فایدهای دارد؟ زمان میگذشت و خبری نمیشد. داشتیم به غروب نزدیک میشدیم. احتمالاً اگر قرار بود پخش شود باید همین قبل از غروب پخش میشد چون بعید بود بعد از نماز مغرب اصلاً برنامه ادامه داشته باشد. ما خسته و منتظر رو به جایگاه نشسته بودیم. چون باتری گوشیام وضع خوبی نداشت از گوشی بیرون آمدم و به چهره زائران چشم دوختم. دم غروب بود اما چون روی کوه بودیم همچنان نور خورشید روی ویدیو-وال میتابید. بلند شدم بروم وضو بگیرم و آماده نماز شوم. آقای روحی گفت:
-چند دقیقه دیگر بشین اگر پخش نکردند با هم میرویم.
قبول نکردم! دیگر حوصله نشستن نداشتم. شاید ناامید نبودم برای همین رفتم سراغ تک شیر پشت جایگاه تا اگر پخش شد از دستش ندهم. داشتم پشت جایگاه وضو میگرفتم که مجری اعلام کرد قرار است یک انیمشین از کودکی حاج قاسم کار بر و بچههای اصفهان پخش کنند! سریع برگشتم و روی صندلی نشستم.
چشم به ویدیووال دوخته بودم. اُپراتور چند بار پخش را شروع و کمی بعد متوقفش کرد. انگار یک مشکل فنی وجود داشت. بالاخره شروع شد.
ازینجا به بعد چیزی که خاطرم مانده کمی سورئالیستی است! کار که کمی جلو رفت سکوت مطلقی بر کل کوهستان حکم فرما شد. نور که تا لحظاتی پیش مستقیم به ویدیووال میتابید حالا کاملا رفته بود و تصویر واضح واضح بود. همه به ویدووال چشم دوخته بودند! حتی ایستادهها چرخیده بودند سمت تصویر و خیره شده بودند. من سرم سمت جایگاه نبود و فقط داشتم مردم را ورانداز میکردم. کمتر کسی در حال رفت و آمد بود. چند دقیقهای همه چیز از حرکت ایستاد! کار که تمام شد همه چیز دوباره به حرکت افتاد. رفت و آمدها از سر گرفته شد و سر و صداها سکوت را شکست.
شاید بتوانم هزار و یک دلیل بیاورم که چرا اینطور شد و احتمالاً دو سه تایش هم واقعاً منطقی و درست باشد. اما اینکه چرا اصلا ذرهای انتظار چنین صحنهای را نداشتم، برایم مسأله مهمتری است. اشتباه نکنید! نمیخواهم بگویم کار صاحب دارد و خودش همه چیز را جور کرد و ازین جور حرفها! اصلا مال این حرفها نیستم! اما آن لحظاتی که مردم به قاب تصویر خیره شده بودند یک فکر مشترک از ذهن همه ما چهار نفر عبور میکرد:
«آیا فیلمها الزاماً باید در سالنهای سینما دنبال مخاطب بگردند؟»
✍️ حسین جمشیدی
🔹@fanoosekhial
📚 تصویر جان میگیرد، راه میرود و عجیبتر این که حرف میزند. و این ظهور زمان و مکان در تصویر، سینما را به «مثلی محدود برای خلقت» مبدل کرده است. (آینه جادو جلد سوم ص ۱۸۷)
✍ اگرچه این توصیف شهید آوینی درباره پیدایش سینما است؛ ولی قبلتر از اختراع دوربین تلاشهای بسیاری برای جان بخشیدن نقاشی صورت گرفته و رفته رفته با پیدایش و تکامل سینما، انیمیشن یا همان پویانمایی از دیگر هنرها متمایز شده است.
پس اصلیترین عامل در پیدایش عالم انیمیشن جان گرفتن نقاشی است.
🟢 ما در این دوره به صورت گامبهگام اصول و مبانی جان بخشیدن و ایجاد حس در شخصیت را دنبال میکنیم. و تلاش خواهیم کرد همین طور که براین مهارت مسلط میشویم، آن را در خدمت روایت قهرمان ایرانی سوق دهیم.
🔸 برای اطلاعات بیشتر با شماره زیر تماس حاصل فرمایید:
☎️ ۰۹۱۳۸۸۹۹۷۱۰
🔹@fanoosekhial
رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
شهادتت مبارک...🖤
🔹@fanoosekhial
آنجا، لبنان، فرعون همه کسانی را که ممکن است موسی باشند، جستجو و قربانی میکند... تک تک... با موشک نقطهزن.
پیشتر هم فرعونهای دیگر چنین میکردند؛ اینجا، در ایران، ۴۵ سال پیش. بهشتی و مطهری و رجایی و دهها موسای دیگر را... اما رسولی که بنا بود باقی بماند، باقی ماند و به جای امام، ردای ولایت پوشید.
همانطور که فرعون دیگری، همت و باکری و خرازی و متوسلیان و صدها موسای دیگر را از ما گرفت. و آن هنگام که همگان میگفتند سرداران خمینی همه قربانی شدند، قاسم سلیمانی به صحنهی تاریخ بازگشت و سحر ساحران را باطل کرد.
آن موسی که بنیان فرعون را از ریشه میکَند، بر تکه چوبی در رود تاریخ، رها شده و به سوی مقصدش روان است.
خدا، میتوانست موساهای دیگر را هم از چشم فرعون پنهان کند؛ میتوانست تیغها را بشکند و موشکهای نقطهزن را به نقطهی دیگری فرو نشاند...
اما، خدا هست و خدایی میکند.
