eitaa logo
fanos6236
116 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
645 ویدیو
21 فایل
زندگی یعنی: بخند هرچندغمگینی، ببخش هرچند مسکینی، فراموش کن هرچند دلگیری" این گونه بودن زیباست هرچند آسان نیست. اگر انتقاد و پیشنهادات دارید باما در میان بزارید خوشحال میشیم و انرژی میگیریم . آیدی خادم کانال @abedin6236 لینگ کانال فانوس @fanos6236
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 💎 پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمودند ' 🔹 بدبخت واقعى کسى است که این ماه(رمضان) را پشت سر گذارد و گناهانش آمرزیده نشود. 📖 میزان الحکمه ، ح7458 ✨@fanos6236
💢قرآن صراط مستقیم   🌸وَمِنهاجاً لا یُضِلُّ نَهجُهُ. 🔷(قران)راهی است که رونده ی آن گمراه نگردد. 📚 ۱۹۸ ✨@fanos6236
ـ🌈💗🌈 🕊حدیث قدسی🕊 ای فرزند آدم! خودت را محو عبادت من کن، تا قلبت♥️ را پر از بی نیازی کنم... 📚بحار؛ ج۱ ،ص ۲۶۰ 📿 اللهم عجّل لِولیکَ الفَرج والعافِیهَ و العاقِبَه وَالنَصر.✨✨✨ ✨@fanos6236 ‌‌‌‌‌‌‌
اولین پنجشنبہ ماه پُر برکت رمضان 🌙 و ياد درگذشتگان😔 🙏اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏 🙏التماس دعا🙏 اولین ماه مبارک رمضان 🌙 است روزمان را بہ فاتحہ اے و صلواتے معطر ڪنیم✨ بہ یاد آنان ڪـہ روزے در ڪنارمان نفس هایشان گرما بخش محفل مان بود😔 و امروز یادشان دلگرم مان میڪند🙏 مرحوم محمود عرب بیحاریان 🙏🙏 @fanos6236
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ [
✨✨✨🌺✨✨✨ 🌺تنها زمزمه 🌺 رو لب افطارم 🌺ظهور توست مولایم... دوستان قبل ازافطارکردن دعای فرج رو بخونید آثاربرکات زیادی داره☺️🌱 اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والعاقبه والنصر✨✨✨ ✨ @fanos6236 🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سیدمهدی قوام و زن خیابونی🌸 زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.   زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.   دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…   + حاج مرشد!  -جانم آقا سید؟  آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…  حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.   استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…    سید انگار فکرش جای دیگری است…  حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:   حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این زن ... چه کار دارند؟سبحان الله…  سید مکثی می‌کند.  بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.     زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید.    - خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.     زن، با تردید، راه می‌افتد.حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…   دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟   شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:     حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…     سید؛ ولی مشتری بود!     پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است… تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!…  سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد… سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مردی گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.    مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی7 نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:   آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت… آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!    این بار، نوبت باران چشمان سید است… سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت… 💔 ودود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا