ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد 💡@fanos_enghelab

🏴 اباالفضل با وفا علمدار لشکرم مه هاشمی نسب امیر دلاورم شاه با وفایی و شهید کربلایی و شاهد بزم مایی و شمع خدا نمایی و شورش سینه هایی یا اباالفضل 🎙#حاج_محمود_کریمی 💡@fanos_enghelab

🥀 جیگر گوشه من دوست دارم عباس 🥀 یه چندتا سفارش برات دارم عباس 🥀 غلام حسینی یادت باشه مادر 🥀 مبادا یه بارم بگی بش برادر 🥀 نذار غم بشینه، به احساس زینب 🥀 تو باید که باشی سپر واسه زینب 🥀باید که همیشه بمونی باهاشون 🥀یادت باشه که قول دادیبه باباشون 🎙سیدرضانریمانی 💡@fanos_enghelab

⭕️ روایت رهبر معظم انقلاب اسلامی از ماجرای شهادت حضرت عباس (علیه‌السلام) #تاسوعا 💡@fanos_enghelab

⭕️ اسکورت ترامپ در راه بیمارستان 💡@fanos_enghelab

فردی که به ترامپ تیر اندازی کرد. پ.ن: داداش چی میشد یکم اینور تر میزدی؟ 😐 💡@fanos_enghelab

برای کشتنش وضو میگیرید، برای ذبحش بسم الله میگید، برای هر ضربه که میزنین چرا به همدیگه تقبل الله میگین؟!!😭 ▪️حسین طاهری #امام_حسین #عاشورا #محرم 💡@fanos_enghelab

⭕️ غزه تکرار کربلای ۶۱ هجری 💡@fanos_enghelab

🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 ▪️امام رضا علیه‌السلام: ريان ابن شبیب، جد ما رو غریب، گیر آوردن ریان ابن شبیب، آب و واسه حبیب، دیر آوردن تو شیب گودال، سرازیر شد.. حسین پیر شد، حسین پیر شد.. آخ ته گودال سرازیر شد، حسین پیر شد.. پ.ن: حرکت حسین طاهری، مهدی رسولی و محمد رضا نریمانی به سمت گودال قتلگاه ... #عاشورا #محرم #امام_حسین 💡@fanos_enghelab

اعمال روز عاشورا

🔹بازخوانی #مقتل حسین ابن علی علیه السلام ✍🏻 برگزیده ای از کتاب آه «ص‌ ۴٢١» ▪️ حمید ابن مسلم گفت: به علی فرزند حسین رسیدم، دیدم بیمار است. بر بستر افتاده و شمر ابن ذی‌الجوشن در آن خیمه با رجاله بر سر وی بودند. ▪️ گفتند:« این را نمی‌کشی شمر؟!» شمر شمشیر برکشید تا او را بکشد. من گفتم:« سبحان الله! آیا کودک را هم باید کشت؟! این کودک است. همین بیماری او را از پای درآورده است.» ▪️ ایستاده بودم و هر کس می‌آمد و می‌خواست آزاری به او رساند، جلوگیری می‌کردم تا وقتی عمر سعد برسد. عمر سعد دست‌های شمر بگرفت و گفت:« از خدا شرم نداری و می‌خواهی این جوان بیمار را بکشی؟» ▪️ شمر گفت:« فرمان امیر است که همه فرزندان حسین را بکشم!» عمر مبالغت کرد در منع وی تا دست باز داشت و به سوختن سراپرده‌های ایشان فرمود. ▪️ و بعضی گویند زینب، دختر علی بیرون آمد و گفت:« او کشته نشود مگر من هم با او کشته شوم.» شمر دست بداشت. 💡@fanos_enghelab