فرعون سرخوش از کشتن همهی آنها که در کابوسش موسی بودهاند، به تخت شاهی باز گشته. موسی هم به نوبهی خود، تاریخ را میشکافد و با عصای اژدها بیرون میجهد.
ما چه کنیم؟ ما برادران و خواهران صدهای موسای قربان شده؟
خدا در این صحنهی بههم پیچیدهی طاقتسوز از ما چه میخواهد؟
"صبر و شکر" که صحنه نهایی خروج از ظلمات به سوی نور را رقم میزنند. صبر و شکر، حقیقت جهاد و مقاومت است. صبر بر مصیبت فقدان سرداران و صبر بر اطاعت از امر ولی در استمرار مبارزه، شاید دشوارترین صبرها باشد.
✍ وحید یامینپور
🔹@fanoosekhial
❇️ انیمیشن ایرانی یا انیمیشن ایران؟
📝 این یادداشت صرفا حاصل تحقیقات پژوهشی نیست. بلکه تجربهای شخصی و گروهی است که در طول کار عملی و مطالعه سینمایی و مراوده با شرکتهای انیمیشن به دست آمده است.
تلاشهای بسیاری برای تولید فیلم سینمایی انیمیشن انجام شده است. از «تهران 1500» تا «پسر دلفینی2» که در جشنواره فجر امسال حضور دارد. زمانی ساخت انیمیشن سینمایی آرزویی بود اما این سالها با تلاش علاقهمندان انیمیشن این فرآیند بسیار پیچیده حتی در شهرستانهای کوچک تسهیل شده است. بعضی معتقدند همین که ما توانستیم به تولید برسیم، بسیار مهم است. به نظر ما اگر این فرآیند بر اساس یک نگاه سینمایی و ملی اتفاق میافتاد اوضاع انیمیشن متفاوت بود.
وقتی درباره سینمای ایران صحبت میکنیم میتوانیم نشانههایی از شخصیتها، قهرمانان و قصههای ایرانی را پیدا کنیم. اما درباره سینمای انیمیشن چنین نشانههایی یافت نمیشود یا به سختی بشود نشانه ضعیفی پیدا کرد.
چرا وضعیت ما در انیمیشن اینگونه است؟ چرا هنوز کودکان و نوجوانان ایران خودشان را در انیمیشنهایمان پیدا نکردهاند؟ صحبت در این باب مفصل است. سعی میکنیم اشارهای کوتاه به این موضوع داشته باشیم.
🔻متن کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
🌐https://esfahanzibaonline.ir/76984
🔹 @fanoosekhial
❇️ رؤیای پریشان
📝 استودیو هورخش در طی ۱۷ سال گذشته تولیدات متنوعی در زمینههای انیمیشن کوتاه، موزیک ویدئو و گیم داشته اما اولین تجربه مهم آنها را میتوان انیمیشن آخرین داستان دانست.
البته که ساخت انیمیشن سینمایی به سبک فریم بای فریم مشقت بسیاری دارد و احداث این جاده تولیدی کاری قابل تحسین است. و در همهی این سالها استودیو هورخش نشان داده که به دنبال تحربههایی متفاوت هستند. تجربههایی که شاید در دنیا دیده شده اما در ایران کمتر سازندگان به سراغ این ریسکها و چالشها میروند. این چیزیاست که درونمایه مشترک تمام کارهای این استودیو از جمله تازه ترین اثر آن یعنی انیمیشن ژولیت و شاه است.
با این رویکرد میتوان متوجه شد که تمرکز سازندگان بیش از آنکه برروی قصه و روایتی ایرانی باشد بر روی تجربه چالشهای فنی و ارتقای تکنیک است. بنابراین قصه را هم براساس دغدغهای درونی به سراغش نمیروند بلکه با سر هم کردن لحظههایی که ساختن آن برایشان یا چالش برانگیز است یا دوست دارند ساختن این لحظهها را تجربه کنند.
🔻متن کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
🌐https://esfahanzibaonline.ir/77837
🔹 @fanoosekhial
❇️ پسر دلفینی 2؛ دو گام به پیش، یک گام به پس...
📝 (در این نقد، سعی شده داستان هیچکدام از دو نسخه لو نرود)
خبر خوب این است که دومین نسخه از انیمیشن سینمایی پسر دلفینی جلوتر از نسخه اول آن است. اما خبر بد این که این برتری چندان هم چشمگیر نیست. در واقع، این برتری بیش از آنکه نتیجه بهبودهای نسخه دوم باشد به خاطر پایانبندی ناامیدکننده نسخه اول است.
موزون، اما پر فراز و نشیب...
پسر دلفینی دو مثل نسخه اولش انیمیت قابل قبول اما پر فراز و فرودی دارد. متحرکسازی بعضی از نماها چشمنواز است، از طرفی بعضی نماها سبکتر و کم هزینهتر انیمیت شدهاند. اجرای برخی نماها به صورت لَبخوان[لیپ سینک] جلوه خاصی به فیلم داده است. در مجموع پسر دلفینی دو، در این بخش پایین تر از شنگول و منگول، و بالاتر از بچه زرنگ، اما همچنان با فاصله معناداری از رقبای خارجیاش قرار میگیرد.
قلیهماهی، اما با طعم پیتزا...
پسر دلفینی دو خوش رنگ و لعاب است. طراحی کاراکترها نسبت به دیگر کارهای ایرانی یکدستترند. محیطها کم اشکالتر از نسخه اول ساخته شده، اما همچنان خلوتی بعضی صحنهها به چشم میآید. از حیث ایرانی بودنِ طراحیها...
🔻متن کامل را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
🌐 https://virgool.io/@HoseinJamshidi/d/di2m0dugxnmg
🔹 @fanoosekhial